eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
892 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
689 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ هیئت_الوارثین(رزمندگان تخریب لشکر10سیدالشهداء ) زمان : این جمعه ۳ فروردین ۱۴۰۳ حسینیه شهید حجت الله عباسپور ساعت :۱۷/۳۰ مکان: بلوار ابوذر پل۶ خیابان شهید بقایی خیابان شهدای فاضل بجستانی جنوبی روبروی مسجدالنبی(ص) کوچه شهید عباسپور پ۴۷برگزار میگردد. 🌟🌷 @alvaresinchannel
انا لله و انا الیه راجعون با خبر شدیم سردار بزرگ اسلام جانباز رشید و مداح با اخلاص اهل بیت علیهم السلام،از رزمندگان اطلاعات عملیات لشگر۱۰سیدالشهدا علیه السلام برادربزرگوار حاج ابوالفضل بافرانی آسمانی شد و به دوستان شهیدش پیوست . 🔷 خبر رسید انشا الله تشییع حاج ابوالفضل روز یکشنبه5فروردین 1402 ساعت 9 صبح در مقبره الشهدای شهرک شهید محلاتی تهران انجام خواهد شد. @alvaresinchannel
42.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماه مبارک رمضان قرائت قرآن و تک خوانی فرزند شهید 🔷و مداح نامی امروز حاج محمود کریمی اینجا 18 ساله است 4 اردیبهشت 1365 مصادف با 14 شعبان1406 اردوگاه دز و جمع رزمندگان @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 هفت سال گذشت سال 96 بود چهارشنبه بود و این خبر به گوش همسنگران رسید 🔴 انالله وانا الیه راجعون با خبر شدیم روحانی امروز در حمله کوردلان به مجلس شورای اسلامی در دفتر کارش با به شهادت رسید. 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
5 روز قبل از شهادت هیات الوارثین جمعه 12 خرداد 96 مطابق با 7 ماه رمضان1438 حسینیه شهادت 17 خرداد 1396 مطبق با 12 ماه رمضان 1438 @alvaresinchannel
(رزمندگان تخریب لشگر10) منزل سردار در ده ونک بود وقتی من رسیدم آقا سید مهدی روی صندلی مشغول صحبت بود و کنارش نشستم و بعد هم ایشون مجلس رو به من واگذار کرد و کنارم نشست و من هم چون روز هفتم ماه رمضان بود بیاد هفتمین روز ماه محرم زیارت عاشورا خوندم و به یاد لب خشکیده اربابمون ، لحظه شهادت در گودی قتلگاه با آقا سید مهدی کلی گریه کردیم. اذان رو گفتند و همه پشت سر آقا سید مهدی نماز مغرب و عشاء رو قبل از افطار خوندیم. سید خیلی با طمئنینه نماز میخوند بین دو تا نماز با صدای بلند گفتم ... با سید کنار سفره افطار نشستیم و روزه روز جمعه 7 ماه رمضان رو با هم افطار کردیم. بعد از افطار وقت جدا شدن از همدیگر رو در آغوش گرفتیم و روی همدیگر رو بوسیدیم . به سید مهدی گفتم: آقا سید یه عکس از 30 سال پیش شما دارم میخواهم یه عکس هم از الان شما داشته باشم و کنار هم بگذارم. او هم سر و وضعش رو درست کرد و آخرین عکس رو از آقا سید گرفتیم. 🌿🌹🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
در سرازیری به فریادت برسه چقدر سخت است بهترین یارت رو توی خاک بگذاری هفت سال گذشت @alvaresinchannel
