فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#یاد_آخرین_شهدای_تخریبچی_لشگر10
#شهید_اصغر_رحیمی
شهادت 31 مرداد 1367
عملیات پاکسازی جاده بوکان مهاباد از ضدانقلاب
#شهید_روز_تاسوعای سال 1367
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#سردار_شهید_علی_شکاری
فرمانده گروهان بعثت گردان زهیر لشگر10 سیدالشهداء(ع)
شهادت : 1 شهریورماه 1367 مصادف با روز عاشورا
محل شهادت: ارتفاعات مشرف به جاده بوکان مهاباد
مقابله با ضد انقلاب
جانباز شهید علی شکاری برادر دو شهید بود و در عملیات کربلای 5 مچ دست راستش قطع شده بود. پیکر مطهر این شهید بعد از تشییع در گلزار شهدای تهران در خاک آرمید
🔷شهید حمید متولیان از رزمندگان گردان زهیر و داماد خانواده شکاری بود که به عنوان مامور امنیت پرواز در هواپیمای مسافری ارباس بر روی خلیج فارس در 12 تیرماه 1367 توسط ناو وینسنس آمریکایی هدف قرار گرفت و تمامی مسافران آن به شهادت رسیدند.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#یوسف_گردان_زهیر
🔷 جانباز شهید #علی_شکاری
فرمانده گروهان بعثت گردان زهیر
شهادت: اول شهریور 1367 مصادف با عصر روز عاشورا
محل شهادت: ارتفاعات مشرف به جاده بوکان مهاباد
در آخرین ماموریت لشگر10 در دفاع مقدس: مقابله با ضد انقلاب
✅ علی شکاری در گردان زهیر جایگاه ویژه ای داشت..
علی در عین ابهت و صلابت به نهایت رئوف و مهربان بود
اون هایی که علی رو ندیده و نمیشناسند کافیست به عکسش زول بزنند و محبت و رفاقت با علی رو در وجودشون حس کنند.
چهره مهربان و نگاه نافذش خیلی ها رو شکار کرد و چون پروانه گرد شمع وجودش جمع شدن..
این تعارف نیست... کلمات و جملات گنجایش توصیف علی رو ندارند...
علی از شاگردان ممتاز #شهید_داوود_حیدری فرمانده گردان زهیر(ع) بود
علی ابهت و دلاوری رو در محضر حاج داوود آموخته بود
#عملیات_کربلای_5 بود که پنجه در پنچه دشمن انداخت و مچ دست راستش در #شلمچه افتاد..
کمتر علی رو با آستین خالی میدیدی...
سعی میکرد با دست مصنوعی آستین رو پر کنه...
علی برادر دو شهید بود و جانبازی هم میتونست بهانه باشه که بشتر در خدمت مادرش باشه..
اما علی جبهه بود و جبهه بود....
علی رفیق های خوبی داشت که همه شون شهید شدن..
یک ماه قبل از شهادت ، داغ رفیقی دیگر بر دلش نشست... سید حمید متولیان رزمنده گردان زهیر ، شوهر خواهر علی بود
او جزء نیروهای امنیت پرواز بود سید حمید روز 12 تیرماه 1367 اسمش در لیست پرواز هواپیمای ارباس بود... اون هواپیما با موشک ناو وینسنس آمریکایی در خلیج فارس سقوط کرد و سید حمید هم آسمانی شد...
کسی نمیدونه به علی چه گذشت در اون 15 روزی که پیکر سید حمید در میان امواج خلیج فارس گرفتار بود...
بعد از 15 روز خبر رسید پیکری متلاشی شده در بندر لنگه روئیت شده و کارت شناسایی همراهش نشانی از سید حمید متولیان میداد.
روزهای آخر تیرماه پیکر سید حمید بعد از تشییع در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) آرمید و علی هم بعد از مراسمات سید حمید با مادر و خواهر داغدیده اش که طفلی از سید حمید را در آغوش داشت خداحافظی کرد و راهی جبهه شد...
لشگر 10 سیدالشهداء(ع) در نیمه اول مرداد 67 نبرد سختی را پشت سر گذاشت ...
تازه آتش بس اعلام شده بود و قرار بود نیروهای UN در مرز مستقر شوند...
خبر رسید ضد انقلاب از فرصت آتش بس سوء استفاده کرده و ارتفاعات مشرف به جاده بوکان و مهاباد را تصرف کرده...
بخشی از رزمندگان لشگر10 از جنوب با هواپیما اومدند و بخشی از نیروهای لشگر از مقر میاندوآب راهی منطقه نبرد شدند...
علی شکاری هم با نیروهای گروهانش به منطقه درگیری عازم شد .....
روزهای تاسوعا و عاشورا سال 1367 روزهای درگیری با ضد انقلاب بود...
ظاهرا جنگ رسما تمام شده بود اما درب باغ شهادت بسته نشده بود
روز عاشورا گروهان بعث راهی شد برای ضربه زدن به ضد انقلاب و عصر روز عاشورا بود که تیری که از اسلحه دشمن رها شد سر علی شکاری را نشانه رفت و علی شکاری همزمان با شهادت اربابش اباعبدالله الحسین ندای ارجعی را لبیک گفت....
شهید علی شکاری در زمره آخرین شهدای دفتر شهادت شهیدان لشگر10 سیدالشهداء(ع) است...
علی مزدش را گرفت و به برادران شهیدش ملحق شد و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت زهراء سلام الله علیها میهمان خاک شد.
روحش شاد...
و مجالست با اربابش اباالفضل نوش جانش باد
جامانده از شهدا(جعفرطهماسبی)
@alvaresinchannel
41.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 گزارش تصویری
به مناسبت شهادت بنت الحسین حضرت رقیه سلام الله علیها دورهمی گردان تخریب ل ۲۷بر سر مزار شهید والامقام حاج محسن دینشعاری دوشنبه سی ام مرداد ماه سال هزار و چهارصد و دو
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#لبخند_یک_شهید
#اصغر_همیشه_خندان
#صفای_هر_چی_بسیجیه
#تخریبچی_شهید_اصغر_رحیمی
شهادت : 31 مرداد 1367
محل شهادت: جاده بوکان مهاباد
✅ اخلاص توی وجودش موج میزد .
یک جوان صاف و ساده و با همه وجود مهربان بود.
هر کاری به او میگفتی نه نمیگفت.
بعد از #عملیات_کربلای یک بود که به #گردان_تخریب_لشگر_ده_سیدالشهداء(ع) اومد. و در همون روزهای اول به علت سبقتش در کمک به دیگران معروف شد.
بسیجی شهید #اصغر_رحیمی فقط برای بندگی خدا جبهه اومد و بس....
و هرکجا شیرینی بنده گی خدا رو میچشید راضی بود و با هیچ چیزی عوض نمیکرد.
اصغریک نوجوان قبراق و نترس بود و جوون میداد برای شکافتن میدان های مین و شکستن ابهت موانع دشمن...
روحش شاد باشه
🔴 تصویر برای بهمن 65 و حین #عملیات_کربلای_5 و پشت خاکریز در غرب کانال ماهی است و این ها هم #تخریبچی_های مامور به گردان #امام_سجاد لشگر10هستند.از سمت راست... #شهید_اصغر_رحیمی ... علی اکبر جعفری .... سید هادی موسوی
@alvaresinchannel
🌿🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌿🌺
#وصیت_نامه
#تخریبچی_شهید_اصغر_رحیمی
بسم رب الشهداء
سلام بر منجى عالم بشريت آقا امام زمان (عج) ونايب بر حقش امام خمينى وسلام بر خانواده شهدا .
بار خدايا ! به ما جانى عطا كردى كه اين جان در راه رضاى تو باشد. چطور حسين (ع) را آفريدى كه اسلام را به ما نشان بدهد و در اين راه شهيد شد. خداوند خواستى كه زينب (س) با زنانى كه شوهران خود را در راه خدا دادند، اسير يزديان نشوند چون يك امتحان بود. روز عاشورا خواستى كه امام حسين (ع) با ياران با وفاى خود تشنه شهيد شوند. زينب (س) در اين راه كه برادر خود و ياران برادر خود را از دست داده بود، خيلى رنج كشيد.
همان طوركه على اكبر را از دست داد. على اصغر و قاسم دامادش و عباس دلاور را از دست داد. خدايا ! بنده شرمنده ات هستم. آمدم در راه تو گام بردارم كه دستم را بگيرى.
با سلام بر خانواده عزيزم #پدر_و_مادر_عزيزم بعد از اين همه رنج كه به شما دادم ونتوانستم حقى كه در گردن من بود، اداكنم .مادر و پدر عزيزم! اگر من شهيد شدم، #حلالم_كنيد. مى دانم كه خيلى بر روى من زحمت كشيده اى ولى خداوند خواست كه امانتى كه در دست شما است بگيرد و از گرفتن اين امانتى خود را ناراحت نكنيد اگر ناراحت باشى، دشمنان اسلام را شاد مى كنيد.
سلام بر خواهران وبرادرانم !خواهران عزيزم شما #بايد_حجاب_خود_را_حفظ_كنيد چون اين حجاب شما است كه دهان دشمنان اسلام را خرد مى كنيد و سلام بر برادران عزيزم برادران وخواهران عزيزم مرا ببخشيد كه برادر خوبى براى شما نبودم.
برادرانم! شما بايد براى حفظ اسلام، خوب براى اسلام خدمت كنيد و نگذاريد دشمن زبون بر اسلام ضربه بزند و #به_جان_امام_دعا_كنيد و اين پیر جماران را تنها نگذاريد و پدر و مادر عزيزم از همسايه ها حلاليت بطلبى .
والسلام سی و یکم آذر ماه 1365
اصغر رحيمى بنده شرمنده اى خدا
🌿🌺
🌿🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
#تخریبچی_شهید
#قدرت_الله_خوش_جام
شهادت 31 مرداد 1367
روز #عاشورای_حسینی
جاده- بوکان مهاباد
@alvaresinchannel
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌹🌺
🌺🌹
#این_آخرین_نامه_است که برایتان مینویسم
#تخریبچی_شهید_قدرت_الله_خوش_جام
نوجوان کم حرف و سر بزیری بود.
سعی میکرد توی کارهای خیر نفر اول باشه.
صف اول نماز توی حسینیه الوارثین هم جاش بود.
اومده بود که لایق شهادت بشه ....که شد....و رفت....
قدرت 31 شهریور ماه 67 ، درروز تاسوعای حسینی و در آخرین #عملیات_لشگر_ده_سیدالشهداء علیه السلام در محور #مهاباد ، #بوکان ، سردشت مجروح شد و در روز #عاشورای_حسینی در بیمارستان بوکان به شهادت رسید...
قدرت روزاول محرم #آخرین_نامه رو برای خانواده اش اینگونه نوشت : این آخرین نامه است که برایتان مینویسم چون دیگر #جنگی_و_جبههای نیست. شما هم دیگر جواب نامه را ننویسید
بسمه تعالی
با سلام ودرود خدمت آقا امام زمان و نایب بر حقش امام خمینی و با سلام و درود خدمت شهدای جنگ تحمیلی و امت شهید پرور.
با سلام و درود بی کران خدمت پدرو مادر و برادران عزیز و گرامی و ارجمندم:
پس از عرض سلام امیدوارم که حالتان خوب بوده و باشد و در سلامت کامل به سر ببرید و در کارهای روزمرهتان موفق و موید باشید و اگر از حال اینجانب حقیر فرزند کوچکتان قدرت ا... خواسته باشید به لطف و مرحمت ایزد متعال خوب هستم و به دعاگویی شما مشغولم.
الان که این نامه را می نویسم ساعت 9/5 صبح در تاریخ 67/5/23 و روز #اول_محرم میباشد.
هنوز از شما نامهای به دستم نرسیده است و این آخرین نامه است که برایتان مینویسم چون دیگر جنگی و جبههای نیست. شما هم دیگر جواب نامه را ننویسید.
ببخشید که هم دست خطم بد است و هم نامه خط خطی است.
خوب دیگر عرضی ندارم. به بچهها سلام مرا برسانید . به امید پیروزی حق بر باطل .
دوستدار و ارادتمند هیشگی شما قدرت ا...
