eitaa logo
املاک کشوری دلتا
134 دنبال‌کننده
703 عکس
881 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 استاد شهید دکتر محمود رفیعی می گفت: هر گناهی که می کنید تیری هست که به امام‌زمان(عج) اصابت می‌کند. شیعه باید حداقل در شبانه روز 20 دقیقه به امام زمان (عج) فکر کند. یادم هست هـر موقع از دجـال و اینجور چیزها از استاد می‌پرسیدم می‌گفت: اینها را رها کنید، به این حواشی نپردازید به خود امام زمان (عج) فکر کنید. 📚 برگرفته از کتاب منتظر 🌼🌷 💗💖💗💖💗 https://eitaa.com/feyziehnews
🔶 سوم قتل 🔶 در سال ۲۴۷هـق در شب چهارشنبه عبّاسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل رسید. مدّت او ۱۴سال و ده ماه و عمر نحسش ۴۱سال بود. 📚توضیح المقاصد ص۲۶ متوکّل بعد از ، در ۲۳۲هـق به خلافت نشست؛ در ایّام او لهو و لعب و طرب، مخصوصاً در مجلس او بسیار بود. او مردی خبیث السیره بود و چنانچه علیه السلام فرموده بود، کافر ترین بود. 📚 مناقب آل‌ابی‌طالب علیهم‌السلام ج۲ ص۳۱۱  ؛  بحار الأنوار ج۴۱ ص۳۲۲ را والی و کرد، و او به مردم دستور داده بود کسی به علیه‌السلام احسان نکند، و اگر کسی کوچکترین احسانی کند سخت عقوبت خواهد شد، به حدی کار بر علویّین تنگ شده بود که لباس‌های زنان علویّه کهنه و پاره شده بود و پیراهن سالمی را برای به نوبت می‌پوشیدند، و نخ ریسی می کردند، تا متوکّل به درک واصل شد. 📚 الکنی و الألقاب ج۳ ص۱۴۴  ؛  مقاتل الطالبین ص۳۹۶ از اعمال زشت و پست متوکّل این بود که همیشه و در همه جا علیه السلام را به بدی یاد می کرد، و به آن حضرت جسارت می کرد؛ او چندین بار قبر مبارک حضرت علیه السلام را خراب کرد، ولی دوباره بنا شد. متوکّل در راه دست قطع می کرد و زوّار را می کشت، تا جایی که تعداد کشتگان را ۷۰هزار نفر نقل کرده اند. 📚 رسالهٔ فیروزیّه (میرزا عبد الله افندی رَحِمَهُ الله) در زمان معاصر هم بعد از سقوط حاکم ظالم عراق ملعون و حرکت شیعیان به سمت ی معلّی برای زیارت، جمعی از زائرین به طُرُق مختلف در مسیر به رسیدند. به خاطر جسارت هایی که متوکّل در مجلسی به امیرالمؤمنین علیه السلام کرد، پسرش در شب چهارشنبه سوّم یا چهارم ماه شوال چند نفر از غلام های خاص پدر را مأمور کشتن وی کرد، و آن ها در حالی که متوکّل مشغول بود، خونش را ریختند و به درکات جحیم شتافت. در همان روزی که متوکّل به دستور پسرش منتصر کشته شد مردم با او در قصر معروف جعفری کردند. منتصر مردی به ظاهر رئوف و مهربان بر پیامبر صلّی الله علیه و آله بود، و بر عکس پدر خود به آل ابی طالب علیه السلام احسان می کرد و به هیچ وجه متعرض ایشان نمی گشت. او زیارت علیه السلام را آزاد کرد و مانع احدی نشد، و دستور داد را به اولاد و علیهماالسلام رد کنند، و اوقاف آل ابی طالب علیه السلام را آزاد کرد و دستور داد کسی متعرض شیعیان علی علیه‌السلام نشود. همچنین برای علویّین و علویّات مدینه اموالی فرستاد تا در میانشان تقسیم شود. او در روز ۲۵ربیع الأوّل سال ۲۴۸هـ.ق بیمار شد و در پنجم ربیع الثانی هنگام عصر در گذشت و مدّت خلافتش شش ماه بود. گفته شده که او مسموم شد به زهری که در شاخ ریخته بودند. 📚 تتمة المنتهی ص۳۲۲
