eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
"بسم رب الشهدا" 🍃خلبانان! عقاب‌هایِ تیز پرواز! آنهایی که سایه حضورشان در قلبِ آسمان، را به خیال‌ها تزریق می‌کند. همچو ، مردی از جنس بهار، زاده بیست‌ و‌ هشتمین روز از فروردین، در اوجِ سرسبزی و طراوت. 🍃دانش‌آموخته "کارشناسی علوم و فنون نظامی" بود و بعدها حاضر در های جنگ؛ تا با هر پرواز، غرشِ هواپیمایش، تنِ را بلرزاند و پر از خوشی شوند آنهایی که رویِ زمین، چشم به سایه عقا‌ب‌ها داشتند. 🍃 سر پل ذهاب، از افتخاراتِ اوست. درست همان وقتی که دستور تخلیه پادگان را صادر کردند، سهیلیان شجاعانه ایستاد و به کمک و یاری دوستان، پادگان آزاد شد. 🍃در آخرین پرواز، با اصابت گلوله توپخانه دشمن به بالگرد، این خلبان برای همیشه در آسمان ماند، تا سایه حضورش، امنیتی باشد بر خاکِ این . 🍃، عقاب تیز پرواز. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٨ فروردین ١٣٣٣ 📅تاریخ شهادت : ٢١ مهر ١٣۵٩ 📅تاریخ انتشار : ٢٢ مهر ١۴٠٠ 🕊محل شهادت : سر پل ذهاب 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🍃بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃 🍃و تو، همان قصه ی پر سوز عشقی که آرام آرام انوار نورش را میان آدمیان اشاعه کرد که کسی در خاموشی هوا به میان چاله های زمینی سقوط نکند؛ مرد اسلامی که با وقوع غیرت علویش فرمان نبرد حق علیه باطل را صادر کرد و برای مقابله با قد راست کرد. 🍃برخاستی و پوز اهریمنان را ذره ذره به خاک مالیدی و اجازه تجاوز به وطنت را ندادی، حقیقتا که لقب سزاوارت است. 🍃آری درست است، تو همان شمع عالم عشقی که با پرتو درخششت بازار خاموش و تاریک بی مهری ها را روشن ساختی و حال ما زمینیان لبریز از التماس به شماست اگر خوب دقیق شوید خواهید فهمید که دل شیدای ما بهترین تاری است که در فراقتان را به نوای خود در می‌آورد. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٩ دی ١٣٣٣ 📅تاریخ شهادت : ٢٨ مهر ١٣۶٣ 📅تاریخ انتشار : ٢۸ مهر ١۴٠٠ 🕊محل شهادت : میمک 🥀مزار شهید : نیشابور
♡به نام خدای قلبم♡ 🍃تصویرش که در مقابلم نقش بست، جوانی امروزی بود. به ها نمیخورد اما ته چشمانش رنگ و معصومیت گرفته بود. به قولی، از همان جوان های مومن و اهل دل که قدم بر رد پاهای (ره) گذاشت و جبهه ها را به عطر خودش معطر کرد. 🍃جعفر که خنثی کننده ی مین و مناطق بود، ابتدا نَفسش را خنثی کرد و تابلو را بر جاده ی قلبش زد. می‌دانست این راه عاقبتی خیر در پیش ندارد. می‌دانست باید مسیری را در پیش بگیرد که طغیانگر کوچکترین بهایی در آن نداشته باشد. 🍃ایران و مملو از جعفر هاست. کافیست نگاهی را آزرده کند، نهایت همه سلاح می‌شوند و هدفشان دست های هرز است. شهادت برای ما و جوانان ما، از جمله جعفر لطفی، راهی است برای رهایی و در رسیدن به مگر ترسی حریفِ قلبِ بی قرار می‌شود؟ 🍃مین هم حریف جعفر نشد. آنقدر شیفته ی او شد تا نهایت دلش نیامد دست رد به سینه اش بزند و جعفر هنگام خنثی سازی مین به رسید. گویا خدا برای او دری از به سمت باز کرد و برای همیشه اورا به همسایگی خود برگزید. ✍️نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٣ بهمن ١٣۵۴ 📅تاریخ شهادت : ۴ آبان ١٣٧٣ 📅تاریخ انتشار : ۴ آبان ١۴٠٠ 🕊محل شهادت : تهران 🥀مزار شهید : شهرستان اسلامشهر
