🔶نام #فاطمه محترم است ...🔶
۳۶ وَ- عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا مَغْمُومٌ مَكْرُوبٌ فَقَالَ لِي يَا سَكُونِيُّ مَا غَمَّكَ فَقُلْتُ لَهُ وُلِدَتْ لِي بِنْتٌ فَقَالَ لِي يَا سَكُونِيُّ عَلَى الْأَرْضِ ثِقْلُهَا وَ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا تَعِيشُ فِي غَيْرِ أَجَلِكَ وَ تَأْكُلُ مِنْ غَيْرِ رِزْقِكَ فَسَرَّى وَ اللَّهِ عَنِّي فَقَالَ مَا سَمَّيْتَهَا فَقُلْتُ فَاطِمَةَ فَقَالَ آهِ آهِ ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ فَقَالَ ... أَمَّا إِذَا سَمَّيْتَهَا فَاطِمَةَ فَلَا تَسُبَّهَا وَ لَا تَلْعَنْهَا وَ لَا تَضْرِبْهَا.
👈🏻(هذَا الاِْسْمُ مُحْتَرَمٌ عِنْدَاللهِ عَزوَجَل وَ هُوَ اِسْمٌ اِشْتَق مِنْ اِسْمِهِ لِحَبیبَتِهِ الصدیقة)
( #سکونی که یکی از راویان #اهل_سنت است میگوید: )
نزد #امام_صادق علیهالسلام رفتم؛ در حالی که غمگین و ناراحت بودم.
#حضرت_صادق علیهالسلام فرمود : ای سکونی! چرا ناراحتی؟!
گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده (از این که فرزندم پسر نبوده و دختر است ناراحتم) ،
پس حضرت فرمود: ای #سکونی ، سنگینی دخترت را زمین بر میدارد و روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی میکند و از رزق شما نمیخورد (پس چرا ناراحتی؟)
آن گاه #حضرت_امام_صادق فرمود : چه نامی بر او گذاردی؟
گفتم: فاطمه ،
#حضرت_جعفر_بن_محمد فرمود : آه آه ! سپس دست خود را بر پیشانیاش گذاشت و گویا گریه میکرد و فرمود: ... حال که او را فاطمه نامیدی به او #ناسزا نگو؛ او را #کتک نزن و او را #نفرین نکن .
👈🏻 (این نام در نزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامی است که خداوند از اسم خود برای حبیبه خود #حضرت_صدیقه گرفته است ...)
📚 كافی (ط - الإسلامية) ج۶ ص۴۸ ؛ وسائل الشيعة ج۲۱ ص۴۸۲
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#روایت #روایات_جعفری
#حضرت_زهرا #حضرت_فاطمه
#روایات_فاطمی #روایات_فضائل_فاطمی
#شهادت #شیعه #تولی_و_تبری #حب_و_بغض
🔶 روضه #حضرت_صدیقه_کبری از زبان خویش 🔶
... فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحرِقُوهُ وَ یُحرِقُونا، فَوَقَفتُ بِعِضادَةِ البابِ وَ ناشَدتُهُم بِاللهِ وَ بِأبِی أن یَکُفُّوا عَنّا وَ یَنصُرُونا.
فَأخَذَ عُمَرُ السَوطَ مِن یَدِ قُنفُذٍ ـ مَولی أبِی بَکرٍ ـ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی
فَالتَوی السَوطُ عَلی عَضُدِی، حَتّی صارَ کَالدُملُجِ وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ ـ وَ أنا حامِلٌ ـ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی
فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتّی انتَثَرَ قُرطِی مِن اُذُنِی وَ جائَنِی المَخاضُ فَأسقَطتُ مُحسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرمٍ
فَهذِهِ اُمَّةٌ تُصَلِّی عَلَیَّ ؟؟؟!
وَ قَد تَبَرَّاَ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنهُم، وَ تَبَرَّاتُ مِنهُم.
(#حضرت_زهرا علیها السلام ـ با آن وضعیت وخیم، درد بازو، صورت کبود شده، پهلو شکسته، چشمان کم سو، بدنی که دچار سوختگی شده و ... و قلبی شکسته و پُر از غم ـ فرمودند :)
... بر درب خانه ما #هیزم زیادی جمع کردند و #آتش آوردند تا خانه و ما را آتش بزنند. من در پشت درب ایستاده بودم و آن ها را به خدا و پدرم #قسم می دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.
ناگهان #عمر تازیانه را از دست #قنفذ (غلام #ابوبکر) گرفت و با آن به بازوی من زد.
در این هنگام #تازیانه دور بازوی من پیچید، به گونه ای که دور تا دور بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شد و با پایش به درب #لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد (و من در آن هنگام #باردار بودم) پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند.
سپس عُمَر چنان به صورتم #سيلی زد به طوری که گوشواره هایم تکّه تکّه شده از گوشم جدا شدند و درد زایمان به سراغم آمد و #محسن را (که بی گناه بود) #سقط کردم.
آیا این ها مردمی هستند که می خواهند بر جنازه من نماز بخوانند ؟!!
در حالی كه خداوند و فرستاده او از آنان #بیزاری جستهاند، من نيز از آنان #برائت میجويم.
📚 بحار الانوار (ط - بيروت) ج۳۰ ص۳٤۸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#روایت #روایات_علوی
#اللهم_العن_الجبت_و_الطاغوت
#فاطمیه_خط_مقدم_شیعه_است
#روایات_فاطمی #روایات_فضائل_فاطمی
#شهادت #حضرت_زهرا #حضرت_فاطمه
#شیعه #تولی_و_تبری #حب_و_بغض #فاطمیه
#روایات_مصائب_فاطمی #حضرت_صدیقه_کبری