🔶 رضایت امام بالاتر از مردم 🔶 قال علی بن موسی الرضا علیه‌السلام: ... يَا يُونُسُ فَمَا عَلَيْكَ مِمَّا يَقُولُونَ إِذَا كَانَ إِمَامُكَ عَنْكَ رَاضِياً... يَا يُونُسُ وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ لَوْ كَانَ فِي يَدِكَ الْيُمْنَى دُرَّةٌ ثُمَّ قَالَ النَّاسُ بَعْرَةٌ أَوْ بَعْرَةٌ وَ قَالَ النَّاسُ دُرَّةٌ هَلْ يَنْفَعُكَ شَيْئاً فَقُلْتُ لَا فَقَالَ هَكَذَا أَنْتَ يَا يُونُسُ إذَا كُنْتَ عَلَى الصَّوَابِ وَ كَانَ إِمَامُكَ عَنْكَ رَاضِياً لَمْ يَضُرَّكَ مَا قَالَ النَّاسُ علیه‌السلام به فرمودند: ای یونس! وقتی امام تو از تو راضی باشد، تو را چه باک که مردم درباره تو چه می گویند... ای یونس! اگر در دست تو باشد و مردم تصور کنند که (یا سنگ و خاک و پشکل) است، آيا قضاوت مردم، ارزش طلا را مى‌کاهد؟ عرضه داشت: خير. فرمود: اگر در دست تو، کلوخی باشد و مردم بگويند که در دست تو طلا است، آيا داوري مردم به آنچه که در دست توست، قيمت مي‌دهد؟ گفت: خير. فرمود: يونس! اگر تو از تو راضى بود و تمام دنيا با تو بد باشد، نبايد تأثيری در روحيه تو بگذارد. چون قضاوت مردم، قيمت و ارزش تو را پايين نمى‌آورد. 📚 بحارالأنوار(ط - بیروت) ج۲ ص۶۶ ح۵ .
🌷چندواحد👈 خمینی شناسی ☀️ یکی از نزدیکان امام خمینی(ره) می گوید: روز ۱۲ بهمن ۵۷ هنگامی که امام از هواپیما پیاده شد، به هیچ وجه حاضر نشد جلوتر از برادر بزرگش راه برود... امام (ره) با همه محترمانه برخورد می کردند، در دوران زندگی شان تاکنون ندیدم یک مرتبه کسی را بلند صدا کنند، اسم کارگرشان را هم سبک صدا نمی زنند و با احترام نام می بردنند... ☀️یکی از مسئولین حکومتی برای انجام کاری اومده بود پیش امام خمینی (ره). ایشون میگه وقتی می خواستم به حضور امام خمینی (ره) برسم، من جلو رفتم و پدرم پشت سرم وارد اتاق شد. بعد از ورود، پدرم رو به امام(ره) معرفی کردم. امام خمینی نگاهی کردند و فرمودند: این آقا پدر شما هستند؟ گفتم: بله... فرمودند: پس چرا شما جلوتر ازایشان راه افتادی و وارد اتاق شدی؟!!!... ☀️یکی از نوادگان دختر حضرت امام (ره) از ایشون پرسیدند: آقا! ما چه کنیم که شوهرمان رفتارشون با ما مثل رفتار شما با خانم شود؟ حضرت امام فرمودند: شما هم فداکاری کنید... دکتر گفت: برو به امام بگو به خاطر این که کمتر دارو بخورید، باید این یک سیخ کباب را میل کنید. امام فرمود: نمی خورم. به دکتر که گفتم... گفت: به امام بگو برای این که فلان قرص را نخورید،کباب را بخورید. مطلب را به امام گفتم.او یک نگاهی به من کرد و فرمود: این میز را بخور. گفتم: بله آقا؟ فرمود: این میز را بخور. حاج احمد آقا و نوه امام (خانم اعرابی) هم بودند که زدند زیر خنده. خودد امام هم خندید و بعد گفتم: آقامن که نمی توانم میز را بخورم. امام فرمود: همان طور که تونمی توانی این میز را بخوری، من هم نمی توانم هر روز کباب بخورم... | منبع: برداشته هایی از سیره امام خمینی، محمد حسین رحیمیان ☀️حضرت امام روزی به آقا مصطفی می فرمایند تو که میگویی ایشان عارف بزرگی هستند بروید و به ایشان بگوئید که من در فلان تاریخ چه خوابی دیده ام؟... حاج آقا مصطفی می روند خدمت آیت الله کشمیری... آیت الله کشمیری در جواب سوال آقا مصطفی می فرمایند: که به پدرتان عرض کنید که شما خواب دیدید که فوت کرده اید و شما را در قبر می گذارند و زیر سر شما سنگی هست که شما را اذیت میکند، آقا امیرالمومنین (ع) می آیند و آن سنگ را بر می دارند