✅ هفت سال از این نوشته میگذرد یکی ام روزجمعه گذشته بود که پیکرمطهر رفیق با صفایی که بیش از سی سال با هم حشر ونشر داشتیم در بغل گرفتم ودر خانه قبرخوابوندم رفیقی که چند روزقبل کنار یک سفره با هم روزه مان رو افطار کردیم و بعد از افطار فرصتی دست داد از شهید وشهادت با هم گفتیم.. به گفتم آقا سید خدایی من دیگه تاب و تحمل رو ندارم . وقتی داشتیم از هم برای آخرین بار جدا میشدیم رو به من کرد و گفت : وبعد دست درآغوش همدیگر رو بغل کردیم و گذشت.. روزجمعه تشییع سید بعد ازنماز جمعه قم بود وبا دوستان هماهنگ کردیم که بعد از اذان ظهر از تهران حرکت کنیم تا روزه بچه ها به مشکل نخوره یک ربع ازظهر گذشته بود که از تهران بیرون رفتیم. درمسیر مدام تماس میگرفتیم ووضعیت رو سووال میکردیم با سید محمد حسین آقا زاده سید تماس گرفتم که کجایید گفت: رسیدیم مقابل گلزار شهدای علی ابن جعفر(ع) شما زود خودتون رو برسونید. ما هم چند دقیقه بعد رسیدیم و من به محض پیاده شدن با عجله رفتم به سمت مکانی که برای دفن سید مشخص شده بود اون رو با داربست محصورکرده بودند. وارد شدم وپاها رو برهنه کرده و آستین ها رو بالا زدم و وارد حفره قبر شدم و چند لحظه بعد هم یکی از سخترین لحظه ها اتفاق افتاد. پیکرمطهرکسی که هفته های پی در پی بعد از دارن به دستت میسپارن تا توی خانه قبر بخوابانی. خیلی به خودم فشار آوردم که به هم نریزم از همه یک جا مدد خواستم اون ها هم روی من رو زمین نگذاشتن و خدایی مدد کردند تا سید صورتش روی خاک قرار گرفت. تلقین رو خوندن و من هم حرف هایی که باید با سید میزدم زدم وقول و قرار هامون رو گذاشتیم . حالا وقت جدایی شده بود وباید از سید جدا میشدم یاد جمعه هفته قبل افتادم که قبل ازجدایی ، سید لبهاش رو روی صورتم گذاشت وگفت : ومن هم لبهام رو روی گونه ی چپ سید که با آغشته شده بود گذاشتم وگفتم ... . 🌿🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🔷 تخریبچی شهید فرمانده تخریبچی لشگر33 المهدی و مربی تخریب پادگان امام حسین(ع) شهادت: فروردین 1361 منطقه سایت رادر 🔶 شهید مرتضی کهن هنگامه عملیات فتح المبین تهران را رها کرد و برای یاری یارانش به تیپ المهدی آمد و در کسوت جانشینی تخریب تیپ 33 المهدی(ع) به فرماندهی حاج علی فضلی قرار گرفت و این فرمانده خودش مسوولیت معبر را در میدان مین برای عبور رزمندگان به عهده گرفت.... شهید مرتضی کهن در هنگام باز کردن معبر در میدان مین با آتش تیربار دشمن به شهادت رسید. 🔷 نشانی مزار : قطعه24 ردیف 123شماره 35 به روح مطهرش صلوات... @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حوالی ساعت ۱۰ صبح ۳۰ ثانیه بعد از اینکه شهید تقوی از تجدید وضو برگشتند و همچنان محاسنشون به آب وضو تر بود تروریست های تکفیری جلوی در اتاق ایشون اومدند. و با شلیک اسلحه مغزی در را شکوندند و وارد اتاق شدند و...🌷🌷🌷 🔻تنها فیلم منتشر شده آن روز به دست تروریست های تکفیری و داعشی که بر سر پیکر این شهید به رجز خوانی پرداختند @alvaresinchannel
روزهای با تو بودن فراموش نمی شود تصاویر رزمنده عاشق ولایت حاج ابوالفضل پور بافرانی مداح اهل بیت علیهم السلام اطلاعات عملیات لشگر۱۰ یاد و خاطره همسنگر به معراج رفته را گرامی میداریم. @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
26.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 چهل دو سال میگذرد 5 فروردین 1361 در بود که مرتضی تیموری فرمانده مجوز شهادتش امضاء شد و این دلاور تهرانی در پنجمین روز از بهار مسافر آسمان شد و جسم پاکش در قطعه 24 ردیف 141 شماره 35 میهمان خاک شد. به روح مطهرش صلوات... @alvaresinchannel
✅سخت ترین لحظات ماه رمضان برای رزمندگان گردان حضرت علی اکبر (ع) حال و هوای در اکبر (ع): ✍️✍️✍️ راوی : برادر جانبازدکتر مجید رضاییان: معاون گردان حضرت علی اکبر(ع) لشگر10 🔸از ابتدای تشکیل گردان علی اکبر(ع) تا آخر جنگ، سه ماه رمضان گذشت که هر سه هم در فصل بهار واقع شده بودند، ولی ما بچه های گردان علی اکبر توفیق روزه گرفتن نداشتیم، به دلیل اینکه در منطقه ی عملیات بودیم و در حال مأموریت. اختیار اسکان و اقامتمان دست خودمان نبود و هر آن ممکن بود دستور برسد که برویم عقب، یا پیشروی کنیم به سمت جلو، یا از اردوگاهی به اردوگاه دیگر نقل مکان کنیم که تمام این موارد، مستلزم طی مسافت طولانی بود.ما از زمان جابجایی ها هیچ اطلاعی نداشتیم و این موضوع حتی برای فرمانده گردان هم قابل پیش بینی نبود و نمی توانستیم قصد ۱۰ روزه کنیم و چون آن مناطق، موطن ما نبود، بنابراین روزه در آن شرایط صحیح نبود و به جهت قوانین و قواعد روزه داری، افرادی که احتمال حرکت و ترددشان وجود دارد نمی توانند روزه بگیرند. البته در کل جبهه رزمندگانی بودند که امکان روزه گرفتن برایشان میسر بود و آنها کسانی بودند که یا نزدیک به موطن خودشان بودند یا به اصطلاح نیروهای استقراری بودند و در پادگان ها یا خطوط پدافندی بودند که می توانستند نیت ۱۰ روزه کنند.در چنین شرایطی که به لحاظ قواعد شرعی نمی توانستیم روزه بگیریم، بعد از نمازها دعای هر روز ماه مبارک رمضان را به صورت دسته جمعی می خواندیم. بچه هایی که در حالت عادی هم همیشه به قول معروف سیم شان وصل بود، آن روزها حال و هوای تماشایی تری داشتند. و اما سخت ترین لحظات ماه های رمضان برای ما، شنیدن صدای ربنا از بلندگوهای محوطه بود. غم سنگینی توی سینه مان می نشست. بغض می کردیم و دلمان می سوخت از اینکه نمی توانیم روزه بگیریم. یکی از ماه رمضان ها، از اردوگاه قائم لشگر10 در میاندوآب حرکت کردیم به طرف منطقه عملیاتی ماؤوت و دو سه روزی را در موقعیت صف مستقر شدیم. البته استقرار به آن معنا نبود. یکسری از بچه ها در دامنه کوه چادر زدند، بعضی هم چادر نزدند و زیر درختان مستقر شده بودند.نمازمان را هم داخل همان چادر می خواندیم.آن شب ها مصادف شده بود لیالی قدر. کمی بالاتر از ما، در ارتفاعات، نیروهای یگان دیگری مستقر بودند و شب قدر، تعدادی از بچه های ما یواشکی رفتند در مراسم آنها شرکت کردند. 🔸حسرت آن روزهایی که نمی توانستیم روزه بگیریم، برای همیشه به دل بعضی از بچه ها ماند چون در عملیات ها به شدت مجروح شدند و از لذت روزه داری محروم گشتند. هرچند که پاداش بندگی و جهاد در سنین اوج جوانی، نزد خدای متعال محفوظ است و لذت حقیقی در بهشت، از آنِ آنهاست. @alvaresinchannel
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀 رزمندگان تخریبچی لشگر10 🔸 ماه رمضان بود و تازه توی مقر الصابرین مستقر شده بودیم.غیر از یکی دو تا راننده که شرعا میتونستند روزه بگیرند بقیه مجاز به روزه داری نبودیم.اون روز چون چند تا مهمون برامون اومده بود قرار شد نهار رو توی حسینیه دور هم باشیم دو تا سفره به درازای حسینیه پهن کردیم و همه ی بچه های گردان دورش نشستند.هوا به شدت گرم بود.برای اینکه فضای حسینیه خنک باشه دورش رو با حصیر بسته بودیم و کاهی اوقات اگر داغی هوا زیاد بود حصیرها رو خیس میکردیم. تصاویر بالا قسمتی از دو تا سفره رو نشون میده. سفره اول از سمت راست 🌷🌷 @alvaresinchannel