🍃میگویند ها از جویبار خودسازی آب میخورند و اگر لاله ای نروید بهاری نمیاید و تو برای آمدن بهارِ هر روز هزار بار شدی، بارها و بارها بینی شیطان را به خاک مالیدی و را هر روز مایوس تر از روز قبل ساختی‌. 🍃آری درست است، به گمانم لاله ها از جویبار آب میخورند نه از آبراه و تو چه نیک مصداق بارزی برای این کلامی. لاله ای که میشود . آسمان شیشم آبان ۱۳۳۸ بود که چنین لاله ای شکوفا شد😍 🍃خوشا بحالت ای امروز که تولد چنین لاله ای را برای همیشه از آن خود ساختی، آن روز کسی چه میدانست کودکی که تازه متولده شده، روزی نامش لرزه بر جان می افکند و میشود وطنش😎 🍃اما وصف تو ای شهید، وصف آن نیکوسرشتیست که خود را جدا از خط و نمیدانست و ولایت مداری را سر مشق سِیر زندگیش کرد، ... آری، همین کلمه برای تعریف چنین لاله ای بس است، ولایتمداری عاشق پیشه که‌ آمدنش، چون شمعی بود که عاشقانه هایش را برای روشنایی به نمایان ‌گذاشت🌹 🍃ای شهید، اگرچه باید سالروز آسمانی شدنت را تبریک بگویم اما هرچه باشد امروز سالروز زمینی شدنت است، تولدت مبارک ای مردخدایی❤️ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۶ آبان ۱۳۳۸ 📅تاریخ شهادت : ۲۱ آبان ۱۳۹۰. ملارد 📅تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۲۴
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 🍃چشم هایم میخِ نوشته ی مقابلم شده است؛ توصیه ی درباره ی زنده نگه داشتن یاد شهدا. چشم هایم می‌بیند، لب هایم می‌خواند، اما لبریز از شوق می‌شود برای عمل به او؛ هیهات اگر امر کند و ما همچنان بر زمین نشسته باشیم! 🍃دیگر قرار از دست می‌دهم و به تن قلمم میکنم؛ نام شهید حسن طالبی فر مقابل چشمانم جان می‌گیرد. بی آنکه بخواهم دستم شروع می‌کند به حماسه گری، به نوشتن و سرودن از شهیدی که تنها چهارده سال داشت و طعم تلخ را چشید اما لحظه ای خود را غافل از نگاه خدا ندید. 🍃عاشقانه کرد. کتاب های سیاسی و برنامه ی همیشگی او بود و دغدغه اش برای بصیرت آفرینی او را به خواندن کشانده بود. امام خمینی(ره) گوهر نایاب این را، عزیز می‌شمرد و مشتاقانه در به پیروزی رسیدن این انقلاب تلاش می‌کرد. تا جایی که وقتی فرمان جهاد می‌دهد سر از پا نمی‌شناسد و راهی می‌شود. 🍃خلاصه کنم. گویا می‌دانست قرار است به سمت خدا پر بگیرد آخر چند ساعت قبل از شهادت پیشنهاد غسل می‌دهد‌؛ در آب کرخه شهادت و آب را به تن جهادگرش تبرک می‌کند. ساعاتی بعد تیرهای ، مسیر قلبش را در پیش گرفته و برای همیشه اورا سعاتمند و آخرت می‌کند. ✍️نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ١٢ اردیبهشت ١٣٣٩ 📅تاریخ شهادت : ٩ آبان ١٣۵٩ 📅تاریخ انتشار : ۹ آبان ١۴٠٠ 🕊محل شهادت : نامشخص 🥀مزار شهید : نامشخص
🍂 که باشی تمام همّ و غمت می‌شود کسب رضای یار . امروز، قلم لب به سخن گشوده تا از مجنونی قصه بر زبان آوَرَد که روز به روز بیش‌تر شبیه می‌شد . 🍂 مؤمنی تمام‌عیار، آن هم در لباس جوانی .نامش علیست، ولایتمداری . 🍂 با شروع دلبری‌هایش برای محبوب بیش‌تر شد . برخاست و کوهی شد در مقابل جور اهریمنان،ایستاد و خم به ابرو نیاورد تا پوز را به خاک بمالد . 🍂 درخشید و از وطن و ناموس خویش دفاع کرد. علی بالفعل نشان داد که چه برای ولایتش است. 🍂با تمام جانش مقابل ایستاد . عاشقانه‌هایش را با همان خاک و خون به ترسیم کشید . 🍂حقیقتاً عاشقانه‌ی زیبایست، و ... ✍نویسنده : 🌷به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : نامشخص 📅تاریخ شهادت : ۱۸ آبان ۱۳۶۱ 📅تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای داریون .شیراز 🕊محل شهادت : عین خوش(دشت عباس)