و شما راحت میشوید... پس از این که آقا مصطفی صحبت های آیت الله کشمیری را بیان می کند در این موقع حضرت امام (ره) می فرمایند: بله! من همین خواب را دیده ام، حالا برگرد و تعبیرش را بپرس... آیت الله کشمیری می فرمایند: که این نجف به مانند قبر است، ایشان در مضیقه و تنگنا هستند و آن سنگ موانعی هست که در سر راه اهداف ایشان هست و آقا امیرالمومنین (ع) آن مشکلات را از سر راه ایشان بر می دارند و ایشان پیروز میشوند و بر می گردند به ایران و به اهداف شان می رسند... رحیم صفوی در توضیح ماجرای خواب امام خمینی(ره) و تعبیر آن توسط آیت الله کشمیری ادامه داد: آقا مصطفی میگویند که در اینجا از آیت الله کشمیری سوال کردم که من در آن پیروزی جایم کجاست؟... آیت الله کشمیری در پاسخ می فرمایند که شما در آن زمان نیستید... ❌ شما جایز نیستید با این تلفن تماس بگیرید! ▪️خبر دادند حاج آقا مصطفی، پسر بزرگش شهید شده. خانواده خواستند، با تلفن منزل تماس بگیرند تهران. امام گفت: تلفن بیت از بیت المال است. شما کار شخصی دارید، جایز نیست با این تلفن تماس بگیرید! قِ_اَخْیكَ_الْحُسَیْنِ
🔶 ۲۰ محرّم دفن بدن جُون در 🔶 بعد از ده روز از واقعه جمعی از بدن شریف جُوْن، غلام را پیدا کردند، در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطّر بود و سپس او را دفن کردند. 📚 بحار الأنوار ج٤۵ ص۲۲ کسی بود که علیه السلام او را به ۱۵۰ دینار خرید و به بخشید. هنگامی که ابوذر را به تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مراجعت کرد و در خدمت علیه السلام بود تا بعد از آن حضرت به خدمت مجتبی علیه السلام و سپس به خدمت علیه السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکّه و از به کربلا آمد. هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدّت گرفت او خدمت علیه السلام آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم و اجازه خواست. حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز. جون خود را به قدم های مبارک علیه السلام انداخت و بوسید گفت: ای پسر ، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، حالا که به گرفتار هستید شما را رها کنم؟ جون با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟! لذا عرضه داشت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من است. یا ابا عبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون می گفت و گریه می کرد به حدّی که امام حسین علیه السلام گریستند و اجازه دادند. با آنکه جون پیرمردی ۹۰ ساله بود، ولی بچّه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه‌ها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت و به خیمه‌ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم نا پاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم های فراوانی به او وارد کردند. هنگامی که روی زمین افتاد، علیه السلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «اللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب رِیحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام» بار الها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم السلام محشورش نما. از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منوّر و بویش معطّر بود. 📚 وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیه السلام ص۱۱۵
