eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1.2هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
988 ویدیو
75 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌿🌺 🌸🌸 در دفاع مقدس 🌿🌺🌺🌺 لازم به ذکر است شهدایی که نامشان ذکر گردیده شهدایی هستند که در ماموریت گردان تخریب لشگر10 به شهادت رسیدند. شهدایی که قبلا در تخریب بودند ودر هنگام شهادت عضویت در گردان ها و واحدهای دیگری داشته اند و درماموریت محوله به آن گردان و واحد به شهادت رسیده انی در لیست نیامده است. 1️⃣ شهادت :عملیات نصر4 تابستان 66 ماووت—بهشت زهراء(س)-29-3-7 2️⃣ شهادت : عملیات سیدالشهداء علیه السلام فکه اردیبهشت65-بهشت زهراء(س)—53-155-104 3️⃣ شهادت: عملیات والفجر8 ام الرصاص زمستان 64— بهشت زهراء(س)- 53-86-4 4️⃣ شهادت :عملیات سیدالشهداء علیه السلام فکه اردیبهشت 65 – مزار شهید امام زاده محمد کرج 5️⃣ شهادت :عملیات کربلای5 شلمچه زمستان 65— بهشت زهراء(س)-53-28-18 6️⃣ شهادت :عملیات شرهانی بهار سال 65— بهشت زهراء(س)—44-91-19 7️⃣ شهادت :عملیات کربلای8 شلمچه فروردین 66—شهرستان قدس-گلزار شهدای بهشت فاطمه(س) 8️⃣ عملیات پاکسازی میدان مین سومار پائیز 61— بهشت زهراء(س)- 28-41-11 9️⃣ شهادت :عملیات بیت المقدس 4 حلبچه فروردین 67—ورامین-گلزار شهدای حسین رضا 🔟 شهادت :عملیات تروریستی مجلس شورای اسلامی تابستان 96 – شهر قم- گلزار شهدای علی ابن جعفر(ع) 1️⃣1️⃣ شهادت : عملیات والفجر1 شمال فکه فروردین 62—بهشت زهرا(س) 28-103-4 2️⃣1️⃣ شهادت :عملیات خیبر جزیره مجنون اسفند 62— بهشت زهراء(س)-24-32-45 3️⃣1️⃣ شهادت :عملیات کربلای5 شلمچه زمستان 65— بهشت زهراء(س)- 53-47-15 4️⃣1️⃣ شهادت :عملیات والفجر1 شمال فکه بهار 62—شهید بیمزار 5️⃣1️⃣ شهادت :عملیات خیبر جزیره مجنون اسفند 62—یزد-گلزار شهدای ابرند آباد 6️⃣1️⃣ شهادت :عملیات والفجر2 حاج عمران تابستان 62— بهشت زهراء(س)- 28-111-9 🌿🌺 🌿🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍃🌺 محدوده عملیات لشگر10 ✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: ادامه👆🏾👆🏾👆🏾 زیر پای دشمن بگو مگو بالا گرفت و نزدیک ما بود و میشنید که ما قصد داریم بچه های تخریب رو جلو نفرستیم .من رو کناری کشید و با گریه گفت: برادر جعفر!!! کردم برای اینکه دمار از روزگار بعثی ها در بیارم. حالا شما میخواهید از ما استفاده نکنید. بچه های دیگه هم سید رو همراهی کردند و با توجه به اصرار فرمانده های گردان حضرت زینب سلام الله علیها تصمیم ما عوض شد و از بچه ها قول گرفتم ..به شرطی جلو میرید که کسی !!!! و اگر هم کسی مجروح شد خودتون باید عقب بیارید و صبح زود قبل از اینکه آفتاب بزنه لب اسکله باشید.بچه ها قول دادند و همراه گروهان پیشرو گردان حضرت زینب راهی شدند سمت کمین های دشمن. من هم توی ساحل منتظر بودم تا بقیه نیروها رو هدایت کنم .... عمودی بزرگی داشتیم که اونها رو خم میکردیم و محلول داخل اون به جنب و جوش میفتاد و نور افشانی میکرد و ها در تاریکی شب با دیدن این نور به سمت نور می اومدند و نیروها در ساحل پیاده میشدند... چند لحظه ای از رفتن بچه ها نگذشته بود که دیدم قایقی پهلو گرفت و پیاده شد.گفتم بچه ها رفتند و تا حالا دیگه از کمین ها رد شدند و مسیر رفتن رو نشون دادم و با حاجی سمت ارتفاع شاخ شمیران حرکت کردیم.دشمن با منور تمام منطقه را روشن کرده بود و زیر نور میشد درگیری بچه ها با دشمن رو دید. بقیه بچه های گردان حضرت زینب هم که رسیدند کار سریع تر جلو میرفت و بچه ها به جاده ای که روی ارتفاع شاخ شمیران میرفت مسلط شدند .... ما به پشت دشمن رسیده بودیم و درب سنگرهاشون به سمت ما بود و به راحتی منهدم میشد... همه سربازهای دشمن از جاده به سمت ارتفاع فرار میکردند و بچه ها هم اونها رو دنبال میکردند. من برگشتم لب اسکله تا نیرو بیارم و بقیه بچه ها در تعقیب دشمن رفتند سمت شاخ شمیران.. ادامه دارد👇👇👇👇👇👇 🍃🌺🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍃🌺🌺 ✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: دشمن هنوز گیج بود و آتش دقیق نمیریخت. اسکله هنوز امن بود و دشمن هم روی اون دید نداشت. نیروهای سایر گردانها هم برای ادامه عملیات در پیاده شدند. هنوز مجروح و شهیدی عقب نیاورده بودند و ظاهر کار این بود که تلفات بالا نبوده و بچه ها به هدف ها رسیده اند.. هوا داشت روشن میشد که نماز صبح رو خوندیم. لباس غواصی ما رو کلافه کرده بود و مجبور بودیم داخل آب بریم تا لباس خیس بشه که اذیتمون نکنه. هوا که روشن شد لب اسکله شلوغ شد ، اسیرهای عراقی رو عقب میاوردند و تک و توکی و هم منتظر بودند تا قایق ها برسند.... بچه های پشتیبانی هم مشغول تخلیه تدارکات و مهمات بودند و ما مدام تذکر میدادیم که برادرها اسکله را تخلیه کنند.آفتاب زده بود که دیدیم یک تعداد قایق قطار شدند و سمت اسکله میایند. و دشمن هم ستون قایق ها رو زیر آتیش گرفته.با بی سیم تماس گرفتیم که گفتند بچه های لشگر ده نیستند . اولین قایق که به ساحل رسید معلوم شد بچه های _27 هستند و اسکله شون رو اشتباه اومدند .. بچه های لشگر 27 سمت راست ما عملیات میکردند... آفتاب زده بود و ما منتظر بودیم. اونها قول داده بودند که زود برگردند اما هنوز نرسیده بودند و ما نگران بودیم. که دیدیم تعدادی دارند سرود میخونند و از ارتفاع پایین میان... دیدم این سرود رو که بین بچه های تخریب مرسوم بود میخونند: ای ولی عصر و امام زمان....ای سبب خلقت کون و مکان.... جلو تر که اومدند دیدم بچه های خودمون هستند و چهار طرف یک رو گرفتند و دشمن هم مدام با خمپاره میکوبید و اینها با سوت خمپاره برانکارد رو رها میکردند و روی زمین میخوابیدند. نزدیک اسکله که رسیدند جلو تر دوید و گفت: همه سورومور گنده عقب اومدیم فقط یک تلفات داشتیم که اون هم الان میرسه.. خودم رو آماده کرده بودم برای خبر شهادت یکی از بچه ها... اما خدمه برانکارد که رسیدند دیدم یکی داخلش وول میخوره و داره ناله میکنه... اون بود که پاهاش مجروح شده بود و با اعمال شاقه عقب اومده بود... الحمدلله همه بچه ها سالم بودند و سید عباس میرنوری شروع کرد شوخی کردن. گفتم یک ساعت دیر کردید و باید تنبیه بشید. سید گفت راضیت میکنم.... گفتم چه جوری ؟؟؟ گفت اینجوری... دیدم یک فانسقه عراقی توی دستشه. سید اونقدر شاداب و قبراق بود که انگار نه انگار عملیات سختی رو رفته و برگشته و با خنده گفت: یادته شب چهارشنبه که دعای توسل خوندی و اشک ما رو در آوردی گفتی برادرها بعضی از شماها شهید میشید و ما رو شفاعت کنید حالا کنفت شدی که همه ما سالم عقب اومدیم.... 🍃🌺🌺🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀 🌹🥀🌹🥀 🌹🥀 شهادت 11فروردین 67 دربندیخان ✍️✍️✍️ راوی: بعد از در زمستان 66 با تعدادی از بچه های لشگرده سیدالشهداء(ع) برای ماموریت های تخریب و احیانا مقابل دشمن بر روی ارتفاعات پوشیده از برف که مشرف به عراق اعزام شدند. ارتفاع برف در آن منطقه بیش از دو متر بود وبرای تردد در بعضی از محورها داخل برف ها تونل زده بودند وتردد میکردند. حدود 15 روز بود که به خاطر و ، جاده دسترسی به خط مقدم بسته شده بود و تدارک رزمنده های مستقر در خط با مشکل مواجه بود به طوریکه امکان توزیع غذای گرم وجود نداشت و بچه ها مجبور بودند از کنسرو استفاده کنند. تانکرهای آب برایشان مقدور نبود که به خط آبرسانی کنند و رزمنده های مستقربر روی ارتفاعات مجبور بودند نیاز به آب خود را با برف تامین کنند و این موضوع باعث بیماری خیلی از رزمندگان مستقر در خط و تعدادی از بچه های گردان ما هم شده بود. متاسفانه بچه ها به مبتلا شده بودند و سعی میکردند که بیماریشون را مخفی نگهدارند. وسط های اسفند ماه بود که بچه های از خط مقدم به در در ماووت اومدند... صورت های رنگ پریده وزرد شده شان حکایت از بیماری داشت. اما چون بوی عملیات به مشامشون خورده بود سعی میکردند ضعف وبیماریشون رو کتمان کنند. از جمله این بچه ها بود. وقتی از خط برگشت خیلی ضعیف شده بود لاغر که بود و بیماری هم او رو آب کرده بود. بهش گفتم بچه چته؟؟؟؟ مدام دم در دستشویی ایستادی؟؟؟ گفت: سردیم کرده یک خورده خوب میشم... گفتم بریم بهداری دکترقرص دوا بده خوب بشی... گفت : نه چیزیم نیست.. اما گفت: دروغ میگه...اسهال گرفته .... آنقدر مریض بود که قدرت ایستادن روی پاهاش رو نداشت اما میگفت چیزیم نیست... گرم بشم خوب میشم.. روزهای آخر اسفند بود که ماشین ها اومدند و به برای رفتیم.... در مقر دزلی هم حاضر نبودند به پست امداد مراجعه کنند. چون میدونستن با توجه به وضعیت بیماری قطعا به پشت جبهه اعزام خواهند شد. به لشگرسیدالشهداء(ع) ماموریت تصرف رو دادند و ما به وبعد هم کنار اومدیم. وقتی اسامی رو برای عملیات خوندند وقرار شد من هم با اونها جلوبرم خیلی نگران شدم. چون تعدادی از غواص هایی که باید به خط دشمن میزدند همین بچه هایی بودند که از نظر جسمی مریض بودند. بعضی هاشون رو کنار کشیدم و گفتم درست نیست با این وضعیت شما جلو بیان..اما اونها اصرار داشتند که وضعیت بیماریشون رو ندونه... به گفتم: بچه !!! تو دوسیر استخون جون عملیات نداری!!! حالا که مریض هم هستی چه بدتر... اما او درجواب سعی میکرد با زدن ما رو دلگرم کنه. خلاصه ما حریف اینها نشدیم که نشدیم. من میدیدم که درد میکشند و حتی در تب میسوخت اما خم به ابرو نمی آورد. تا اینکه لب اسکله لشکرده رفتیم تا از نزدیک بچه ها سردی آب رو احساس کنند و مسیر طولانی که باید درآب غواصی میکردند رو ببیند تا شاید به خاطر سختی کار وسردی آب منصرف شوند. اما تعجب این بود که در مسیر برگشت برای آماده شدن برای با هم شوخی میکردند و همدیگر رو برای حمله به دشمن ترغیب میکردند. @alvaresinchannel
🌿🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌿🌺 🌸🌸 در دفاع مقدس 🌿🌺🌺🌺 لازم به ذکر است شهدایی که نامشان ذکر گردیده شهدایی هستند که در ماموریت گردان تخریب لشگر10 به شهادت رسیدند. شهدایی که قبلا در تخریب بودند ودر هنگام شهادت عضویت در گردان ها و واحدهای دیگری داشته اند و درماموریت محوله به آن گردان و واحد به شهادت رسیده انی در لیست نیامده است. 1️⃣ شهادت :عملیات نصر4 تابستان 66 ماووت—بهشت زهراء(س)-29-3-7 2️⃣ شهادت : عملیات سیدالشهداء علیه السلام فکه اردیبهشت65-بهشت زهراء(س)—53-155-104 3️⃣ شهادت: عملیات والفجر8 ام الرصاص زمستان 64— بهشت زهراء(س)- 53-86-4 4️⃣ شهادت :عملیات سیدالشهداء علیه السلام فکه اردیبهشت 65 – مزار شهید امام زاده محمد کرج 5️⃣ شهادت :عملیات کربلای5 شلمچه زمستان 65— بهشت زهراء(س)-53-28-18 6️⃣ شهادت :عملیات شرهانی بهار سال 65— بهشت زهراء(س)—44-91-19 7️⃣ شهادت :عملیات کربلای8 شلمچه فروردین 66—شهرستان قدس-گلزار شهدای بهشت فاطمه(س) 8️⃣ عملیات پاکسازی میدان مین سومار پائیز 61— بهشت زهراء(س)- 28-41-11 9️⃣ شهادت :عملیات بیت المقدس 4 حلبچه فروردین 67—ورامین-گلزار شهدای حسین رضا 🔟 شهادت :عملیات تروریستی مجلس شورای اسلامی تابستان 96 – شهر قم- گلزار شهدای علی ابن جعفر(ع) 1️⃣1️⃣ شهادت : عملیات والفجر1 شمال فکه فروردین 62—بهشت زهرا(س) 28-103-4 2️⃣1️⃣ شهادت :عملیات خیبر جزیره مجنون اسفند 62— بهشت زهراء(س)-24-32-45 3️⃣1️⃣ شهادت :عملیات کربلای5 شلمچه زمستان 65— بهشت زهراء(س)- 53-47-15 4️⃣1️⃣ شهادت :عملیات والفجر1 شمال فکه بهار 62—شهید بیمزار 5️⃣1️⃣ شهادت :عملیات خیبر جزیره مجنون اسفند 62—یزد-گلزار شهدای ابرند آباد 6️⃣1️⃣ شهادت :عملیات والفجر2 حاج عمران تابستان 62— بهشت زهراء(س)- 28-111-9 🌿🌺 🌿🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍃🌺 محدوده عملیات لشگر10 4️⃣✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: ادامه👆🏾👆🏾👆🏾 زیر پای دشمن بگو مگو بالا گرفت و نزدیک ما بود و میشنید که ما قصد داریم بچه های تخریب رو جلو نفرستیم .من رو کناری کشید و با گریه گفت: برادر جعفر!!! کردم برای اینکه دمار از روزگار بعثی ها در بیارم. حالا شما میخواهید از ما استفاده نکنید. بچه های دیگه هم سید رو همراهی کردند و با توجه به اصرار فرمانده های گردان حضرت زینب سلام الله علیها تصمیم ما عوض شد و از بچه ها قول گرفتم ..به شرطی جلو میرید که کسی !!!! و اگر هم کسی مجروح شد خودتون باید عقب بیارید و صبح زود قبل از اینکه آفتاب بزنه لب اسکله باشید.بچه ها قول دادند و همراه گروهان پیشرو گردان حضرت زینب راهی شدند سمت کمین های دشمن. من هم توی ساحل منتظر بودم تا بقیه نیروها رو هدایت کنم .... عمودی بزرگی داشتیم که اونها رو خم میکردیم و محلول داخل اون به جنب و جوش میفتاد و نور افشانی میکرد و ها در تاریکی شب با دیدن این نور به سمت نور می اومدند و نیروها در ساحل پیاده میشدند... چند لحظه ای از رفتن بچه ها نگذشته بود که دیدم قایقی پهلو گرفت و پیاده شد.گفتم بچه ها رفتند و تا حالا دیگه از کمین ها رد شدند و مسیر رفتن رو نشون دادم و با حاجی سمت ارتفاع شاخ شمیران حرکت کردیم.دشمن با منور تمام منطقه را روشن کرده بود و زیر نور میشد درگیری بچه ها با دشمن رو دید. بقیه بچه های گردان حضرت زینب هم که رسیدند کار سریع تر جلو میرفت و بچه ها به جاده ای که روی ارتفاع شاخ شمیران میرفت مسلط شدند .... ما به پشت دشمن رسیده بودیم و درب سنگرهاشون به سمت ما بود و به راحتی منهدم میشد... همه سربازهای دشمن از جاده به سمت ارتفاع فرار میکردند و بچه ها هم اونها رو دنبال میکردند. من برگشتم لب اسکله تا نیرو بیارم و بقیه بچه ها در تعقیب دشمن رفتند سمت شاخ شمیران.. ادامه دارد👇👇👇👇👇👇 🍃🌺🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍃🌺🌺 5️⃣✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: دشمن هنوز گیج بود و آتش دقیق نمیریخت. اسکله هنوز امن بود و دشمن هم روی اون دید نداشت. نیروهای سایر گردانها هم برای ادامه عملیات در پیاده شدند. هنوز مجروح و شهیدی عقب نیاورده بودند و ظاهر کار این بود که تلفات بالا نبوده و بچه ها به هدف ها رسیده اند.. هوا داشت روشن میشد که نماز صبح رو خوندیم. لباس غواصی ما رو کلافه کرده بود و مجبور بودیم داخل آب بریم تا لباس خیس بشه که اذیتمون نکنه. هوا که روشن شد لب اسکله شلوغ شد ، اسیرهای عراقی رو عقب میاوردند و تک و توکی و هم منتظر بودند تا قایق ها برسند.... بچه های پشتیبانی هم مشغول تخلیه تدارکات و مهمات بودند و ما مدام تذکر میدادیم که برادرها اسکله را تخلیه کنند.آفتاب زده بود که دیدیم یک تعداد قایق قطار شدند و سمت اسکله میایند. و دشمن هم ستون قایق ها رو زیر آتیش گرفته.با بی سیم تماس گرفتیم که گفتند بچه های لشگر ده نیستند . اولین قایق که به ساحل رسید معلوم شد بچه های _27 هستند و اسکله شون رو اشتباه اومدند .. بچه های لشگر 27 سمت راست ما عملیات میکردند... آفتاب زده بود و ما منتظر بودیم. اونها قول داده بودند که زود برگردند اما هنوز نرسیده بودند و ما نگران بودیم. که دیدیم تعدادی دارند سرود میخونند و از ارتفاع پایین میان... دیدم این سرود رو که بین بچه های تخریب مرسوم بود میخونند: ای ولی عصر و امام زمان....ای سبب خلقت کون و مکان.... جلو تر که اومدند دیدم بچه های خودمون هستند و چهار طرف یک رو گرفتند و دشمن هم مدام با خمپاره میکوبید و اینها با سوت خمپاره برانکارد رو رها میکردند و روی زمین میخوابیدند. نزدیک اسکله که رسیدند جلو تر دوید و گفت: همه سورومور گنده عقب اومدیم فقط یک تلفات داشتیم که اون هم الان میرسه.. خودم رو آماده کرده بودم برای خبر شهادت یکی از بچه ها... اما خدمه برانکارد که رسیدند دیدم یکی داخلش وول میخوره و داره ناله میکنه... اون بود که پاهاش مجروح شده بود و با اعمال شاقه عقب اومده بود... الحمدلله همه بچه ها سالم بودند و سید عباس میرنوری شروع کرد شوخی کردن. گفتم یک ساعت دیر کردید و باید تنبیه بشید. سید گفت راضیت میکنم.... گفتم چه جوری ؟؟؟ گفت اینجوری... دیدم یک فانسقه عراقی توی دستشه. سید اونقدر شاداب و قبراق بود که انگار نه انگار عملیات سختی رو رفته و برگشته و با خنده گفت: یادته شب چهارشنبه که دعای توسل خوندی و اشک ما رو در آوردی گفتی برادرها بعضی از شماها شهید میشید و ما رو شفاعت کنید حالا کنفت شدی که همه ما سالم عقب اومدیم.... 🍃🌺🌺🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
محدوده عملیات لشگر10 ✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: ادامه👆🏾👆🏾👆🏾 3️⃣ زیر پای دشمن بگو مگو بالا گرفت و نزدیک ما بود و میشنید که ما قصد داریم بچه های تخریب رو جلو نفرستیم .من رو کناری کشید و با گریه گفت: برادر جعفر!!! کردم برای اینکه دمار از روزگار بعثی ها در بیارم. حالا شما میخواهید از ما استفاده نکنید. بچه های دیگه هم سید رو همراهی کردند و با توجه به اصرار فرمانده های گردان حضرت زینب سلام الله علیها تصمیم ما عوض شد و از بچه ها قول گرفتم ..به شرطی جلو میرید که کسی !!!! و اگر هم کسی مجروح شد خودتون باید عقب بیارید و صبح زود قبل از اینکه آفتاب بزنه لب اسکله باشید.بچه ها قول دادند و همراه گروهان پیشرو گردان حضرت زینب راهی شدند سمت کمین های دشمن. من هم توی ساحل منتظر بودم تا بقیه نیروها رو هدایت کنم .... عمودی بزرگی داشتیم که اونها رو خم میکردیم و محلول داخل اون به جنب و جوش میفتاد و نور افشانی میکرد و ها در تاریکی شب با دیدن این نور به سمت نور می اومدند و نیروها در ساحل پیاده میشدند... چند لحظه ای از رفتن بچه ها نگذشته بود که دیدم قایقی پهلو گرفت و پیاده شد.گفتم بچه ها رفتند و تا حالا دیگه از کمین ها رد شدند و مسیر رفتن رو نشون دادم و با حاجی سمت ارتفاع شاخ شمیران حرکت کردیم.دشمن با منور تمام منطقه را روشن کرده بود و زیر نور میشد درگیری بچه ها با دشمن رو دید. بقیه بچه های گردان حضرت زینب هم که رسیدند کار سریع تر جلو میرفت و بچه ها به جاده ای که روی ارتفاع شاخ شمیران میرفت مسلط شدند .... ما به پشت دشمن رسیده بودیم و درب سنگرهاشون به سمت ما بود و به راحتی منهدم میشد... همه سربازهای دشمن از جاده به سمت ارتفاع فرار میکردند و بچه ها هم اونها رو دنبال میکردند. من برگشتم لب اسکله تا نیرو بیارم و بقیه بچه ها در تعقیب دشمن رفتند سمت شاخ شمیران.. ادامه دارد👇👇👇👇👇👇 🍃🌺🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: 4️⃣ دشمن هنوز گیج بود و آتش دقیق نمیریخت. اسکله هنوز امن بود و دشمن هم روی اون دید نداشت. نیروهای سایر گردانها هم برای ادامه عملیات در پیاده شدند. هنوز مجروح و شهیدی عقب نیاورده بودند و ظاهر کار این بود که تلفات بالا نبوده و بچه ها به هدف ها رسیده اند.. هوا داشت روشن میشد که نماز صبح رو خوندیم. لباس غواصی ما رو کلافه کرده بود و مجبور بودیم داخل آب بریم تا لباس خیس بشه که اذیتمون نکنه. هوا که روشن شد لب اسکله شلوغ شد ، اسیرهای عراقی رو عقب میاوردند و تک و توکی و هم منتظر بودند تا قایق ها برسند.... بچه های پشتیبانی هم مشغول تخلیه تدارکات و مهمات بودند و ما مدام تذکر میدادیم که برادرها اسکله را تخلیه کنند.آفتاب زده بود که دیدیم یک تعداد قایق قطار شدند و سمت اسکله میایند. و دشمن هم ستون قایق ها رو زیر آتیش گرفته.با بی سیم تماس گرفتیم که گفتند بچه های لشگر ده نیستند . اولین قایق که به ساحل رسید معلوم شد بچه های _27 هستند و اسکله شون رو اشتباه اومدند .. بچه های لشگر 27 سمت راست ما عملیات میکردند... آفتاب زده بود و ما منتظر بودیم. اونها قول داده بودند که زود برگردند اما هنوز نرسیده بودند و ما نگران بودیم. که دیدیم تعدادی دارند سرود میخونند و از ارتفاع پایین میان... دیدم این سرود رو که بین بچه های تخریب مرسوم بود میخونند: ای ولی عصر و امام زمان....