🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲
🌲
🌴🌴🌴🌴🌴 فرمان امام بود که عملیات کربلای5 انجام شود
آقای هاشمی رفسنجانی فرمودند که امام خواستهاند که نیروها این عملیات(کربلای5) را انجام بدهند.
همین چند جملهی کوتاه در جلسهای که سه شبانهروز نیروها بحث کرده بودند و از حداقل استراحت و خواب بهرهمند بودند مثل این بود که آبی روی آتش ریخته شود.. دیدنی بود چهره فرماندهانی که در آن جمع بود ند .
چهرهی شهید حسن شفیعزاده فرمانده توپخانهی سپاه را هیچ وقت از یاد نمیبرم که چگونه مثل گل شکفت ..
همه اعلام آمادگی کردند وگفتند ما برای چنین روزهای سختی ساخته و آماده شدهایم تا کاری کنیم که رضایت خاطر ایشان را تأمین شود . امام خواسته باشند و ما بگوییم که آمادگی نداریم!
بنا شد که محدوده عملیات قرارگاهها مشخص شده وآنها هم منطقه عملیات یگانها را اعلام کنند.
بحث شد که کدام یگان به دژ شلمچه میزند ..
🍃🍃🍃گفتند: لشکر 10 سیدالشهداء (ع) که در خط حضور دارد، مأموریت دژ شلمچه را داشته باشد.
بعد از جلسه و مشخص شدن ماموریت لشگرما برای شکستن دژ شلمچه فرصت ما برای آمادگی و انجام عملیات 10 روز بیشتر نبود. باید برای فتح دژ شلمچه به طول 5/5 کیلومتر و تسخیر هلالی اول و دوم تا جاده شلمچه بصره برنامه ریزی میکردیم
✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 به روایت حاج علی فضلی
🌹فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع)
🌻🌻 @alvaresinchannel
🌷🍃🍃🍃🍃🍃
🍃
🍃
#تخریبچی_شهید_صبر_علی_کلانتر
به روایت✍🏿✍🏿 #جعفر_طهماسبی
چه خرانه بود. خزانه جنوب ترمینال جنوبه. خونه این شهید توی کوچه تنگی است که به قول جنوب شهری ها کوچه آشتی کنونه.
شاید کل خونه اونها چهل متر نباشه اما از این محل دلاور مردانی جبهه رو عطراگین کردند که نام اونها نقل محافل عرشیان است.
#شهید_صبر_علی_کلانتر قبل از عملیات کربلای 1 وارد گردان تخریب لشگر ده شد. در قدم اول که خودش رو معرفی کرد و گفت من بچه خزانه ام و از نوع شرورش هستم، بعضی ها گفتن فضای معنوی تخریب جای امثال این بچه ها نیست. اما صبر علی به ظاهر کم سواد در ظرف یکی - دو ماه آنچنان اوج گرفت که اخلاص از سر و روش میبارید. هر جا کار بود صبرعلی سر ستون بود، تا اینکه بعد از کلی دعا و ثنا نامش جزء غواصان خط شکن عملیات کربلای 5 خونده شد. آنقدر ذوق کرد و خوشحال شد که دو سه تا ماچ آب دار نثار من کرد. اما مشکل این بود که قدش بلند بود و لباس غواصی اندازه اش نبود.
صبرعلی برای خودش یک دست لباس جور کرد و مهیای عملیات شد. شب عملیات کربلای 5 برای زدن معبر و باز کردن موانع مقابل دژ شلمچه با گردان حضرت علی اکبر(ع) حرکت کرد. صبرعلی علاقه زیادی به خانوم حضرت زهرا(س) داشت و نام بی بی دو عالم بر زبانش بود که گلوله های دشمن در داخل آبگرفتگی مقابل دژ شلمچه سینه و پهلویش را دریدند.
او در نیمه شب 19 دیماه 65 در #عملیات_کربلای_5 آسمانی شد.