امضاء 23/5/67
🌺🌹
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
@alvaresinchannel
🔷 این هم به بهانه روز پزشک
#چادر_بهداری گردان تخریب ل10
#پادگان_امام_علی_سنندج
تابستان 1366
#مرحوم_حاج_شعیب
#شهید_ابوطالب_مبینی
@alvaresinchannel
🌹🌴🌴🌴🌴🌴🌹🌴🌴🌴🌴🌴🌹
🌹🌴
#دکتر_دلدار
#دکتر_هم_دکتر_های_قدیم
#دکتر_گردان_تخریب
#مرحوم_حاج_شعیب_میر_ابوطالبی
✍️✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی
#مقر_قلاجه بودیم و تازه از منطقه #عملیات_کربلای_یک اومده بودیم.
نزدیک یک ماه #بچه_ها_ی_تخریب شب و روز مشغول بودند تا منطقه عملیات تثبیت بشه.
بعد از عملیات گردان نیرو گرفته بود و بچه های آموزش هم مشغول یاد دادن #جنگ_مین به نیروهای جدید بودند
غروب دیدم بچه ها توی چادر پچ وپچ میکنند مثل اینکه بو برده بودن که رزم شبانه در کاره.
نماز مغرب و عشا رو توی حسینیه گردان خوندم.. #حاج_شعیب اومد سمتم و گفت: جعفر بی حالی... گفتم جای بخیه های پام درد میکنه و سردرد شدید هم دارم.
گفت بیا بریم شام پیش من حالت میارم
ما هم از خدا خواسته. چون سابقه میهمان نوازی حاج شعیب رو داشتم. حقا مثل یک مادر دلسوز به بچه هایی که ناخوش بودن میرسید.
با حاجی رفتم چادر بهداری.
گفت تا شام بیارن و تقسیم کنند برو بخواب روی تخت... ما هم بدون چون و چرا گوش کردیم و حاجی هم یه سرم به سقف چادر آویزون کرد و شلنگ رو با سوزن توی رگ ما فرو کرد.
هنوز ثانیه ها به دقیقه نرسیده بود که چند تا آمپول زد توی سرم و سرم سفید به زعفرونی تبدیل شد.
من هم زود زیر سروم خوابم برد و وقتی بیدار شدم که حاج شعیب سفره رو انداخته بود و دوتا بشقاب عدس پلو با ماست یکی برای خودش و یکی هم برای من دو طرف سفره چیده بود.
این محبت های این پیرمرد بود که همه رو شیفته خودش کرده بود.
شام که خوردیم یه چایی خوش رنگ هم توی شیشه مربا بهم داد و با محبت پرسید سر و حال اومدی..
گفتم آره حاجی.. اگه اجازه بدهی برم چادرمون و بخوابم.
گفت نه اجازه نمیدم. امشب اینجا بخواب تا خوب خوب بشی.
خلاصه اون شب مهمون دکتر گردان توی چادر بهداری بودم
تازه چشمامون گرم خواب شده بود که با صدای #انفجار¬_مهیبی از خواب پریدم.
یکی دو نفر از #بچه_های_آموزش وسط مقر داد میزدند بدو ..بدو...بدو بیرون به خط شو..
من آمادگی برای رزم شبانه داشتم اما حاج شعیب با صدای انفجار یه کم بهم ریخت... و قرقر رو شروع کرد.
صدای انفجارهای پی در پی نشون میداد که دارن اطراف چادرها نارنجک صوتی میاندازن.
چند دقیقه ای نگذشت که صدای انفجاری از وسط صبحگاه مقر شنیده شد و داد و فریاد آخ...پام.. آخ کمرم شروع شد..
به حاج شعیب گفتم حاجی کارت در اومد.
دیدم چند تا بچه ها رو زیر بغلشون رو گرفتن و آوردن در چادر بهداری.
سه چهار تا بچه ها ترکش پوسته نارنجک صوتی به کمر و پاهاشون خورده بود..
به شعیب گفتم حاجی با آمبولانس ببریم بهداری لشگر...گفت نیازی نیست همین جا مداوا میکنیم
فلفور بچه ها رو روی تخت و کف چادر درازکش کرد و مشغول شد.
من هم اون شب دستیارش شده بودم
چون اون خودش چشمش ضعیف بود و جای ترکش وزخم رو به درستی نمیدید یه پنس به من داده بود که ترکش های ریز رو بیرون بیارم.
