eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشق ❤️که باشی ، از همه چیز میگذری. مثل مجیدبقایی که دانشجوی پزشکی بود اما همه چیز را رها کرد و پای انقلاب🌸 و دفاع مقدس 🌺ماند. . خدمت کرد، صادقانه ، عاشقانه و خالصانه.. . دیدار امام خمینی را فدای شناسایی محل عملیات والفجر کرد، راهی شدند.سوره فجر🌹 را حفظ می کرد. يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى‌ رَبِّكِ‌ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي‌ وَ ادْخُلِي جَنَّتِي. . ذکر لبش📿 شده بود.‌‌.‌به رفیقش گفت می شود انسان به چنین مرتبه ای برسد؟ شاید خودش هم نمی دانست خدا جواب سوالش را با شهادت🥀 می دهد.. عدو شود سبب خیر☘ اگر خدا💚 خواهد و خمپاره ای ، مجید را با خون مطهرش❣ غسل داد.‌.‌‌‌‌‌‌ . نمی دانم مزد نمازشب😞 و مناجات سحرگاهش😭 را گرفت یا دعای خیر مادر 💐، عاقبت بخیرش🕊 کرد.. . اما می دانم ، بهمن ، ماهی بود که اولین روزش را به یمن آمدن مجید🎊 جشن گرفت و ۲۴ سال بعد ، نهمین روزش ، به مناسبت رفتن مجید ، لباس عزا🏴 بر تن کرد.. و چه دل پری دارد😔 ماه بهمن. . امروز روز شکفتن غنچه وجود مردی است که در راه معبود ، شهید شد. تولدت مبارک شهید عاشق .🎂 . ببخش 💐که ما هنوز هم نتوانستیم شما را بشناسیم. . اگر دریاها مرکب و تمام درختان دنیا قلم✏️ شوند ،بازهم دفتر📒 زمین برای توصیف غیرت🌴 و مردانگی🌳 شما کم است... . براستی چند چفیه خونی شد تا چادری خاکی نشود؟؟ . نویسنده : . به مناسبت تولد . ❤️تاریخ تولد❤️ : ۱۳۳۷/۱۱/۱ . 🖤تاریخ شهادت🖤 :۱۳۶۱/۱۱/۹ . 📇تاریخ انتشار طرح📇 : ۱۳۹۸/۱۰/۳۰ . ❣محل شهادت❣ : فکه . 🥀محل دفن🥀 : بهبهان
این روزها کوچه ها ، بوی غریبی 😔 می دهد..پرچم مشکی رنگ با نوشته قرمز (س) ، به هر رهگذر ِ غافل از زمان ، یادآور ایام 🏴 می شود. . دلم💔 غم دارد ، بغض های انباشته😓 دلم ، با هر شب ِفاطمیه ،گلویم را می فشارد و حتی اشک😭 هم نمی تواند کمی از این درد جانکاه را بکاهد‌.‌‌ . خوش به حال ، که به عشق واقعی❤️ لبیک گفتند و با خونشان ، عهدنامه بندگی را امضا ✍کردند. خوش به حالشان که شب های جمعه، مهمان حضرت مادر😔 هستند.و چه خوشبخت اند 💚آنها که برایشان مادری می کند. . عده ای 🥀.عده ای 🕊 و عده ای فقط اسمشان در لیست📝 شهدا است و آنقدر هستند😥 که هم از زندگی نامه آنان ، بی خبر است.. . شهید🌺 کشاورز را می گویم... بیست ساله که اقتدا به 🌹ارباب کرده است. . کشاورز با ایمانی، که ببشتر اوقات را صرف کمک به همسایگان و اطرافیان کرده است. . به دنبال وصیت نامه اش📜 بودم که به چند خط رسیدم با یک دنیا مفهوم زیبا؛ سفارش کرده بود که مانع رفتن کسی نشوید؛ که باید بعدها در محضر خداوند 💜سبحان ، جوابگوی 😰 باشید که داغ ۷۲ شهید💐 را دید . . ای شهید تو را قسم به همان عقیله بنی هاشم ، برایمان کن 📿راه را گم نکنیم😔. همانگونه که 🖤 به پای ماند 😞 ، همانگونه که ☘ ، به پای ماند 😓. بتوانیم همانگونه پای 😭 بمانیم.برایش یار باشیم و با سیلی به صورت اش😥 نزنیم.. . برای شفای دلمان💔 و در فرج امام زمانمان❣ دعا کن... به قلم : . به یاد . ❤️تاریخ تولد❤️ : ۱۳۴۲/۱۰/۷ . 🖤تاریخ شهادت🖤 : ۱۳۶۳/۸/۳۰ . 📇تاریخ انتشار طرح📇 : ۱۳۹۸/۱۱/۳ . ❣محل شهادت❣ : محور سردشت . 🥀محل دفن🥀 :امامزاده سید و سالار کازرون . .
بسمِ رب العشق❤️رب الحسین... . پلک خورشید🌞 که پرید؛ نگاهت را به روی جهان گشودی. . در صبحدم ِ ششمین ِ روز، از دومین ماهِ آخرینِ فصل ِسال و این شروعی🌺 بود برای پایانی زیبا. . جسمت که رشد میکرد، روحت هم همراهش قد 🌴میکشید. اما ؛از جایی به بعد تنها روحت بود که بزرگ میشد،قد میکشید و جایش در جسم تنگ و تنگ تر میشد🌿. . مزین به نامِ 💚عالمیان بودی و البته جوینده. . صحت شُهرَتَت وقتی نمایان شد ؛که ، به دنبال آرام کردن روحِ بزرگت، سر از 🕊 درآوردی.میجُستی تا آرام کنی آن دلکنده 💔از جهانِ مادی را. . قرارت را در پرواز یافتی و این یعنی یک قدم نزدیکتر به مقصد. . بعد ها شدی قرارِ روحِ ملتهبِ همه آنهایی که پرواز را برای آرامش💜 انتخاب کرده بودند. . و حالا قرارِ روحِ همه مان شدی.حتی ما واماندگانِ اسیرِ زمین😔. . ساعاتی پس از آخرین پروازت، که روح بلندت برای همیشه در آسمان ماند 🕊،صدای هلهله عرشیان به گوش تمام عالم رسید.خوشحال بودند که همجنس دیگری 🥀از خودشان را به آغوش کشیده اند. آسمان را ریسه کشیدند به یمن قدومت و برق چشمان😍 تو یعنی به مقصد رسیده ای. . جسم زمینی ات،گنجایش روح بلندت🍃 را نداشت.برای همچون روحی ،کوچک بود و تو مرد تسلیم شدن ☺️نبودی.این را انتخاب های سخت ✅ثابت کرده بود! همچون کوه نوردی که بلندترین قله را فتح کرده باشد؛کنار درب 💐 نشستی تا نفس تازه کنی. . کسی چه میداند؛شاید مهیای دیدار یار میشدی🌹.! . لطفی کن.گاهی نگاهی به خسته گان زمینی 😔بینداز.در مرام نیست جاماندگان😭 را به حال خودشان رها کنند. . (ع)؛ هنوز هم پس از قرن هاجاماندگان😥 را با خود میبرد.در مرام دانش آموختگان ، بی توجهی جای ندارد. . سلام ما را به اربابمان برسان.بقیه را خودش میداند.😭 . راستی؛ در گوش آسمان چه گفتی که پاسخت ، آغوش امن💓 شد؟! . ❤️ مِنَ المومنینَ الرجالُ صَدَقوا ما عاهَدُالله عَلَیه‌‌‌...فَمِنهُم مَن قَضا نَهبَه وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر وَ ما بَدَّلوا تَبدیلا...❤ . نویسنده : . به مناسبت 🎂تولد 🎂 . ❤️تاریخ تولد❤️ : ۱۳۶۴/۱۱/۶ . 🖤تاریخ شهادت🖤 : ۱۳۹۷/۱۲/۲۲ . 📇تاریخ انتشار طرح📇 : ۱۳۹۸/۱۱/۵ . 🥀محل دفن🥀 :گلزار شهدای شهر رشت .
