eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
♡نون‌و‌القلم♡ . 🍃تقویم پیش رویم سیزدهم دی ماه را نشان میدهد همان روزی که دلم جامه عزای را زودتر به تن کرد پرواز مقاومت و همراهانش عطر فاطمیه را زودتر به این شهر آورد و داغی عظیم و سخت بر دلمان نشاند😞 . 🍃و حال کبوتر خیالم بر روی بال هواپیما می‌نشیند، ساعت از دوازده گذشته و به نیمه های شب میرسیم. هرچه به ساعت های پایانی نزدیک میشویم کبوتر بیقرار تر دور سر میگردد❣ . 🍃میهمانان بغداد سوار ماشین میشوند که حرکت کنند. ذهنم از همه شان گذر میکند و به ح.ا.ج ق.ا.س.م می‌رسد. آرامشی عجیب در چشمانش موج میزند. . 🍃از دلش خبر دارم محکم به سینه میکوبد برای وصال هرچه زودتر به میخواهد سینه را بشکافد و بیرون بیاید. دلش برای اربابش میتپید و هیجان این وصل را خوب درک کرد که به این دوری خاتمه داد😓 . 🍃ساعت یک و بیست؛ ناگهان به خود لرزید. فرودگاه بغداد گودی قتلگاه شد و تن های پاره پاره، گواه آن بود که اینجا دوباره‌ شده‌است... . 🍃پیش چشمان کبوتر لاله ها سوختند.کبوتر بغض کرد و آه کشید یادش به غم حسین آمد که چگونه با حسرت از اینجا به اربابش سلام میداد و ساعت آخر چه زیبا خریدارش شد... . 🍃شد دوباره برای ارباب و یاسی که بین آهن پاره های ماشین رنگش به کبودی گرایید و در آتش کینه دشمن سوخت😔 . 🍃سیزده دی نود و هشت، ساعت یک و بیست دقیقه بامداد به وقت پرواز حسین پور جعفری، ح.ا.ج ق.ا.س.م و همراهان... . ✍نویسنده : . 🌺به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۸ فروردین ۱۳۴۲ . 📅تاریخ شهادت : ۱۳ دی ۱۳۹۸. بغداد . 📅تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱۳۹۹ ‌. 🥀مزار شهید : گلزار شهدای کرمان .
❄️ برف آهسته می‌بارید ، زمین پیراهن سفید به تن کرده بود و هلهله کنان پذیرای بود. مادر از پنجره زمستان را تماشا می‌کرد. . ✨ موهای سپید درخت پرتقال را می‌نگریست گیسوان او هم دست کمی از موهای درخت نداشت...زمین را نگاه می‌کرد هنوز رد پایش در حیاط به یادگار مانده بود بعد از سه سال صدای خنده ها و شیطنت های محمد حسین همان طراوت قبل را داشت. ذهنش به بیست و پنج سال پیش رفت آن زمان که صدای گریه نوزادی در خانه پیچید اذان و اقامه در گوشش خواندند و نامش را محمد حسین نهادند. لحظه ای را به یاد آورد که دردانه اش را به آغوش کشید و جاذبه کاری کرد که پیوندی وَرای پیوند مادر فرزندی میان او و محمد حسینش ایجاد شود😍 . ❄️ آرزوی مادر دیدن محمد حسین در لباس خادمی بود و خداوند چه زود مادر را به آرزویش رساند. به فراز بأبی أنتَ وَ اُمی و نَفسی و... زیارت عاشورایش جامه عمل پوشاند و به فرزندش که اذن پرواز میخواست این اجازه را داد پرواز به سوی ، جایی که عباس های زینب گرد هم آمده بودند پسر او هم یکی... . ✨ و تقویم به اسفند نود و شش میرسد و دوباره را در تهران به تصویر میکشد ، هوا گرگ و میش است و صدای اذان صبح در خیابان پاسداران می‌پیچد. تنی چاک چاک کف خیابان افتاده ، مادر این صحنه را میبیند و قتلگاه پیش چشمانش جان میگیرد ، تنی تیر باران که خون سرخش فرش خیابان شده ، کفتار ها بوی خون مشامشان را پر کرده و هیچ جوره نمی‌شود از دور پیکر دورشان کرد که با پنجه های تیزشان تنش را می‌درند و آخرین نفس های خیسش به گوش می‌رسد که همراه اذان زمزمه می‌کند: أشهَدُ‌أن‌لاإلهَ‌إللّٰه وَ أشهَدُ‌أنَّ‌مُحَمَّدًرَسول‌ُاللّٰه... و آرام چشمانش را میبندد ، در اُمُّ‌القُری جهان اسلام ، خیابان پاسداران دوباره به پا شد و تولدی دوباره برای خادم رایت‌العباس رقم خورد... تولدت مبارک مدافع امنیت...♥️ . ✍نویسنده: . 🌸به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد: ٢٣ دی ۱٣٧۴ . 📅تاریخ شهادت: ۱ اسفند ۱٣٩۶ . 📅تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید: امامزاده علی اکبر چیذر .
🍃 شهر گُر گرفته بود! انگار نه انگار قلبِ زمستان می‌تپید!!چند ساعتی؛ همه چیز در آتش می‌سوخت و هر بار شعله ها از گوشه و کنار زبانه‌ای تازه می‌کشیدند. . 🌱همه چیز تحت کنترل بود حتی زبانه‌های بی‌رحم و خانمان سوز اما...اوضاع وقتی از دست رفت که پنجاه ساله، تاب و توان از دست داد و ناگاه همه چیز را بلعید! . 🍃حالا از آن ساختمانِ سوزان؛ تلِّ عظیمی از خاک و سنگ و آهن به چشم می‌خورد و آتش در قلبِ آنهمه خاک و مصالح،هنوز می‌سوخت😥 . 🌱چشم‌ها خیره به آن ساختمان فروریخته و قلبها پر تپش برای جانهایی که محصور در آتش بودند. . 🍃دما هر لحظه بالاتر می‌رفت و راه ارتباطی تنگ‌تر...تاجایی که صدایِ هیچ به بیرون از شعله ها نمی‌رسید! . 🌱اولویتِ نه رفقایِ خودشان بلکه مردمی بودند که در آتش می‌سوختند و عزیزانشان این بیرون چشم به راه و مضطر تنها التماس می‌کردند و التماس💔 🍃۶ روزِ تمام پلاسکو سوخت و آتش‌نشان‌ها تلاش کردند مردم را بیرون بیاورند.گه گاهی پرستویِ سوخته‌ای هم به بیرون می‌رسید و آن‌لحظه بود که به پا می‌شد. . 🌱لباسی سوخته...پوتینِ سوخته... ماسکِ اکسیژنی که زورش به آتش نرسیده بود.و تنها پیکرهای سوخته بود که تسلایِ قلبِ به آتش کشیده رفقایشان می‌شد. . 🍃پلاسکو خاموش شد و مردم، عزیزِ سوخته‌شان را در آغوش کشیدند اما آنچه باقی ماند ؛ یاد و خاطره شیر‌دلانی است که عاشقانه به آتش زدند و سوختند اما مردمشان را تا حد توان بیرون آوردند... تاجایی که آتش خودشان را هم به کشید🖤 . 🌱چندسالیست از لرزیدن پلاسکو می‌گذردو پلاسکو خاموش، میان هیاهو هاست اما یادِ آنهایی که خودشان فدایِ نجاتِ مردمشان کردند، تا ابد در یادها باقیست. . "آتش نشانی شغل نیست، است جز عشق، چه چیز تو را به کام آتش می‌کشد؟ و تو جز عشق، جان را فدایِ چه می‌کنی؟!" . ✍نویسنده: . به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱۳۹۹ .
بسم ربّ الزهرا(س) 🍂دفترم این‌بار قرار است به وصف شهیدی با اخلاص و باایمان مزیّن شود. شهیدی از دیار انسان‌های و آزاده و بزرگ شده در خانواده‌ای مذهبی و زحمتکش. 🍂شور و هیجان دوران نوجوانی‌اش را با فعالیت های گره زده و عاشقانه در این راه خدمت می‌کرد. سال ۵۸ که عراق بر کوس جنگ خواند، جانش را در دست گرفت و هم نوای کاروان عشاق راهی شد✌️ 🍂جنگ تمام شد اما او هنوز در بین زمینیان سیر می‌کرد گویی خدا او را برای دیگر کنار گذاشته بود. 🍂پس از سال ها انتظار بالاخره رسالت جدیدش را یافت، نه در ایران بلکه در ؛ رسالتی که مرحمی برای روح بی قرارش بود. 🍂گفته بود : دیگر بر نمی‌گردم مگر اینکه برَم‌گردانند. پای حرفش هم ماند! در روزهایی که جایش بین زنجیرزن های خالی بود، پیکر مطهرش را به ایران آوردند😭 🍂و مگر جز برای آنهایی است که زیسته‌اند و حب این دنیای فانی را در دل راه نداده‌اند؟! ✍نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۳۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۰ مهر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه