🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
#آخرین_تصویر
مداح اهل بیت(ع)
تخریبچی شهید
#امیر_مسعود_تابش
شهادت : عملیات کربلای یک شهر مهران
تاریخ شهادت : 10 تیرماه 1365
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#و_اینگونه_مداح_شهید_تخریبچی_پر_کشید
شهید امیر مسعود تابش
شهادت صبح عملیات کربلای یک
هنگام پاکسازی میدان مین
✍️✍️✍️ راوی: روحانی #گردان_تخریب_لشگر_10
حجت الاسلام شیخ مسعود تاج آبادی
مرحله اول #عملیات_کربلای_یک پایان یافته بود.
صبح بعد از#زیارت_عاشورا درچادراستراحت می کردم که تابش گفت: حاجی بیا بریم پاکسازی #میدون_مین گفتم حالشو ندارم. می خوام بخوابم . رفت تعدادی ازبچه هارو صدازد دوباره اومدسراغم ولی بازقبول نکردم رفت برای بارسوم اومد که بیا بریم.
نمی دونم چرااصرارداشت منم باشم گفتم اگه پاکسازی میدون مینه میام اما اگه جمع آوری سیم خادارو...نمیام گفت: نه جون حاجی پاکسازیه. آماده شدم وبا دوتا تویوتا رفتیم. ازماشین که پیاده شدیم دوتا جنازه وسط میدون مین دیدیم اول فکرکردیم جنازه عراقی هاس جلوتررفتیم دیدیم پیکر #حاج_موسی_انصاری و #اکبر_عزیززاده است. یاد #مقر_ام_نوشه افتادم ، حاج موسی موقع سخنرانی یه پتو روسرش می کشید و خیلی آروم گریه می کرد خیلی باصفا مخلص وکم حرف بود .
پیکرحاج موسی سوخته بود. اون ها رو ازمیدون مین خارج کردیم.
حال تابش خیلی منقلب شد چون خیلی با اوس اکبر(شهید اکبر عزیز زاده) رفیق بود ذکرمصیبتی کرد و پیکر شهدا با یه ماشین به عقب منتقل شدند.
کار پاکسازی #میدون_مین رو شروع کردیم .
میدون مین چند ردیف مین والمری داشت.
تابش هرردیف رابه کسی سپرد وسفارشات لازم راتکرارکرد. یه ردیف را هم به من سپرد و رفت به بقیه سربزنه.
دو سه تا مین اول را خنثی کردم .
ظاهرا میدون مین دست خورده بود، یکی دوتا #مین_والمر راخنثی کردم ولی مین بعدی یکی ازچاشنی هاش گیرکرده بود ودرنمی اومد تابش رو صداززدم وپرسیدم چه کنم ؟؟؟؟ رهاش کنم برم سراغ بعدی؟؟؟ یا باهاش وربرم !!! تا چاشنی دومشم دربیاد ؟؟؟
گفت برو سراغ مین بعدی ودو سه تا مین بعدی راهم خنثی کردم که دیدم تابش اومد سراغ همون مینی که چاشنیش گیرکرده بود وروش کارمی کرد.
مشغول مین بعدی شدم که صدای #انفجار_شدیدی ازپشت سرم شنیدم وتکه های ریزی ازگوشت بدن تابش کنارم افتاد.
برگشتم چندبارتابش رو صدازدم اما صدایی نشنیدم.
اومدم نزدیکش ..... دیدم باصورت افتاده زمین.
حدود نیم ساعت پس ازذکرمصیبت وگریه شدید درفراق رفیق بسیارعزیزش اوس اکبر(شهید اکبر عزیز زاده) به او ملحق شد .
فقط خدا می داند لحظه ای که جنازه اوس اکبررا در#میدون_مین دید چه غم واندوه شدیدی قلب نازنینش رافراگرفت وچه با خدا گفت که کمترازیکساعت دعایش مستجاب شد.
🔶 #مداح_اهل_بیت_علیهم_السلام ، تخریبچی شهید #امیر_مسعود_تابش روز دهم تیرماه 1365 در حال پاکسازی #میدان_مین در منطقه عملیات کربلای یک دراطراف #شهر_مهران با انفجار #مین_والمری به شهادت رسید.