🌹، واژه‌ای است از ابتدای تاریخ تا انتهای ابدیت. . 🥀، کلمه‌ای است به بلندای چادری خاکی و زمینی شده. . 💚، جایگاهی است که همه‌ی لبه‌های تیز زندگی را سوهان🌱 خواهد کشید و دنیا را ملموس‌تر و قابل تحمل‌تر خواهد کرد. . ، که گاه از بنی اسرائیل هم داغ‌تر شده و 😔 بر دل کسانی زدند که خدا از آنها یاد می‌کند. . ما بجایی رسید که دخت پیامبرش با اهل بیت‌اش، شبانه بر در خانه‌ی و کوبید تا بیدارشان کند. اما ؛ که در کمین لحظه‌هایی است که ما خود را به نزدیک‌تر می‌دانیم😔. . ، استراتژی بدی است ؛ در قبال که هر نفس‌ اش بادی‌ است سهمگین برای شعله ور ساختن آتش🔥 دوزخ. . به جایی رسیدند که با دست بسته زیر پا گل 🥀زندگی‌اش را 😭 می‌دید. . آخ از جهل 😓 و بازی با الفاظ دهن پر کن. . گفتند علی دیر آمدی و ما با بیعت کرده‌ایم، حال آنکه امت باید به دنبال امام معصوم 😢خود باشد. . در آخر امتداد یافت تا به بغض علی😓 تبدیل شد و کار جامعه ِ سکوت شد ، بریدن سر خون خدا😭.. . نگذارید در ِ خانه ولایت بگیرد.😭 💔.💔 . نویسنده : . 🖤به مناسبت 🖤 .
🍂قلم در دست میگیرم تا بنویسم از تو...✍ . تویی که حضورت، . زندگی را به لحظه ها تزریق میکرد...! . 🍂دست بوسِ بودی و سجده گاهت، خاکِ پای بی بی سه ساله ای که برخلاف سن کمش، گره های بزرگ باز میکند.🍃 . 🍂التماس های در گوش زمان مانده، آن روزها که پیاده به سمت حضرت عشق میرفتی. . 🍂با تو جمله ے_گر دخترکی پیش پدر ناز کند_مجسم شده است.🕊 تا بوده، تو، سر به دیوار میگذاشتی و زار میزدی، چند صباحیست دیوار هیئت به عکس تو تکیه کرده...!! . 🍂کتیبه ها با ذکر حسینت زار میزنند😭 رفتنت توان از جانها گرفته...! . 🍂چه که علیِ سه ساله رابه یاد تو به آغوش میکشد، چه رفقایت که سر به دیوار گذاشته و به گوشه ای خیره میشوند...!😞 . 🍂انگار موروثی است. روزی مادری بین در و دیوار و حالا هم پسری میان شعله ها...😭 و چه خزان شده! . 🍂جسمی سوخته... تنی ... امان از دلِ زینب💔😭 . 🍂ماهرچه شد، ز تنت جمع کرده ایم وای بر دلمان، چقدر کم شدی امید💔 . بوی دنیا نمیداد که اگر میداد انتخاب مادر نمیشدی با پروازی ویژه به وقت ... . 🍂پروازت سوزِ بهمن را با قلب مادرت شرمنده کرد... با این خبر موهای مادر شد؛ حواست هست؟😔 . 🍂از همان روز که رفتی، زمستان آمد بعد تو و چه فرقی دارند؟! راستی امید، امیدی به دل هایمان هست؟😔 به زندگیهایمان؟ . 🍂با این اوضاع، آرزوی میکنیم خنده دار نیست؟ . کن... امیدواریم به اجابتش😔 . "ولاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتا بَل اَحیاءُ عِندَرَبِهِم یُرزَقون"⚘ . 🍂اینچنین است که حضورت حس میشود...😍 . ✍نویسنده: 🎨 طراحی چهره: @atena_shaeri_art ⁦🖌️⁩ طراحی پوستر: @mahdi_graphic . به مناسبت شهادت . 📅تاریخ تولد :۱۳۶۸/۱۰/۲ . 📅تاریخ شهادت: ۱۳۹۷/۱۱/۲۴ . 📇تاریخ انتشار :۱۳۹۸/۱۱/۲۳ . ❣محل شهادت: زهدان . 🥀محل دفن: گلزارشهدا اصفهان .
