eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
167 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
145 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت چهاردهم : پيوند الهي ✔️راوی : رضا هادي 🔸عصر يکي از روزها بود. از سر کار به خانه مي آمد. وقتي واردکوچه شد براي يك لحظه نگاهش به پسر همسايه افتاد. با دختري جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا ابراهيم را ديد بلافاصله از خداحافظي کرد و رفت! ميخواست نگاهش به نگاه ابراهيم نيفتد. 🔸چند روز بعد دوباره اين ماجرا تکرار شد. اين بار تا ميخواست از دختر خداحافظي کند، متوجه شد که ابراهيم در حال نزديک شدن به آنهاست. دختر سريع به طرف ديگر کوچه رفت و ابراهيم در مقابل آن پسر قرار گرفت. ابراهيم شروع کرد به سلام و عليک کردن و دست دادن. پسر ترسيده بود. اما ابراهيم مثل هميشه لبخندي بر لب داشت. قبل از اينکه دستش را از دست او جدا کند با خاصي شروع به صحبت کرد و گفت: ببين، تو کوچه و محله ما اين چيزها سابقه نداشته. من، تو و خانواد هات رو کامل ميشناسم، تو اگه واقعاً اين دختر رو ميخواي من با پدرت صحبت ميکنم که... 🔸جوان پريد تو حرف ابراهيم و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چيزي نگو، من اشتباه کردم، غلط كردم، ببخشيد و ... ابراهيم گفت: نه! منظورم رو نفهميدي، ببين، پدرت خونه بزرگي داره، تو هم که تو مغازه او مشغول کار هستي، من امشب تو با پدرت صحبت ميکنم. انشاءالله بتوني با اين دختر کني، ديگه چي ميخواي؟ جوان که سرش را پائين انداخته بود خيلي خجالت زده گفت: بابام اگه بفهمه خيلي عصباني ميشه. ابراهيم جواب داد: پدرت با من، حاجي رو من ميشناسم، آدم منطقي وخوبيه. جوان هم گفت: نميدونم چي بگم ، هر چي شما بگي. بعد هم خداحافظي کرد و رفت. 🔸شب بعد از ، ابراهيم در مسجد با پدرآن جوان شروع به صحبت کرد. اول از ازدواج گفت و اينکه اگر کسي شرايط ازدواج را داشته باشد و مناسبي پيدا کند، بايد ازدواج کند. در غير اينصورت اگر به بيفتد بايد پيش خدا جوابگو باشد. و حالا اين بزرگترها هستند که بايد جوا نها را در اين زمينه کمک کنند. حاجي حر فهاي ابراهيم را تأييد کرد. اما وقتي حرف از پسرش زده شد اخمهايش رفت تو هم! ابراهيم پرسيد: حاجي اگه پسرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو نيفته، اون هم تو اين شرايط جامعه، کار بدي کرده؟ حاجي بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه! فرداي آن روز مادر ابراهيم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد... 🔸يک ماه از آن قضيه گذشت، ابراهيم وقتي از بازار برميگشت شب بود. آخر کوچه چراغاني شده بود. لبخند بر لبان ابراهيم نقش بست. رضايت، بخاطر اينکه يک دوستي شيطاني را به يک پيوند الهي تبديل کرده. اين ازدواج هنوز هم پا برجاست و اين زوج زندگيشان را مديون برخورد خوب ابراهيم با اين ماجرا ميدانند 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 🍃🌹
🔰از زبان خواهر شهيد مدافع حرم #عباس_کردانی 🌷 #شهید_عباس_کردانی ازقدیمی ترين و سرشناس ترين #مربيان آموزش نظامی و مسئول #تخريب انفجارات سپاه اهواز بود و در دوره های مختلف هزاران بسيجى را آموزش داده و چندين دوره بعنوان مربی در حوزه ١٢و١٣و٢ و... شهرى بود. 🌷 اخلاق و رفتار و #شجاعت او زبانزد و الگوی بسيجيان و پاسداران بود. 🌷 در يکی از جانفشانی های او منقول است که يک شب جهت انجام #گشت در محدوده جاده ساحلی بروی پل الغدير حوزه١٢شهری #کوت_عبدالله بود که متوجه ميشود يک #دختر خانم نسبتا جوان خود را از بالای پل به رودخانه انداخت و همه مردم نظاره گر بودند. 🌷ايشان به راننده دستور داد بايستدو هرچه مانعش ميشود نميتواند و بالاخره و درآن هواى #سرد به رودخانه ميپرد و #جان دختر را نجات ميدهد که در آن اتفاق #سمعک و گوشی وى می سوزد و دختر را خود به بيمارستان انتقال داده و به خانواده اش تحويل ميدهد ... کجايند مردان بی ادعا ... #شهید_عباس_کردانی🌷 #شهید_مدافع_حرم
🍃🌺🍃🌺🍃 چقدر با شعف و تاب و تب #شهید شدند برای #دختر شاه عرب شهید شدند🌷 برای حفظ #حرم سینه را سپر کردند شبیه عابس و #حر و وهب شهید شدند من الغریب به آنها رسید نامه عشق💌 مدافعان حرم #منتخب شهید شدند برای او نوه های غلام ترکی و جُون چقدر آدم #عالی_نسب شهید شدند به احترام قدمهای #حضرت_زینب دمشق یا که نشد، در حلب #شهید_شدند🌷 ✨❣✨❣✨ در #روز_میلادت ای بانوی عشق جای همه مدافعانت خالی... شادی ارواح طیبه شهدای مدافع حرم #صلوات 🌹🍃🌹🍃
3⃣5⃣2⃣1⃣ 🌷 شهید مدافع حرم حامد جوانی ولادت: ۱۳۶۹/۰۸/۲۶ تبریز مجروح: ۱۳۹۴/۰۲/۲۳ لاذقیه💔 شهادت: ۱۳۹۴/۰۴/۰۴ 🌷 🔰حامد جوانی یکی از جوان ترین شهدای مدافع حرم است که در روز ۲۳ اردیبهشت ۹۴📆 در منطقه سوریه مجــ💔ـروح شد. بر اثر شدت جراحات حدود ۴۳ روز در و بیمارستان بقیه الله تهران بستری و در حالت بود که سرانجام ۴ تیر ماه ۹۴ به قافله شهدا پیوست🕊🌷   🔰یکی از روز‌های پاییـ🍁ـز ۹۳، خوشحال و خندان به خانه آمد و با ذوق و شوق خاصی گفت: یک خبر خوب دارم😍. همه سرا پا گوش شدیم تا حامد دلیل آن‌همه را بگوید. حامد گفت: یادتان هست که من همیشه می‌گفتم‌ که ای کاش ۱۴۰۰ سال پیش به دنیا آمده بودم👶 تا در رکاب حضرت (ع) بجنگم و از خاندانش دفاع کنم⁉️ حالا این فرصت برایم پیش آمده تا به بروم و از خواهر حضرت اباعبدالله(ع) دفاع کنم👊 🔰پس از اولین اعزام🚌 پسرم به منطقه و بازگشتش در ، وی مدام از حال هوای منطقه و شرایط سخت جنگ💥 در سوریه تعریف می‌کرد و می‌گفت: «من در آن‌جا به عینیت می‌بینم که چگونه هواپیما‌های✈️ آمریکایی به بمباران داعشی‌هایی👹 که در محاصره نیرو‌های جبهه مقاومت بودند برای آن‌ها با چتر، و مهمات و مواد غذایی🍱 می‌رسانند و به جای داعشی‌ها نیرو‌های و مردمی را بمباران می‌کنند تا راه فراری برای داعشی‌ها باز کنند 🔰با وجود تعیین زمان در روز اول فروردین، حامد به من گفت که «بابا من اکنون شرایط ازدواج ندارم❌ من در این و خانواده ایشان هیچ‌گونه ایرادی نمی‌بینم، هر ایرادی هست از من است. من نمی‌خواهم نام کسی در شناسنامه‌ام📖 ثبت شود و بعدا از آن‌ها شرمسار شوم😔 چرا که اگر این‌بار خدا بخواهد و من عازم شوم مدت زیادی زنده نخواهم بود🚫 🔰از همرزمان حامد شنیدم که در منطقه یک روستای شیعه نشین در محاصره تکفیری‌ها😈 بود و آن‌قدر اوضاع وخیمی داشت که حتی های سوری برای آزادی آن پیش‌قدم نمی‌شدند❌ اما با تخصصی که در مورد مسائل توپ‌خانه💣 و موشکی داشت، با برنامه‌ریزی‌ها و دقیق👌 توپخانه‌ای و دیده‌بانی، ضربه‌های مهلکی💥 بر داعشی‌ها وارد آورده و چنان در دل آن‌ها ایجاد کرده بود که برای نقشه‌هایی کشیده بودند. 🔰ضربات مهلک حامد جوانی به پیکره داعش بحدی بود که بسیاری از تکفیری‌ها از دست او شده بودند و زمانی‌ که با موشک «تاو» مورد هدف🎯 قرار می‌گیرد، از چهار زاویه فیلم‌برداری🎥 می‌شود و تا ماهها این فیلم سر فصل خبر سایت‌ها و شبکه‌های ماهواره‌‌ای بود. 🌷
شاید وقتی به میگیم دستمو بگیر شهدا میگن ما دستتو میگیریم ولی تو هم دست یه دیگه رو‌بگیر ! اگرم‌ دست کسی رو نمیگیری لااقل کسی رو نزن ! با با با با با با و... بقیه رو زمین نزن! تو بقیه رو زمین نزن! میدونی عکست یه جوون! یه جوون رو زمین میزنه عکس نذار... میدونی فلان پست رو بذاری! فلان رفتار رو انجام بدی زمین میخوره اون کارو نکن! شاید وقتی به میگیم دستمونو بگیرید... شهدا میگن ما دستتونو خیلی وقته گرفتیم با زمین زدن بقیه دست ما رو نکنید...