فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حتما_ببینید_و_منتشر_کنید
💢سالها دروغ شنیدیم؟
فیلم سخنرانی #شاهنشاه سال ۱۳۵۲ یعنی در #نهمین سال نخست وزیری #امیر_عباس_هویدا (هویدا از اواخر سال ۴۳ تا مرداد سال ۵۶ نخست وزیر بود.)
خب، در این سخنرانی شاه به تورم و افزایش چندصد درصدی کالاها اشاره میکند. سوال این است مگر زمان #هویدا قیمتها ثابت نبود؟
مگر نمیگویند: هویدا قیمت خودکار یا کبریت را ثابت نگه داشت و گرانی نبود!!!
#شاه دروغ میگوید یا #سلطنت_طلبان امروزی؟
این ویدئو در شبکه #منوتو اجازه پخش دارد؟
بارها نوشته ام تاریخ #تحریف هم بشود، دستکاری هم بکنند در #نهایت از خود دفاع میکند و روزی حقیقت مشخص میشود.این عماریون
ایشان ازهمان دوران کودکی طعم تلخ مصائب و مشکلات رو چشید و در سن 6 سالگی مادرشان را از دست داد.
دوران کودکی روپشت سرگذاشت و وارد مدرسه شد، مقطع ابتدایی رو گذراند و وارد مدرسه راهنمایی شد، تا کلاس دوم راهنمایی درس خواند.
در جریان انقلاب شکوهمند اسلامی در مبارزات مردمی علیه شاه معدوم شرکت فعال داشت و به امام خمینی (ره) علاقه ی فراوان داشت.
🍃⚘🍃
به #اصول دینی و اعتقادی کاملا پایبند بود،#نمازش همیشه اول وقت بود و به جماعت.
🍃⚘🍃
عاشق و پدر و مادر و خواهر و برادر وخانواده بود، و#نهایت احترام رو بهشون می گذاشت.
🍃⚘🍃
#شهید ۲۴ساله بودو متاهل
ولی فرزندی نداشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران و با توجه به علاقه ای که به کار کردن در این نهاد داشت به عضویت آن درآمد.
بعد از عضویت در سپاه وباشروع جنگ تحمیلی به طور#داوطلب به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شد.
🍃⚘🍃
عاشق پدر و مادر و خانواده بود و#نهایت احترام رو بهشون می گذاشت.
🍃⚘🍃
به روایت از یکی از همرزمان #شهید :
نزدیک یک هفته بود که #سوریه بودیم.
موقع ناهار و شام که می شد#علیرضا غیبش می زد. بهش گفتیم : مشکوک می زنی#علیرضا ، کجا میری ؟
گفت : وقتی شما مشغول ناهار خوردن هستین من میرم به فاطمه و ریحانه ( دخترام ) زنگ می زنم ...
🍃⚘🍃
شب رفتیم توی خانه هایی که خالی شده بود تا از اونجا به دفاع از شهر پرداخته و جلوی نفوذ دشمن به شهر رو بگیریم. فرماندمون گفت : می تونین از وسایل خانه ها مثل پتو استفاده کنین.
شب که خواستیم بخوابیم دیدم #علیرضا #بدون پتو و ملحفه توی #سرما خوابید. گفتم چرا از ملحفه استفاده نمی کنی ؟ #علیرضا گفت : شاید #صاحب خانه راضی نباشه ...
🍃⚘🍃
#شبها نماز شب می خوند.#اولین نفر بود که بلند می شد#اذان می گفت و #نماز جماعت برگزار می کرد.#استاد قرآنمون بود. شبها می اومد و می گفت : بیایم سوره ی ذاریات بخونیم ...
🍃⚘🍃
#علیرضا آماده شد بریم#عملیات ... توی راه یکی از بچه ها بهش آجیل تعارف کرد. علیرضا گفت : من فقط بادوم می خورم می خوام وقتی دشمن حمله کرد کم نیارم ...
🍃⚘🍃
عاشق پدر و مادر و خانواده بود و#نهایت احترام رو بهشون می گذاشت.
🍃⚘🍃
به روایت از یکی از همرزمان #شهید :
نزدیک یک هفته بود که #سوریه بودیم.
موقع ناهار و شام که می شد#علیرضا غیبش می زد. بهش گفتیم : مشکوک می زنی#علیرضا ، کجا میری ؟
گفت : وقتی شما مشغول ناهار خوردن هستین من میرم به فاطمه و ریحانه ( دخترام ) زنگ می زنم ...
🍃⚘🍃
شب رفتیم توی خانه هایی که خالی شده بود تا از اونجا به دفاع از شهر پرداخته و جلوی نفوذ دشمن به شهر رو بگیریم. فرماندمون گفت : می تونین از وسایل خانه ها مثل پتو استفاده کنین.
شب که خواستیم بخوابیم دیدم #علیرضا #بدون پتو و ملحفه توی #سرما خوابید. گفتم چرا از ملحفه استفاده نمی کنی ؟ #علیرضا گفت : شاید #صاحب خانه راضی نباشه ...
🍃⚘🍃
#شبها نماز شب می خوند.#اولین نفر بود که بلند می شد#اذان می گفت و #نماز جماعت برگزار می کرد.#استاد قرآنمون بود. شبها می اومد و می گفت : بیایم سوره ی ذاریات بخونیم ...
🍃⚘🍃
#علیرضا آماده شد بریم#عملیات ... توی راه یکی از بچه ها بهش آجیل تعارف کرد. علیرضا گفت : من فقط بادوم می خورم می خوام وقتی دشمن حمله کرد کم نیارم ...
🍃⚘🍃
#شهید مدافع حرم علی اصحابی
🍃🌷🍃
در تاریخ ۱۳۵۵/۹/۳۰# در مجن، شهر شاهرود در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
پدر ایشان #جانباز #جنگ تحمیلی بودند که مدت زیادی در #جبهه حضور داشتند و ایشان هم خیلی #دوست داشت #راه #پدرش را ادامه بدهد.
🍃🌷🍃
ایشان #نوزدهم آذر سال 1374#، در سن #نوزده سالگی وارد #نیروی هوایی شد و پس از #ده سال #خدمت در #آنجا وارد #نیروی زمینی #سپاه شاهرود شد.
🍃🌷🍃
#متاهل بود، در سال 1378# ازدواج کرد و ۳ فرزند به یادگاردارد ۱ دختر و ۲ پسر طاها ،طاهر و فاطمه خانم.
🍃🌷🍃
ایشان داماد هم دارد، دخترشان ازدواج کردند
#عاشق #پدر و #مادر و#خانواده بود و #نهایت #احترام را به آنها می گذاشت.
🍃🌷🍃
ایشان بعد از #بیست سال #خدمت در راه #نظام #هفدهم آذر ماه 1394#در #عملیات مستشاری #سوریه به دست تکفیری ها به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
عاشق پدر و مادر و خانواده بود و#نهایت احترام رو بهشون می گذاشت.
🍃⚘🍃
به روایت از یکی از همرزمان #شهید :
نزدیک یک هفته بود که #سوریه بودیم.
موقع ناهار و شام که می شد#علیرضا غیبش می زد. بهش گفتیم : مشکوک می زنی#علیرضا ، کجا میری ؟
گفت : وقتی شما مشغول ناهار خوردن هستین من میرم به فاطمه و ریحانه ( دخترام ) زنگ می زنم ...
🍃⚘🍃
شب رفتیم توی خانه هایی که خالی شده بود تا از اونجا به دفاع از شهر پرداخته و جلوی نفوذ دشمن به شهر رو بگیریم. فرماندمون گفت : می تونین از وسایل خانه ها مثل پتو استفاده کنین.
شب که خواستیم بخوابیم دیدم #علیرضا #بدون پتو و ملحفه توی #سرما خوابید. گفتم چرا از ملحفه استفاده نمی کنی ؟ #علیرضا گفت : شاید #صاحب خانه راضی نباشه ...
🍃⚘🍃
#شبها نماز شب می خوند.#اولین نفر بود که بلند می شد#اذان می گفت و #نماز جماعت برگزار می کرد.#استاد قرآنمون بود. شبها می اومد و می گفت : بیایم سوره ی ذاریات بخونیم ...
🍃⚘🍃
#علیرضا آماده شد بریم#عملیات ... توی راه یکی از بچه ها بهش آجیل تعارف کرد. علیرضا گفت : من فقط بادوم می خورم می خوام وقتی دشمن حمله کرد کم نیارم ...
🍃⚘🍃
#شهید قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
حاج محمد اسماعیل رضایی
🍃🌷🍃
درسال ۱۳۰۴# در شهر تهران در خانواده ای متدین ومذهبی متولد شد.
#دوست، #همکار و #همرزم #شهید حاج طیب رضایی بود۲۰#سال سابقه #دوستی داشتند
هر دوی آنها ۱۱#آبان سال ۱۳۴۲# به #شهادت رسیدند.
🍃🌷🍃
از دوران #نوجوانی به #شغل #بارفروشی در میدان میوه و تره بار تهران #مشغول بود، #مقلد #امام خمینی بود و در#رسیدگی به #خانوادههای بی سرپرست #نهایت #تلاش رو #انجام می داد.
🍃🌷🍃
در #ساخت #مسجدی در محله #بیسیم نجف آباد تهران #همت کرد، و #بسیاری از #مساجد بر اثر #تلاش ایشان #فرش شدند. یکی از #عناصر اصلی #پخش #اعلامیههای #حضرت امام(ره) در سطح #تهران هم بود.
🍃🌷🍃
ایشان در #سازمان دادن #هیئتهای #مذهبی در #روزهای #تاسوعا و #عاشورای ۱۳۴۲# نقش #موثری داشت. در سال ۱۳۳۹# به #حج مشرف شد.
🍃🌷🍃
به هنگام #تحریم خرید و فروش و مصرف پپسی کولا توسط #مراجع تقلید،به علت وابستگی مالک آن به فرقه بهائیت، و صرف بخشی از درآمد آن در راه #مبارزه با #اعتقادات مذهبی شیعیان ،یک #تظاهرات با #شکوه مذهبی بر ضد بهائیها #سامان داد.
🍃🌷🍃
#شهید مدافع حرم، مهدی نظری
🍃🌷🍃
درسال ۱۳۶۴/۱/۱# در شهر اندیمشک، استان خوزستان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
پدر ایشان کشاورز و مادرش خانه دار هستند، #پنجمین #شهید مدافع حرم اندیمشک .
🍃🌷🍃
#تحصیلاتش را تا #کاردانی #تربیت بدنی دانشگاه آزاد واحد سما دزفول ادامه داد و بعد به #استخدام #سپاه پاسداران در قسمت #اطلاعات #عملیات #گردان عمار لشکر 7 #ولی عصر (عج)♡ اهواز درآمد.
🍃🌷🍃
متاهل بود.
سال 1385# ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو فرزند است آقا ابوالفضل وزینب خانم.
🍃🌷🍃
به همسرش #وصیت کرده بود :که #بچه هایمان را #انقلابی و #ولایی #بزرگ کن که باعث #افتخار #خودش و #من باشند.
🍃🌷🍃
#نهایت #احترام رو به #پدرومادرش می گذاشت،با #لقمه #حلال ایشان را بزرگ کردند تا بتواند سربازی خود را زیر #پرچم #ولایت و #رهبری ادامه بدهد و بتواند #تکه ای از دینی که به گردنش هست را ادا کند.
🍃🌷🍃
ایشان وقتی به سوریه آمد ،به خانواده اش گفت که همسر و فرزندانم را اول به #خداوند متعال و سپس به شما می سپارم.
🍃🌷🍃
عاشق پدر و مادر و خانواده بود و#نهایت احترام رو بهشون می گذاشت.
🍃⚘🍃
به روایت از یکی از همرزمان #شهید :
نزدیک یک هفته بود که #سوریه بودیم.
موقع ناهار و شام که می شد#علیرضا غیبش می زد. بهش گفتیم : مشکوک می زنی#علیرضا ، کجا میری ؟
گفت : وقتی شما مشغول ناهار خوردن هستین من میرم به فاطمه و ریحانه ( دخترام ) زنگ می زنم ...
🍃⚘🍃
شب رفتیم توی خانه هایی که خالی شده بود تا از اونجا به دفاع از شهر پرداخته و جلوی نفوذ دشمن به شهر رو بگیریم. فرماندمون گفت : می تونین از وسایل خانه ها مثل پتو استفاده کنین.
شب که خواستیم بخوابیم دیدم #علیرضا #بدون پتو و ملحفه توی #سرما خوابید. گفتم چرا از ملحفه استفاده نمی کنی ؟ #علیرضا گفت : شاید #صاحب خانه راضی نباشه ...
🍃⚘🍃
#شبها نماز شب می خوند.#اولین نفر بود که بلند می شد#اذان می گفت و #نماز جماعت برگزار می کرد.#استاد قرآنمون بود. شبها می اومد و می گفت : بیایم سوره ی ذاریات بخونیم ...
🍃⚘🍃
#علیرضا آماده شد بریم#عملیات ... توی راه یکی از بچه ها بهش آجیل تعارف کرد. علیرضا گفت : من فقط بادوم می خورم می خوام وقتی دشمن حمله کرد کم نیارم ...
🍃⚘🍃