🔶 صلی الله علیه و آله به دست دو زنش 🔶 🔸 رضوان الله علیه عالم و مفسر بزرگ روایت کرده است: عن عبدالصمد بن بشیر عن أبی عبد الله علیه السلام قال: تدرون مات النبی صلی الله علیه و آله أو قتل إن الله یقول: " أفإن مات أو قتل انقلبتم على أعقابكم " فسمّ قبل الموت أنّهما سقتاه [قبل الموت]. فقلنا إنهما و أبوهما شرّ من خلق الله. گوید که علیه السلام فرمودند: می‌دانید صلی الله علیه و آله درگذشت یا کشته شد؟ همانا خدا می‌فرماید: اگر وفات کند یا کشته شود، آیا به گذشته‌تان بر می‌گردید؟ پس صلی الله علیه و آله قبل از مرگ مسموم شد و همانا آن دو زن ( و ) به او خوراندند. راوی گوید: پس گفتیم که آن دو زن و پدرانشان خدایند. 📚 تفسیر العیاشی، جلد ۱، صفحه ۲۲۴ 🔸 رضوان الله علیه درمورد این روایت می‌نویسد: عیاشی به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که عایشه و حفصه آن حضرت را به زهر کردند. و محتمل است که هر دو در آن حضرت دخیل بوده باشد. 📚 جلاء العیون (علامه مجلسی) ص۱۱۲ 👈🏼 منظور علامه از دو سم یکی سم است و دیگری سمی که در روزهای آخر حیاتش به او نوشاندند. سران رژیم غاصب ( و و دخترانشان و...) برای اینکه اسم آنها به عنوان قاتلین در جامعه پخش نشود به دست و پا افتادند و صحنه را غبار آلود کردند و گفتند: درست است که رسول خدا مسموم شده اما این اثر سم خیبر در سال هفتم هجری بوده است که اینک او را از پای درآورده است!!! البته هیچ عاقلی چنین بهانه واهی را نمی‌پذیرد زیرا رسول خدا در سال ۱۱ هجری کشته شده و حادثه خیبر ( مسمومیت ) در سال هفتم اتفاق افتاده است !!! از آن گذشته رسول خدا صلی الله علیه و آله از مسمومیت طعام خیبر توسط آگاه شد و از آن نخورد. عایشه نیز از آن واقعه عبرت گرفت وخوردن سم را به اختیار خود پیامبر نگذاشت بلکه به آن را به حضرت خوراند. پس قطعاً شهادت حضرت به خاطر آخرین سم که توسط به او خورانده شد و حضرت به خاطر ضعف ناشی از مسمومیت نتوانستند مقاومت کنند و به رسیدند...
🔶 ۳ربیع الأوّل احتجاج بر مردم و تخریب بدست 🔶 🔸 رَحِمَهُ الله بر مردم علیه السلام از پدران بزرگوارش نقل می فرماید : سه روز بعد از دفن صلّی الله علیه و آله ، خطاب به مردم گفت : آگاه باشید ای مردم و گوش فرا دهید به کلام من، و سپس فکر کنید. بدانید که به من علم زیادی داده شده است. اگر من درباره تمام فضائلی که از علی بن ابی طالب علیه السلام می دانم سخن بگویم عدّه ای خواهند گفت : او دیوانه است و عدّه ای دیگر می گویند : خدایا قاتل سلمان را ببخش ! ... صلّی الله علیه و آله به او فرمود : تو وصیّ من هستی در اهل و خانواده ام و و من هستی در امّتم و مقام منزلت تو نزد من به مانند است نزد علیه السلام. امّا ای مردم ! شما بنی اسرائیل را پیشه کردید و اشتباه کردید و حقّ را نپذیرفتید. ... قسم به آن کسی که جان سلمان در دست اوست، اگر از علی بن ابی طالب علیهما السلام پیروی کنید نعمت از زمین و آسمان بر شما فرود می آید که اگر پرنده را در آسمان صدا بزنید شما را اجابت می کند و اگر ماهی را در دریا بخوانید به شما گوش فرا می دهد و دو نفر با هم اختلاف نمی کنند ... . مردم ! آل محمّد علیهم السلام راهنمایان به هستند ... . مردم ! برشما باد به امیرالمؤمنین علیه السلام. به خدا قسم (پیش از امروز) او را قبول نموده ایم، و بارها دسته جمعی در حضور صلّی الله علیه و آله و به دستور و تاکید آن حضرت بر او به امارت مؤمنین سلام کردیم. چرا مردم فضیلت او را می شناسند و به او حسد می ورزند ؟ به حسد ورزید و او را کُشت. قوم موسی مرتد شده از دستور برگشتند، و امر این امّت مانند بنی اسرائیل است (که بارها پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمودند). شما را کجا می بَرَند ؟ وای بر شما من کجا و ابوفلان و فلان ؟!!! آیا نمی دانید یا خود را به ندانستن می زنید ؟ حسادت می کنید یا خود را به حسادت می زنید ؟ به خدا قسم بر می گردید به حالت و با شمشیر گردن یکدیگر را می زنید ؟ در پایان سخنش فرمود : بدانید من عقیده خود را اظهار کردم و تسلیم فرامین پیامبر صلّی الله علیه و آله شدم و از مولای خودم و هر مرد و زن مؤمنی علی بن ابی طالب علیهما السلام تبعیت کردم. 📚 احتجاج : ج۱ ص۱۵۱ 🔸 تخریب کعبه توسط یزید در سال ۶٤هـق به دستور خانه را با خراب کردند. این فاجعه یازده روز قبل از هلاکت یزید به وقوع پیوست. 📚 مستدرک سفینه البحار ج۵ ص۲۱۵ ؛ شجره طوبی ج۱ ص۱۱۳ @AsheghaneAhlbeyt
🔶 و در کلام علیه‌السلام 🔶 المتقي الهندي في كنز العمّال، بالأسناد عن سليم بن قيس العامري، قال: سأل ابن الكواء عليّا عليه السلام عن السنة و البدعة و عن الجماعة و الفرقة. فقال عليه السلام: يا بن الكواء، حفظت المسألة فافهم الجواب: السنة- و اللّه- سنة محمّد صلّى اللّه عليه و آله و البدعة ما فارقها، و الجماعة- و اللّه- مجامعة أهل الحق و إن قلّوا و الفرقة مجامعة أهل الباطل و إن كثروا. از علیه‌السلام از ، ، (وحدت) و سؤال کرد؛ پس فرمود: ای پسر کواء سؤال را حفظ کن و جواب را بفهم! فرمودند: به خدا سوگند، سنّت، همان سنّت محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است و بدعت آنچه آن باشد و به خدا قسم، وحدت، همدست شدن با است هر چند اندك باشند و تفرقه، همدستى با است هر چند بسيار باشند. 📚 کتاب سلیم ابن قیس الهلالی ج۲ ص۹۶۴ . .
🔶نام محترم است ...🔶 ۳۶ وَ- عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا مَغْمُومٌ مَكْرُوبٌ فَقَالَ لِي يَا سَكُونِيُّ مَا غَمَّكَ فَقُلْتُ لَهُ وُلِدَتْ لِي بِنْتٌ فَقَالَ لِي يَا سَكُونِيُّ عَلَى الْأَرْضِ ثِقْلُهَا وَ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا تَعِيشُ فِي غَيْرِ أَجَلِكَ وَ تَأْكُلُ مِنْ غَيْرِ رِزْقِكَ فَسَرَّى وَ اللَّهِ عَنِّي فَقَالَ مَا سَمَّيْتَهَا فَقُلْتُ فَاطِمَةَ فَقَالَ آهِ آهِ ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ فَقَالَ ... أَمَّا إِذَا سَمَّيْتَهَا فَاطِمَةَ فَلَا تَسُبَّهَا وَ لَا تَلْعَنْهَا وَ لَا تَضْرِبْهَا. 👈🏻(هذَا الاِْسْمُ مُحْتَرَمٌ عِنْدَالله‏ِ عَزوَجَل وَ هُوَ اِسْمٌ اِشْتَق مِنْ اِسْمِهِ لِحَبیبَتِهِ الصدیقة) ( که یکی از راویان است می‏گوید: ) نزد علیه‏السلام رفتم؛ در حالی که غمگین و ناراحت بودم. علیه‏السلام فرمود : ای سکونی! چرا ناراحتی؟! گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده (از این که فرزندم پسر نبوده و دختر است ناراحتم) ، پس حضرت فرمود: ای ، سنگینی دخترت را زمین بر می‏دارد و روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی می‏کند و از رزق شما نمی‏خورد (پس چرا ناراحتی؟) آن گاه فرمود : چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه ، فرمود : آه آه ! سپس دست خود را بر پیشانی‏اش گذاشت و گویا گریه می‏کرد و فرمود: ... حال که او را فاطمه نامیدی به او نگو؛ او را نزن و او را نکن . 👈🏻 (این نام در نزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامی است که خداوند از اسم خود برای حبیبه خود گرفته است ...) 📚 كافی (ط - الإسلامية) ج‏۶ ص۴۸ ؛ وسائل الشيعة ج‏۲۱ ص۴۸۲
‍ 🔊 (۷) 🎤 صوت با ترجمه وَ كُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قُبْسَةَ الْعِجْلانِ، وَ مَوْطِیءَ الْاَقْدامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتاتُونَ الْقِدَّ، اَذِلَّةً خاسِئینَ، تَخافُونَ اَنْ یتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِكُمْ و شما بر کناره قرار داشته، و مانند جرعه‌ای آب بوده و در معرض طمع طمّاعان قرار داشتید، همچون آتش‌زنه‌ای بودید که بلافاصله خاموش می‌گردید، روندگان بودید، از آبی می‌نوشیدید که شتران آن را آلوده کرده بودند، و از پوست درختان به عنوان غذا استفاده می‌کردید، و بودید، از مردمانی که در اطراف شما بودند می‌ترسیدید (که شما را بربایند) فَاَنْقَذَكُمُ اللَّـهُ تَبارَكَ وَ تَعالی بِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّـهُ عَلَیهِ وَ الِهِ بَعْدَ اللَّـتَیا وَ الَّتی، وَ بَعْدَ اَنْ مُنِی بِبُهَمِ الرِّجالِ، وَ ذُؤْبانِ الْعَرَبِ، وَ مَرَدَةِ اَهْلِ الْكِتابِ. كُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللَّـهُ، اَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّیطانِ، اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكینَ، قَذَفَ اَخاهُ فی لَهَواتِها، فَلاینْكَفِیءُ حَتَّی یطَأَ جِناحَها بِأَخْمَصِهِ، وَ یخْمِدَ لَهَبَها بِسَیفِهِ تا خدای تعالی بعد از چنین حالاتی شما را بدست نجات داد، بعد از آنکه از دست قدرتمندان و های عرب و سرکشان ناراحتی‌ها کشید. هرگاه آتش جنگ برافروختند خداوند خاموشش نموده، یا هر هنگام که سر برآورد یا اژدهائی از مشرکین دهان بازکرد، پیامبر برادرش را در کام آن افکند، و او تا زمانی که سرآنان را به زمین نمی‌کوفت و آتش آنها را به آب شمشیرش خاموش نمی‌کرد، باز نمی‌گشت مَكْدُوداً فی ذاتِ اللَّـهِ، مُجْتَهِداً فی اَمْرِ اللَّـهِ، قَریباً مِنْ رَسُولِاللَّـهِ، سَیداً فی اَوْلِیاءِ اللَّـهِ، مُشَمِّراً ناصِحاً مُجِدّاً كادِحاً، لاتَأْخُذُهُ فِی اللَّـهِ لَوْمَةَ لائِمٍ. وَ اَنْتُمَ فی رَفاهِیةٍ مِنَ الْعَیشِ، و ادِعُونَ فاكِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ، وَ تَتَوَكَّفُونَ الْاَخْبارَ، وَ تَنْكُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ. فرسوده از تلاش در راه خدا، کوشیده در امر او، نزدیک به ، سروری از اولیاء الهی، دامن به کمر بسته، نصیحت‌گر، تلاش‌گر، و کوشش‌کننده بود، و در راه خدا از ملامت‌کننده نمی‌هراسید. و این در هنگامه‌ای بود که شما در زندگی می‌کردید، در مهد امن متنعّم بودید، و در انتظار به سر می‌بردید تا ناراحتی‌ها ما را در بر گیرد، و گوش به زنگ اخبار بودید، و هنگام کارزار عقب‌گرد می‌کردید، و به هنگام نبرد می‌نمودید.
🔶 روضه از زبان خویش 🔶 ... فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحرِقُوهُ وَ یُحرِقُونا، فَوَقَفتُ بِعِضادَةِ البابِ وَ ناشَدتُهُم بِاللهِ وَ بِأبِی أن یَکُفُّوا عَنّا وَ یَنصُرُونا. فَأخَذَ عُمَرُ السَوطَ مِن یَدِ قُنفُذٍ ـ مَولی أبِی بَکرٍ ـ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی فَالتَوی السَوطُ عَلی عَضُدِی، حَتّی صارَ کَالدُملُجِ وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ ـ وَ أنا حامِلٌ ـ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتّی انتَثَرَ قُرطِی مِن اُذُنِی وَ جائَنِی المَخاضُ فَأسقَطتُ مُحسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرمٍ فَهذِهِ اُمَّةٌ تُصَلِّی عَلَیَّ ؟؟؟! وَ قَد تَبَرَّاَ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنهُم، وَ تَبَرَّاتُ مِنهُم. ( علیها السلام ـ با آن وضعیت وخیم، درد بازو، صورت کبود شده، پهلو شکسته، چشمان کم سو، بدنی که دچار سوختگی شده و ... و قلبی شکسته و پُر از غم ـ فرمودند :) ... بر درب خانه ما زیادی جمع کردند و آوردند تا خانه و ما را آتش بزنند. من در پشت درب ایستاده بودم و آن‌ ها را به خدا و پدرم می دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند. ناگهان تازیانه را از دست (غلام ) گرفت و با آن به بازوی من زد. در این هنگام دور بازوی من پیچید، به گونه ای که دور تا دور بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شد و با پایش به درب زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد (و من در آن هنگام بودم) پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند. سپس عُمَر چنان به صورتم زد به طوری که گوشواره هایم تکّه تکّه شده از گوشم جدا شدند و درد زایمان به سراغم آمد و را (که بی گناه بود) کردم. آیا این‌ ها مردمی هستند که می خواهند بر جنازه من نماز بخوانند ؟!! در حالی كه خداوند و فرستاده او از آنان جسته‌اند، من نيز از آنان می‌جويم. 📚 بحار الانوار (ط - بيروت) ج۳۰ ص۳٤۸      
🔖28 رجب : 🍃 حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و کربلا در این روز در سال 60 ه’ امام حسین علیه السّلام از مدینه منوره متوجه مکه شدند. 📚 (ارشاد: ج 2، ص 34. اعلام الوری: ج 1، ص 435. بحار الانوار: ج 44، ص 329) بنابر قولی شب 29 رجب آن حضرت از مدینه خارج شدند. (فیض العلام: ص 329) 🔹در این سفر همراه ایشان عقیله بنی هاشم زینب کبری، برادرشان حضرت ابوالفضل العباس، امّ کلثوم، علی اکبر و دیگر اهل بیت علیهم السّلام بودند. خواهران سیّد الشّهداء علیه السّلام با عقیله بنی هاشم سلام اللَّه علیها 13 نفر بودند. 🔹 بانوان دیگر از منسوبین حضرت، علیا مخدره امّ کلثوم صغری دختر زینب کبری سلام اللَّه علیها که با شوهرش به کربلا آمد و دیگری خواهر أمیر المؤمنین علیه السّلام جمانه دختر ابوطالب علیه السّلام. 🔹همچنین 9 کنیز با حضرت از مدینه خارج شدند و 10 نفر غلام با حضرت بودند. چند نفر از همسران امام مجتبی علیه السّلام و 16 نفر از اولاد دختر و پسر امام مجتبی علیه السّلام و خانواده مسلم بن عقیل علیه السّلام و دیگر اصحاب و بستگان حضرت نیز همراه بودند. 🔹 لوازم و سواری هائی که داشتند عبارت بود از 250 اسب، 250 ناقه. از این تعداد، 70 ناقه برای حمل خیمه ها، 40 ناقه برای حمل دیگ و ظروف و ادوات ارزاق، 30 ناقه برای حمل مشکهای آب، 12 ناقه برای جامه ها و دراهم و دنانیر، 50 ناقه برای حمل 50 هودج تعبیه شده برای حمل مخدرات و علویات و اطفال و ذراری و خدمتگزاران و کنیزان، و بقیه شتران برای حمل وسائل مختلف که مورد لزوم بود. 📚 (از کتاب مدینه تا مدینه: ص 77 تا 90.) برای اطلاع بیشتر به کتابهای «بیت الاحزان» عبدالخالق بن عبدالرحیم یزدی، قمقام زخار، معالی السبطین، ابومخنف، ریاض القدس، بحار الانوار، تاریخ اعثم کوفی مراجعه شود.