♡نونوالقلم♡
.
🍃تقویم پیش رویم سیزدهم دی ماه را نشان میدهد همان روزی که دلم جامه عزای #فاطمیه را زودتر به تن کرد پرواز #سیدالشهداء مقاومت و همراهانش عطر فاطمیه را زودتر به این شهر آورد و داغی عظیم و سخت بر دلمان نشاند😞
.
🍃و حال کبوتر خیالم بر روی بال هواپیما مینشیند، ساعت از دوازده گذشته و به نیمه های شب #جمعه میرسیم. هرچه به ساعت های پایانی نزدیک میشویم کبوتر بیقرار تر دور سر #مدافعان میگردد❣
.
🍃میهمانان بغداد سوار ماشین میشوند که حرکت کنند. ذهنم از همه شان گذر میکند و به #مخزن_الاسرار ح.ا.ج ق.ا.س.م میرسد. آرامشی عجیب در چشمانش موج میزند.
.
🍃از دلش خبر دارم محکم به سینه میکوبد برای وصال هرچه زودتر به #معشوق میخواهد سینه را بشکافد و بیرون بیاید. #حسین دلش برای اربابش میتپید و #ارباب هیجان این وصل را خوب درک کرد که به این دوری خاتمه داد😓
.
🍃ساعت یک و بیست؛ ناگهان #بغداد به خود لرزید. فرودگاه بغداد گودی قتلگاه شد و تن های پاره پاره، گواه آن بود که اینجا #کربلایی دوباره شدهاست...
.
🍃پیش چشمان کبوتر لاله ها سوختند.کبوتر بغض کرد و آه کشید یادش به غم حسین آمد که چگونه با حسرت از اینجا به #بینالحرمین اربابش سلام میداد و ساعت آخر چه زیبا #حسینابنعلی خریدارش شد...
.
🍃شد #علی_اکبری دوباره برای ارباب و یاسی که بین آهن پاره های ماشین رنگش به کبودی گرایید و در آتش کینه دشمن سوخت😔
.
🍃سیزده دی نود و هشت، ساعت یک و بیست دقیقه بامداد به وقت پرواز حسین پور جعفری، ح.ا.ج ق.ا.س.م و همراهان...
#شهادتت_مبارک
.
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
.
🌺به مناسبت سالروز شهادت #شهید_حسین_پورجعفری
.
📅تاریخ تولد : ۸ فروردین ۱۳۴۲
.
📅تاریخ شهادت : ۱۳ دی ۱۳۹۸. بغداد
.
📅تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : گلزار شهدای کرمان
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
❄️ برف آهسته میبارید ، زمین پیراهن سفید به تن کرده بود و هلهله کنان پذیرای #زمستان بود. مادر از پنجره زمستان را تماشا میکرد.
.
✨ موهای سپید درخت پرتقال را مینگریست گیسوان او هم دست کمی از موهای درخت نداشت...زمین را نگاه میکرد هنوز رد پایش در حیاط به یادگار مانده بود بعد از سه سال صدای خنده ها و شیطنت های محمد حسین همان طراوت قبل را داشت. ذهنش به بیست و پنج سال پیش رفت آن زمان که صدای گریه نوزادی در خانه پیچید اذان و اقامه در گوشش خواندند و نامش را محمد حسین نهادند. لحظه ای را به یاد آورد که دردانه اش را به آغوش کشید و جاذبه #مهر_مادری کاری کرد که پیوندی وَرای پیوند مادر فرزندی میان او و محمد حسینش ایجاد شود😍
.
❄️ آرزوی مادر دیدن محمد حسین در لباس خادمی بود و خداوند چه زود مادر را به آرزویش رساند. به فراز بأبی أنتَ وَ اُمی و نَفسی و... زیارت عاشورایش جامه عمل پوشاند و به فرزندش که اذن پرواز میخواست این اجازه را داد پرواز به سوی#دمشق ، جایی که عباس های زینب گرد هم آمده بودند پسر او هم یکی...
.
✨ و تقویم به اسفند نود و شش میرسد و#سوریهٔ دوباره را در تهران به تصویر میکشد ، هوا گرگ و میش است و صدای اذان صبح #شهادت_فاطمهٔ_زهرا در خیابان پاسداران میپیچد. تنی چاک چاک کف خیابان افتاده ، مادر این صحنه را میبیند و قتلگاه پیش چشمانش جان میگیرد ، تنی تیر باران که خون سرخش فرش خیابان شده ، کفتار ها بوی خون مشامشان را پر کرده و هیچ جوره نمیشود از دور پیکر دورشان کرد که با پنجه های تیزشان تنش را میدرند و آخرین نفس های خیسش به گوش میرسد که همراه اذان زمزمه میکند: أشهَدُأنلاإلهَإللّٰه وَ أشهَدُأنَّمُحَمَّدًرَسولُاللّٰه...
و آرام چشمانش را میبندد ، در اُمُّالقُری جهان اسلام ، خیابان پاسداران #کربلایی دوباره به پا شد و تولدی دوباره برای خادم رایتالعباس رقم خورد...
