°•آقا امیرالمومنین(علیهالسلام)🌷:
روزگاری خواهد آمد!
که مردم به گناه افتخار میکنند؛
و از پاکدامنی #تعجب میکنند....!!
#نهجالبلاغه،خطبه۱۰۸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
#درسی_از_حاج_قاسم_عزیز
🚨اهمیت داشتن #دوست وهمراه خوب
👇👇
#اهمیت_دوستی_با_شهدا
💠پ. ن: نکته ای به ذهنم رسید در این رابطه خوب است بگویم حتما همه ی ما ؛ دوستان نزدیکی در زندگی داشتیم و داریم، ولی #بهترین_دوستان شهدا هستند پستی را در گروهی دیدم که فردی با حسرت نوشته بود دلم #دوستی_از_جنس_شهدا_میخواهد ، خوب من از این حرف #تعجب کردم و #تاسف خوردم .
💚شهدا #واقعا_زنده_اند و به مراتب دستشان از ما بازتر هست آنها باطن ، گذشته و احوالات روحی و گاه حتی حوادثی از آینده ی ما را می بینند البته این موضوع به #مراتب_شهدا بستگی دارد ، من خودم نشانه های زیادی از شهدا دیده ام که گاهی برای نزدیکانم به خصوص همسرم ذکر کرده ام.
💛 و البته به خاطر زود رنجی و بعضاً حرفهای دیگران گاهی خواستم از روی عمد از شهدا #فاصله_بگیرم ولی احساس کردم آنها خطرهایی در زندگی ام می بینند ، که دوست ندارند انگار از آنها فاصله بگیرم ، خوب اینها مسائلی هست که خود فرد در زندگی اش حس میکند و #شخصی_هست و نمیخواهم به دیگران ثابت کنم یا نمونه بگویم.
🧡 ولی فکر میکنم واقعا اگر نگاه نگران این دوستان خوب در زندگی ام نبود به احتمال زیاد #راههای_اشتباهی را در زندگی ام انتخاب میکردم . و طبق فرمایش بالای حاج قاسم عزیز من گاهی فکر میکنم فرد بدی بوده ام ولی خوب #همراهان_خوبی چون شهدا داشته ام و این #لطف_خداوند #قطعا بوده که باید شاکر باشم به هر حال راه دوستی با شهدا برای همه ی ما #باز_هست و نیاز به #حسرت_خوردن نیست.
ایشان سال ۱۳۶۵ به گناباد رفت ودردبیرستان#شهید عباسپور ثبت نام کرد.
🍃🌷🍃
ایشان بادوستش در گناباد در خانه پیرزنی اتاقی اجاره کردند،#هرروز صبح برایش نان می گرفت، #خرید خانه اش را انجام می داد وبعد به مدرسه می رفت.
🍃🌷🍃
با #برخورد خوبش نه تنها دانش آموزان بلکه مسئولان هنرستان هم جذب ایشان شده بودند مدیر همیشه از ایشان به عنوان #افتخار هنرستان یاد می کند.
🍃🌷🍃
آذرماه سال ۶۶ دوره آموزشی ۴۵ روزه ی بسیج رادرسرمای بجنورد گذراند،مسئولین پادگان به خاطر #جثه نحیف و ضعیفش از پذیرش ایشان امتناع کردند.
🍃🌷🍃
بعداز #اصرار و #پافشاری برای شرکت در #دوره، به ناچار ایشان را پذیرفتند ، از همان روزها #چالاکی، #جسارت و #هوش بالایش مورد #حیرت و#تعجب #فرماندهان قرار گرفت.دی ماه همان سال با#مخفی شدن در #قطار به #جبهه رفت.
🍃🌷🍃
ایشان سال ۱۳۶۵ به گناباد رفت ودردبیرستان#شهید عباسپور ثبت نام کرد.
🍃🌷🍃
ایشان بادوستش در گناباد در خانه پیرزنی اتاقی اجاره کردند،#هرروز صبح برایش نان می گرفت، #خرید خانه اش را انجام می داد وبعد به مدرسه می رفت.
🍃🌷🍃
با #برخورد خوبش نه تنها دانش آموزان بلکه مسئولان هنرستان هم جذب ایشان شده بودند مدیر همیشه از ایشان به عنوان #افتخار هنرستان یاد می کند.
🍃🌷🍃
آذرماه سال ۶۶ دوره آموزشی ۴۵ روزه ی بسیج رادرسرمای بجنورد گذراند،مسئولین پادگان به خاطر #جثه نحیف و ضعیفش از پذیرش ایشان امتناع کردند.
🍃🌷🍃
بعداز #اصرار و #پافشاری برای شرکت در #دوره، به ناچار ایشان را پذیرفتند ، از همان روزها #چالاکی، #جسارت و #هوش بالایش مورد #حیرت و#تعجب #فرماندهان قرار گرفت.دی ماه همان سال با#مخفی شدن در #قطار به #جبهه رفت.
🍃🌷🍃
به روایت از برادر#شهید :
#عمليات والفجر۸ بود که بر اثر #بمباران شيميايي دشمن تعدادي از #رزمندهها زير آوار ماندند اما #حسینعلی بدون توجه به گازهاي شيميايي سريع به طرف بچهها رفت.
🍃⚘🍃
من هم به دنبالش رفتم به سختي بسيجيها را بيرون آورديم و به همین دلیل وقتي از محوطه خارج شديم حالت تهوع و سرگيجه شديدی به ما دست داد.
🍃⚘🍃
و چون #تمام صورت #حسينعلي سوخته بود برای همین ما را به بيمارستان بوعلي تهران فرستادند.
#مصدوميت #حسين از #ناحيه چشم بيشتر از ديگر #اعضاي بدنش بود اما باز #ميخنديد.😭
🍃⚘🍃
و در حاليکه نگرانش بودم و به #استقامت او در برابر #آزمايشهاي الهي #غبطه ميخوردم با مشاهده ناراحتي من مرا به #صبوري دعوت می کرد و می گفت: «اينها #نعمتهاي الهي هستند، از اين #نعمتها #استفاده کنيد.😔
🍃⚘🍃
پزشک معالج براش #شش ماه استراحت تجويز کرد ولي #حسينعلي که توان ماندن در شهر را نداشت #يک ماه بعد عازم #جبهه شد.
🍃⚘🍃
به تمام اعضاي خانواده گفته بود که در #جبهه #کفشهاي رزمندگان را #واکس ميزنم و آنها که اين مطلب را باور کرده بودند از اينهمه #عجله او براي بازگشت و انجام اين کار #تعجب ميکردند.
🍃⚘🍃
به روایت از برادر#شهید :
#عمليات والفجر۸ بود که بر اثر #بمباران شيميايي دشمن تعدادي از #رزمندهها زير آوار ماندند اما #حسینعلی بدون توجه به گازهاي شيميايي سريع به طرف بچهها رفت.
🍃⚘🍃
من هم به دنبالش رفتم به سختي بسيجيها را بيرون آورديم و به همین دلیل وقتي از محوطه خارج شديم حالت تهوع و سرگيجه شديدی به ما دست داد.
🍃⚘🍃
و چون #تمام صورت #حسينعلي سوخته بود برای همین ما را به بيمارستان بوعلي تهران فرستادند.
#مصدوميت #حسين از #ناحيه چشم بيشتر از ديگر #اعضاي بدنش بود اما باز #ميخنديد.😭
🍃⚘🍃
و در حاليکه نگرانش بودم و به #استقامت او در برابر #آزمايشهاي الهي #غبطه ميخوردم با مشاهده ناراحتي من مرا به #صبوري دعوت می کرد و می گفت: «اينها #نعمتهاي الهي هستند، از اين #نعمتها #استفاده کنيد.😔
🍃⚘🍃
پزشک معالج براش #شش ماه استراحت تجويز کرد ولي #حسينعلي که توان ماندن در شهر را نداشت #يک ماه بعد عازم #جبهه شد.
🍃⚘🍃
به تمام اعضاي خانواده گفته بود که در #جبهه #کفشهاي رزمندگان را #واکس ميزنم و آنها که اين مطلب را باور کرده بودند از اينهمه #عجله او براي بازگشت و انجام اين کار #تعجب ميکردند.
🍃⚘🍃
🔳 #ســـر_قبـــرم_بـودم_مـامـان💐
✍داشتم خونه رو مرتب مے ڪردم حسین گوشه ے آشپزخونه نشسته و به نقطه اے خیره شده بود اونقدر #غـرق_افڪار خودش بود ڪه هر چه صداش ڪردم جواب نداد
🖤رفتم جلوش و گفتم: حسین؟! ... حسین؟! ... #ڪجایی_مادر؟!یهـو برگشت و بهـم نگاه ڪرد
🍃گفتم: حسین جان! ڪجایی مادر؟!#خنـدیـد و گفت: #سر_قبرم_بودم_مامان
☘از #تعجب خنده ام گرفت.بهش گفتم: قبرت؟! ... #قبرت_ڪجاست مادر جون؟!
🍂گفت: بهشت زهرا سلام الله علیها ردیف ۱۱ قطعه ۲۴ شماره ۴۴
چیزی نگفتم و گذشت ...
🥀... وقتی #شهید شد و #دفنش ڪردیم به #حــرفش رسیــدم
با ڪمال #تعجــب دیــدم 👌دقیقــا #همــون_جـایـی دفن شده که اون روز بهم گفته بود
🍂پشتم لرزید ، فهمیدم اون روز واقعا سـر قبـرش بـوده...
ڪبـوتـرانـه پـریـدیـد🕊
8 آبان سالروز شهادت شهید فهمیده
✏️#راوی: مادر شهید
🥀 #شهید_محمدحسین_فهمیده
✨ #شادی_روح_پاکش_صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
به روایت از برادر#شهید :
#عمليات والفجر۸ بود که بر اثر #بمباران شيميايي دشمن تعدادي از #رزمندهها زير آوار ماندند اما #حسینعلی بدون توجه به گازهاي شيميايي سريع به طرف بچهها رفت.
🍃⚘🍃
من هم به دنبالش رفتم به سختي بسيجيها را بيرون آورديم و به همین دلیل وقتي از محوطه خارج شديم حالت تهوع و سرگيجه شديدی به ما دست داد.
🍃⚘🍃
و چون #تمام صورت #حسينعلي سوخته بود برای همین ما را به بيمارستان بوعلي تهران فرستادند.
#مصدوميت #حسين از #ناحيه چشم بيشتر از ديگر #اعضاي بدنش بود اما باز #ميخنديد.😭
🍃⚘🍃
و در حاليکه نگرانش بودم و به #استقامت او در برابر #آزمايشهاي الهي #غبطه ميخوردم با مشاهده ناراحتي من مرا به #صبوري دعوت می کرد و می گفت: «اينها #نعمتهاي الهي هستند، از اين #نعمتها #استفاده کنيد.😔
🍃⚘🍃
پزشک معالج براش #شش ماه استراحت تجويز کرد ولي #حسينعلي که توان ماندن در شهر را نداشت #يک ماه بعد عازم #جبهه شد.
🍃⚘🍃
به تمام اعضاي خانواده گفته بود که در #جبهه #کفشهاي رزمندگان را #واکس ميزنم و آنها که اين مطلب را باور کرده بودند از اينهمه #عجله او براي بازگشت و انجام اين کار #تعجب ميکردند.
🍃⚘🍃