eitaa logo
این عماریون
351 دنبال‌کننده
220.8هزار عکس
59.1هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
ایشان سال ۱۳۶۵ به گناباد رفت ودردبیرستان عباسپور ثبت نام کرد. 🍃🌷🍃 ایشان بادوستش در گناباد در خانه پیرزنی اتاقی اجاره کردند، صبح برایش نان می گرفت، خانه اش را انجام می داد وبعد به مدرسه می رفت. 🍃🌷🍃 با خوبش نه تنها دانش آموزان بلکه مسئولان هنرستان هم جذب ایشان شده بودند مدیر همیشه از ایشان به عنوان هنرستان یاد می کند. 🍃🌷🍃 آذرماه سال ۶۶ دوره آموزشی ۴۵ روزه ی بسیج رادرسرمای بجنورد گذراند،مسئولین پادگان به خاطر نحیف و ضعیفش از پذیرش ایشان امتناع کردند‌. 🍃🌷🍃 بعداز و برای شرکت در ، به ناچار ایشان را پذیرفتند ، از همان روزها ، و بالایش مورد و قرار گرفت.دی ماه همان سال با شدن در به رفت. 🍃🌷🍃
به روایت از دوست آقا سید مجتبی : شب قبل از اعزام برای خداحافظی به خانه شان رفتم،پدرش می گفت پسرجان هنوز سن وسالت برای رفتن به 🍃🌷🍃 تو بمان درس بخوان من به می روم، گفت :پدر جان شماهم تشریف بیارید ولی اول باید نظامی ببینید،بعد با شور و حرارت زیادی شروع کرد پدر رابشین و پاشو دادن. 🍃🌷🍃 آن قدر که حاج حبیب خسته شد. شوخی پدروپسر بساط خنده ای به پاکرده بود. 🍃🌷🍃 ماه درخط مجنون کرد.در از می خواست از او برای های سخت استفاده کنند.امابه دلیل کوچکی که داشت با خواسته او مخالفت می شد. 🍃🌷🍃 اهل شب بود،در هر ن های شب بلند می شد می خواند و و می کرد.دراسفند ماه به غرب رفت وبا مسئولیت تیرانداز در والفجر ۱۰ شرکت کرد. 🍃🌷🍃
به روایت از دوست آقا سید مجتبی : شب قبل از اعزام برای خداحافظی به خانه شان رفتم،پدرش می گفت پسرجان هنوز سن وسالت برای رفتن به 🍃🌷🍃 تو بمان درس بخوان من به می روم، گفت :پدر جان شماهم تشریف بیارید ولی اول باید نظامی ببینید،بعد با شور و حرارت زیادی شروع کرد پدر رابشین و پاشو دادن. 🍃🌷🍃 آن قدر که حاج حبیب خسته شد. شوخی پدروپسر بساط خنده ای به پاکرده بود. 🍃🌷🍃 ماه درخط مجنون کرد.در از می خواست از او برای های سخت استفاده کنند.امابه دلیل کوچکی که داشت با خواسته او مخالفت می شد. 🍃🌷🍃 اهل شب بود،در هر ن های شب بلند می شد می خواند و و می کرد.دراسفند ماه به غرب رفت وبا مسئولیت تیرانداز در والفجر ۱۰ شرکت کرد. 🍃🌷🍃
ایشان سال ۱۳۶۵ به گناباد رفت ودردبیرستان عباسپور ثبت نام کرد. 🍃🌷🍃 ایشان بادوستش در گناباد در خانه پیرزنی اتاقی اجاره کردند، صبح برایش نان می گرفت، خانه اش را انجام می داد وبعد به مدرسه می رفت. 🍃🌷🍃 با خوبش نه تنها دانش آموزان بلکه مسئولان هنرستان هم جذب ایشان شده بودند مدیر همیشه از ایشان به عنوان هنرستان یاد می کند. 🍃🌷🍃 آذرماه سال ۶۶ دوره آموزشی ۴۵ روزه ی بسیج رادرسرمای بجنورد گذراند،مسئولین پادگان به خاطر نحیف و ضعیفش از پذیرش ایشان امتناع کردند‌. 🍃🌷🍃 بعداز و برای شرکت در ، به ناچار ایشان را پذیرفتند ، از همان روزها ، و بالایش مورد و قرار گرفت.دی ماه همان سال با شدن در به رفت. 🍃🌷🍃