eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
987 ویدیو
75 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷 🌷 مامور به گردانهای رزمی فرمانده ما شهید اصرارش بر این بود که تخریبچی های مامور به گردان های رزمی حتی الامکان چند روز مونده به عملیات به گردان ها برند که فرماندهان گردان و گروهان ها و حتی دسته ها اون ها رو بشناسند. و این دلیل داشت . اول اینکه شناخت تخریبچی مامور به دسته و گروهان موجب میشه که شب عملیات اگر اتفاقی افتاد و قرار شد نیرو از معبر عبور کند نیروی رزمنده میدونه اینکه اون رو توی معبر هدایت میکنه مسوولیت داره و دوم اینکه به تجربه ثابت شده بود حضور کار بلد در بین نیروهای رزمنده قوت قلبی است برای هدایت گنندگان و و ها در حین عملیات. 🍃🌺 @alvaresinchannel
22.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 تصویر اولین روز از کانال خط اول ام الرصاص خیلی کم عرض بود دو نفر به سختی از کنار هم رد میشدند این کانال ها هر 50 متر به صورت زیکزاک شکسته میشد و ادامه پیدا میکرد. و سنگرهای اجتماعی در کنج این مسیر قرار داشت ✅ این تصاویر مربوط به روز 21 بهمن 64 موقع نماز در جزیره ام الرصاص است که با عنوان حزب الله از مجموع روایت فتح توسط شهید آوینی تهیه و پخش شد. بچه هایی که داخل کانال هستند با شنیدن اذان مهیای نماز میشوند. در گوشه ای از کانال با پشت خمیده مشغول نماز است. شهید حاج موسی به صورت مادرزادی پشتش خمیده بود اما این مشکل جسمی او را از همراهی با مجاهدان خدا دور نکرد. به جرات میتوان گفت که یکی از عملیاتی ترین تخریبچی های لشگر10 به اعتراف فرمانده تخریب همین حاج موسی بود. 🔴 شهید موسی انصاری در عملیات کربلای یک و در فتح مهران در حال باز کردن معبر برای گردان خط شکن المهدی(ع) با آتش خمپاره دشمن که در نزدیکی معبر اصابت کرد به شهادت رسید روحش شاد. @alvaresinchannel
شهیدی که از آنسوی اروند آمد جزیره_ام_الرصاص روز 21 بهمن 1364 ✍🏿✍🏿 راوی : آفتاب روز بیستم یکم بهمن که بالا اومد رزمنده ها در حال پیشروی در عمق بودند ودشمن هم سعی میکرد همه توانش را بکار بگیره که بصره سقوط نکنه. درکنار جزء اولین ها بود که وارد جزیره ام الرصاص شد هماهنگ کردن کارهای و به عهده سید بود .... 🌹🌹🌹🌹و آخر الامر در نبردی نزدیک با دشمن سید به شهادت رسید. پیکر سید بین ما و دشمن روی زمین افتاده بود و کسی جرات این رو نداشت که اون رو عقب بیاره. تیربارهای دشمن روی منطقه اجرای آتش میکردند. شهید نوریان خودش داوطلب شد که پیکر معاونش رو از زیر آتیش عقب بکشه. حاجی دل به دریا زد و رفت از زیر آتش دشمن بدن سید اسماعیل رو کول کرد و عقب آورد. دشمن هرچی تیر زد به نخورد. وجعلناهای حاجی هم حکایت خودش رو داره. او با اعتقاد واعتماد به خدا وجعلنا میخوند و یقین داشت که تیرها به او نمیخوره. حاجی وقتی سید رو به رسوند سر تا پاش رو خون گرفته بود. خودش میگفت: هنوز لباسهام به خون شهید سیداسماعیل آغشته بود که به نماز ایستادم. احساس کردم تمام سلول های بدنم دارند نماز میخوانند. 🍁🍁🌷🌷 از معبری که به نام مادرش علیها نام گذاری شده بود وارد معرکه نبرد در ام_الرصاص شد و پیکر بیجان وغرق بخونش هم از همین معبر به عقب برگشت. شهادت حق سید بود و به حقش رسید. سید در قطعه 53 گلزار شهدا ی در همسایگی درخاک آرمید و نامش در زمره شهدای عملیات پیروز میدرخشد. @alvaresinchannel