انالله و انا الیه راجعون🖤 🍂روحِ بلند سرافرازِ اسلام "محمدجعفر نصر اصفهانی" به ملکوت اعلی و خیلِ عظیم شهدا پیوست🕊 🍂زمان در همین لحظه متوقف می‌شود و بازمی‌گردم به گذشته ها به دی‌ماه سال ۳۹ که سرما، استخوان را می‌سوزاند اما او، کانون خانواده را گرم کرد. پسری اهل "منارجنبانِ اصفهان" که دل به حضرت روح‌الله_رحمته‌الله‌علیه_ داد و با شروع قیامهای مردمی اعلامیه پخش می‌کرد. 🍂صورِ که زده شد، داوطلبانه به رفت و کرد از خاک کشورش. در سال ۶۱ ، به توصیه شهید "صیادشیرازی" خدمت در ارتش را به عنوان شغل دائم برگزید و وارد شد. 🍃جوانی کاردان، باهوش و با که در کنار مجروحیت‌هایش، در سال ۶۷ با تک شیمیایی ، آلودگی شیمیایی نیز پیدا کرد و امروز، با وخامتِ مجروحیت گذشته و تحمل درد و رنج فراوان، به خیلِ عظیم یارانِ شهیدش پیوست. فرمانده✨ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ شهریور ۱٣٣٩ 📅تاریخ شهادت : ۱٩ آبان ۱۳۷۵ 📅تاریخ انتشار : ۱٩ آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : بیمارستان ارتش 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان
بسم‌رب‌الغفار . 🍃ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‌ای برای تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید* . 🍃ما را برای خود چطور معنا کرده ایم؟ میشود زمانی را فرض کرد که جهاد وجود نداشته باشد و راه رستگاری برای مان بسته باشد؟ اینطوری اگر باشد که باید دور رحمت را هم خط کشید. هر وقت سه چیز در کنار هم جمع بشوند خود به خود جهاد در هر زمان و مکانی که باشد اتفاق می افتد:اول وجود دشمن و شناخت او دوم سختکوشی و تلاش برای مقابله با دشمن و سوم هم . . 🍃با این تعریف همیشه و برای هرکسی در هرجایی که هست امکان جهاد و وجود دارد. یکی با جهاد می‌کند و با وقف ذهن و فکرش برای حق. یکی با ای که دارد. دیگری با شاد کردن دل ضعفا و دردمندان. و.... همه اما وقتی را در هر شکل و لباسی، و در هر جا و مکانی که هست بشناسند و با هر توانی که دارند با آن مقابله کنند و این تلاش را با اخلاص درآمیزند، گره گشای ظهورند‌. . 🍃محسن خزایی از آنهایی بود که دشمن را شناخت، از توانایی های خودش که قدرت رسانه ایش بود برای مقابله با دشمن، با اخلاص تمام استفاده کرد و شد . . 🍃اویی که رزم و را در کادر دوربینش ثبت کرد و آسمان حلب جوش و خروشش را هرگز از یاد نبرد... انگار او در معرکه شام آمده بود تا دوباره دوربین سیدمرتضای آوینی را از روی زمین بردارد و بر دوشش بگذارد تا اینبار در و رشادتها و خاطرات مجاهدان راه حق را ثبت کند ، سخنانشان را حک کند و خود نیز عضوی از آنها شود آنهم در که حقیقتا عجب فصلی ست. هم عشاق را به تماشا مینشیند هم را به سوگ... ✍نویسنده: ‌ 🕊به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد: ۱۵ آذر ۱۳۵۱ 📅تاریخ شهادت : ۲۲ آبان ۱۳۹۵. حلب 📅زمان انتشار : ۲۱ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار : گلزار شهدای زاهدان