🍃🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🍃🌹🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
مزارشهدای تخریبچی کربلای5درگلزارشهدای بهشت زهراء(س)
قطعه. ردیف.شماره
شهیدعلی پیکاری- 53-147-1
شهیدمهدی اسماعیل پور-53-20-13
شهیدصبرعلی کلانتر-53-41-14
شهیدمحسن حدادی-53-24-16
شهیدمحمدمرادی-53-40-14
شهیدحسن خدمتی-53-52-12
شهیدمجیدعسگری-53-48-16
شهیدسیدمحمدعلی موسوی زاده-53-47-15
شهیدسی امین صدرنژاد- 53-28-18
🍃🌷🍃🌷🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
غریبانه رفتند..یاران تخریب
آخرین قرارگاه خاکی
غواصان #تخریبچی ل10 قبل ازپرواز
#پل_های_هفتی_هشتی5
جاده اهواز خرمشهر
یاد شب ها و رورهایی که شهدا اینجا زندگی کردند
یاد نمازجماعتها توی این #هشتی_ها بخیر.
غیر از چند نفری که وسط بودند بقیه مجبور بودند سرهاشون رو دولا کنند.
یاد نماز شب ها که به جماعت خونده میشد. برای اینکه همه بلا استثنا نیم ساعت به اذون رو به قبله داشتند نماز میخوندند.
یاد #شهیدصبرعلی_کلانتر بخیر.
روزهای آخر نماز شب میخوند. اونقدر لطیف شده بود که میشد فهمید داره میره روی سکوی پرواز.
یاد اذان های #شهید_مهدی_اسماعیلی_پور بخیر.
با اذونهایی که میگفت اشک همه رو در میاورد.
و...
یاد همه نوجوون های آماده رفتن...
یاد معرکه هایی که #شهیدحاج_رسول توی این هفتی هشتی ها میگرفت.
داد میزد...شفاعت..شفاعت...هرکی میخواد بیاد جلو..
یاد لباس غواصی پوشیدن شب آخر توی این هشتی ها.
لباس غواصی رو خشک خشک پوشیدن چقدر زحمت داشت و وقت لباس پوشیدن به ولوله ای به پا شده بود...
🍃🍃 @alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺
شبی بارانی در غار
🍃🌺 #ارتفاعات_قمیش
🌺#عملیات_بیت_المقدس_2
لشگر10سیدالشهداء(ع)
✍️✍️✍️ راوی:برادر #تخریبچی_مجتبی_قاسمی
من در عملیات #بیت_المقدس_2 با برادر
#سعید_گلشن و
#مرتضی_رسولی و
#سلیمانی_کوچولو
به دسته ویژه #گردان_حضرت_علی_اکبر_(ع) مامور شدیم.
یک شب قبل از عملیات با گردان به سمت غاری که در ارتفاع قمیش بود راه افتادیم که حدود ۷ ساعت پیاده روی کردیم و بعد از شهر ماووت به اون رودخانه رسیدیم البته یادم رفته اسمش رو و قرار شد از روی پل چوبی که طناب درست شده بود رد بشیم و در داخل غار استراحت کنیم.
ما به غار رسیدیم اما غار پر از نیرو بود و ما باید بیرون غار استراحت می کردیم .
همه در کیسه خواب خود خوابیدیم و وقتی از خواب بلندشدیم دیدم دوستان یک پلاستیک بزرگ روی بچه ها انداختن که خیس نشن آخه بارون گرفته بود .
شب بعد به سمت منطقه عملیات رفتیم قرار بود ما پشت سر #گردان_المهدی_(ع) حرکت کنیم و درنهایت بعد از گرفتن تپه قمیش خط پدافندی تشکیل بشه اما متاسفانه به دلایلی نشد.
عراقی ها شروع کردن به سمت ما تیر اندازی کردن و مسئول دسته دستور داد که به عقب برگردیم برادر گلشن اون شب در تب می سوخت ولی هیچ نمیگفت.در مسیربرگشت راه رو گم کردیم و به میدان مین برخوردیم.
سعید مسئول ما بود باهم به این نتجیه رسیدیم که اگر بشود راه دیگری پیدا کنیم که خدایی نکرده بچه ها اتفاقی براشون پیش نیاد رفتیم وبه یکی از مقرهای دشمن برخورد کردیم و برگشتیم و ترجیح دادیم از میدان مین رد بشیم و سعیدشروع به زدن معبر کرد و از میدان رد شدیم .
عراقی ها رد ما رو دنبال کردند و نارنجک به سمت ما پرتاب کردند.
ما یک مسیر مال رو را پیدا کردیم و با توکل به خدا حرکت کردیم و به عقب برگشتیم بعدا متوجه شدیم که بیشتر بچه های گردان المهدی توسط عراقی ها اسیر شده اند
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹 @alvaresinchannel
✳️🌟✳️🌟✳️🌟
🌟✳️🌟🌟🌟
✳️🌟✳️🌟
🌟🌟🌟
✳️🌟
🌟
🌱🌱🌱🌿🌿 روایت هایی که نشنیده اید
🍃🌹🌹🌹عبور از پل افسانه
#پل_شهید_کلهر
برروی رودخانه #قلعه_چولان
#عملیات_بیت_المقدس_2
لشگر10سیدالشهداء(ع)
مشخصات پل
ارتفاع:80متر
عرض:70سانتیمتر
طول:140 متر
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #سردار_فضلی
هیچ رزمنده ای مطلع نبود که ما از کجا عبورش میدهیم برای عبور رزمنده ها از پل مسوولی گذاشته بودیم و تاکیدشده بود که نگذارید رزمنده ها متوجه شوند پل عبورشان به سمت ساحل دشمن در چه شرایطی هست..
بچه های رزمنده با همان ستونی که می آمدند بدون معطلی با فاصله یک یا دو متری از روی پل به سمت ساحل دشمن عبور میکردند .
به شکلی که هیچ رزمنده ای در لحظه اولیه متوجه نمی شد که روی پلی با ارتفاع حدود 80 متر ، طول 140 متر و عرض 70 سانت عبور میکند و جالب بود که خود بچه ها به هم روحیه میدادند و گاها شده بود حدود 40 تا 50 نفر روی پل بین زمین و آسمان با تجهیزات کامل در حال عبور بودند. و در شب عملیات به حول و قوه الهی بیش از 2000 رزمنده ا زروی پل عبور کرده وبه سمت دشمن راهی شدند .
و جالب تر این که گروهی از اسرای عراقی را که عقب می آوردند فرمانده تیپ عراقی که در بین اسرا بود اعتراض میکند که چرا ما را به بی راهه میبرید و مسیری که به سمت نیروهای ایرانی میرود غیر از این مسیر است. وقتی این فرمانده تیپ عراقی با اصرار زیاد ما به سمت ساحل می آمد دائم اصرار می کرد به رزمندگان ما که ، این مسیر راه به جائی ندارد
اما وقتی به ساحل رودخانه رسید و نگاهش به پل افتاد. حیرت زده شد و گفت: همه چیز را فکر می کردیم الا این که رزمندگان ایرانی ریسکی به این بزرگی را انجام بدهند و پلی ابتکاری روی این رودخانه خروشان بزنند وعبور کنند.
🍃🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷
🍃🌹 @alvaresinchannel
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺
🍃🌹 #ماموریت_سخت
🍃🌺 #عملیات_بیت_المقدس_2
سخترین ماموریت تو این عملیات کار #بچه_های_تخریب و اطلاعات عملیات بود چون برای شناسایی باید ساعت ها راه میرفتی تا به نزدیکی مواضع دشمن میرسیدی . سرمای شدید و لباسهایی که در تماس با زمین و برف ، گلی و خیس شده بود واقعا کلافه کننده بود و سختر ، کارتخریبچی این گروه بود که باید آستین ها رو بالا بزنه و با دست هایی که از سرما کرخت شده برف ها رو جابجا کنه و آرایش میدون مین و موانع دشمن رو شناسایی کنه. نمیشه زیاد توضیح داد اما خدایی خیلی سخت بود اون هم برای جوانهای هیجده ، نوزده ساله. تصورش هم شبیه افسانه است .
@alvaresinchannel
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
#دیدار_با_همسنگر
امروز جمعی از همسنگران #تخریبچی_لشگر_10 در استان البرز با جانباز 70 درصد شیمیایی حاج احمد سلیمی دیدار کردند.
✔️🔸 تخریبچی جانباز حاج احمد سلیمی در #عملیات_بیت_المقدس_4 در منطقه عملیاتی دربندیخان با بمب شیمیایی دشمن مصدوم گردید و بیش از 30 سال است که با عوارض شیمیایی روزگار میگذراند و در اثر شدت صدمات بینایی خود را هم از دست داده است.
@alvaresinchannel
هدایت شده از الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#هیات_الوارثین (رزمندگان تخریب لشگر10)
#یادبود_شهدای_تخریبچی_در_عملیات_کربلای_5
و #عملیات_بیت_المقدس_2
🔸 زمان : جمعه 27 دیماه 98 ساعت 19.30
🔸 مکان : #بیت_الزهرا_سلام_الله_علیها
بلوارابوذربین پل 5و6خیابان وحدت بوستان ۱۲(شهید تابش)
🌟🌷 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#حکایت_دو_عاشق
#شهیدان_حسین_نوروزی
اطلاعات عملیات لشگر10
☑️حسین نوروزی اهل شمرون و بازار تجریش در 11 شهریورماه 65 و درعملیات کربلای 2، از قله های حاج عمران پرکشید و چند ماه بعد هم حسین نوروزی بچه شاه عبدالعظیم در روز 30 دیماه 65 و در عملیات کربلای 5 ، از شلمچه راهی بهشت شد.
پیکر حسین نوروزی اهل شمرون در گلزار شهدای چیذر در خاک آرام گرفت و حسین نوروزی بچه شاه عبدالعظیم هم در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها به خاک رفت.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#عجب_حکایتی_است_عاشقی
#دو_عاشق
#شهید_حسین_نوروزی_بچه_ی_شمرون
و
#حسین_نوروزی_بچه_ی_شاه_عبدالعظیم
✍️✍️✍️راوی: #سردار_محسن_سوهانی
فرمانده اطلاعات عملیات لشگر10
☑️ نام هر دو حسين و فاميلي هر دو نوروزي بود يكي بچه بازار تجريش و ديگري بچه شاه عبدالعظيم.
اولين روزي كه حسين بچه شميران اومد توی واحد اطلاعات عملیات با حسين بچه شهر ري درگير شد. حسين اهل شمرون مادر زادي نوك زباني صحبت ميكرد و حسين اهل شاه عبدالعظیم هم به علت اینکه در جبهه تير دو زمانه تو دهانش خورده بود و كامش را از بين برده بود با لکنت و توی دماغی حرف میزد.
توی سلام وعليك اول هر دو خيال كردند ديگري داره مسخره اش ميكنه . يكي اين بگو يكي ان بگو بأهم درگير شدند .
تا من رسيدم به مقر اطلاعات و عملیات لشگر10 كه همسنگرتازه وارد یعنی حسين شميراني را به بچه ها معرفي كنم ديدم كول پشتيش را برداشته داره ميره ..
گفتم كجا داري ميري گفت أينجا نيامده منو مسخره ميكنن.
گفتم كي مسخره میکنه؟؟؟؟
گفت : همين آقا
تازه فهميدم چه اتفاقي افتاده هر دوشون رو بغل گرفتم و صورتشون رو بوسیدم و سوء تفاهم برطرف شد و اون دوتا هم همدیگر رو در آغوش گرفته و بوسیدند و از أينجا رفاقتشون شروع شد .
هر وقت نامه ها ميرسيد اشتباهي نامه هاي هم ديگر را باز ميكردند خيلي زود با هم رفيق شدند مثل دو تا گم شده كه تازه هم ديگر راپيدا كَر دند هر دو مشتاق شهادت بودند و برأي رفتن به منطقه درگیری دعوا داشتند.
هر دو از نماز شب غافل نبودند
هر دو زيارت عاشوراء صبحشون ترك نميشد
اكثر أوقات محل خوابشان هم نزديك هم بود.
يه روز متوجه شدم علي الرغم برنامه ی که نوشته بودند برای خادمي چادرها اين دوتا زودتر از دیگران بلند ميشند و ظرفهاي غذا را جمع مي كنند و مشغول شستن ميشن. توی عمليات كربلاي يك که شهر مهران آزاد شد فهميدم دوتايي نذر كردند تا زمان شهادت در خدمت كرد ن به رفقای رزمنده خود در واحد اطلاعات عملیات از هم ديگه سبقت بگيرند
حسين أهل شاه عبدالعظيم خيلي چابك بود .
برای کنترل رفت و آمد دشمن در جزیره ام الرصاص در گمرک خرمشهر دکل دیده بانی داشتیم حسین داوطلب شد که یک روز كامل بالای دكل بمونه تا اين كار جا بيفته . چون ديدگاه مخفي بود و توی ديد و تير دشمن بايد از صبح تاريكي بچه ها ميرفتن و تا غروب چشم از دشمن بر نمیداشتن. حسين اينجا خط شكني كرد.
هر دو تا دوست داشتن جزو تيم غواصي باشند توی دوره آموزشي غواصی در سد دز وكارون از هم سبقت ميگرفتند. يه روز بچه هاي قرارگاه نجف برای مهار پل خرمشهر ابادان درخواست كمك كردند من به همراه شهيد سعيد مرادي وحسين نوروزي رفتيم كنار پل شكسته خرمشهر و قرار شد سعيد مردای قلاب بكسل را زير آب به پل وصل كنه ، چندين بار زير آب رفت اما موفق نشد يکدفعه حسين نوروزي اهل شمرون گفت : من ميرم توی آب و کار رو انجام میدهم. حسين تازه از مجروحيت درامده بود هوا هم به شدت سرد بود و لباس غواصي هم نداشت. لباسهاشو درآورد و فقط فین غواصی رو به پا کرد و داخل آب شیرجه رفت و توی یک فرو رفتن سیم بكسل را مهار كرد و از آب بيرون اومد و با خوشحالی گفت: ديدي من ميتونم غواص خوبي هم باشم.
توی عمليات والفجر هشت و در بر گشت از جزيره ام الرصاص توي قايق بشدت مجروح شد.
توی اون ايام حال و هواي حسين اهل شهر ري در فراق رفيقش ديدني بود.
☑️ حسین نوروزی اهل شمرون و بازار تجریش در 11 شهریورماه 65 و درعملیات کربلای 2، از قله های حاج عمران پرکشید و چند ماه بعد هم حسین نوروزی بچه شاه عبدالعظیم در روز 30 دیماه 65 و در عملیات کربلای 5 ، از شلمچه راهی بهشت شد.
پیکر حسین نوروزی اهل شمرون در گلزار شهدای چیذر در خاک آرام گرفت و حسین نوروزی بچه شاه عبدالعظیم هم در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها به خاک رفت.
یاد هر دوشون گرامی.
سلام بر امام عزیز که بچه های بالا و پائین شهر تهرون رو به هم رسوند.
الان هم با هم هستند تا قیامت..
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
تمرین غواصی در #رودخانه_کارون
#بچه_های_تخریب_لشگر_10
اوایل بهمن ماه 1364
قبل از عملیات والفجر8
دااشتیم به روزهای عملیات نزدیک میشدیم و تمرین ها هم سنگین وسنگین تر میشد شبها با تجهیزات بیشتر وارد آب #رودخانه_کارون میشدیم و وزنه های سربی دور کمرمون رو بیشتر میکردیم.
سخترین تمرین ، حمله به ساحل دشمن بود که نیمه شب تمرین میکردیم و سختی اش این بود . که مجبور بودیم بعد از حمله به ساحل بعد از اینکه داخل آب بدنمون به سرما عادت کرد بیرون می اومدیم و ساعتی بدون حرکت در ساحل میخوابیدیم.
@alvaresinchannel
🥀✨🌹🥀✨🌹🥀✨🌹🥀✨🌹🥀✨🌹
🥀✨🌹🥀
🥀
#سرگذشت_یاران_خمینی
#روزهای_قبل_از_پیروزی
#والفجر_8
#حکایت_غواصی
بچه های تخریبچی لشگر10
✍️✍️: #جعفر_طهماسبی
دو ماهی بود که روزها توی آب و شبها خواب تا نزدیک اذان صبح مشغول تمرین و مانور بودیم و هر وقت بی تاب می شدیم سخنان دلنشین فرمانده مون #حاج_عبدالله_نوریان به ماها آرامش میداد .
حق هم داشتیم نوجوان بودیم و هنوز تلخی روزگار رو نچشیده بودیم. برای حاج عبدالله هم سخت بود که ببینه بچه هاش از سرما توی #لباس_غواصی میلرزند.
🔸✨ اوایل بهمن بود که بار و بنه رو جمع کردیم و از مقر کنار سد دزبه روستای #ام_النوشه در کنار رود کارون رفتیم .
من و #شهید_حسن_مقدم به شدت مریض شده بودیم .
حسن کلیه درد گرفته بود اما مقابل #حاج_عبدالله حرفی نمیزد.
حاجی از چهره هامون فهمیده بود که یه خبرهایی هست و برای رفعش چاره ای کرده بود.
چند روز بعد یه معجونی باخودش آورد. ترکیبی از عسل ، ارده و کنجد بود و گفت قبل از اینکه داخل آب شوید یکی دو قاشق ازش بخورید تا بدنتون گرم بشه .
داشتیم به روزهای عملیات نزدیک میشدیم و تمرین ها هم سنگین وسنگین تر میشد شبها با تجهیزات بیشتر وارد آب رودخانه کارون میشدیم و وزنه های سربی دور کمرمون رو بیشتر میکردیم.
سخترین تمرین ، حمله به ساحل دشمن بود که نیمه شب تمرین میکردیم و سختی اش این بود . که مجبور بودیم بعد از حمله به ساحل بعد از اینکه داخل آب بدنمون به سرما عادت کرد بیرون می اومدیم و ساعتی بدون حرکت در ساحل میخوابیدیم.
یک شب من و حسن از شدت سرما برای اینکه صدای بهم خوردن دندون هامون کسی رو آزار ندهد مجبور شدیم یک سنگریزه توی دهان گذاشته بودیم که دندون هامون به هم نخوره.
شبها یک ساعت به اذان صبح از آب خارج میشدیم و لباس غواصی ها رو از تن بیرون می آوردیم و از اسلکه تا چادرها که مسافتش کم هم نبود میدویدیم تا با چفیه خودمون رو خشک کنیم.حوله ای در کار نبود و بعد هم زیر پتو می چپیدیم تا قدری بدنمون گرم بشه. حسن یک مقدار که گرم میشد اورکتش رو رو سرش می انداخت و میرفت حسینیه و مشغول نماز شب میشد.اما من زورم میومد پتوی گرم رو رها کنم.. میخوابیدم تا صدای اذان و اقامه پیشنماز تموم بشه و تازه وضو میگرفتم و با یا الله یاالله به رکعت دوم نماز میرسیدم.
ادامه دارد.............
@alvaresinchannel