🍃 بعضی ها آفریده می‌شوند برای ،برای ، برای و بعضی می‌شوند تا بمانند. . 🌱 تو آفریده شدی و آسمان بودی در آغوشِ زمین چه خوشبخت بود زمین که چند صباحی تو را مهمان داشت.♥️ . 🌾 زرق و برق نگهدار تو نشد! چرا که تو از ابتدا برای بودی و روحتِ طاقتِ این همه شلوغی و بی‌رحمی را نداشته! همین لطافت و بزرگیِ روح پایت را به باز کرد...♡ . 🌱 مقارن شده با شروع و تو آن فرزندِ خلفی بودی که رفتی تا را بگیری.😢 . 🍃 خانطومان؛ میدانِ تو بود آنجایی که آسمان روحت را به کشید و زمین بوریایی شد برای جسمِ اربا اربایت...💎 . 🌾 ، چند صباحی را سر بر دامانش، دور از هیاهوی شهر سپری کردی اما چشم انتظاریِ تو را باز‌گرداند.❣ . 🌱 حالا منزلگاهِ ابدی‌ات مسیرِ گاه و بی‌گاه بچه هاست و تو از آسمان، نظاره گرِ دلتنگی‌ها، لبخند می‌زنی.🙂 . 🍃 در این وانفسایِ زر و زور و تزویر؛ را بگیر... مبادا گردبادِ دنیا ما را ببلعد.🌪 . به وصل خود دوایی کن دیوانه ما را...💔 . ، مدافعِ زینب . ✍نویسنده: . ☀️به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد: ۶ دی ۱۳۶۶ . 📅تاریخ شهادت: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ . 📅تاریخ انتشار: ۶ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزارشهید :آمل امامزاده ابراهیم .
♡بسم رب الشهید♡ . 🍃کتاب دلدادگی را ورق میزنم به سیصد و شصت و پنج روز پیش میروم چشمانم خط به خط کتاب را می‌کاود و با هر کلمه بغض میکنم: آسمان گرگ و میش است، ابرها از هم سبقت گرفته اند و باران منتظر است تا پیک آسمانیان را به دستمان برساند. . 🍃 دلواپس به قاب عکس روی دیوار چشم دوخته ام. این چند وقت اخیر آرامش چهره اش اضطراب را میهمان دلم کرده بود. موهای سپیدش خستگی و دوندگی این سالها را به رخ میکشید. چشمانش خوابی عمیق را طلب میکرد و همین من را می‌ترساند که نکند... . 🍃شایعات امانم را بریده بود کانال های خبر را بالا و پایین میکردم تا اینکه نگاهم میخ یک خبر شد: حشدالشعبی عراق ابومهدی‌المهندس در این حمله موشکی به رسید. خبر های بالاتر را میخوانم انفجاری در فرودگاه ! نفسم در سینه حبس میشود آسمان می‌غرد و من بغض میکنم. . 🍃خبر ها میگفتند عمو ق.ا.س.م و پدر هردو در یک ماشین به شهادت رسیدند اما امان از دلم که باورش نمیشد به همین زودی پدر را در خوابی عمیق کنار رفیقش میبیند... اما....نه! . 🍃آسمان می‌بارد صدایی میگوید تن ارباً اربا پدر و عمو را کنار هم می‌بینی، پیش چشمانم جان میگیرد که علمش افتاده. پدری کنار پسر زانو زده و دنیای بعد از پسرش را لعنت میکند... . 🍃آتش انفجار را تصور می‌کنم جرقه ای در ذهنم کوچه را یادم می‌آورد یاسی که بین در و دیوار در آتش میسوزد، مگر نمی‌دانستند که یاس تاب در و دیوار ندارد؟ آه میکشم...تقویم، را نشان چشمانم میدهد و ارادت پدر یادم می‌آید... . 🍃من نیز همراه آسمان می‌بارم و روضه خوان میشوم دلم آرام میگیرد .ندایی از عمق وجودم آهسته میگوید: بابا جون! . ✍نویسنده: . 🌺به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۱۹۵۴. بصره . 📅تاریخ شهادت : ۳ ژانویه ۲۰۲۰. بغداد . 📅تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : وادی السلام نجف اشرف .
♡نون‌و‌القلم♡ . 🍃تقویم پیش رویم سیزدهم دی ماه را نشان میدهد همان روزی که دلم جامه عزای را زودتر به تن کرد پرواز مقاومت و همراهانش عطر فاطمیه را زودتر به این شهر آورد و داغی عظیم و سخت بر دلمان نشاند😞 . 🍃و حال کبوتر خیالم بر روی بال هواپیما می‌نشیند، ساعت از دوازده گذشته و به نیمه های شب میرسیم. هرچه به ساعت های پایانی نزدیک میشویم کبوتر بیقرار تر دور سر میگردد❣ . 🍃میهمانان بغداد سوار ماشین میشوند که حرکت کنند. ذهنم از همه شان گذر میکند و به ح.ا.ج ق.ا.س.م می‌رسد. آرامشی عجیب در چشمانش موج میزند. . 🍃از دلش خبر دارم محکم به سینه میکوبد برای وصال هرچه زودتر به میخواهد سینه را بشکافد و بیرون بیاید. دلش برای اربابش میتپید و هیجان این وصل را خوب درک کرد که به این دوری خاتمه داد😓 . 🍃ساعت یک و بیست؛ ناگهان به خود لرزید. فرودگاه بغداد گودی قتلگاه شد و تن های پاره پاره، گواه آن بود که اینجا دوباره‌ شده‌است... . 🍃پیش چشمان کبوتر لاله ها سوختند.کبوتر بغض کرد و آه کشید یادش به غم حسین آمد که چگونه با حسرت از اینجا به اربابش سلام میداد و ساعت آخر چه زیبا خریدارش شد... . 🍃شد دوباره برای ارباب و یاسی که بین آهن پاره های ماشین رنگش به کبودی گرایید و در آتش کینه دشمن سوخت😔 . 🍃سیزده دی نود و هشت، ساعت یک و بیست دقیقه بامداد به وقت پرواز حسین پور جعفری، ح.ا.ج ق.ا.س.م و همراهان... . ✍نویسنده : . 🌺به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۸ فروردین ۱۳۴۲ . 📅تاریخ شهادت : ۱۳ دی ۱۳۹۸. بغداد . 📅تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱۳۹۹ ‌. 🥀مزار شهید : گلزار شهدای کرمان .
"آنکس تورا شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند!..." . 🍃ای شهیدان...♡ شما خوب را فهمیدید و با پرواز بر بلندای آسمان،واژه ایی را آفریدید که بلندای آسمان در برابرش خجالت زده شد... . 🍂شما درس را به ما آموختید وما فرزندان همان انقلابیم،انقلابی که نورِ پروازِ شما چراغ آن را در دلهایمان روشن کرده،نوری که هرگز بی روشنی نمی ماندو راهی که تا همیشه ادامه دارد... . 🍃ای شهیدان...♡ برای فرزندانتان دعا کنید،دعا کنید در این دنیا که دست و پاگیر دلها شده دست و پایمان جایی گیر نکند،که ماهم نوری باشیم در آسمان پر فروغ راه شما...✨ . ✍نویسنده: . 🥀به مناسبت شهادت جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و.. . 📅تاریخ شهادت: ۱۵ دی ۱۳۷۳ . 📅تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۳۹۹ .
🍂قلم در دست میگیرم تا بنویسم از تو، تویی که حضورت، زندگی را به لحظه ها تزریق میکرد...! 🍂دست بوسِ بودی و سجده گاهت، خاکِ پای بی بی سه ساله ای که برخلاف سن کمش، گره های بزرگ باز میکند. 🍂التماس های در گوش زمان مانده، آن روزها که پیاده به سمت حضرت عشق میرفتی. با تو جمله ے_گر دخترکی پیش پدر ناز کند_مجسم شده است. تا بوده، تو، سر به دیوار میگذاشتی و زار میزدی، چند صباحیست دیوار هیئت به عکس تو تکیه کرده...!! 🍂کتیبه ها با ذکر حسینت زار میزنند، رفتنت توان از جانها گرفته...! چه که علیِ سه ساله رابه یاد تو به آغوش میکشد، چه رفقایت که سر به دیوار گذاشته و به گوشه ای خیره میشوند...!😞 🍂انگار موروثی است. روزی مادری بین در و دیوار و حالا هم پسری میان شعله ها... و چه بهارت خزان شده! جسمی سوخته... تنی ... امان از دلِ زینب😭 🍂ماهرچه شد، ز تنت جمع کرده ایم وای بر دلمان، چقدر کم شدی امید. بوی دنیا نمیداد که اگر میداد انتخاب مادر نمیشدی با پروازی ویژه به وقت ... 🍂پروازت سوزِ بهمن را با قلب مادرت شرمنده کرد... با این خبر موهای مادر شد؛ حواست هست؟😔 🍂از همان روز که رفتی، زمستان آمد بعد تو و چه فرقی دارند؟! راستی امید، امیدی به دل هایمان هست؟ به زندگیهایمان؟🥺 🍂با این اوضاع، آرزوی میکنیم خنده دار نیست؟ کن... امیدواریم به اجابتش... "ولاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتا بَل اَحیاءُ عِندَرَبِهِم یُرزَقون" اینچنین است که حضورت حس میشود... ✍نویسنده: 🕊به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۲ دی ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت: ۲۴ بهمن ۱۳۹۴.زاهدان 📅تاریخ انتشار :۲۴ بهمن ۱۳۹۹ 🥀محل دفن: گلزارشهدا اصفهان
🍃شهید محمد سال۱۳۴۲ در روستای پاقلعه از شهر بابک کرمان دنیا آمد. در سن دو سالگی پدر را از دست داد با کمک مادر درس خواند. تا مقطع دوم دبیرستان، جنگ آغاز شد. شهید محمد درس را رها کرد و به رفت. تا آخر جنگ کنار اش، ح.ا.ج ق.ا.س.م جانفشانی کرد. بعد از جنگ به ادامه داد و در رشته مدیریت کارشناس شد. تشکیل داد و صاحب دو دختر و یک پسر. ولی باز هم در کنار ح.ا.ج ق.ا.س.م به مبارزه مشغول شد؛این بار با . 🍃 زمان بازنشستگی اش، با آغاز کار تبلیغ و شهادت در کاروانهای با عنوان جنگ رقم خورد. فروردین سال ۹۲ با دیدن حال پریشان ح.ا.ج ق.ا.س.م در مراسم عزاداری ایام در خانه سردار، متوجه وخامت اوضاع جنگی در شد. خانواده را آماده وداع کرد. علی رقم ناراحتی دوری از خانواده و مخالفت سردار، رفت. دو ماه در سوریه به نبرد با پرداخت. به خانه آمد ولی دلش در دمشق، حرم بی بی زینب و خانم رقیه سلام الله علیها جا مانده بود. بعد از دو هفته دوباره خانواده را آماده وداع کرد؛ اینبار با حال خاص. 🍃چهار روز از آن خداحافظی خاصش گذشت. در اردوگاه استتار شده ای که نزدیک دشمن تشکیل داده بود، به جهت قد و قامت بلندش مورد دیدرس قرار گرفت و با یک گلوله به شهادت رسید. پیکرش با خبر شهادتش آمد. ح.ا.ج ق.ا.س.م خود مراسم خاکسپاری اش را مدیریت کرد و در آخر مراسم در با شهید جمالی حرفهای ناگفته اش را گفت. اهدایی را به روی پیکر گذاشت. خاک تربت به دهانش ریخت و با دلی پر از غم بیرون امد و به دلجویی خانواده شهید جمالی مشغول شد💔 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ دی ۱٣۴٢ 📅تاریخ شهادت : ۱٢ آبان ۱٣٩٢ 📅تاریخ انتشار : ۱۱آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : دمشق 🥀مزار شهید : کرمان