🌹🍃🌹🍃 فرمانده تخریب و مهندسی لشگر10سیدالشهداء(ع) ✍🏿✍🏿 راوی : 👇👇👇👇 این متن رو با حوصله تا آخرش بخونید حاجی هرکجا میرفت با خودش معنویت رو هم میبرد. توی مسایل معنوی ، کشته و مرده بود. حاج عبدالله تجربه کرده بود که اگر نماز قبول شد بقیه کارها هم قبول میشه.. یکی دو هفته قبل از شهادتش با وجود اینکه مسوولیت سنگین مهندسی لشگر رو هم به عهده داشت و مدام جهت احداث سنگر و استحکامات در خط در رفت وآمد بود و از طرفی هم بچه های تخریب مشغول تمرینات غواصی در رودخانه کارون بودند و تقریبا روزی 15 ساعت در آب سرد غواصی میکردند .شبها اکثرا بیدار بودند و یکی دو ساعت به از آب بیرون میومدند و بعضی ها از شدت سرما و خستگی خوابشون میبرد.توی این شرایط شد و برای خوندن نماز شب رفت داخل حسینیه. دیدند مثل همه سحرها حسینیه شلوغ نیست . بعد از نماز با بلند گو اعلام کردند برادرها برای صبحگاه مقابل حسینیه حضور پیدا کنند. همه که جمع شدند .بعد از قرآن و دعای صبحگاهی حاج عبدالله صحبتهاش رو شروع کرد.. چهره گرفته حاجی نشان عدم رضایت توش بود. حاجی شروع کرد از نماز گفتن.با حالت التماس میگفت..برادرها چرا تا موقع اذان توی چادرها خوابید. . و ادامه داد: آنکس که شب را تا به صبح خوابید عمرش گذشت . آنکس که شب را تا به صبح به شب زنده داری گذراند.عمرش گذشت. آنکس که بد بود عمرش گذشت. آنکس که خوب بود عمرش گذشت. عمر ما به هرنحوی که گذشت ، گذشت و دیگر برنمیگردد. دیروز گذشت و امروز هم دارد به ما میگوید من آمدم و اگر بروم دیگر برنمیگردم. با این گفته حاجی سرها پایین افتاد و صدای گریه بچه ها بلند شد. و ادامه داد....... . هرکس باید جوابگوی اعمالش باشد. . بچه های تخریب باید یکساعت قبل از اذان صبح بیدارباشند ومشغول عبادت . منتظرنباشید بلند گو اذان پخش کند و با اذان بلند گو برای نماز مهیا شوید. . اینجا همه بچه ها صدا بگریه بلند کردند. شاید خواننده این سطور بگوید عجب فرمانده خودخواهی. چه توقعی از یک عده جوون که تا پاسی از شب در آب سرد زمستان رودخانه کارون مشغول غواصی بودند دارد..اما اینگونه نبود.. ..او از خستگی و تلاش بچه های تخریب خبر داشت.اما او یک مربی و مرشد بود.و با بچه هاش پیمان بسته بود که با هم طی طریق کنند و کسی در راه از بقیه جانماند. حاجی وقتی گریه بچه ها رو دید.به خودش خطاب کرد که:یکی بگوید بیچاره تو برو به داد خودت برس!!!!!من انشاءالله به داد خودم میرسم.شما هم به داد خود برسید که وقت تنگ است. بچه ها باور کنید که وقت نیست. حاجی دست راستش رو بالا آورد و رو به بچه ها گفت :برادرها!!!!چه کسی دستش پره !!!منکه دستم خالیه. یکی از رزمنده های مسن تر گردان برای اینکه فضا رو عوض کنه..گفت :حاج آقا ، انشاءالله که دستشون پره و برای تایید حرفهاش ، گفت: برادرها صلوات بفرستند. بعد از فرستادن صلوات.حاجی بر افروخته شد و گفت :هرکسی دستش پره..اینجا چه میکنه..اگر دستتون پره بلند شوید و بروید...ودست خالیش را به بچه ها نشان داد و با حالت تضرع گفت: ... 🍃🌺🌿🍃🌺🌿🌺🌿🍃🌺🌿🍃🌺🌿🍃🌺🌿 🍃🌺🌿 @alvaresinchannel
قلندر شمرون شهادت : ✍️✍️✍️: راوی : فرمانده گردان قمربنی هاشم علیه السلام خط که توسط شکسته شد دستور رسید نیروهایی که سوارقایق ها هستند حرکت بکنند. با توجه به برنامه مانور عملیات گردان قرار شد گروهان اول رو هدایت کنه و خودم گروهان دوم رو جلو ببرم. که شهید شاه حسینی نیروهاش رو از اون عبور داد مستقیماً روبروی پلی بود که متصل می شد به ام_البابی. شهید حمید سریع وارد کانال خط اول شد و سریع کار پاکسازی سنگرها رو انجام داد . با سرعت خودش رو به پل ام البابی رساند و نیروهاش رو مستقر کرد. از یک طرف تاریکی هوا و از طرف دیگه باران شدید که زمین رو لغزنده کرده بود سرعت و تحرک رو از ما گرفته بود. ما با تاخیر رسیدیم . وقتی الحاق برقرارشد شهید حمید شاه حسینی را پیدا کردم دیدم تمام بدنش خیسه و از شدت سرما میلرزه . پرسیدم چه خبر؟ ایشون گفت زمانی که به پل رسیدم خواستم از رو پل رد بشم و وارد جزیره ام البابی شوم و آنجا را شناسایی کنم روی پل گلوله خورد و پل کج شد، بارون هم می آمد سبب لغزندگی پل شده بود و لیز خوردم و توی آب افتادم. با شهید حمید نیروها رو سازماندهی کردیم و به مقر گردان مستقر در جزیره ام الرصاص حمله کردیم و مقر گردان فتح شد. توی اون گیر و دار رو دیدیم که با بچه های تخریب سریع دست به کارشدند و با انفجار برای رزمنده ها جان پناه درست می کنند. بچه های گردان رو در سنگرها پخش کردیم. شهید حمید رو فرستادم سمت سرپل جزیره ام البابی و با او در تماس بودم. شهید شاه حسینی سرپل مستقر بود و تمام عراقی ها می دانستند که فقط از آنجا می توانند فرار کنند و می آمدند به سمت پل و توسط حمید اسیر می شدند و به عقب فرستاده می شدند. دشمن خیلی سعی کرد سرپل را بگیره و بتونه خودش را پشتیبانی کند اما حمید شاه حسینی و یارانش اجازه نفس کشیدن به دشمن رو ندادن . 🍃🌺🌹🌷🍃🌺🌹🌷🍃🌺🌹🌷 🍃🌺 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 شهادت: بارها میگفت: یه باید مثل یه درخت پر ثمر باشه که هرچی بارش بیشتر میشه افتاده و متواضع تر میشه او خودش اینگونه بود توی گردان تخریب لشگر10 علی اصغر برای خودش استوانه ای بود. معمولا توی عملیات ها در نقش معاون گردان ظاهر میشد علی اصغر از بچه های مهندسی تهران بود و جبهه های جنوب و غرب رو تجربه کرده بود تخریب تیپ 20 رمضان بود و بعد هم تخریب قرارگاه ثارالله و بعد از اون اواخر تابستاند 1364 با جمعی از بچه های تخریبچی قرارگاه ثارالله به لشگر10 اومدند.. فرماندهان تخریب لشگر10 مثل شهید حاج عبدالله و شهید حاج سید محمد سابقه اش رو داشتند و به توانمندی او واقف بودند . علی اصغر در بدو ورود به تخریب لشگر10 کارش رو با آموزش و انتقال تجربیات به نیروهای تازه وارد شروع کرد و بعد هم تلاش برای آماده سازی نیروها برای عملیات والفجر8 شروع شد... علی اصغر در شب عملیات ام الرصاص با جمعی از بچه ها به گردان حضرت علی اکبر (ع) مامور شد و به عمق جزیره ام الرصاص نفوذ کردند ...روزهای سخت پاتک های دشمن در در شهر فاو فرمانده تخریبچی در خط بود. اونجا فقط انفجار در مسیر پاتک دشمن و مین گذاری چاره کار بود و این هم به آسانی انجام نمیشد . بچه هایی که باید انتخاب میشدند برای این کار استثنایی بودند و علی اصغر روی تک تک بچه ها شناخت داشت و انتخاب نیروها برای عملیاتش حرف نداشت. اردیبهشت 65 کمک کار شهید زینال حسینی در خط فکه بود و پاکسازی میادین مین فکه رو مدیریت میکرد و چند روز بعد هم به کمک میروهای لشگر رفت برای مین گذاری در جلوی دشمن در منطقه عملیاتی شرهانی... عملیات کربلای 4 و 5 و 8 مسولیت محور تخریب رو در خط مقدم و قرارگاه لشگر10 داشت. تا اینکه به رسید. کار عملیات در غرب کانال ماهی سخت و پیچیده بود فاصله با دشمن خیلی کم بود و خط درگیری هم شلوغ بود. دشمن با آتش پرحجم و میدان های مین ایضایی سعی کرده بود حرکت رزمندگان رو در عملیات کند کنه. برنامه ریزی برای عبور از زمین مسلح به مین و موانع وسیع دشمن در محور عملیاتی لشگر10 با شهید علی اصغر صادقیان به عنوان بود. روز 18 فروردین 66 روز سه شنبه و شب جهارشنبه بود بچه های تخریب در قرارگاه مراسم دعای توسل داشتند و اصغر اون شب اونقدر گریه کرد که چشم هاش کاسه خون شده بود ... و بعد از دعا به سمت خط حرکت کردند و بچه های توی خط با دشمن درگیر بودند و علی اصغر بین خط و قرارگاه در رفت و آمد بود. دشمن همه ی امکانات رزهی اش رو پای کار آورده بود که همون شب پاتک کنه و بچه ها رو عقب بزنه. و فرماندهان برای مقابله ی با دشمن به خط مقدم فراخوانده شدند. شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده تخریب لشگر10 و شهید علی اصغر صادقیان و یه تعداد از بچه های تخریب هم عازم خط شدند که در مسیر رسیدن به خط با گلوله خمپاره آسمانی شد. و فرمانده تخریب لشگر10 شهید حاج سید محمد زینال حسینی بالای پیکر مطهر دو دستی بر سر میکوبید و میگفت: . یاد شهید علی اصغر صادقیان و برادر شهید علی اکبر بخیر به روح شهیدان صلوات. @alvaresinchannel
به بهانه ۴ خردادماه 🔹روز ملی به قول فرمانده ما شهید نوریان صفای دل مردم دزفول ✅ یکی از توفیقاتی که خدا به خیلی از رزمندگان بخصوص رزمندگان تهرونی عنایت کرد درک حضور حضرت آیت الله قاضی این عالم ربانی بود نزدیکی ،محل استقرار رزمندگان اعزامی از تهران به دزفول این برکت رو داشت که هرازگاهی این مرد خدا در محرابش به نماز می ایستاد و ما به او اقتدا میکردیم. یادش بخیر 🔶 وقتی برای نماز پادگان می‌آمدند ،صورت سفیدش مثل ماه می‌درخشید. اما وقت رفتن از شدت روبوسی رزمنده ها صورتش سرخ بود اون مرد خدا با مهربانی مجاهدان خدا رو در آغوش میگرفت و بهشون محبت میکرد. مرحوم قاضی درتمام عملیات‌هایی که درمنطقه عمومی شوش و ذزفول انجام می‌شد، وجودش و دعایش کارساز بود. آخرین نماز جمعه ای که پشت سر ایشون خوندیم قبل از بود بعد از نماز جمعه مقرمون رو از کنار جمع کردیم و رفتیم کنار کارون و در مستقر شدیم این مرد الهی در دهه فجر سال 64 بدرود حیات گفت و در جوار شهدای دزفول در به خاک رفت @alvaresinchannel
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رزمندگان عاشق شهادت سردار فضلی فرمانده لشگر10 بیمارستان خرمشهر قبل ار ✅عملیات آتی مون جنگ سختیه بچه ها... اشاره میکند که فرمانده شما هم خداست مون چشم انتظار این لحظات است ⬅️ویژه سی و ششمین سالکرد عروج امام خمینی(ره) @alvaresinchannel
🔷 عملیاتی که فرمانده لشگر در بیمارستان بود 10 شهریورماه 1365 از اوائل اردیبهشت سال 1365 و بعد از خروج لشگر 10 از و دو ماه درگیری نفس گیر،ماموریت مقابله با دشمن در به لشگر 10 واگذار شد. دشمن در بهار سال 1365 به تلافی شکست و از دست دادن شهر فاو به تحرک افتاده بود و از و و و تا و به مواضع ما حمله نمود و در همه ی این ماموریت ها لشگر10 سیدالشهداء(ع) را به کارگرفتند و گردان ها بعد از ماموریت سخت و بیش از یکماه درگیری نزدیک با دشمن در اوائل مردادماه اجازه مرخصی و تجدید قوا پیدا کردند. تعدادی از فرماندهان گردان ها و واحدها توفیق تشرف به حج پیدا کردند و فرمانده لشگر هم از این فرصت برای ادامه درمان استفاده کرد و چشمانش را که در بر اثر ترکش آسیب دیده بود به تیغ جراح سپرد. هنوز چند روزی از حضور بچه های لشگر10 در تهران نگذشته بود که ابلاغ ماموریت جدید در منطقه عمومی پیرانشهر رسید. و از حاج آقا فضلی خواسته بودند که با تمام توان در ماموریت جدید ظاهر شود البته باید متذکر شد که از روحیه ولایت پذیری فرمانده لشگر10 نیروی زمینی سپاه در عملیاتها حسن استفاده(بخوانید سوء استفاده) زیاد نمود. و در این ماموریت هم لشگر10 فرماندهان قرارگاه را مایوس نکرد با توجه به اینکه فرمانده لشگر زیر تیغ جراحی بود جانشین او هم به علت مجروحیت شدید امکان حضور در منطقه را نداشت و ، فرمانده عملیات ، که در این شرایط باید لشگر را اداره کند هم به زیارت خانه خدا مشرف شده بودند و قرعه فال به جانشین ایشان برادر تقی دلیلی افتاد و به عنوان سرپرست لشگر10 برای معرفی شدند. و لشگر10 سیدالشهدا(ع) با 3 گردان رزمی یعنی به فرماندهی مهدی قندیل و گردان به فرماندهی عباس قهرودی و به فرماندهی و به کارگیری واحدهای پشتیبانی رزم در حضور پیدا کرد. @alvaresinchannel