@alvaresinchannel
🔴 جلسه #پیشکسوتان_لشگر_10 در باغ موزه دفاع مقدس در استان البرز
امروز جمعی از فرماندهان گردان ها و واحدهای لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام با حضور در مکان احداث #باغ_موزه_دفاع_مقدس استان البرز در مسیر اتوبان تهران کرج ، جنب پارک جهان نما در جریان ساخت این مرکز فرهنگی دفاع مقدس قرار گرفتند.
سردار اسلامی مدیرکل حفظ ارزشهای دفاع مقدس استان البرز گزارشی از چگونگی احداث باغ موزه و مراحل اجرای قسمت های مختلف ارائه دادند و مقرر شد که گردان ها و واحدهای لشگر10 اسناد قابل نگهداری را به عنوان امانت به باغ موزه جهت استفاده مردم بسپارند.
در این جلسه سردار خادم حسینی ، سردار حاج حمید تقی زاده و برادر حاج علی کرمی ضمن گزارشی از حوزه فعالیت خود در مجمع رزمندگان لشگر10 تاکید کردند که گردان ها و واحدهای لشگر جهت به سر انجام رساندن تاریخ شفاهی خود تلاش مضاعف انجام دهند.
پایان بخش این برنامه اظهار نظر فرماندهان گردان ها و واحدها لشگر10 در خصوص جمع آوری تاریخ شفاهی و مشکلات پیش رو بود که قرار شد نمایندهای سپاه سیدالشهداء(ع) استان تهران و امام حسن(ع) استان البرز در این خصوص همکاری لازم را داشته باشند.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹
🌹
#امشب_شب_عملیاته
#ادامه_عملیات_نصر_4
امشب رزمندگان لشگر10 سیدالشهدا(ع) به مواضع دشمن در #تپه_دوقلو یورش میبرند
بچه های تخریب به گردان ها مامور شدند
ملائکه آماده اند تا از میان جند الله شهدا را سوا کنند.
قبل از حرکت از #موقعیت_گردو به طرف نقطه رهایی و همراهی با گردان ها با هم یه عکس یادگاری گرفتیم.
اینکه گفتم موقعیت گردو به خاطر درخت های گردویی بود که توی عکس میبینید
ایستاده از راست:
شهید اللهیاری. جعفرطهماسبی-شهید رسول فیروزبخت-سلیمان آقایی.
بالای وانت هم از راست شهید علی اصغر صادقی و شهید حمیدرضا دادو که ساعاتی بعد به شهادت رسیدند.
🔸🌷 @alvaresinchannel
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁
#سی_و_سه_سال_گذشت
یاد و خاطره سردار شهید
🌹🌷 #حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
#فرمانده_تخریب
و جانشین تیپ کربلا لشگر10سیدالشهداء(ع)
گرامیباد
#شهادت_15_تیر_ماه66
##ماووت_تپه_دوقلو
@alvaresinchannel
🌹🍁🌷🍁🍁🌷🌹🍁🌷
🌹🍁
#روزی_که_ماموریت_ابلاغ_شد
اتفاقات رو 15 تیرماه 66 در عملیات #تپه_دوقلو
روزی که فرمانده #تخریب_لشگر_10_آسمانی_شد
✍️✍️✍️ راوی #خادم_حسینی
بالاخره ماموریت جدید به ما ابلاغ شد و #شهید_آقا_سید_محمد_زینال_حسینی هم که در جریان #عملیات_تپه_دو_قلو از شب قبل #بچه_های_تخریب رو هدایت میکرد در کنار ما قرار گرفت.
شهید سید محمد همزمان هم جانشین تیپ کربلا بود و هم فرماندهی گردان تخریب را به عهده داشت
بعد از ابلاغ ماموریت با مجموعه فرماندهان مشورت کردیم .
اون ها نظرشون این بود که ما وارد عمل نشویم .
برادر راستگو فرمانده #گردان_حضرت_زینب(س) گفت چون باید در روز و در روشنی هوا به دشمن حمله کنیم و دشمن روی بچه ها دید تیر دارد تلفات بالا خواهد رفت و در نهایت تدبیرش این شد که یک گروهان از گردان حضرت زینب(س) به خط بزند.
ما در قرارگاه تاکتیکی تیپ مشغول هماهنگی ها اولیه بودیم که #شهید_حسن_رضایی از راه رسید.
ایشون پاسدار #مقر_شهید_مطهری_تهران بود که از تهران به کمک ما اومده بود و من هم از ایشون خواستم که در همین قرارگاه به عنوان جانشین سوم ما باشد .
ایشون با شهید مجید داوودی گرم گفتگو بود که از ارتفاع رو بروکه #هزار_کانیان نام داشت یک گلوله مستقیم تانک به سمت قرارگاه ما شلیک شد. و درست گلوله وسط قرارگاه به زمین خورد.
موج انفجار 10 ، 15 متر من رو پرت کردو از ناحیه دست و صورت و سر مجروح شدم .
حسن رضایی که تازه همون صبح از راه رسیده بود شهید شد.
زخم سر و صورتم خونریزی داشت و چاره ای نبود بچه ها من رو اورژانس بردند و اونجا زخم ها رو بستند و جلوی خونریزی گرفته شد. خون زیادی از من رفته بود و دیگه رمقی نداشتم. من رو بردند قرارگاه تا قدری استراحت کنم. می خواستم چرتی بزنم که آقای فضلی فرمانده لشگر پشت بی سیم اعلام کرد..
همه از جمله برادر خادم باید بیایند شخصا به خط بزنند و اسم آورد که #خادم ، #داودی ، #سید_محمد و #راستگو باید در روز بروند و نیروهایشان به خط بزنند ..
#مقدمه
#ادامه_دارد
🍁✨ @alvaresinchnnel
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌺
🌿🍃🌺
1️⃣#فرمانده_دوست_داشتنی
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
#فرمانده_تخریب_لشگر_10
وقتی جلو میرفتیم برای #عملیات_نصر_4 دوست نداشتم با سید رو در رو بشم چون بینمون شکر آب شده بود .
دیدم درب سنگر ایستاده .
سریع رد شدم که سوار ماشین بشم.
اما صدام زد : #برادر_جعفر.
خودم رو به نشنیدن زدم .
اما برای بار دوم هم صدا زد.
#برادر_طهماسبی..
دیگه مجبور شدم رفتم سمتش . بغل باز کرد و مرا در آغوش گرفت و گفت منو حلال کن .
منهم که دلم نرم شده بود و دنبال فرصت آشتی میگشتم .
گفتم #آقا_سید شما هم ما رو حلال کن.
آخه ما با هم #داداش_صیغه_ای بودیم.
روی هم رو بوسیدیم و بعد هم گفت #مواظب_بچه_ها_باش.کسی چیزیش نشه.
سید تاکید کرد که شرعا جایز نیست بعد از اینکه نیروها رو از معبر عبور دادید و نیاز به #بچه_های_تخریب نبود در محل درگیری بمونید زود بچه ها رو عقب بیار برای کارهای بعد.
و با سید خداحافظی کردم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
🌿🌹
شب #عملیات_نصر_4 خیلی به شهید زینال حسینی فرمانده تخریب اصرار کرد که با تیم ما جلو بیاد و توی زدن #معبر به ما کمک کنه. اما شهید سید محمد مخالفت کرد و با تیم برادر هادی راهی شد...
دوتا تیم معبر ما قرار بود با دو تا گروهان #گردان_حضرت_علی_اکبر(ع) روی #تپه_دوقلو به دشمن بزنه و معبر اول رو ما بزنیم و نیرو رو عبور بدهیم و گروهان دوم هم سراغ تپه بعدی بروند و دشمن رو قلع وقمع کنند.
وقتی میرفتیم تا به گردان علی اکبر (ع) ملحق شویم من و حمید پشت وانت بودیم من شروع کردم به شعر حماسی خوندن وبقیه بچه ها جواب میدادن و حمید هم عشق میکرد یه دفع دست انداخت گردنم وگفت برادر جعفر: داریم میریم شهید بشیم بیا و از این ساعت مچی ات بگذر و به من یادگار بده..خودت از دستت باز کن و به من هدیه کن و نگذار بیام توی #میدون_مین و از دست شهید ساعت باز کنم
من هم زدم پشت کله اش گفتم حمید تا من حلوای تو رو نخورم شهید نمیشم.
لحظات به تندی گذشت و دو تا تیم #بچه_های_تخریب مامور به گردان علی اکبر مهیا برای زدن معبر شدند که کار به هم ریخت و موقع حرکت ستون های دو تا گروهان قاطی شدند و ما بچه ها تخریب هم جابجا شدیم و موقع معبر زدن با حمید و شهید حاج رسول فیروزبخت روبرو شدیم .
قرار شد هر دو تیم با کمک هم دوتا معبر رو باز کنیم و حمید اینجا سر از پا نمیشناخت.. معبر اول که باز شد و نیرو رو عبور دادیم دیگه حمید رو ندیدیم و هرچی گشتیم وسراغ گرفتیم از حمید خبری نبود .
صبح عملیات بچه های تخریب رو جمع کردیم تقریبا کار بچه های تخریب توی خط تموم شده بود . از بچه هایی که با حمید رفته بود سراغ حمید رو گرفتیم و اون ها خبر شهادت حمید رو دادند.
و #شهید_حمید_رضا_دادو 14 تیرماه 1366 از #ارتفاعات_ماووت پرکشید
راوی: #جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#دست_نوشته_شهید_زینال_حسینی
فرمانده تخریب لشگر10سیدالشهداء(ع)
در رابطه با شکل گیری #گردانهای_تخریب و نقش سردار #شهید_خیاط_ویس
شهادت 15 تیر ماه 1365
محل شهادت #عملیات_نصر_4_ماووت
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
🔴 #حماسه_ی_فتح_قلاویزان
چند روزی از آزادسازی #شهر_مهران میگذشت و دشمن هنوز از طریق #ارتفاعات_قلاویزان روی شهر مسلط بود و با آتشباری خمپاره ها و توپ ها تلفات میگرفت و تنها راه تثبیت عملیات در دست گرفتن ارتفاعات قلاویزان بود.
ارتفاعات قلاویزان تپه های مرتفعی بود که از جنوب و جنوب غربی مهران شروع میشد و تا عراق ادامه داشت و هرکس بر آن تسلط داشت تمام منطقه در زیر دید او بود و مرتفع ترین #قله آن 265 بود که در خاک #ایران قرار داشت وبه #کله_قندی معروف بود و بلندترین قله آن در خاک عراق #قله_223 بود که این ارتفاع بر #شهر_مهران مسلط بود.
☑️ تا اینکه ماموریت #فتح_قله_223 به رزمندگان تهران واگذار شد و #لشگر_ده_سیدالشهداء(ع) به عنوان یگان خط شکن و #لشگر_حضرت_رسول هم به عنوان پشتیبانی کننده لشگرده وارد عملیات شدند و روز 16 و 17 و 18تیرماه سال 65 با حمله به مواضع دشمن و با خلق حماسه هایی کم نظیر قله 223 قلاویزان و تمامی یالهای منتهی به قله توسط رزمندگان غیور لشگر10 و27 وسایر رزمندگان فتح گردید.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
مقر تخریب لشگر ده - اردوگاه #قلاجه
نماز جماعت ظهر و عصر
تیرماه 1365
#شهید_ابوالفضل_رمضانی پای راستش آسیب دیده بود و نشسته نماز میخوند.
اما این آسیب دیدگی مانعی برای حضورش در عملیات نشد و هر طوری بود خودش رو به قافله ی شهدا رساند و از #قلاویزان پرکشید.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#معبر_خونین_قلاویزان
#شهید_ابوالفضل_رمضانی
شهادت 18 تیرماه 1365
محل شهادت : #مهران_قلاویزان
1️⃣ ✍️✍️✍️: روای: #امیر_خنده_جام
☑️ به همراه برادران لطیفی ، #شهید_رمضانی و #شهید_علی_اکبر_غیاثی به #گردان_قمر_بنی_هاشم(ع) مامور شدیم.
ماموریت گردان قمربنی هاشم پاکسازی یکی از یالهای غربی قله 223 #قلاویزان بود و دشمن برای اینکه رزمندگان ما نتوانند از طریق یالها به قله برسند موانع زیادی در مسیر عبور ایجاد کرده بود .#میدان_های_مین چند لایه با مین های ضد نفرات و بشکه های 200 لیتری فوگاز و سیم خاردارهای عرضی به جای طولی و تله کردن مینهای ترکشی داخل آن و سنگرهای کمین فراوان همه این ها یالهای قله 223 را تسخیر نا پذیر میکرد.رزمنده های گردان قمربنی هاشم(ع) در سه گروهان سازمان دهی شذه بودند و طرح مانور اینگونه بود که یکی از گروهانها خط دشمن را تصرف کند وگروهانهای دیگر ادامه عملیات را انجام دهند.
