🔶 سوم #شوال قتل #متوکل_عباسی 🔶
در سال ۲۴۷هـق در شب چهارشنبه #متوکل عبّاسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل رسید. مدّت #خلافت او ۱۴سال و ده ماه و عمر نحسش ۴۱سال بود.
📚توضیح المقاصد ص۲۶
متوکّل بعد از #واثق ، در ۲۳۲هـق به خلافت نشست؛ در ایّام او لهو و لعب و طرب، مخصوصاً در مجلس او بسیار بود. او مردی خبیث السیره بود و چنانچه #امیرالمومنین علیه السلام فرموده بود، کافر ترین #بنی_العباس بود.
📚 مناقب آلابیطالب علیهمالسلام ج۲ ص۳۱۱ ؛ بحار الأنوار ج۴۱ ص۳۲۲
#عمرو_بن_فرج را والی #مدینه و #مکه کرد، و او به مردم دستور داده بود کسی به #آل_ابی_طالب علیهالسلام احسان نکند، و اگر کسی کوچکترین احسانی کند سخت عقوبت خواهد شد، به حدی کار بر علویّین تنگ شده بود که لباسهای زنان علویّه کهنه و پاره شده بود و پیراهن سالمی را برای #نماز به نوبت میپوشیدند، و نخ ریسی می کردند، تا متوکّل به درک واصل شد.
📚 الکنی و الألقاب ج۳ ص۱۴۴ ؛ مقاتل الطالبین ص۳۹۶
از اعمال زشت و پست متوکّل این بود که همیشه و در همه جا #امیرمؤمنان علیه السلام را به بدی یاد می کرد، و به آن حضرت جسارت می کرد؛ او چندین بار قبر مبارک حضرت #سیدالشهداء علیه السلام را خراب کرد، ولی دوباره بنا شد. متوکّل در راه #زیارت #امام_حسین دست قطع می کرد و زوّار را می کشت، تا جایی که تعداد کشتگان را ۷۰هزار نفر نقل کرده اند.
📚 رسالهٔ فیروزیّه (میرزا عبد الله افندی رَحِمَهُ الله)
در زمان معاصر هم بعد از سقوط حاکم ظالم عراق #صدام ملعون و حرکت شیعیان به سمت #کربلا ی معلّی برای زیارت، جمعی از زائرین به طُرُق مختلف در مسیر به #شهادت رسیدند.
به خاطر جسارت هایی که متوکّل در مجلسی به امیرالمؤمنین علیه السلام کرد، #منتصر پسرش در شب چهارشنبه سوّم یا چهارم ماه شوال چند نفر از غلام های خاص پدر را مأمور کشتن وی کرد، و آن ها در حالی که متوکّل مشغول #شرب_خمر بود، خونش را ریختند و به درکات جحیم شتافت.
در همان روزی که متوکّل به دستور پسرش منتصر کشته شد مردم با او در قصر معروف جعفری #بیعت کردند.
منتصر مردی به ظاهر رئوف و مهربان بر #اهل_بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله بود، و بر عکس پدر خود به آل ابی طالب علیه السلام احسان می کرد و به هیچ وجه متعرض ایشان نمی گشت.
او زیارت #اباعبدالله علیه السلام را آزاد کرد و مانع احدی نشد، و دستور داد #فدک را به اولاد #حضرت_حسن و #حضرت_حسین علیهماالسلام رد کنند، و اوقاف آل ابی طالب علیه السلام را آزاد کرد و دستور داد کسی متعرض شیعیان علی علیهالسلام نشود.
همچنین برای علویّین و علویّات مدینه اموالی فرستاد تا در میانشان تقسیم شود. او در روز ۲۵ربیع الأوّل سال ۲۴۸هـ.ق بیمار شد و در پنجم ربیع الثانی هنگام عصر در گذشت و مدّت خلافتش شش ماه بود.
گفته شده که او مسموم شد به زهری که در شاخ #حجامت ریخته بودند.
📚 تتمة المنتهی ص۳۲۲
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_العن_الجبت_و_الطاغوت #مطاعن
#روزشمار #ماه_شوال #شوال #شوال_المکرم #تقویم
🔶 ۲۰ محرّم دفن بدن جُون در #کربلا 🔶
بعد از ده روز از واقعه #عاشورا جمعی از #بنی_اسد بدن شریف جُوْن، غلام #ابی_ذر_غفاری را پیدا کردند، در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطّر بود و سپس او را دفن کردند.
📚 بحار الأنوار ج٤۵ ص۲۲
#جون کسی بود که #امیرالمومنین علیه السلام او را به ۱۵۰ دینار خرید و به #ابوذر بخشید.
هنگامی که ابوذر را به #ربذه تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به #مدینه مراجعت کرد و در خدمت #امیرمؤمنان علیه السلام بود تا بعد از #شهادت آن حضرت به خدمت #امام_حسن مجتبی علیه السلام و سپس به خدمت #امام_حسین علیه السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکّه و از #مکه به کربلا آمد.
هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدّت گرفت او خدمت #حضرت_حسین علیه السلام آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم #ولایت و #امامت اجازه خواست.
حضرت فرمودند:
در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.
جون خود را به قدم های مبارک #حضرت_اباعبدالله علیه السلام انداخت و بوسید گفت:
ای پسر #رسول_خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، حالا که به #بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟
جون با خود فکر کرد:
من کجا و این خاندان کجا؟!
لذا عرضه داشت:
آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من #سیاه است. یا ابا عبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد.
جون می گفت و گریه می کرد به حدّی که امام حسین علیه السلام گریستند و اجازه دادند.
با آنکه جون پیرمردی ۹۰ ساله بود، ولی بچّه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمهها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند.
هر یک را به زبانی ساکت و به خیمهها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم نا پاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم های فراوانی به او وارد کردند.
هنگامی که روی زمین افتاد، #حضرت_سیدالشهداء علیه السلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود:
«اللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب رِیحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام»
بار الها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم السلام محشورش نما.
از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید.
چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منوّر و بویش معطّر بود.
📚 وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیه السلام ص۱۱۵
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#روزشمار #تقویم #محرم #محرم_الحرام