eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
893 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
689 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🟢 حسینیه الوارثین تخریب لشگر10 قرارگاه عاشقان کربلا یاد ساکنان در این سرزمین بخیر که به دیدار حسین(ع) شرفیاب شدند اسم مقدسش دل و میلرزونه به قران من چی بگم دیوونه ها بهش میگن حسین جان(ع) ✅ در مسیر کربلا به یاد شهدا هستیم.... @alvaresinchannel
28.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ای حسین جان ما فدای تو آرزوی رفتن کرببلا داریم.... میخوام برم انشاالله کربلا.... رزمندگان لشگر10 میروند برای عملیات کربلای 1 ... تیرماه 1365 از داخل رودخانه گاوی دارن میرن به سمت خط مقدم... همه میدانستند معبر شهر مهران نزدیکترین مسیر به کربلای حسینی است. و اونایی که به راحتی از معبر مهران مشرف میشوند به کربلا یاد اونهایی باشند که این راحتی رو به قیمت نثار جونشون فراهم کردند.. @alvaresinchannel
شما به میروید و من آنجا با شما نماز خواهم خواند انشاءالله (امام خمینی) نقل قولی از قبل از به ما رسیده ایشون فرمودند: به بگویید که... من هم می آیم و آنجا با هم نماز میخوانیم این پیام روی پارچه مقابل صبحگاه لشگر10 نصب شده بود. ✅ شب قبل ازکربلای ۵ فرمانده تخریب شهید زینال حسینی برای که قرار بود رو بشکنند و بچه های مامور به گردان ها سخنرانی کرد. ابتدا کلیتی از عملیات و سختی هاش گفت و گفت : با توجه به عملیات قبل (کربلای4) که با مشکل مواجه شد احتمال زیاد داره که دشمن هوشیار باشه و مجبور باشیم زیر نور منورها و آتیش های سنگین با دشمن روبرو شویم سید حسابی دل ها رو خالی کرد و این هم به این خاطر بود که اگر کسی آمادگی نداشته باشه بیرون بیاد. اون شب آخرین جمله ای که امیدها رو به جمع برگرداند این بود. گفت برادرها!!! نقل قولی از امام عزیز به ما رسیده ایشون فرمودند به بچه های رزمنده بگویید که… رزمنده ها شما به کربلا میروید من هم می آیم و آنجا با هم نماز میخوانیم این جمله ای که سید فرمود همه رو به وجد آورد و اونجا با همه وجود شعار دادند خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی رو نگهدار. راوی : جعفر طهماسبی @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه جوان بودند و عاشق شهادت وعده داده بودند رو باز میکنند یادش بخیر این صدا که پخش میشد به وجد میومدند ... اما موتور شوخی هم روشن میشد. و به شوخی با هم دسته جمعی میخوندند... 🔷 کربلا کربلا ما داریم میاییم اگه مورچه بودیم تا حالا رسیده بودیم😁 اگه لاکپشت بودیم قدس و گرفته بودیم😊 کربلا کربلا ما داریم میاییم اگرم نیاییم ، یارم مییاید دلدارم مییاید😊😊😊 یاد شوخی هاشون هم بخیر 🟢 در روزهای پاده روی اربعین به سوی قرارگاه عاشقان یادتون هستیم @alvaresinchannel
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷🌷 🌷 پسر تعریف میکرد توی یکی از دیدارها که رزمنده ها خدمت امام رفته بودند من هم همراه پدرم بودم توی مملو از جمعیت بود وارد حسینیه شد و همه ایستاده شعار میدادند و امام هم دستش رو برای تکون میداد امام روی صندلی نشست و قبل از اینکه صحبت هاش رو شروع کنه از جا بلند شد و شروع کرد شعار دادن ماشاالله...حزب الله بسیجیها...حزب الله سپاهیا...حزب الله ارتشی ها ...حزب الله و همه حسینیه به وجد اومد و امام عزیز هم از اون بالا به جمعیت نگاه میکرد. حاجی گفت: کجا میرید... همه گفتند حاجی گفت:باکی میرید.. همه گفتند: حاجی گفت: مارم ببرید همه یکصدا گفتند جا نداریم اینجا بود امام بزرگوار شروع کردن خندیدن و حاجی بخشی هم رو به امام در حالیکه دست به محاسن سفیدش میکشید. گفت آقاجان: ببین این جوونها من پیرمرد رو اذیت میکنند. در این روزهای باقی مانده اربعین یاد همه ی ...یاد گرامی باد 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 ✅ اون روزهایی که رفتیم راه کربلا رو باز کنیم بخیر مادرها به این راحتی اجازه حضور در جبهه رو نمیدادند مادرها رهامون نمیکردند بالاخره اولاد پاره جگر است اما کار به کربلا و باز شدن راه برای زیارت امام حسین(ع) که میرسید اون ها راضی میشدند یا اینکه مادرها رو توی رودبایستی میگذاشتیم که روز قیامت در مقابل حضرت زهرا(س) چی جواب میدهی اگر بهت بگوید من حسینم رو به راه خدا دادم تو چرا از جوانت نگذشتی... عجب روزهایی بود 🔶 یاد شب عملیات... وقتی آماده میشدی برای زدن این اشعار رو زمزمه میکردیم ، چقدر رزمنده ها عاشقش بودن .. چقدر عاشقانه بود.. کربلا دلم برات پر میزنه بال و پر به روی سنگر میزنه کربلا دیدن تو آرزومه آرزوی شب و روز مردمه یا حسین قربون لطف و کرمت کمکم کن تا بیام در حرمت قبر شش گوشتو در بربگیرم آنقدر حسین بگم تا بمیرم @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🔻🍂 🥀🕊 تاریخ شهادت 10 شهریورماه 1365 حاج عمران ✅ حسن خیلی منتظر محرم سال 65 بود 4 روز به محرم شهید شد. و پیکر مطهرش در میدان نبرد جا موند تا اینکه سوم آبانماه سال 65 که مصادف با بود پیکر مطهرش پیدا شد و از منطقه نبرد عقب اومد. حسن توی ناله هاش میگفت : ارباب آروم برو تا ما هم برسیم به غافله ات. و به قافله رسید روحش شاد باشه @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🔻🍂 🥀🕊 تاریخ شهادت 10 شهریورماه 1365 حاج عمران ✅ حسن خیلی منتظر محرم سال 65 بود 4 روز به محرم شهید شد. و پیکر مطهرش در میدان نبرد جا موند. تا اینکه سوم آبانماه سال 65 که مصادف با بود پیکر مطهرش پیدا شد و از منطقه نبرد عقب اومد. حسن توی ناله هاش میگفت : ارباب آروم برو تا ما هم برسیم به غافله ات. و به قافله رسید روحش شاد باشه @alvaresinchannel
1️⃣🟢یاد اربعین های جبهه بخیر روز اربعین همه ی بچه های تخریب توی جمع شدند با مهر تربت امام حسین(ع) مقداری خاک رو گل کردند و به سر و پیشانی و به روی کتف ها مالیدند.. و بعد از خواندن زیارت سیدالشهداء(ع) در روز اربعین از حسینیه الوارثین دم گرفتن و بیرون آمدند دستم اگر نمیرسد به قبرت از عشق تو به جبهه رو میکنم همه جوون بودن و آماده شهادت..... تصویر بالا .... لحظه بیرون آمدن دسته عزادی بچه های تخریب لشگر10 از حسینه الوارثین است تاریخ ثبت عکس 22 مهر سال 1366 @alvaresinchannel
2️⃣🟢یادش بخیر اربعین های جبهه بچه های تخریب به صورت هیئتی از حسینیه الوارثین خارج شدند روی وانت گردان یه بوق نصب کرده بودند و آقا جعفر مداح گردان میکرفون به دست جلوی بچه ها نوحه میخوند این نوحه رو دم گرفته بود یک اربعین از ظهر عاشورا گذشته صد اربعین بر زینب کبری گذشته عجب غوغایی بود بیش از صد تا جوون عاشق امام حسین(ع) لباس رزم به تن داشتن و سینه میزدند یادش بخیر تاریخ ثبت عکس 22 مهر سال 1366 @alvaresinchannel
3️⃣🟢یادش بخیر اربعین های جبهه همه دور میگرفتن و جلو می آمدن و شور میگرفتن این دور بچه های تخریب لشگر10 هنگام شور عزاداری در سال 1366 است شور شهادت به سرم آمده... کرببلا در نظرم آمده حسین جان زیارت حسین جان شهادت @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 آخرین اربعین دو فرمانده به روایت جعفرطهماسبی اربعین 1366 با شهید رسول فیروزبخت تصمیم گرفتیم که مراسم روز اربعین رو در با شکوه برگزار کنیم با همفکری که با دوستان داشتیم قرار شد که بچه ها بعد از خواندن زیارت اربعین در حسینیه الوارثین(مقر رزمندگان گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداءعلیه السلام در فکه) ، مسیر حسینیه تا گلزار شهدای الوارثین را به صورت دسته عزاداری سینه زنی کنند و نهار رو در حسینه همه بچه ها سر یک سفره باشند و اونروز نهار در چادرها توزیع نشه. صبح روز قبل از اربعین تازه از صبحگاه اومده بودیم که از بلند گوی مقر یک تعداد اسم خونده شد و تاکید داشتند که برادرها وسایلشون رو جمع کنند و آماده برای ماموریت جدید باشند . این خبر و رفتن بچه ها که تعدادشون به ۳۰ نفر میرسید برنامه اربعین رو به هم میزد. حدود ۱۰ صبح بود که شهید حاج قاسم اصغری جانشین گردان تخریب ل۱۰ با ماشین وارد مقر گردان شد . من و شهید رسول فیروزبخت دم در حسینیه ایستاده بودیم . به رسول گفتم به حاج قاسم بگو رفتن بچه ها رو به عقب بیاندازه و برنامه اربعین رو خراب نکنه. رسول گفت خودت بگو ، من با حاج قاسم رودربایستی دارم . تو بگی حرفت شهید نمیشه. حاج قاسم از جهت روحی حرفش یک کلام بود وقتی میگفت باید بشه دیگه کوتاه نمی اومد. گفتم من با حاجی صحبت میکنم و به بهانه اینکه حاجی موهای سرت بلند شده باید موهات رو کوتاه کنی رفتم ماشین سلمونی دستی ام رو برداشتم و رفتم سراغش و یک گوشه چند تا بلوک سیمانی روی هم چیدم و ماشین سلمونی رو توی موهاش گذاشتم. حاجی خیلی موهاش پرپشت بود و ماشین داخل موهاش گیر میکرد و گاهی هم یک ناله آخی میزد. سر صحبت رو باز کردم و گفتم حاجی قراره بچه ها رو کجا ببری ؟ و بعد از کلی صغری و کبری گفتم برای روز اربعین امام حسین(ع) برنامه عزاداری داریم و رفتن بچه ها مراسم ما رو از رونق می اندازه . حاجی اسم امام حسین علیه السلام که اومد متقاعد شد که برنامه رفتن رو عقب بیاندازه و قرار شد فردای بچه ها به طرف حرکت کنند. این آخرین اربعین حاج رسول و حاج قاسم در این دنیا بود. روز اربعین بعد از نماز صبح دیگه بچه ها صبحگاه نرفتند و آماده شدند برای دسته عزاداری روز اربعین. وانت گردان رو دو تا بوق بلند گو روش سوار کردیم و اطراف گلزار شهدا و مزار یادبودها پرچم ها نصب شد و کاسه ای گل از تربت امام حسین علیه السلام فراهم شد و عزاداری اربعین همانطور که پیش بینی شده بود انجام گرفت. بچه ها با پای برهنه و بر سینه و سر زنان مسیر حسینیه تا گلزار شهدا را پیمودند و من هم میکرفون به دست جلوی اونها حرکت میکردم و نوحه ای که میخوندم این بود که ..یک اربعین از روز عاشورا گذشته…صد اربعین بر زینب (س) کبری گذشته….آنچه که تعجب بر انگیز بود ضجه و ناله شهید حاج قاسم اصغری در این مراسم بود او از خود بیخود شده بود . انگار نه انگار که فرمانده گردان است و باید مقابل نیروهاش مراعات کند… شهید حاج قاسم اصغری و شهید حاج رسول فیروزبخت ۲۰ روز بعد در روز ۹ ربیع الاول و در روز امامت حضرت ولی عصر(ع) در پاکسازی میادین مین منطقه سردشت با انفجار مین والمری هر دو به شهادت رسیدند. @alvaresinchannel