#تیم_بچه_های_تخریب با گروهان خط شکن همراه شد و جلوی گروهان حرکت میکردیم تا اینکه به میدان مین رسیدیم.ستون نیرو های رزمنده چند متر به #میدان_مین در یک جانپناه متوقف شد و بچه های تخریب و اطلاعات به همراه فرمانده گروهان به پشت میدان مین رفتیم.
همه جا تاریک بود و چون اواخر ماه قمری بود خبری از ماه و نور آن در آسمان نبود. چند لحظه پشت میدان مین ، اطراف و محدوده میدان رو برانداز کردیم و با توکل به خدا و مدد گرفتن از نام علمدار کربلا #اباالفضل_العباس کار معبر شروع شد.
برادر لطیفی مین ها رو خنثی میکرد و جلو میرفت و برادر رمضانی هم پشت سرش با فاصله دو متر زمین رو چک میکرد که مبادا مین و موانعی جامانده باشد و منهم در آخر #طناب_معبر رو روی زمین پهن میکردم.تقریبا داشت شب به نیمه میرسید و ما با احتیاط کامل و با صبرو حوصله معبر میزدیم . دشمن باور نداشت که ما بتوانیم از موانع رد شویم ..وسط میدان مین بودیم که تیراندازی ایضایی دشمن شروع شد و تیرهای رسام که از دهانه دوشکا خارج میشد از بالای سر ما عبور میکرد وگاهی هم چند خمپاره بدون هدف داخل موانع به زمین میخورد که ما رو مجبور میکرد روی زمین دراز بکشیم.ما سه نفر بدون توجه به اتفاقات دور و برمون جلو میرفتیم و تمام تلاش ما این بود که به سیم خاردار آخر میدون برسیم ..اما یک اتفاق همه چیز رو به هم ریخت. در آن تاریکی و سکوت صدای #انفجار_چاشنی و بعد هم روشن شدن #مین_منور در مقابل ما و بعد هم صدای انفجار ..
توی اون سر و صدا، صدای #یا_ابالفضل(ع) بلندی شنیدم
🔶🌹 ادامه دارد
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#معبر_خونین_قلاویزان
#شهید_ابوالفضل_رمضانی
شهادت 18 تیرماه 1365
محل شهادت : #مهران_قلاویزان
2️⃣ ✍️✍️✍️: روای: #امیر_خنده_جام
تمام سر وصورتم رو خون گرفته بود .
ابتدا فکر کردم مجروح شدم، خون ها رو از صورتم پاک کردم و یه تکونی خوردم.
چیری نشده بود سینه رو از خاک بلند کردم و یه نگاه به اطراف انداختم
.. دیدم ابوالفضل رمضانی پاش به پوست آویزونه و #وسط_معبر افتاده.
اومدم بالاسرش ، دیدم زنده است .
خودم رو به برادر لطیفی که چند متر جلوتر بود رسوندم و با هم مشورتی کردیم.قرار شد برادر لطیفی معبر رو ادامه بده و من هم ابوالفضل رو از معبر بیرون ببرم. طناب معبر رو توی میدون محکم کردم وابوالفضل رمضانی هم خودش کمک کرد و در حالیکه خون زیادی از محل زخم هاش میومد به اول میدون اومدیم و بچه های امدادگر رو خبر کردم و مشغول بستن زخم ابوالفضل شدند و من برگشتم توی میدون مین.
مسیر معبر و طناب معبر سفید زنگ با خون هایی که از ابوالفضل رفته بود کاملا قرمز شده بود ، دو نفری معبر رو تموم کردیم و سیم خاردارهای توپی آخر میدون مین رو هم قطع کردیم ، هنوز دشمن متوجه نشده بود. معبر کامل باز شده بود یکی دوبار عرض معبر رو رفتیم و اومدیم و وارسی کردیم که مین جانمونده باشه.
فرمانده گردان رو هم آوردیم توی معبر و ایشون هم تا انتهای معبر رفت و خاطرش جمع شد که معبر باز است.