و خودش هم آمپول سری میزد و بخیه میکرد.
بچه ها موقع بخیه زدن خیلی سرو صدا میکردند و حاجی هم سرشون داد میزد و من هم سعی میکردم هر دو طرف رو آروم کنم
خلاصه حکایتی بود اون شب..
زخم بچه ها رو پانسمان کرد و این قضیه گذشت.
این خبر به گوش #بهداری_لشگر رسید که حاج شعیب خودش بچه ها رو جراحی کرده.فرداش اومدن دنبالش و چادر بهداری رو وارسی کردند و هرچی ما براش وسایل پزشکی از توی خط غنیمت آورده بودیم با خودشون بردند.و اونجا تازه ما فهمیدیم که آمپول های سری تاریخ مصرفش گذشته بود و به همین خاطر دیشب اثر نمیکرد و بچه ها از درد هوار میزدند.
چند بار بهداری خواست حاج شعیب رو از #گردان_تخریب جایی دیگه بفرسته اما هربار با با وساطت #شهید_زینال_حسینی و #بچه_های_تخریب رو برو شد و حاج شعیب حضورش توی گردان تثبیت شد. و تا روزهای آخر جنگ چراغ بهداری گردان رو روشن داشت.
البته با توجه به اینکه بهداری لشکر چند بار توصیه و حتی توبیخ کرده بود که حاج شعیب دست به تیغ جراحی نزنه.. اما شعیب گوشش بدهکار نبود و کما فی السابق دکتر گردان بود و کارش رو میکرد
یادش بخیر
یاد محبتهاش و یاد اخم هاش
یاد صبحگاهها که وقت دویدن با صلابت پرچم به دست میگرفت و جلوی گردان میدود
روحش شاد و با مادرش زهرا سلام الله علیها همنشین باد.
🌹🌴
🌹🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
@alvaresinchannel
#یاد_حاج_شعیب
#دکتر_گردانمون_بخیر
✅ درسته به ظاهر ریشش سفید بود اما قلب جوونی داشت.
یه وقت هایی از کوره در میرفت اما زود برمیگشت سر جای اولش و بچه ها خیلی دوستش داشتند.
بچه هایی که عملیات میرفتند یک سفارش هم از حاج شعیب داشتند و اون هم آوردن وسایل برای او بود. از #گاز_استریل و #نخ_بخیه و#سرنگ و #بتادین و بقیه اقلام.
چادر بهداری بعد از #عملیات_فتح_مهران در تابستان 65 پرشده بود از وسایل غنیمتی بهداری.
از طرفی هم #حاج_شعیب خیلی آدم پرجراتی بود و توی گردان با همون وسایل اولیه پزشکی عمل های کوچک انجام میداد.که بچه ها به شوخی میگفتند: #حاجی_اینجا_آپاندیس_هم_عمل_میکنه.
بچه هاتخریبچی لشگر10سیدالشهداء(ع) خاطرات خوبی با این مرد با صفا دارن.
🌹🌷
🌹🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
به بهانه اول شهریور #روز_پزشک
یادی کنیم از جانباز عزیزی که غریبانه پرکشید
✅ مرحوم دکتر حمید رضا لطیفی آزاد بعد از جنگ درس رو ادامه داد و دندانپزشک شد
حمید از نیروهای قدیمی تخریب لشگر10 بود
او از تابستان سال 62 به تخریب امد تا پایان جنگ بین تخریب لشگر27 و 10 جابجا شد...
او بارها تا مرز شهادت رفت اما تقدیر الهی بر شهادت او تعلق نگرفت.
حمید بعد از جنگ و بعد از پایان درس به ارائه خدمات داندانپزشکی به مردم خوب محل تولدش یعنی شهرستان پیشوا مشغول شد . او شهره و امین شهر بود و دستی هم رسیدگی به امور محرومان داشت...
دکتر حمیدرضا لطیفی آزاد در آبانماه 1401 به علت ایست قلبی در حین تلاش در محل کارش شهرستان پیشوا دچار سکته قلبی شد و علی رغم تلاش کادر پزشکی راهی سفر به دیار باقی شد تا به جمع همسنگران شهیدش ملحق شود...