ای سبب خلقت کون و مکان.... جلو تر که اومدند دیدم بچه های خودمون هستند و چهار طرف یک رو گرفتند و دشمن هم مدام با خمپاره میکوبید و اینها با سوت خمپاره برانکارد رو رها میکردند و روی زمین میخوابیدند. نزدیک اسکله که رسیدند جلو تر دوید و گفت: همه سورومور گنده عقب اومدیم فقط یک تلفات داشتیم که اون هم الان میرسه.. خودم رو آماده کرده بودم برای خبر شهادت یکی از بچه ها... اما خدمه برانکارد که رسیدند دیدم یکی داخلش وول میخوره و داره ناله میکنه... اون بود که پاهاش مجروح شده بود و با اعمال شاقه عقب اومده بود... الحمدلله همه بچه ها سالم بودند و سید عباس میرنوری شروع کرد شوخی کردن. گفتم یک ساعت دیر کردید و باید تنبیه بشید. سید گفت راضیت میکنم.... گفتم چه جوری ؟؟؟ گفت اینجوری... دیدم یک فانسقه عراقی توی دستشه. سید اونقدر شاداب و قبراق بود که انگار نه انگار عملیات سختی رو رفته و برگشته و با خنده گفت: یادته شب چهارشنبه که دعای توسل خوندی و اشک ما رو در آوردی گفتی برادرها بعضی از شماها شهید میشید و ما رو شفاعت کنید حالا کنفت شدی که همه ما سالم عقب اومدیم.... 🍃🌺🌺🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🌿🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌿🌺 🌸🌸 در دفاع مقدس 🌿🌺🌺🌺 لازم به ذکر است شهدایی که نامشان ذکر گردیده شهدایی هستند که در ماموریت گردان تخریب لشگر10 به شهادت رسیدند. شهدایی که قبلا در تخریب بودند ودر هنگام شهادت عضویت در گردان ها و واحدهای دیگری داشته اند و درماموریت محوله به آن گردان و واحد به شهادت رسیده انی در لیست نیامده است. 1️⃣ شهادت :عملیات نصر4 تابستان 66 ماووت—بهشت زهراء(س)-29-3-7 2️⃣ شهادت : عملیات سیدالشهداء علیه السلام فکه اردیبهشت65-بهشت زهراء(س)—53-155-104 3️⃣ شهادت: عملیات والفجر8 ام الرصاص زمستان 64— بهشت زهراء(س)- 53-86-4 4️⃣ شهادت :عملیات سیدالشهداء علیه السلام فکه اردیبهشت 65 – مزار شهید امام زاده محمد کرج 5️⃣ شهادت :عملیات کربلای5 شلمچه زمستان 65— بهشت زهراء(س)-53-28-18 6️⃣ شهادت :عملیات شرهانی بهار سال 65— بهشت زهراء(س)—44-91-19 7️⃣ شهادت :عملیات کربلای8 شلمچه فروردین 66—شهرستان قدس-گلزار شهدای بهشت فاطمه(س) 8️⃣ عملیات پاکسازی میدان مین سومار پائیز 61— بهشت زهراء(س)- 28-41-11 9️⃣ شهادت :عملیات بیت المقدس 4 حلبچه فروردین 67—ورامین-گلزار شهدای حسین رضا 🔟 شهادت :عملیات تروریستی مجلس شورای اسلامی تابستان 96 – شهر قم- گلزار شهدای علی ابن جعفر(ع) 1️⃣1️⃣ شهادت : عملیات والفجر1 شمال فکه فروردین 62—بهشت زهرا(س) 28-103-4 2️⃣1️⃣ شهادت :عملیات خیبر جزیره مجنون اسفند 62— بهشت زهراء(س)-24-32-45 3️⃣1️⃣ شهادت :عملیات کربلای5 شلمچه زمستان 65— بهشت زهراء(س)- 53-47-15 4️⃣1️⃣ شهادت :عملیات والفجر1 شمال فکه بهار 62—شهید بیمزار 5️⃣1️⃣ شهادت :عملیات خیبر جزیره مجنون اسفند 62—یزد-گلزار شهدای ابرند آباد 6️⃣1️⃣ شهادت :عملیات والفجر2 حاج عمران تابستان 62— بهشت زهراء(س)- 28-111-9 🌿🌺 🌿🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
