eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
165 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
164 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂ ‼️همیشه، دنباله رو خط رهبر باشید و هرگز از خط رهبرى، دور نشوید؛ زیرا منحرف خواهید شد و همیشه سعى کنید وحدت کلمه داشته باشید. خداوند، ریشه‌ی همه کفار را خواهد کند و خدا را شکر که ما وسیله‏‌اى شدیم براى این کار. ‼️اگر جدایى من از خانواده‏‌ام، دل‌هایى را به یاد خدا پاک مى‏‌گرداند؛ پس اى بهترین کسانم! از من دورى جویید. ‼️اگر با ریخته شدن خونم انسان‌ها آگاه مى‏‌گردند؛ پس بهاى آگاهى تمام انسان‌ها را با قطرات خونم بپردازید. ‼️اگر با گمنام مردن من، آیین خدا جاوید مى‏‌شود؛ پس جنازه‌ی مرا در دورترین نقطه، خوراک کرکسان کنید. ‼️اگر پیکر خونینم باید وسیله‌اى براى یاد خدا بودن شود؛ پس واى بر من اگر در خون خود خدا را نیابم. 📎غواص خط‌شکن #علی_میرزاترابی🌷 #سالروز_شهادت
✒️ 🔹بسیار پرکار و تلاشگر بود . تا دیر وقت کار می کرد و گاهی چندین روز به خانه نمی آمد . حتی با اصرار های او در محل کارش تصویب شد که جمعه ها هم سر کار بیایند . 🔹یک بار درحضور حاج قاسم سلیمانی شروع کرد به صحبت کردن برای بچه های گروه ، گفته بود : من اینطوری فهمیده ام که خداوند شهادت را به کسانی می دهد که پر کار هستند و شهدای ما غالبا همین طور بوده اند .حاج قاسم هم گفته بود : بله همین طور است . 🔹یک بار وقتی بعد از شهادتش به سر کارش رفتم دیدم روی کمدش این جمله از آقا را نصب کرده : در جمهوری اسلامی هرجا که قرار گرفته اید همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است. ✍به روایت برادرشهید 🌷
نام : حاج حسن شاطری فرزند : محمد متولد : 1341/04/09 در سمنان تحصیلات : لیسانس تاهل : متاهل یگان: قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) مسئولیت : رئیس ستاد بازسازی ایران در لبنان نوع عضویت : پاسدار نوع شغل : نظامی تاریخ شهادت : 1391/11/24 محل شهادت : در مسیر سوریه به لبنان محل دفن : گلزار شهدای امامزاده یحیی بن موسی الکاظم(ع) سمنان نحوه شهادت: ترور به دست حامیان و مزدوران رژیم صهیونیستی اسرائیل
۱۳۴۵/۱۰/۸ لـــواســان ۱۳۶۶/۱/۱۹ شـــلــمچه شهید« عیسی احیایی» در تاریخ هشتم دی ماه سال ۱۳۴۵ در شهر لواسان به دنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی خود را در این شهر گذراند به علت علاقه به تدریس و اموزش علم وارد دانشکده تربیت معلم شد تا در مقام معلمی به پرورش روح کودکان ایران بپردازد با شروع دفاع مقدس به سنگر جهاد را بر علم ترجیح داد نحوه سرانجام در 19 فروردین سال 1366 طی عملیات کربلای هشت در منطقه شلمچه درس ایثار را به خوبی تدریس کرد و به شهادت رسید.
اولاً ؛ فقط بہ خاطر مظلومیتِ سیـدہ زیـنب بہ سوریہ می روم دومـاً ؛ اگر بہ سوریـہ بروی قـطعاً زمینۂ ظهـور امام زمان عج را می بینید ◻️محل شهادت: خان طومان_سوریه
🌷 ای عاشقان اهل بیت رسول الله!🌷 ....من خیلی آرزو داشتم که 1400 سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین(ع) می‌جنگیدم تا شهید شوم و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام خامنه‌ای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر دفاع بکنم... لذا به همین منظور عازم دفاع از حرمین به سوریه می‌شوم و آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان شهید بشوم.... 🌷بی‌راه نبود که حامد بین مجروحان ایرانی معروف شده به شهید ابالفضلی... جلوی چشم امیر تمام روضه‌های ابوالفضلی که شنیده بود و تمام نوحه‌ هائی که  خوانده بود مجسم شدند؛ حامد سر تا پا زخم بود بی‌دست‌ و بی‌چشم‌ها یش با سری مجروح و جسمی سر تا پا زخمیِ تیر و ترکش... یادش افتاد حامد همیشه‌ی خدا عاشق روضه‌ی ابوالفضل بود. یادش افتاد حامد همیشه می‌گفت من اگر روزی ریش سفید هیئت شوم، همه‌ی نوحه‌خوان‌ها را می‌گویم فقط روضه‌ی ابالفضل بخوانند... 🌷پاسداری که حامد را از معرکه برگردانده بود، آن ‌جا بود. دست کرد توی جیب پیراهن نظامی‌اش و یک دفترچه داد به امیر؛ «این‌ روز عملیات توی جیب حامد بودند.» دفترچه‌ی یادداشتی که توی یکی از برگه‌هایش عکس رزمنده‌‌ای نقاشی شده بود که روی زمین افتاده با دست‌هائی قلم شده و سر تا پا زخمی... 🌱وقت درجه اش رسیده بود.آن روزها داشت آماده می شد دوباره برگردد سوریه.هم قطارهایش قبل تر رفته بودند دنبال کارهای ترفیع و بیشتر آنها درجه شان روی دوش شان نشسته بود.یک بار یکی از دوستان صمیمی اش پا پی اش شد که"چرا نمی روی سراغ کارهای درجه ات؟" 🌷گفت:"عجله نکن عبدالله!درجه دادن و درجه گرفتن؛بازی دنیاست.اصلش آن است که درجه را خدا به آدم بدهد.خدا بخواهد ؛می بینی که درجه ام را توی سوریه از دست خود خدا می گیرم" . برشی از کتاب شبیه خودش (خاطرات و زندگی نامه شهید مدافع حرم حامد جوانی)