تولدت مبارک مدافع امنیت...♥️
.
✍نویسنده:#مهدیه_نادعلی
.
🌸به مناسبت سالروز تولد
#شهید_محمدحسین_حدادیان
.
📅تاریخ تولد: ٢٣ دی ۱٣٧۴
.
📅تاریخ شهادت: ۱ اسفند ۱٣٩۶
.
📅تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید: امامزاده علی اکبر چیذر
.
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا
#لبیک_یا_زینب #کربلای_ایران
🍃 شهر گُر گرفته بود! انگار نه انگار قلبِ زمستان میتپید!!چند ساعتی؛ همه چیز در آتش میسوخت و هر بار شعله ها از گوشه و کنار زبانهای تازه میکشیدند.
.
🌱همه چیز تحت کنترل بود حتی زبانههای بیرحم و خانمان سوز اما...اوضاع وقتی از دست رفت که#پلاسکو پنجاه ساله، تاب و توان از دست داد و ناگاه همه چیز را بلعید!
.
🍃حالا از آن ساختمانِ سوزان؛ تلِّ عظیمی از خاک و سنگ و آهن به چشم میخورد و آتش در قلبِ آنهمه خاک و مصالح،هنوز میسوخت😥
.
🌱چشمها خیره به آن ساختمان فروریخته و قلبها پر تپش برای جانهایی که محصور در آتش بودند.
.
🍃دما هر لحظه بالاتر میرفت و راه ارتباطی تنگتر...تاجایی که صدایِ هیچ #آتشنشانی به بیرون از شعله ها نمیرسید!
.
🌱اولویتِ #مردانِ_میدان نه رفقایِ خودشان بلکه مردمی بودند که در آتش میسوختند و عزیزانشان این بیرون چشم به راه و مضطر تنها التماس میکردند و التماس💔
🍃۶ روزِ تمام پلاسکو سوخت و آتشنشانها تلاش کردند مردم را بیرون بیاورند.گه گاهی پرستویِ سوختهای هم به بیرون میرسید و آنلحظه بود که #کربلایی به پا میشد.
.
🌱لباسی سوخته...پوتینِ سوخته... ماسکِ اکسیژنی که زورش به آتش نرسیده بود.و تنها پیکرهای سوخته بود که تسلایِ قلبِ به آتش کشیده رفقایشان میشد.
.
🍃پلاسکو خاموش شد و مردم، عزیزِ سوختهشان را در آغوش کشیدند اما آنچه باقی ماند ؛ یاد و خاطره شیردلانی است که عاشقانه به آتش زدند و سوختند اما مردمشان را تا حد توان بیرون آوردند... تاجایی که آتش خودشان را هم به#آغوش کشید🖤
.
🌱چندسالیست از لرزیدن پلاسکو میگذردو پلاسکو خاموش، میان هیاهو هاست اما یادِ آنهایی که خودشان فدایِ نجاتِ مردمشان کردند، تا ابد در یادها باقیست.
.
"آتش نشانی شغل نیست، #عشق است
جز عشق، چه چیز تو را به کام آتش میکشد؟
و تو جز عشق، جان را فدایِ چه میکنی؟!"
.
✍نویسنده:#زهرا_قائمی
.
به مناسبت سالروز شهادت
#شهدای_آتش_نشان_حادثه_پلاسکو
.
📅تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱۳۹۹
.
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا
بسم ربّ الزهرا(س)
🍂دفترم اینبار قرار است به وصف شهیدی با اخلاص و باایمان مزیّن شود. شهیدی از دیار انسانهای #شریف و آزاده و بزرگ شده در خانوادهای مذهبی و زحمتکش.
🍂شور و هیجان دوران نوجوانیاش را با فعالیت های #انقلابی گره زده و عاشقانه در این راه خدمت میکرد. سال ۵۸ که عراق بر کوس جنگ خواند، جانش را در دست گرفت و هم نوای کاروان عشاق راهی شد✌️
🍂جنگ تمام شد اما او هنوز در بین زمینیان سیر میکرد گویی خدا او را برای #کربلایی دیگر کنار گذاشته بود.
🍂پس از سال ها انتظار بالاخره رسالت جدیدش را یافت، نه در ایران بلکه در #سوریه؛ رسالتی که مرحمی برای روح بی قرارش بود.
🍂گفته بود : دیگر بر نمیگردم مگر اینکه برَمگردانند.
پای حرفش هم ماند! در روزهایی که جایش بین زنجیرزن های #اباعبدالله خالی بود، پیکر مطهرش را به ایران آوردند😭
🍂و مگر #شهادت جز برای آنهایی است که #شهیدانه زیستهاند و حب این دنیای فانی را در دل راه ندادهاند؟!
✍نویسنده : #محدثه_کربلایی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_حاج_حمید_مختار_بند
📅تاریخ تولد : ۱۳۳۵
📅تاریخ شهادت : ۲۰ مهر ۱۳۹۴
📅تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی