به روایت از همسر#شهید:
من در خانوادهای مرفه زندگی میکردم که#ایوب به خواستگاریام آمد. آن زمان فقط یک راننده بود. رانندهای که هیچ سرمایه دنیایی نداشت.
اما من #سرمایههای #معنوی و #الهی بیشماری در #وجود او دیدم.
#صداقت، #ایمان،#اخلاص، #نجابت و از همه #مهمتر #تدین و #ارادتش به #اهل بیت (ع)⚘
🍃⚘🍃
من و #ایوب #11 سال زندگی کردیم. #ایوب شغلهای متعددی را تجربه کرد. ابتدا راننده تاکسی بود بعد رفت سراغ مرغ فروشی و مرغداری و بعد هم راننده ماشینهای سنگین شد و سر آخر هم پیمانکار بود.
🍃⚘🍃
#پیمانکاری که با اوضاع و احوال #سوریه کار و زندگی و همه تعلقاتش را کنار گذاشت و #رفت.
# دو سال پیش از #شهادتش رفت و #داوطلبانه ثبت نام کرد.
🍃⚘🍃
در خدمت سربازیاش دورههای زیادی را گذرانده بود و از لحاظ رزمی #توانایی بالایی داشت. میگفت برای #خدمت به حرم #حضرت زینب (س)⚘به #سوریه میرم،خیلی پیگیری هم میکرد.
من هم گفتم همراه شما میآیم و آنجا هر کاری از دستم بر بیاید انجام میدهم. آشپزی، خیاطی و هر چیز دیگه، بعد از #شهادتش مسئول مربوطه گفت خودمان ایشان را با #تأخیر اعزام کردیم.
اینقدر #اخلاص داشت که گفتیم بره زود #شهید میشه
🍃⚘🍃