وقتی حنیف سر نماز می ایستاد بسیار گریه می کرد تا اینکه روزی متوجه گریستن بیش از حد شهیدم شدم خود را به حیاط منزل رساندم و دستانم را به طرف آسمان بلند کردم و گفتم خدایا فرزندم هر چه که می خواهد به وی عطا کن و وقتی که از خودش پرسیدم، که پسرم از خدا چه میخواهی که اینقدر ناله میکنی ؟ گفت : مادر جان من از خداوند میخواهم که مرا به هدف والای خود برساند و آن هم شهادت در راه خودش میباشد ... ✍به روایت مادربزرگوارشهید 🌷 ولادت : ۱۳۴۶/۱/۱ رشت ، گیلان شهادت : ۱۳۶۷/۴/۱۸ شیرسورکوه ، عراق
❂○° °○❂ 🔰پدر متاسفم از اینکه حقوق شما را آن چنانکه خدا بر من فرار داده بود نتوانستم انجام دهم مرا ببخشید و از خدا بر من طلب عفو کنید و نیز بخواهید که هر کس که بر گردن من حقی داشته که نتوانسته ام ادا کنم مرا ببخشید. 🔰و اما مادر بر گردن تو حقی را می گذارم و آن این است که اگر من شهید شدم که خود را لایق شهادت نمی دانم بلکه باید بگویم مرگ یا اجری به سراغ من آمد. 🔰مادر چون تو روزی آرزو داشتی که من ازدواج کنم و امر خدایی را انجام اهم ولی تاکنون اینطور نشده بعد از مرگم به جای آنکه گریه و زاری کنی کارت عروسی تهیه کن در یک طرف اسم و در یک طرف دیگر نام شهادت را بنویس و مانند دیگر کارتهای عروسی و کاملا شبیه به آنها با کلمات سرور و شادی زینت بده و برای آشنایان و دوستان بفرست و آنها در جشن این موهبت الهی که نصیب من و تو شده دعوت کن و با شیرینی و شربت از آنها پذیرایی کن. 🔰مادر اشک را برچشم تو هیچکس نباید ببیند زیرا هر قطره اشک ما چون دشمن اسلام را شادمان می کند پس گریستن در این مورد امری است ناشایست . مادرم از اینکه شیر پاکت را حلالم کردی متشکرم و از اینکه چنین فرزندی داشتی سرافراز باش و لباس سرور به تن کن. شما برادران و خواهرانم : فرزندانتان را به عشق مهدی ( عج ) آشنا سازید و آنان را برای جهاد در راه آن حضرت همیشه آماده نگهدارید. 📎شهیدی که به انتظارقیام مولایش آرام گرفته است  🌷 ولادت : ۱۳۳۲ تهران شهادت : ۱۳۶۰/۶/۲۶ دارخوین @alvane
466K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈 علامه محمدتقی مصباح یزدی که بارها از علاقه خود به شهید حجت الاسلام مصطفی ردانی پور سخن گفته بود. یکبار در بیانی خاص درباره این شهید گفت: 🔻اگر در قیامت من را به عنوان آقای در محشر حاضر کنند و بگویند به صدقه سر آقای ردانی‌پور تو را آمرزیده‌ایم، افتخار می‌کنم
🥀🕊🕊🥀🕊🕊🥀 🥀🕊 💐چند روز قبل از رفتن به سوریه ازم خواست که بزارم بره سوریه.باهاش مخالفت کردم وگفتم تو مال جنگ نیستی و من فقط یک پسر دارم و اگر تو بری دیگر کسی را ندارم.شب که خوابیدم سلام الله علیها پسرم و ازم خواست و گفت با رفتنش مخالفت نکنم. 🌷وقتی خبر شهادتش و شنیدم اصلا ناراحت نبودم چون حضرت زینب محمد منو انتخاب کرده بود.آخرین حرف محمد قبل از این بود به دوستانش گفت:من برای دفاع از تا هم برای جنگ میروم. ✍به نقل از:مادر شهید 🥀🕊شهادت . . . پایان ڪسانی است ، ڪہ به تڪلیفشان عمل ڪردند 🌹 🕊 @alvane
بعد مراسمات به خوابم می آمد و می گفت: خسته نباشید. تا کمی گریه می کردم می آمد به خوابم می گفت ببین من دارم می خندم تو حق گریه کردن نداری. واقعا شنیده بودم شهدا زنده هستند اما بعد از شهادت مهدی این را دیدم. سردار شهید مهدی قره محمدی🌹 راوی همسر شهید💔 عکس دستنوشته حاج قاسم روی عکس شهید 🕊 @alvane
دانشمند شهید،مصطفی چمران: خدایا!همه چیز بر من ارزانی داشتی و بر همه اش شکرکردم. جسمی سالم و ..... موفقیتهای فراوان به من دادی از همه چیز، و از همه زیباییها، و از همه کمالات به حد نهایت به من اعطا کردی و بر همه اش شکرمی گذارم. اما ای خدای بزرگ! یک چیز بیش از همه چیز به من ارزانی داشتی که نمی توانم شکرش کنم، و آن درد و غم بود. درد و غم، از وجود اکسیری ساخت که جزحقیقت چیزی نجوید، جز فداکاری راهی برنگزیند، و جز عشق چیزی از آن ترشح نکند. امام راحل: مثل چمران بمیرید...