eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
768 ویدیو
67 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🌹 تخریبچی ✍️✍️ راوی: عملیات لو رفته بود و هر چه تلاش میکردیم با بی سیم با عقب تماس برقرار کنیم نمیشد. من و و یکی از بچه های و فرمانده گردان و یکی از مسوولین گروهان و برادر جعفری از که بی سیم روی کولش بود برای مشورت دور هم جمع شدیم. صحبت این بود که چکنیم؟؟؟؟ سر تیم میگفت: دستور امام است ما حمله میکنیم. من در آن لحظه شهادت را در چشمان دیدم یک دفعه و پشت سر اون سه نفر هم دویدند چهارقدم از من دور نشده بودند که یک خمپاره 60 جلوی پای خورد و سه نفر شدند و با انفجار خمپاره من هم مجروح شدم . 🍃🌹 🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ◾️◾️ ◾️ 🔶 در اولین سالگرد رزمنده تخریبچی یاد و خاطره همسنگر سفر کرده خود را گرامی میداریم به روح یار سفر کرده فاتحه مع الصلوات @alvaresinchannel
(رزمندگان تخریب لشگر10) یادبود شهدای 🔸 به مناسبت شهادت حضرت رقیه(س) 🔶زمان : جمعه ۱۱ شهریور ماه1401 ساعت 20.30. شهرک شهید محلاتی فاز ۳ میدان امام علی(ع) خیابان امام علی (ع) کوچه بلال حبشی بلوک ۵ واحد۲۰ @alvaresinchannel
10.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 ✅روایت شهادت از شهدای اطلاعات عملیات لشگر10 که در 10 شهریورماه 1365 در در پیرانشهر به شهادت رسید حاج محمد تیموری @alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌿🌹 داره توی برای بچه ها قبل از رفتن به عملیات میخونه اتوبوس های گل مالی آماده است تا اونایی که یالیتنی کنت معک به امام حسین(ع) گفتند با خودش ببره اهل نمازشب بودند و قبل از دیگران از خواب بلند میشدند. در ادب و افتادگی زبانزد بودند. آنقدر نقش این نازنینان برجسته بود که تصور و شب عملیات بدون اونها بی معنی است. اکثر روضه خونهای جبهه ، بودند . تک و توکشون جبهه میومدند و همین نوحه خونهای توی کوچه های شهر ها شده بودند . با خودم فکرمیکردم مگر میشود روضه خون امام حسین علیه السلام بود و دم از عاشقی زد و یالیتنی کنت و معک گفت ... اما در میدان جنگ با یزیدیان پر رنگ حاضر نشد.. یاد همه مداحان شهید بخیر 🌿🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
6256e21dcc7cdb3ce5e772e9_2442548823500513966.mp3
13.02M
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 مداحی رزمنده شهید مداح اهل بیت(ع) ✅دست جفای حرمله یارب قلم شود از تیغ او شهادت اصغر رغم شود صیاد سنگدل که دو دستش بریده باد راضی چرا به کشتن صید حرم شود گیرم حسین کشته شود ز انتقام بدر اصغر چه کرده تا که بر او این ستم شود @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 ✅ اون روزهایی که رفتیم راه کربلا رو باز کنیم بخیر مادرها به این راحتی اجازه حضور در جبهه رو نمیدادند مادرها رهامون نمیکردند بالاخره اولاد پاره جگر است اما کار به کربلا و باز شدن راه برای زیارت امام حسین(ع) که میرسید اون ها راضی میشدند یا اینکه مادرها رو توی رودبایستی میگذاشتیم که روز قیامت در مقابل حضرت زهرا(س) چی جواب میدهی اگر بهت بگوید من حسینم رو به راه خدا دادم تو چرا از جوانت نگذشتی... عجب روزهایی بود 🔶 توی جبهه هم شب های عملیات ، شب آماده شده برای باز نمودن راه کربلا بود... یادم میاد این شعر عامیانه که چقدر رزمنده ها عاشقش بودن و ما خوننده ها بیشتر حول و حوش عملیات خرجش میکردیم. چقدر عاشقانه بود.. کربلا دلم برات پر میزنه بال و پر به روی سنگر میزنه کربلا دیدن تو آرزومه آرزوی شب و روز مردمه یا حسین قربون لطف و کرمت کمکم کن تا بیام در حرمت قبر شش گوشتو در بربگیرم آنقدر حسین بگم تا بمیرم @alvaresinchannel
🔹🔻🔹🔻🔹🔻🔹🔻🔹🔻🔹🔻🔹🔻 🔹🔻 نقل قولی از به ما رسیده ایشون فرمودند به بگویید که... من هم می آیم و آنجا با هم نماز میخوانیم @alvaresinchannel