◇نون والقلم◇ 🍃عزیزی میگفت: در ، عالی ترین محک ایمان، است. 🍃جهاد در مسلک ما، چه معنا می شود؟ چه وجهی را در بر می گیرد؟ جهاد با هیاهوی آمال بی پایان یا جهاد با و حفظ خاک؟ شاید هم جهادی دیگر که برایمان ترسیمش کرد. 🍃جهادی که مسبب است. جهادی که ترسیم گر شکوه و است، جهادی که مزدش طعم خوش لبخند کودکانی خسته و تماشای برقِ شیرین در نگاه خشت خرابه هاست. 🍃جهادی که عطر خوش دارد و مگر نه اینکه ، خریدار خلوص است! و چه زیباست اینگونه مدح کردن و را چشم در چشم یار گفتن. چه زیباست چون اینان بودن. همچون . ❤️ ✍نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳۱ مرداد ۱۳۷۲ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۹۷ 📅تاریخ انتشار : ٢۴ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : امامزاده اسماعیل چیذر
☆بسم رب العشق☆ 🍃دیده می گشایم و هایت گشایش قلبم میشود. این بار اما نمیخواهم با کلمات بازی کنم و کلمات عجیب وجودم را فرا گرفته اند. گویی دستانم را به چشمانت سپرده اند و قلمم توان این موج سرشار از را ندارد. 🍃به دنبال بودی. همانی را میگویم که بیتابش بودی و بیقرارت کرده بود. همانی که دلبرت بود و دلدارش بودی. رسم را خوب آموخته و گویی آن تپش قلب جریانی دوطرفه بود بین او که بود و تویی که مخلوقش بودی. سخنت این بود که راضی باشید به . حتی اگر میان جهنم غرق شده بودید. میگفتی چه شهید شوی چه نشوی یا سهمت از آن دنیا و باشد تنها دل بسپرد به رضای معشوقت. 🍃میخواهیم از سیم خاردار های عبور کنیم اما نمیشود و اینک سخنت نیز چاره ی دل های درمانده ی ما میشود که میگفتی اگر میخواهید از سیم خاردار دشمن عبور کنید باید از سیم خاردار عبور کنید و شما چه زیبا مین های این جاده را خنثی کردید و ما در این میدان پاره های تکه تکه ای هستیم که هر کدام به سویی روانه شده ایم. 🍃حال این روزها عطر تورا گرفته است؛ عطر آسمانی شدنت؛ را از خود بیخود کرده. ما میان راهی عجیب مانده ایم. در میانی از قلبمان خوشحال برای پرکشیدنت و در میانی دیگر مالامال از و غم برای از دست دادنت. این روزها ما به یادت هستیم و عجیب محتاج آنیم که یادمان کنی. دستمان به سویت روانه شده، را گیرایی؟! ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز . 📅تاریخ تولد: ۲۰ آذر ۱۳۴۱ 📅تاریخ شهادت : ۴ آذر ۱۳۶۶ 📅تاریخ انتشار: ۳ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار: گلزار شهدای همدان 🕊محل شهادت : گامو
بسم‌رب‌الغفار 🍃ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‌ای برای تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید* 🍃ما را برای خود چطور معنا کرده‌ایم؟ می‌شود زمانی را فرض کرد که جهاد وجود نداشته باشد و راه رستگاری برایمان بسته باشد؟ اینطوری اگر باشد که باید دور رحمت را هم خط کشید. هر وقت سه چیز در کنار هم جمع بشوند خود به خود جهاد در هر زمان و مکانی که باشد اتفاق می افتد: اول وجود دشمن و شناخت او دوم سخت‌کوشی و تلاش برای مقابله با دشمن و سوم هم . 🍃با این تعریف همیشه و برای هرکسی در هرجایی که هست امکان جهاد و وجود دارد.یکی با جهاد می‌کند و با وقف ذهن و فکرش برای حق.یکی با که دارد.دیگری با شاد کردن دل ضعفا و دردمندان.همه اما وقتی را در هر شکل و لباسی، و در هر جا و مکانی که هست بشناسند و با هر توانی که دارند با آن مقابله کنند و این تلاش را با اخلاص درآمیزند، گره‌گشای ظهورند‌. 🍃محسن خزایی از آنهایی بود که دشمن را شناخت، از توانایی‌های خودش که قدرت رسانه‌ایش بود برای مقابله با دشمن، با اخلاص تمام استفاده کرد و شد مجاهد فی سبیل الله. 🍃اویی که رزم و را در کادر دوربینش ثبت کرد و آسمان حلب جوش و خروشش را هرگز از یاد نبرد. انگار او در معرکه شام آمده بود تا دوباره دوربین سیدمرتضای آوینی را از روی زمین بردارد و بر دوشش بگذارد تا این‌بار در و رشادت‌ها و خاطرات مجاهدان راه حق را ثبت کند، سخنانشان را حک کند و خود نیز عضوی از آنها شود آنهم در که حقیقتاً عجب فصلی ست.هم عشاق را به تماشا می‌نشیند هم را به سوگ... ✍نویسنده: ‌ 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد: ۱۵ آذر ۱۳۵۱ 📅تاریخ شهادت : ۲۲ آبان ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار : گلزار شهدای زاهدان 🕊محل شهادت : حلب
🍃دو سالی هست ثانیه‌های جایشان را به گذشتِ ساعت‌ها داده‌اند و زمان مثل حرکت دورترین سیاره به دور خورشید سنگین سپری می‌شود. 🍃فضا و زمان سراسر پر از فشار است ، نفس‌ها پر از سرب و سرفه‌ها تبدیل شده‌اند به سیاه سرفه. گناه‌هایم جا و اسم‌شان را عوض کرده‌اند و شده‌اند عادت، توبه‌هایم شده‌اند ، و گریه‌هایم نه از سر بلکه از سر تف‌های سربالاست که بر خودم نثار کردم زمان عجیب می‌گذرد و این سؤال ذهنم را می‌خورد چرا در این غفلتگاه ایستاده‌ام؟؟ 🍃ذهنم می‌گوید همه از داغ است که بر سینه داری. راست می‌گوید با داغ دلم کنار نیامده‌ام، با حرارت آتش ملک دلم که دیگر ندارد که حاکم‌اش باشد، دلم برای شان‌هایش تنگ شده آن موقع که در دست روی صورتش می‌گرفت و مثل جنین سر را در سینه‌اش فرو می‌کرد و تکان می‌خورد و سیر گریه می‌کرد و می‌شست دل ما را برای خودش. 🍃دلم تنگ است؛ تنگ چشمانی که وقتی می‌گرفت تنگ و خیره نگاه می‌کرد تا مو بر تن دشمنان سیخ کند و وضویشان را . انسانی است که مکتبش مثل تیم فوتبال مدرسه ما بود که از هر کلاس کسی بود که پا به توپ بزند و ما پز همکلاسی‌هایمان را بدهیم. 🍃دلم تنگ کسی است که دست را گرفت و از کنار خیابان رفسنجان کشاند پای خاکریزهای تا با بپرد نه اینکه بماند و بگندد. 🍃دلم تنگ دست مهربانی است که هر رو طرفش می‌گرفت آغوش می‌گشود تا رها کند او را از داغ یتیمی و خدا قسم دهد که من جا مانده‌ام از پدرش. او رفت و هنوز من قفس تن‌ام. 🍃دلم تنگ سلیمان است، آنگاه که می‌تاخت بر و جز نعش چیزی باقی نمی‌گذاشت. دلم تنگ سلیمانی است، تو که بودی قسم‌ات میدهم به نام پاک‌ات قسمت کن برای دل ما را تا پا در رکاب شویم و بمانیم. حال اما گیج مانده‌ایم در دوراهی شکم و ، بشکن سبوی ما که دیگر طاقت مستی هم نیست... ✍نویسنده: 🥀به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱٣٣۵ 📅تاریخ شهادت: ۱٣ دی ۱٣٩٨ 📅تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید: کرمان 🕊محل شهادت: بغداد، عراق