یاد همه ی خوبی هایش بخیر
امروز دخترش ، که او هم در کسوت دندانپزشکی ست چراغ مطب دکتر حمید رضا لطیفی آزاد را روشن نگاه داشته است
با قرائت فاتحه ای یادش را گرامی میداریم
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
🔷 این متن سال 1401 منتشر شد و مناسب است یکبار دیگر خوانده شود...
#پزشک_غیور
#اما_غریب
#اما_مظلوم
دیروز روز پزشک بود
همه ساله به مناسبت زاد روز ولادت حکیم ابوعلی سینا از پزشکان محترم تجلیل میشه . شکی نیست که این سفید پوشان تلاشگر ضامن سلامت جامعه هستند و در خط مقدم مبارزه با تهدید کنندگان سلامت جامعه میجنگند.
✅ سال هایی بر این سرزمین گذشت که این مهربانان علاوه بر وظیفه ای که برآن سوگند خورده بودند پای در میدان مقابله با تهدید کنندگان مرز و بومشان گذاشتند. هر چند که بهانه های زیادی بود تا از میدان خطر دور بمانند اما مردانه به میدان خطر رفتند و پا به پای رزمندگان حماسه آفریدند.
بعضی هاشان جان در گرو شرافت و اعتقادشان گذاشتند و ابدی شدند و برخی از میدان به سلامت برگشتند تا فریاد گر غیرت و مظلومیت سفید پوشان صحنه ی نبرد باشند.
❇️ و چقدر شرمنده شدیم دو سه هفته قبل مرد سفید پوشی که گرد پیری بر چهره داشت.. رزمنده غیور میدان نبرد.. کسی که تیغش ترکش های سوزنده و تهدید کننده را از جسممان بیرون کشید در اوج غربت و بدون هیاهو پر کشید.
جراح صحنه ی نبرد ، مرد با اخلاص و کار بلد ، ایثارگر بی نظیر اگر نگوییم کم نظیر ، چهره ماندگار پزشکی ، همان کسی که میگفتند چمران عزیز را بدون بیهوشی جراحی نمود یعنی مرحوم دکتر منوچهر دوایی از بین ما رفت و شهر خبردار رفتنش نشد.
رفتنش خسارت بود و تشییع و تدفین غریبانه اش مایه شرمساری...
شرمساری برای رزمنده ها و ایثارگرای تهرانی بیشتر.
این حقیر فردای دفنش متوجه شدم که این یادگار دفاع مقدس به یاران شهیدش پیوسته. از بهشت زهرا(س) پیگیر شدم که پیکر نازنینش در کجا مدفون شده که اظهار داشتند او را در قبرستان ابن بابویه دفن کرده اند. همان روز برای فاتحه خوانی رفتم که متاسفانه با اینکه از متولیان، محدوده مزارش را پرسیدم اما نیافتم و کنار مزار شیخ صدوق برایش فاتحه ای خواندم و خودم را سرزنش کردم که کوتاهی کردید و این چهره شاخص دفاع مقدس گمنام رفت. بنده حقیر افتخارم نوکری سیدالشهدا(ع) و شهداست و بس. سووالم این است که آیا این سند بی نظیر دفاع مقدس حقش نبود که قطعه شهدا یا در نزدیکی قبور شهدا در خاک آرام بگیرد. تا اگر یک روز خواستیم سراغی از او بگیریم با ذره بین دنبال مزارش نگردیم. این را برای دکتر دوایی عرض نمیکنم اون عزیز با خدا معامله کرد و به فرموده همسرش تا اخرین روز عمرش هر وقت تصویری از سال های حماسه پخش میشد با حسرت نگاه میکرد و چشمانش اشکبار میشد. ما برای معرفی به نسل امروز و نسل های آینده که افتخار کنند به وجود چنین استوانه های اسطوره نیاز داشتیم که منوچهر دوایی در نزدیکی مزار شهید مصطفی چمران معرفی شود.
در کشوری که شاعر افغانستانی مرحوم شده از ویروس کرونا به خاطر تجلیل و زنده نگهداشتن یادش و قدرشناسی از قریحه اش که در خدمت مقاومت بود در چند متری شهید آوینی در قطعه 290شهدا مدفون میشود پذیرفته نیست که دکتر منوچهر دوایی #پدر_جراحی_دفاع_مقدس در گورستان ابن بابویه کلیومترها دور تر از یاران شهیدش به خاک رود
🔹 جعفر طهماسبی
جامانده از شهدای تخریبجی
@ALVARESINCHANNEL
همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت، مزار عاشقان و عارفان و دل سوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.
(امام خمینی ره)
خدایی #گلزار_شهدای_بهشت_زهرا سلام الله علیها دارالشفاست
حس وحال گلزار شهدای تهران عصرهای پنجشنبه وشب های جمعه قابل وصف نیست
باید توی این سرزمین قرار بگیری تا حالش رو ببری
#سی_هزار_شهید در یک جا آرمیده و محل نزول رحمت الهی است
حال و هوای جبهه رو اونجا میتونی استشمام کنی
همه هستند
مگر نه اینکه شهیدان زنده هستند .. یعنی اینکه ما پیش زنده ها میریم.
از لحظه ای که وارد حریم شهدا میشی انگار آغوش باز میکنند و تو رو در آغوش میکشند.
اصلا طول زمان تا وقتی که میونشون هستی معنی نداره
مخلص کلام اینکه #اقیانوس_رحمت_خدای تعالی در چند دقیقه ای ماست و یه عده دارند از تشنگی تلف میشند.
اوج لذت شبهای جمعه گلزار شهدای تهران موقع نماز مغرب و عشاست.چون همه از گوشه و کنار جمع میشوند و در یک صف به نماز می ایستند.
و بعد از نماز و تا پاسی از شب ، شب های دوکوهه قابل تکرار است.
هر #شب_جمعه قطعه ی شهدا
جای #جامانده_های جنگ شده
دل دنیاگرفته ی ماهم
بهردیدار یار تنگ شده
🌹
🌹🌹
🌹🌹🌹@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#هیات_الوارثین
(رزمندگان تخریب لشگر10سیدالشهدا )
مراسم شهادت حضرت امام حسن مجتبی (ع)
🔸 مکان : #بیت_الزهرا_سلام_الله_علیها
🔶زمان : این جمعه۳ شهریور ۱۴۰۲بعد از نماز مغرب و عشا
بلوارابوذربین پل ۵و۶ خیابان وحدت بوستان ۱۲(شهید تابش)
لطفا"در کوچه ، خودرو پارک نفرمایید، ممنون
🌟🌷 @alvaresinchannel
هدایت شده از اداره کل بنیادشهیدتهران بزرگ
مراسم قرائت دعای پرفیض ندبه با نوای ذاکر اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) حاج جعفر طهماسبی
جمعه ۳ شهریورماه ۱۴۰۲ ساعت ۷:۱۵ صبح / مهدیه گلزارشهدای بهشت زهرا سلام الله علیها
#بنیاد_شهید_و_امور_ایثارگران_تهران_بزرگ
لینک کانال 👇
🌹بنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ
https://eitaa.com/isaaretehran
#هفتم_صفر
سالروز شهادت امام مجتبی(ع) تسلیت باد
من گدای کرم گل پسر فاطمه ام
حسنی ام بنویسید به روی کفنم
@alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
فلیمی از صبح روز 13 اردیبهشت سال 1365
🔷عملیات سیدالشهداء(ع) در #فکه
جاده آسفالته در فیلم جاده فکه است
ورزمندگان لشگر10صبح عملیات برای مقابله با پاتک دشمن درحال جابجایی هستند
رزمندگان گردان های علی اصغر(ع) ، حضرت قاسم(ع) و..... در تصویر هستند
شهدای زیادی حضوردارن که درعملیات های بعد شهیدشدن.
✅در این عملیات بود که فرمانده دلاور حاج حسین اسکندرلو به شهادت رسید.
@alvaresinchannel
#انالله_واناالیه_راجعون
با خبر شدیم والده شهیدان(امیر و حمید) محمدی رخ درنقاب خاک کشیدو به فرزندان شهیدش ملحق شد
بدینوسیله عروج ملکوتی مادر شهیدان محمدی را تسلیت عرض مینماییم
@alvaresinchannel