به روایت از همسر #شهید :
من و #حجتالله نسبت فامیلی داشتیم. پسر خاله پدرم بودند ،سال 84# با هم ازدواج کردیم. ایشان در سال 89# به عضویت #سپاه پاسداران درآمدند.
🍃🌷🍃
من مشکلی با #حضور #همسرم در #دفاع از
#حرم آلالله🌷 نداشتم. #حجتالله #دی ماه 92# به #عراق رفت و حدود #چهار ماه بعد یعنی در اردیبهشت 93# به خانه برگشت.
🍃🌷🍃
بعد هم بارهابرای انجام #مأموریت به عراق سفر کرد. 20#اسفند 96# برای #اولین و #آخرین بار به #سوریه #اعزام شد، با همه وابستگی و دلبستگیهایش به خانواده و زندگی راهی شد و #عشق و #ارادتش به #اهل بیت(ع)🌷 را برای خودش #تکلیف میدانست.
🍃🌷🍃
#همسرم قبل از اعزام به #سوریه، برای خداحافظی با من و دخترم به بیمارستان بقیهالله آمد. دخترم النا بیمار و در بیمارستان بستری بود.😔
آمد و گفت باید به #سوریه بروم. گفتم اجازه بدهید تا دخترمان حالش بهتر شود و بعد از ترخیص به #مأموریت برو. گفت نه باید بروم.😔
🍃🌷🍃
دلش راضی به رفتن بود اما برای من با دو تا بچه سخت بود. گفتم #حجتجان کمی صبر کن، بچهها که بزرگتر شدند بعد برو. گفت نه، باید بروم.😭
🍃🌷🍃