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷🌷 🌷 پسر تعریف میکرد توی یکی از دیدارها که رزمنده ها خدمت امام رفته بودند من هم همراه پدرم بودم توی مملو از جمعیت بود وارد حسینیه شد و همه ایستاده شعار میدادند و امام هم دستش رو برای تکون میداد امام روی صندلی نشست و قبل از اینکه صحبت هاش رو شروع کنه از جا بلند شد و شروع کرد شعار دادن ماشاالله...حزب الله بسیجیها...حزب الله سپاهیا...حزب الله ارتشی ها ...حزب الله و همه حسینیه به وجد اومد و امام عزیز هم از اون بالا به جمعیت نگاه میکرد. حاجی گفت: کجا میرید... همه گفتند حاجی گفت:باکی میرید.. همه گفتند: حاجی گفت: مارم ببرید همه یکصدا گفتند جا نداریم اینجا بود امام بزرگوار شروع کردن خندیدن و حاجی بخشی هم رو به امام در حالیکه دست به محاسن سفیدش میکشید. گفت آقاجان: ببین این جوونها من پیرمرد رو اذیت میکنند. در این روزهای باقی مانده اربعین یاد همه ی ...یاد گرامی باد 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🌹 اونی که از هزاران کیلومتر فاصله با جبهه ، قلبهای رزمندگان رو تسخیر کرده بود. یادش بخیر برای و بچه هایی که قرار بود به گردان ها مامور شوند فرمانده ما شهید زینال حسینی(فرمانده گردان تخریب لشگر10) سخنرانی کرد. ابتدا کلیتی از عملیات و سختی هاش گفت گفت : با توجه به عملیات قبل( ) که با مشکل مواجه شد احتمال زیاد داره که دشمن هوشیار باشه و مجبور باشیم زیر نور منورها و آتیش های سنگین با دشمن روبرو شویم سید حسابی دل ها رو خالی کرد و این هم به این خاطر بود که اگر کسی آمادگی رزم نداشته باشه از جمع خط شکنان بیرون بیاد. اون شب آخرین جمله ای که امیدها رو به جمع برگرداند این بود. گفت برادرها!!! نقل قولی از به ما رسیده ایشون فرمودند به بگویید که... من هم می آیم و آنجا با هم نماز میخوانیم این جمله ای که سید فرمود همه رو به وجد آورد و اونجا با همه وجود شعار دادند خدایا خدایا تا انقلاب حتی کنار رو نگهدار. ✍️✍️راوی : ✔️🔻🔹 نکته: خاطره بالا رو جایی نقل کردم و سردار جعفر اسدی فرمانده لشگرانصار الحسین(ع) هم بودند. ایشون فرمودند نقل قول از امام تا مستند نشده جایی نقل نکنید. بنده گفتم این رو از قول فرمانده مون نقل کردم و اون هم در جلسه فرمانده هان لشگر شنیده بود. دیدم ایشون قانع نشد عرض کردم ما در سلسله مراتب فرماندهی در جبهه امر فرمانده را امر امام و امام عصر(ع) و در نهایت دستور خدا میدانستیم و اطاعت از امر فرمانده رو واجب میدونستیم و این نقل و قول رو هم از فرمانده به این دلیل بدون سند قبول کردیم. خیلی گشتم یک تصویر از این جمله امام که در اردوگاه کوثر چند روز قبل از بر روی پارچه ای نوشته و مقابل میدان صبحگاه نصب شده بود پیدا کنم که میسر نشد تا اینکه در بازبینی فیلمی از فضای اردوگاه کوثر قبل از کربلای 5 این جمله را دیدم و از روی فیلم تصویر گرفتم. 🍃🌹 🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🌷🔹 ✍️✍️ راوی: بین و پنج بود که در با در رفت و آمد بودیم یه وانت داشتیم که اطاقش رو برداشته بودند برادر حاج احمد خسروبابایی راننده اش بود. یه شب که رفتیم توی خط برای کاری که به ما محول شده بود در مسیر برگشت به سمت عقبه گفتند یک سرگرد عراقی هم بچه ها اسیر کردن باید شما عقب ببرید. اون اسیر رو در حالیکه یه پتو روی سرش انداخته بودند عقب وانت ما سوار شد. و ما هم مواظب بودیم که هوس فرار به کله اش نزنه. از خط مقدم که فاصله گرفتیم بچه هایی که جلو نشسته بودند ضبط ماشین رو روشن کردند. صدای حاج منصور بود که داشت پخش میشد. حاج منصور یه نوحه میخوند که آخرش داشت و همه ی بچه ها که پشت وانت نشسته بودیم اون رو با هم زمزمه میکردیم و سینه میزدیم. من روی پتویی نشسته بودم که افسر اسیر عراقی روی سرش کشیده بود و احساس کردم با هربار زمزمه یا حسین مظلوم اسیر عراقی هم زیر پتو داره تکون میخوره. گوشه پتو رو یه مقدار بالا زدم. دیدم اسیر عراقی هم داره آروم آروم با دستش به سینه میزنه و او هم با ما یا حسین مظلوم میگه. به دوستان گفتم بچه ها این اسیر هم داره سینه میزنه. پتو رو کنار زدیم و با عربی دست و پا شکسته ازش چند تا سووال کردیم. اون اسیر عراقی به ما فهماند که شیعه است و به زور آوردنش و خودش رو معرفی کرد. گفت اسم من کاظم است و اهل کاظمین هستم. این رو که شنیدیم براش کمپوت باز کردیم و وقتی هم تحویلش دادیم سفارشش رو کردیم 🍂 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 @alvaresinchannel
با خبر شدیم والده شهید بزرگوار به دیار باقی شتافت.ضمن عرض تسلیت عروج این مادر به فرزندان بزرگوارش برای این فقید سعیده همنشینی با صدیقه طاهره سلام الله علیها خواستاریم. ✅ تخریبچی شهید محمد رضا خدیور در اسفندماه سال 62 در به شهادت رسید. @alvaresinchannel