اومدیم اول میدون وسروقت #شهید_ابوالفضل_رمضانی.
خونریزی زیاد خیلی بیحالش کرده بود. ابوالفضل قد بلندی داشت وخیلی هم هیکلی بود. اما این زخم کاری همه توانش رو برده بود اما اون لبخند همبشگی روی لبانش بود. با برادر لطیفی کا رها رو تقسیم کردیم. من اول میدون نشستم ولطیفی هم رفت آخر میدون و بچه های گردان قمر بنی هاشم علیه السلام برای شکستن خط دشمن وشروع عملیات وارد معبر شدند.
درگیری شروع شد دشمن مقاومت میکرد و آتش سنگینی رو منطقه اجرا میکرد .
سمت چپ ما چند تا تیربار سنگین کار میکرد . نارنجک برداشتم و برای آخرین بار نگاهم به ابالفضل افتاد که دیگه رمقی به تن نداشت با او خدا حافظی کردم ورفتم سروقت سنگر دوشکا... با دشمن درگیر شدیم و خودم هم مجروح شدم و وقت عقب اومدن سراغ ابوالفضل رو گرفتم او رو عقب برده بودند. توی بیمارستان بودم که خبر دادند ابوالفضل رمضانی شهید شده.
✅ هنوز یاد اون معبر که طناب معبرش با خون ابوالفضل رنگین شد زنده است ..اون هایی که از #مرز_مهران به #کربلا مشرف میشوند یادشون نره که معبر عبورشون با خون شهید ابوالفضل رمضانی سرخ شده و اگر زیارت با عزتی است به یمن از پا افتادن ابوالفضل هاست.
@alvaresinchannel
✅ #مداح_شهیدی_که_از_قلاویزان_آسمانی_شد
آخرین باری که سید رو در حال خوندن دیدم با بچه های #گردان_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام میرفتند تا بلند ترین #قله_قلاویزان رو فتح کنند.
سید مقابل ستون گردان داشت این نوحه رو میخوند...
ای حسین جان ما فدای تو....
روز وشب نالیم در عزای تو.....
حسین جان حسین جان
مرحله آخر عملیات کربلای یک بود و بایستی بلند ترین ارتفاع قلاویزان یعنی قله 223 که مشرف به #دشت_زرباطیه و #بدره عراق بود فتح میشد تا منطقه تثبیت بشه.
سحرگاه روز17 تیرماه 65 بود که گردان حضرت علی اکبر علیه السلام برای فتح قله 223 به دل دشمن زد و #سید_جمال_قریشی در این حمله از نزدیک ترین نقطه مرزبه حرم اربابش #امام_حسین_علیه_السلام به آسمان پرکشید...
و این گونه سید جمال قریشی مزد اخلاصش رو گرفت.
🌹 شهادت عملیات کربلای یک
🌹 رمز عملیات: یا ابالفضل العباس
رزمنده و ذاکر گردان حضرت علی اکبر علیه السلام
ومحل شهادت بلندی های قلاویزان نزدیک ترین نقطه مرز کشور جمهوری اسلامی به کربلا
راوی: جعفرطهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#مداح_اهل_بیت_علیهم_السلام
#شهید_سید_جمال_قریشی
مسوول تبلیغات گردان علی اکبر(ع) لشگر10
شهادت 17 تیر ماه 65 #قلاویزان
✅ این عکس #سید_جمال ، آخرین بار که به #برغان منزل پدرم آمده بود از ایشان گرفتم فهمیدم دیگه بر نمیگرده مشخص بود ، آخرین بار است که برادرم را میبینم. (#خواهر_شهید)
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
سردار شهید معاون گردان علی اکبر(ع) لشگر10 سیدالشهدا(ع)
#شهید_حسین_اجاقی
شهادت 16 تیرماه 1365
محل شهادت : #قلاویزان
✅شهیدی که غریبانه ملائکه با خود بردند
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#دیدار_جانانه_رنج_و_بلا_دارد
#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد
حکایت شهادت مردی از دیار پهلوانان
سردار #شهید_حسین_اجاقی
✍️✍️✍️ راوی : #اکبر_اسماعیلی
✅ قرار شد کار دشمن رو در بلندترین #قله_قلاویزان یکسره کنند تا پرونده #عملیات_کربلای_یک بسته شود
آفتاب روز 16 تیرماه 65 که غروب کرد و همه جا رو تاریکی فرا گرفت گردان حضرت علی اکبر علیه السلام سوار بر کامیون های مایلر میرفتند تا ضربه ی نهایی را به دشمن در قله 223 قلاویزان وارد کنند .
هوا ظلمات بود و کامیون ها باید با چراغ خاموش حرکت میکردند. نبود دید کافی برای راننده ها ، سرعت رو هم کم کردم بود. کامیون ها پر از نیرو بود و به خاطر اینکه همدیگر رو گم نکنند با فاصله کم از هم حرکت میکردند.
جاده خاکی و پر از دست انداز بود مثل اینکه جاده رو تازه بچه های مهندسی برای تردد خودرو ها کشیده بودند . یه جاهایی جاده از وسط #میدان_مین میگذشت و عدم دید کافی راننده کامیون های و انحراف از جاده و رفتن داخل میدان مین فرمانده هان گردان رو نگران کرده بود.
حسین اجاقی معاون گردان ، نگران جاده و نیروهاش بود.
مدام بین کامیون ها جابجا میشد و تذکراتی به بچه ها میداد. و گاهی هم از ماشین پیاده میشد و مسیر رو وارسی میکرد.
کامیون ها دیگه پرگاز حرکت میکردند و به تپه ها پایین قلاویزان رسیده بودند. بچه ها ، توی سربالایی با هر فشار راننده کامیون به پدال گاز روی هم میریختند و سر و صدا میکردند.
حسین اجاقی برای اینکه کار رو مدیریت کنه روی رکاب سمت شاگرد کامیون مایلر ایستاده بود و فرمان میداد که ناگهان کامیون مایلر جلویی از شونه جاده خارج و روی مین ضد نفر رفت و صدای چند انفجار اومد ولاستیک ماشین ترکید .
راننده ماشین پشت سر اومد که ماشین رو جمع و جور کنه که نتوانست و ماشین با خاکریز کنار جاده برخورد کرد و به سمت راست غلطید و واژگون شد.
با هر زحمتی بود بچه ها از کامیون ها پیاده شدند.
خدا رو شکر کسی آسیب جدی ندیده بود.
با هر زحمتی بود فرماندهان ، بچه ها رو سرو سامان دادند و به سمت خط حرکت کردند و اون شب ماموریت انجام شد و #بچه های_گردان_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام به کمک سایر گردان ها که همه ماموریت سرکوب دشمن در بلندترین #قله_قلاویزان رو داشتند موفق شدند با سرکوب دشمن بر تمامی یال ها و تپه های مرتفع ترین #قله_قلاویزان تسلط پیدا کنند.
کار که تمام شد اون هایی که مونده بودند همدیگر رو پیدا کردند.
اما خبری از حسین اجاقی #معاون_گردان_علی_اکبر(ع) نبود.
لیست شهدا و مجروحین رو هم وارسی کردند اونجا هم ردی از حسین نبود.
نزدیک یک هفته همه جا نام حسین اجاقی بود.
معراج شهدا و بیمارستان های در خط مقدم و پشت جبهه رو هم بچه ها پیگیر شدند انگار حسین غیب شده بود.
تا اینکه بعد از یک هفته به سراغ کامیون چپ شده کنار جاده قلاویزان رفتند.
کامیون به سمت شاگرد غلطیده بود. وقتی کامیون را از زمین بلند کرد با پیکرمتلاشی شده ی #سردار_شهید_حسین_اجاقی روبرو شدند.
✅دوستانش تعریف کردند که ، حسین خیلی از شهدای کرمانشاه رو غسل داد و کفن کرد و بعد از غسل یکی از شهدا ، طوری که کسی متوجه نشود رو به قبله ایستاد و دستهاش رو به دعا بلند کرد که خدایا من طوری شهید بشم که کسی نتونه بدنم رو غسل بدهد. که دعایش مستجاب شد و اون جوری که میخواست به معراج رفت.
#سردار_شهید_حسین اجاقی معاون گردان علی اکبر(ع) لشگر 10 سیدالشهداء(ع) درساعات پایانی روز16 تیرماه سال 1365 از بلندی ها #قلاویزان پرکشید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای باغ فردوس کرمانشاه در خاک آرمید.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
ازچپ به راست
#شهید_علیرضااملی
#شهید_مسلم_اسدی
اکبر اسماعیلی
حاج حمیدتقی زاده
#شهید_جواد_رهبر_دهقان
#شهیدحاج_حسین_اجاقی
جمع فرماندهان گردان علی اکبر(ع) لشگر10
#عملیات_کربلای_یک
#فتح_مهران تیرماه 1365
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#معبری_که_با_توسل_به_اهلبیت_باز_شد
#عملیات_کربلای_یک
#آزاد_سازی_شهر_مهران
10 تیرماه 1365
راوی: ✍️✍️✍️ #شهید_زینال_حسینی
فرمانده گردان تخریب لشگر10
یکی از معبرهای ما در شب #عملیات_کربلای_یک ، معبر عبور رزمندگان #گردان_علی_اصغر_علیه_السلام که مسوولیت اون معبر به #شهید_امیر_مسعود_تابش سپرده شده بود.
این شهید تعریف میکرد که شب عملیات نیروها رو در شیاری که نزدیک معبر بود خواباندیم وبا #بچه_های_تخریب به سمت موانع و میدان مین حرکت کردیم.
پای میدان مین که رسیدیم مشاهده کردیم که نگهبان دشمن داره پشت میدان مین قدم میزند و ما هم خود را مخفی کردیم و منتظر موندیم که نگهبان از اونجا دور بشه.
طولانی شدن حضور نگهبان و تاخیر در زدن معبر داشت نگران کننده میشد.
نگهبان عراقی مقابل معبر ما به سمت راست و چپ میرفت و گاهی هم به نقطه ای خیره میشد. انگار از حضور ما اطلاع پیدا کرده بود.
از طرف دیگه هم سر و صدا در اطراف معبر ما زیاد میومد مثل اینکه در نزدیکی معبر ما و داخل میدون مین نیروهای مهندسی دشمن مشغول کار گذاشتن #بشگه_های_انفجاری(فوگاز) بودند.
ساعت داشت میگذشت و ما هنوز معبر رو شروع نکرده بودیم.
شهید تابش میگفت: یه مقدار از معبر فاصله گرفتیم و با #بچه_های_تخریب در یک گوشه ای بدور از چشم دیگر رزمنده ها دقایق کوتاهی متوسل به اهل بیت علیهم السلام شدیم و برگشتیم پشت موانع برای معبر زدن که دیدیم نگهبان عراقی داره از معبر دور میشه و سریع با #بچه_های_تخریب معبر رو زدیم و لطف خدا و عنایت اهل بیت (ع) جوری به مدد ما آمدند که معبر ده دقیقه زودتر از اعلام رمز عملیات به اتمام رسید.
@alvaresinchannel
🌷🌷🌷🌷
🌷🌷
راوي:✍️✍️✍️ #سردار_خادم_الحسيني
#شهید_سيد_محمد در #عمليات_نصر_4 که در نیمه تیرماه سال 66 انجام شد براي اولين بار، فرماندهي نيروهاي پياده را بر عهده داشت.
در حقيقت آخرين روزهاي حضورش پيش از شهادت بود.
در منطقه #ماووت برای كمك به تيپ دوم عاشورا به سمت ارتفاعات حركت كرديم. درگيري سختي ميان ما و دشمن آغاز شد و سيد محمد هم در خط مقدم حضور داشت که ناگهان صداي حزنآلود رزمندهاي برخاست:
«سيد محمد افتاد!»
باور نميكرديم، اول تصورمان اين بود كه شخص ديگري است ولي وقتي بالاي سرش رسيديم، نگاههايمان بر او خيره ماند. سید را به اورژانس رسانديم اما سيد حالش وخيمتر شد و با وجود تلاش پزشكان به حالت اغماء رفت.
سيد به عنوان جانشين تيپ سوم كربلا و #فرمانده_گردان_تخریب_لشگر_10 در منطقه عمومي تپه دو قلو شهر ماووت عراق با اصابت تركش كوچكي به قلبش درتاريخ 14/4/1366 دريچهاي به وسعت آسمان به رويش گشوده شد و شهادت، روح او را ازقلههاي خاكي به عروجي ملكوتي به پرواز درآورد.
🌷🌷
🌷🌷🌷
@alvaresinchannel