محدوده عملیات لشگر10 ✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: ادامه👆🏾👆🏾👆🏾 3️⃣ زیر پای دشمن بگو مگو بالا گرفت و نزدیک ما بود و میشنید که ما قصد داریم بچه های تخریب رو جلو نفرستیم .من رو کناری کشید و با گریه گفت: برادر جعفر!!! کردم برای اینکه دمار از روزگار بعثی ها در بیارم. حالا شما میخواهید از ما استفاده نکنید. بچه های دیگه هم سید رو همراهی کردند و با توجه به اصرار فرمانده های گردان حضرت زینب سلام الله علیها تصمیم ما عوض شد و از بچه ها قول گرفتم ..به شرطی جلو میرید که کسی !!!! و اگر هم کسی مجروح شد خودتون باید عقب بیارید و صبح زود قبل از اینکه آفتاب بزنه لب اسکله باشید.بچه ها قول دادند و همراه گروهان پیشرو گردان حضرت زینب راهی شدند سمت کمین های دشمن. من هم توی ساحل منتظر بودم تا بقیه نیروها رو هدایت کنم .... عمودی بزرگی داشتیم که اونها رو خم میکردیم و محلول داخل اون به جنب و جوش میفتاد و نور افشانی میکرد و ها در تاریکی شب با دیدن این نور به سمت نور می اومدند و نیروها در ساحل پیاده میشدند... چند لحظه ای از رفتن بچه ها نگذشته بود که دیدم قایقی پهلو گرفت و پیاده شد.گفتم بچه ها رفتند و تا حالا دیگه از کمین ها رد شدند و مسیر رفتن رو نشون دادم و با حاجی سمت ارتفاع شاخ شمیران حرکت کردیم.دشمن با منور تمام منطقه را روشن کرده بود و زیر نور میشد درگیری بچه ها با دشمن رو دید. بقیه بچه های گردان حضرت زینب هم که رسیدند کار سریع تر جلو میرفت و بچه ها به جاده ای که روی ارتفاع شاخ شمیران میرفت مسلط شدند .... ما به پشت دشمن رسیده بودیم و درب سنگرهاشون به سمت ما بود و به راحتی منهدم میشد... همه سربازهای دشمن از جاده به سمت ارتفاع فرار میکردند و بچه ها هم اونها رو دنبال میکردند. من برگشتم لب اسکله تا نیرو بیارم و بقیه بچه ها در تعقیب دشمن رفتند سمت شاخ شمیران.. ادامه دارد👇👇👇👇👇👇 @alvaresinchannel
🌸🌸 در دفاع مقدس 🌿🌺🌺🌺 لازم به ذکر است شهدایی که نامشان ذکر گردیده شهدایی هستند که در ماموریت گردان تخریب لشگر10 به شهادت رسیدند. شهدایی که قبلا در تخریب بودند ودر هنگام شهادت عضویت در گردان ها و واحدهای دیگری داشته اند و درماموریت محوله به آن گردان و واحد به شهادت رسیده انی در لیست نیامده است. 1️⃣ شهادت :عملیات نصر4 تابستان 66 ماووت—بهشت زهراء(س)-29-3-7 2️⃣ شهادت : عملیات سیدالشهداء علیه السلام فکه اردیبهشت65-بهشت زهراء(س)—53-155-104 3️⃣ شهادت: عملیات والفجر8 ام الرصاص زمستان 64— بهشت زهراء(س)- 53-86-4 4️⃣ شهادت :عملیات سیدالشهداء علیه السلام فکه اردیبهشت 65 – مزار شهید امام زاده محمد کرج 5️⃣ شهادت :عملیات کربلای5 شلمچه زمستان 65— بهشت زهراء(س)-53-28-18 6️⃣ شهادت :عملیات شرهانی بهار سال 65— بهشت زهراء(س)—44-91-19 7️⃣ شهادت :عملیات کربلای8 شلمچه فروردین 66—شهرستان قدس-گلزار شهدای بهشت فاطمه(س) 8️⃣ عملیات پاکسازی میدان مین سومار پائیز 61— بهشت زهراء(س)- 28-41-11 9️⃣ شهادت :عملیات بیت المقدس 4 حلبچه فروردین 67—ورامین-گلزار شهدای حسین رضا 🔟 شهادت :عملیات تروریستی مجلس شورای اسلامی تابستان 96 – شهر قم- گلزار شهدای علی ابن جعفر(ع) 1️⃣1️⃣ شهادت : عملیات والفجر1 شمال فکه فروردین 62—بهشت زهرا(س) 28-103-4 2️⃣1️⃣ شهادت :عملیات خیبر جزیره مجنون اسفند 62— بهشت زهراء(س)-24-32-45 3️⃣1️⃣ شهادت :عملیات کربلای5 شلمچه زمستان 65— بهشت زهراء(س)- 53-47-15 4️⃣1️⃣ شهادت :عملیات والفجر1 شمال فکه بهار 62—شهید بیمزار 5️⃣1️⃣ شهادت :عملیات خیبر جزیره مجنون اسفند 62—یزد-گلزار شهدای ابرند آباد 6️⃣1️⃣ شهادت :عملیات والفجر2 حاج عمران تابستان 62— بهشت زهراء(س)- 28-111-9 🌿🌺 🌿🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel