🍁شهر را زرق و برق ها دوره کرده اند!
رنگ به رنگ،مدل به مدل
گویی #ریحانه ها خودشان را گم کرده اند!😔
.
☘صدایِ خنده هایی که میانِ بوقِ ماشینها گم میشود؛ حواس را پرت میکند!!
خیلی وقت است در سطحِ شهر، #چشم ها آرام و قرار و ندارند!!
مدام در پیِ رنگ و لعابِ تازه ای، در کاسه میچرخند و مشتاقانه جدیدترین ها را دنبال میکنند.هرچه بیشتر؛ #حریص تر😔
.
🍁گاهی تشخیصِ #مرد از #زن سخت میشود!
لباسها، چهره ها، طرز راه رفتن و حتی صحبت کردنشان هم رنگ و بویی از مردانگی ندارد!🤔
.
☘پدری در آسمانها می بیند و خونِ دل میخورد💔
.
🍁کمی آنطرف تر؛ #تو ایستاده ای
متفاوت با همه!!
سیاهیِ چادرت از هر رنگ و زرق و برقی خیره کننده تر است!
آنقدر خیره کننده که چشم های #حریص را میزند😐
.
☘با #آرامش میگذری و انگار نه انگار که طعنه ای در هوا برای تو رها شده است!
با طمانینه میروی، نه صدای خنده ات حواسی را پرت میکند و نه رنگ و لعابِ صورتت چشمی را همراه!
.
🍁گویی مردها هم از عبور تو در آرامش اند...زیبایی ات را دستمایه جلب نگاه نکرده ای!
و #سیاهیِ_چادرت نگاه ها را به زمین میدوزد🙂
.
☘تمامِ شهر ماتِ توست اما بی هیچ توجهی میگذری!
حتی راه را برایت باز میکنند؛ همانهایی که کارشان بستنِ راهِ عروسکهاست!😶
.
🍁در انتهای مسیرت؛ آنجایی که #آسمان زمین را به آغوش میکشد؛ مردی با خنده نظاره گرِ توست...مردی از جنسِ پدر😍
.
☘گویی حضورِ زهرایی ات در میانِ شهر، قلبِ پر حرارتش را آرام کرده است...خندان است وقتی میبیند هنوز هم، میانِ این مردم دختری امانتدارِ #ارثیه بانوی آب وآیینه است💚
.
🍁دخترانِ حاج قاسم همگی از جنسِ ما هستند فقط کمی دورتر.
سیاهیِ دلربایِ چادرت؛#قلبِ دخترانِ حاج قاسم را به تلاطم میاندازد...همگی مثل همیم.🙂
.
☘زین پس ما #حجاب و مردانمان #حیا و #عفاف را حفظ میکنند.
از این پس تمامِ شهر #فاطمی است...😍
🍁"گفتند مادرتان؟
گفتیم: #فاطمه_سلاماللهعلیها_💚"
.
#هفته_عفاف_و_حجاب_گرامی_باد⚘
.
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌸شهر را زرق و برق ها دوره کرده اند!
رنگ به رنگ، مدل به مدل
گویی #ریحانه ها خودشان را گم کرده اند!😔
🌸صدایِ خنده هایی که میانِ بوقِ ماشینها گم میشود؛ حواس را پرت میکند!! خیلی وقت است در سطحِ شهر، #چشم ها آرام و قرار و ندارند!! مدام در پیِ رنگ و لعابِ تازه ای، در کاسه میچرخند و مشتاقانه جدیدترین ها را دنبال میکنند. هرچه بیشتر، #حریص تر...
🌸گاهی تشخیصِ #مرد از #زن سخت میشود! لباسها، چهره ها، طرز راه رفتن و حتی صحبت کردنشان هم رنگ و بویی از #مردانگی ندارد😕
🌸پدری در آسمانها می بیند و خونِ دل میخورد💔
🌸کمی آنطرف تر؛ #تو ایستاده ای
متفاوت با همه!! سیاهیِ چادرت از هر رنگ و زرق و برقی خیره کننده تر است!
آنقدر خیره کننده که چشم های #حریص را میزند.
🌸با #آرامش میگذری و انگار نه انگار که طعنه ای در هوا برای تو رها شده است!با طمانینه میروی، نه صدای خنده ات حواسی را پرت میکند و نه رنگ و لعابِ صورتت چشمی را همراه🙂
🌸گویی مردها هم از عبور تو در آرامش اند...زیبایی ات را دستمایه جلب نگاه نکرده ای!و #سیاهیِ_چادرت نگاه ها را به زمین میدوزد😌
☘تمامِ شهر ماتِ توست اما بی هیچ توجهی میگذری! حتی راه را برایت باز میکنند؛ همانهایی که کارشان بستنِ راهِ عروسکهاست!
🌸در انتهای مسیرت، آنجایی که #آسمان زمین را به آغوش میکشد؛ مردی با خنده نظاره گرِ توست...مردی از جنسِ پدر😍
🌸گویی حضورِ زهرایی ات در میانِ شهر، قلبِ پر حرارتش را آرام کرده است...خندان است وقتی میبیند هنوز هم، میانِ این مردم دختری امانتدارِ #ارثیه بانوی آب وآیینه است.
🌸دخترانِ حاج قاسم همگی از جنسِ ما هستند فقط کمی دورتر.
سیاهیِ دلربایِ چادرت، #قلبِ دخترانِ حاج قاسم را به تلاطم میاندازد...همگی مثل همیم.
🌸زین پس ما #حجاب و مردانمان #حیا و عفاف را حفظ میکنند.
از این پس تمامِ شهر #فاطمی است...
🌸"گفتند مادرتان؟
گفتیم: #فاطمه_سلاماللهعلیها_💚"
☆#هفته_عفاف_و_حجاب_گرامی_باد☆
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
📅تاریخ انتشار : ۲۳ تیر ۱۴۰۰
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🥀بسم الله الرحمن الرحیم 🥀
🍂 غربت، با نام *حسن* خو گرفته است،
از کوچه های مدینه تا خاک های داغ #بقیع، قدم زدن در سامرا و صحن و سرای ابالقائم همه و همه تداعی گر غریبی صاحب نام است...
🍂 حسن احمدی! پرستوی #حرم که او هم نه برای نام بلکه برای عشق، به #سوریه کوچ کرد؛ همانی که همچون اسم دل نشینش غریب است و دلهایمان با وجود آسمانی اش اشنایی ندارد، اما اینبار قرعه ی قلم به نام او افتاده...
🍂 پای صحبت های همسرش که می نشینی، درِ تازه ای از زندگی #حسن_احمدی به رویت باز میشود. میگوید از همان برخورد اول مهرش به دل همه می نشست. #مجاهد بود و معنای واقعی «اشِداهُ عَلَی الکُفارْ وَ رُحَماءَ بَیْنَهُمْ»
🍂 کمی که میگذرد از خاطراتش با #ریحانه و زهرا میگوید. بازی های پدر دختری، دلسوزی ها و نگرانی هایش و حتی بار آخری که با ریحانه بیرون رفته بود تا مبادا در نبود پدر بی طاقتی کند...!
🍂به اینجا که میرسد هر دم بغض میکند اما زیر لب با زمزمه میگوید:«ما رَأَیْتُ اِلّا جَمیلاٖ» می گوید و می گوید اما به عاشقانه هایشان که میرسد، سکوت میکند؛ چشم هایش خیره به قاب عکس حسن میشود و لبخندی کنج لبش جای میگیرد... مگر برای #عاشق چیزی گوارا تر از یاد معشوق هست؟!
🍂 میان لبخندهایی که فراق یار مدت هاست تلخش کرده، سفارش همسر را به یاد می آوَرَد: «خیلی مواظب بچه ها و خودت باش. دوست دارم بچه ها را #زهرا وار و زینب گونه بزرگ کنی»
🍂در آخر هم همچون وهب، قول #شفاعت به عروسش میدهد و راهی دیار عشق میشود. حال بانویی اینجا در این سرزمین منتظر است؛ منتظر #ظهور، منتظر سپاهی از یاران مهدیِ فاطمه(س)، تا میان سربازان #صاحب_الزمان چشمش روشن به قامت همسرِ رشیدش بشود.
🍂به حق بیقراریِ خانواده های شهدا، اللهم العجل لولیک الفرج🌸
✍نویسنده : #اسما_همت
🌷به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_حسن_احمدی
📅تاریخ تولد : ۱۴ مهر ۱۳۵۸
📅تاریخ شهادت : ۲۵ مهر ۱۳۹۴
📅تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۳۹۴
🥀مزار شهید : گلزار شهدای روستای حسن آباد
🕊محل شهادت : سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی