🍃 با ذهنی درگیر، سخت مشغول انجام کاری بودم، اما به نتیجه نمیرسیدم. با کلافگی دست از کار کشیدم و آرام گفتم #یا_صاحب_الزمان!
🍃ناگهان خجالت همه قلبم را گرفت.
یادم آمد انقدر درگیر روزمرگیهایم شدهام که مدتهاست یادی از امام زمانم نکردهام. لحظهای با تمام وجود، معنای غربتش را فهمیدم.
🍃 امام #غریب است که منِ پُر از ادعا، خود را #منتظر و #عاشق او مینامم، اما به یادش نیستم، آخر کدام عاشقی لحظهای از یاد #معشوق خود غافل میشود؟ آن هم معشوقی که آمدنش گره از کار همه انسانها باز میکند؛ امان از ما، که چه غافلانه در گیر و دار روزمرگیهایمان او را فراموش کردهایم.
🍃 کارِ دنیا برعکس شده؛ آقا در انتظار ما نشسته که او را بخوانیم تا جوابمان دهد؛ اما ما آنقدر بیوفاییم که گاهی حتی حضورش را هم از یاد میبریم.
🍃 کاش صبحی نباشد، مگر اینکه به یاد او بیدار شویم؛کاش دعایی نباشد، مگر دعا برای #ظهور او؛کاش باور کنیم شلوغی و سردرگمی و آشوب ذهن و دل همه مردم دنیا، حاصل عادت کردن به زندگی منهای یاد و ذکر و حضور امام #مهدی است.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✍نویسنده: #گمنام
#جمعه_های_انتظار
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #جمعه
🍃شهدای گمنام زائران بسیاری دارند. هرکس که تیغ تنهایی به تنش بخورد و بغض صاحبخانه دلش باشد مهمان همیشگی شهدای گمنام است. اما هستند شهدایی همچون حاج شعبان که بر روی مزار نامشان هک شده اما در قلب و ذهن مردم #غریب اند.
🍃سرباز گمنام بود و هدفش تشکیل جامعه مهدوی برای آمدن هادی روزهای #ظلمت. برایش فرق نداشت ایران، آفریقا یا موصل. هرجا که پاگذاشت همه را #عاشق و دلباخته خود کرد. مثل همان روز های جنگ که سربازان صدام کم کم با رفتار و اخلاق نیکوی او، #حر شدند و برگشتند سوی حاج شعبان و دوستانش.
🍃حال در روزهایی که ندای #هل_من_ناصر_ینصرنی از حرم عمه سادات شنیده شد حاج شعبان راهی شد و بازهم مثل روزهای جنگ همه مجذوب او شدند و کمی بعد که شهادت روزی اش شد عده ای فهمیدند حاج شعبان نصیری، هم رزم نبوده بلکه مسئول لشکر بوده است. همان روز که غسل #شهادت کرد و موذن اذان ظهر شد و لحظاتی بعد به رسم #حضرت_زهرا در شعله های آتش سوخت.
🍃 نه دفتر و میز کاری داشت و نه قبول کرده بود درجه هایی را که باید روی دوشش میدرخشید. او مصداق یه سرباز واقعی برای #امام_زمان بود و با شهادت اجر خدمت خالصانه اش را گرفت.
🍃چهل روز بعد از شهادتش موصل آزاد شد و دوستانش از او با نام #جهان_آرا موصل یاد کردند. جای حاج شعبان ها خالی است در روز های حیرانی و پر از مشکل این روزها. کاش بودند و بدون نشستن پشت میز و صندلی #مسئولین، به فکر مردم و دردهایشان بودند...
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🌹به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_حاج_شعبان_نصیری
📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۳۷
📅تاریخ شهادت : ۵ خرداد ۱۳۹۶
📅تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : عراق، موصل
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃مولای غریب و تنهای من #پدر مهربانِ اهل عالم، سلام؛ میخواهم از غربتت بگویم غربتی که ۱٢ قرن است ریشه دوانیده، غربتی که اشک آسمان را جاری ساخته، که حتی برای برخی از محبانت #غریب و ناشناخته است، غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.
🍃از خود آغاز میکنم که اگر هر کس از خود شروع کند امر #فرج اصلاح خواهد شد. میخواهم به سوی تو برگردم یقین دارم بر گذشته های پرغفلتم کریمانه چشم می پوشی می دانم #توبه ام را قبول میکنی می دانم درهمان لحظه، روز، ماه و سال های غفلتم برایم #دعا میکردی...
🍃پدر جان با انکه نمی بینمتان ولی حس میکنم همه جا هوایم را دارید. مهربانم دفتری گرفته ام و هر زمان که #دلتنگتر و بیقرارتر میشوم برایتان نامه مینویسم گاه از آرزوی دیدارتان. گاه از شکایت هایم از زمانه، گاه خبرهای خوش.
🍃و مطمئنم که میخوانید و برای رفع مشکلم دعا میکنید امروز آمده ام که بنویسم مولای من اگر بیایی دیگر غمی نمی ماند دیگر شکایتی نمی ماند تو بیایی همه چیز و همه جا زیباست کینه نمی ماند حسد محو میشود همه جا #عشق می ماند و #محبت. پس پدرم میشود امروز هنگام #نماز دستهای مهربانت را به دعا بلند کنی و بفرمایی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج به حق حسین علیه السلام؟😭
✍نویسنده : #اشرف_صالحی
🥀#جمعه_های_انتظار
📅تاریخ انتشار : ٧ خرداد ۱۴۰۰
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا
☆بسم رب الزهرا
🍃از همه #دلبری کردیم، جز #مهدی...
دل مهدی را بردن، #هنر میخواهد که ما هنوز بی هنریم🥺
🍃میدانی!
#بدبختی ما بی هنران از آن جا شروع شد که با ان همه گنج های پنهان در درونمان باز هم به #بیراهه کشیده شدیم.
از چه رو؟
با نشناختن #اهل_بیت، با نشناختن #مولایمان...😔
🍃اما در این میان، هنرمندانی بودند که نه تنها به بیراهه نرفتند، بلکه با انتخاب هایشان عجیب دلبری کردند.
بلکه با انتخاب هایشان ما را به #تفکر وا داشتند.
انتخاب های آنها، #تلنگری شد برای #تامل ما،
یکی مانند #او ..
🍃اویی که هیچ چیز در این دنیا #آرامَش نمی کرد، جز وصال حق و خشنودی او.
اویی که حتی اگر از انتخاب هایش هم بگذری، مقدمه صفحات زندگی اش، #نماز_اول_وقت بود و اگر چند خط پایین تر می آمدی، می رسیدی به #نیکی_به_والدین و در اخرختم میشد به همنشینی با #زیارت_عاشورا🌹
🍃اما از او که بگذریم، می رسیم به همان خود بی هنرمان که در این روزهای #غریب که حالمان را عجیب گرفته، به فکر شناختن هم نیستیم، حال عمل کردنمان پیشکش...😓
♡ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج♡
✍نویسنده : #مونا_زارع
🥀به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_مدافع_حرم_حسن_غفاری
📅تاریخ تولد : ۲۵ شهریور ۱۳۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱ تیر ۱۳۹۴، سوریه درعا
📅تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : قطعه ۲۶ بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌱فرشتگان نگهبان در چهارم تیر ماه سال ۴۴ با گریه نوزاد#دختری به خانه ای در سنندج فرود آمدند. مامور بودند مراقبش باشند. به اذن پروردگار از حوادث روزگار به سلامت نگه اش داشتند. و به اذن پروردگار در زمستان سال ۶۰ زمانی که فقط ۱۶بهار را تجربه کرده بود، کنار رفتند تا تاریخ، سمیه ای دیگر را در کردستان ایران برای جهان اسلام نشان بگذارد.
.
🌱 دختری که در سن ۱۴ سالگی با کفار #حکومت_طاغوت،جنگیده بود ولی فرشته های نگهبان به اذن پروردگار از هجوم تازیانه ها حفظش کرده بودند. ولی در سن شانزده سالگی....
🌱یازده ماه فرشته های نگهبان با اشک دیدند، کفار کومله کردستان، دختر توحید جو و توحید خواه ایران را همچون #سمیه صدر اسلام، شکنجه میکردند تا به رهبر توحیدی اش توهین کند. آذر ماه سال ۶۱ ، کفار خسته شدند و سمیه احدگوی ایران را زنده به گور کردند. فرشته ها از طریق مردم روستا به گوش خانواده ناهید رساندند، دخترشان را با سر و بدن زخمی و موی تراشیده در روستاها چرخاندند ولی ناهید حسرت به دلشان گذاشت و ذره ای از اعتقادش به #انقلاب_اسلامی عقب نرفت...✌️
.
🌱مادر با#افتخار پیکر دخترش را به بهشت زهرای تهران آورد تا دور از چشمان کفار با او زندگی کند😢
.
✍️نویسنده: #نادره_عزیزی_نیک
.
🌺به مناسبت سالروز #تولد
#شهیده_ناهید_فاتحی_کرجو
.
📅تاریخ تولد:۴ تیر ۱۳۴۴
.
📅تاریخ شهادت:۱۵ دی ۱۳۶۱
.
📅تاریخ انتشار : ۳ تیر ۱۴۰۰
.
🥀مزارشهیده:بهشت زهرا
.
#گرافیست_الشهدا #شهیده
#استوری_شهدایی #غریب
🍁همیشه پا در #کاظمین که میگذارم حس غریبی نمیکنم، مکان و زمان عجیب بوی آشنایی میدهد؛ شاید دلیلش این باشد که خانه پدرش زیاد رفتهام و میدانم چه رنگ و لعابی دارد اباالجواد.
عجیب ناخن روی گچ میکشم وقتی فکر میکنم؛ #درد عجیبی است آن که همسر زندگیات که پابهپایت طی طریق میکند دختر #قاتل پدرت باشد و بدانی در آخر آن نطفه ناپاک دست خود را به خون تو نیز آغشته میکند.
.
🍁امام #غریب جوانم، دلم عجیب بند شماست چرا که هربار حاجتی از پدرتان داشتم شما را به او #قسم دادم.
.
🍁غریب ابن غریب، عجیب #روضهات بوی حسن میدهد، پارههای جگرش که میان تشت ریخت خواهرش و عباس و حسیناش بود آب دستش بدهد؛ خواهرت بود آقا جانم برای جوان مرگ برادرش گریه کند؟ پسرت توانست آب دستت بدهد تشنه جان ندهی؟ تا لااقل در یکی از روضهها خیالمان راحت باشد اماممان #تشنه جان نمیدهد؟؟
.
🍁بمیرم برایت که از خردسالی پدرت را گرفتند و نگذاشتند طعم #رئوف امام را کنارت بچشی، بمیرم برایت که سراسر زندگیات مجبور به تحمل چهره #قاتل بودهای و باز بمیرم برایت، برای سوز جگرت که هم #سم میسوزاند هم #مصیبتی که بر خاندان شما روا داشتند. کاش یکبار هم که اسمتان میآمد روضهها جلوی هم قطار نمیشدند.
اینبار اما میخواهم پدرت را به شما قسم دهم، بد گیر افتادهایم از هر طرف تیر میبارد بر ایمانمان، اجتماع، اقتصاد، فساد همه و همه چنگی میزنند و هرچه دم دستشان بیاید چنگ میزنند از قلب و ایمان و الفرار....
جان همان که قسمت دادهام منجیمان را برسان و نجاتمان ده
#یا_باب_المراد...
.
✍️نویسنده: #محمد_صادق_زارع
.
🍁به مناسبت #شهادت_امام_جواد(ع)
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #امام_جواد #مشهد #کاظمین
♡از یار بی وفا به امام غائب و تنها...♡
🍃آقاجان سلام...
اگر بگویم دوریات سخت است و زمان، بی قراریِ #منتظرها را شهادت می دهد، اغراق کرده ام...
🍃دلم گرفته نمی دانم شاید ترک خورده یا پیر شده از درد های آخرالزمان. #بغض مهمان همیشگی دلم است و #اشک، تنها رفیق روزهای بی کسی...😔
🍃مولا جان...
ببخش که در هیاهوی دنیا و خوشی ها فراموشت کرده ایم و همچون جد غریبت، #غریب مانده ای در میان شیعیان.
🍃هنوز برای عده ای، خورشیدِ پشت ابرهای گمراهی هستی. قدمی برنداشتیم و از طلوع #ظهورت چیزی نگفتیم...
🍃گناه کردیم و بیخیال ناله #وجدان شدیم. پرونده سیاه اعمال را دیدی و اشک ریختی و واسطه شدی برا بخششمان...🥺
🍃راه را گم کرده و از کوچه های #غفلت سردرآوردیم. با ایمان سست و دلِ لبریز از کینه و نفرت به هم ظلم کردیم و به کارهایمان افتخار...
🍃خیابان هایمان شبیه تالار عروسی شده و انسان ها، عروسک های پررنگ و لعاب پشت ویترین. عیب از #مسلمانی ما است اما دین را پیش چشم خیلی ها بد کردیم...😞
🍃دست به دعا گرفتیم و #حاجت ها را لیست کردیم و یادمان رفت برای #فرج دعا کنیم. عهد نامه نوشتیم اما مانند مردم #کوفه به عهدها عمل نکردیم. دلمان به وعده های دنیا خوش شد و شمشیر #گناه را تیزتر کردیم...
🍃یا صاحب الزمان...
ما رفیق نیمه راه بودیم اما مسلمها و حبیبها و حرّهای زمان به یادت هستند، برای ظهورت دعای فرج می خوانند، #جهاد می کنند و #شهید می شوند. به حرمت یاران خوبت ما را ببخش😓
🍃آقای من...
غرق شده ایم در باتلاق گناه اما امیدمان به ظهور است. بیا و نجاتمان بده. بیا و پایان بده به این هجران. بیا و انتقام سیلی #مادر را بگیر، انتقام رگ های بریده، گوش بی گوشواره و روزهای اسارت....
#این_الطالب_بدم_المقتول_بکربلا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
☆ #جمعه_های_انتظار☆
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
📅تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱۴۰۰
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃چند ساعتی از افطار گذشته و #زهر آرام آرام خود را به عمق جان میرساند.
جگرش میسوزد ولی افسوس که در خانه خود #غریب است😓
🍃غربت میراث #مادریست. دیروز میان #کوچه، امروز میان خانه ،فردا میان #گودال و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی غرق شده است...
🍃نگاه تارَش به کوزه آب اما فکرش میان کوچه های #بنی_هاشم است
نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد!🥺
🍃چشم بر هم میگذارد که پرده حجره کنار میرود: "برادرم حسن" و فرو میرود در آغوشی برادرانه... #حسین_علیهالسلام سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر، هق هقش را درون سینه آرام میکند.
🍃دستان برادر را میگیرد. سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود💔
🍃کمی آنطرف تر #عباس مردانه بغضش را فرو میدهد. دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد!؟😥
🍃چشمان بیفروغش روی اشکهای #زینب خیره میماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن"
🍃حسین لب میگشاید تا شاید پاسخِ سوالش، کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمیگویی، آن روز میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟"و پاسخش قطره اشکی میشود میانِ موهای سپیدِ برادر. موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است😔
🍃در آستانه حجره، مادر را میبیند. با همان #چادر_خاکی، دست به پهلو منتظر اوست. پشت سرش، #پیامبر و پدرش #علی با لبخند نگاهش میکنند.
🍃زینب را به حسین میسپارد و حسین را به عباس. صدای شیون که بلند میشود، بار دیگر #مدینه رخت عزا بر تن میکند...
🍃پیکرِ غرق تیرش را به خاک میسپارند و ماتم #بقیع را به آغوش میکشد. زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بیوفای مدینه میگذرند.
اما حسین چه بگوید از داغِ دلش!!
سخت است برادری، برادرش را خاک کند.
#امان_از_غریبی😞
🕊به مناسبت سالروز #شهادت #امام_حسن_مجتبی(ع)
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
📅تاریخ انتشار : ۲۲ شهریور ۱۴۰۰
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #غربت_بقیع #من_امام_حسنی_ام #حسینی_شده_ی_امام_حسنم
☆بسم رب الزهرا☆
🍃از همه #دلبری کردیم، جز #مهدی...
دل مهدی را بردن، هنر میخواهد که ما هنوز بی هنریم🥺
🍃میدانی! #بدبختی ما بی هنران از آن جا شروع شد که با آن همه گنج های پنهان در درونمان باز هم به بیراهه کشیده شدیم. از چه رو؟ با نشناختن اهل بیت، با نشناختن #مولایمان...
🍃اما در این میان، هنرمندانی بودند که نه تنها به بیراهه نرفتند، بلکه با انتخاب هایشان عجیب دلبری کردند. بلکه با انتخاب هایشان ما را به #تفکر وا داشتند. انتخاب های آنها، تلنگری شد برای تامل ما، یکی مانند #او ..
🍃اویی که هیچ چیز در این دنیا #آرامَش نمی کرد، جز وصال حق و خشنودی او. اویی که حتی اگر از انتخاب هایش هم بگذری، مقدمه صفحات زندگی اش، #نماز_اول_وقت بود و اگر چند خط پایین تر می آمدی، می رسیدی به نیکی به والدین و در آخر ختم میشد به همنشینی با #زیارت_عاشورا🌹
🍃اما از او که بگذریم، می رسیم به همان خود بی هنرمان که در این روزهای #غریب که حالمان را عجیب گرفته، به فکر شناختن هم نیستیم، حال عمل کردنمان پیشکش...😓
♡ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج♡
✍نویسنده : #مونا_زارع
🌺به مناسبت سالروز #تولد #شهید_مدافع_حرم_حسن_غفاری
📅تاریخ تولد : ۲۵ شهریور ۱۳۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱ تیر ۱۳۹۴، سوریه درعا
📅تاریخ انتشار : ۲۴ شهریور ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : قطعه ۲۶ بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍁 دلم تنگ، زبانم قفل و چشم هایم بارانی است.
زندگی نامه اش روضه ای بود ، برای دل گمشده من و تاریخ تولدش، تلنگری برای من که روزهایم بی هدف، شب می شوند.
🍁هم نام #غریب الغربا است. شاید هم ضامن آهو، ضامن عاقبت بخیری اش شد. ورزشکار قهرمانی که غیرتش اجازه نداد، بماند و خبر تهدید حرم #عقیله_بنی_هاشم را بشنود.
🍁وقتی ۱۹ ساله بود، سربند یا #علی_بن_ابی_طالب بر پیشانی بست و به هیئت فاطمیون پیوست و راهی سوریه شد. حتی خبر پدر شدنش هم نتوانست، قدم هایش را برای رفتن به #سوریه سست کند.
🍁نمی دانم از #اسارت عمه سادات و بچه های حسین چقدر دلش به درد آمده بود که می گفت، دعا کنید اسیر نشوم. اما، خواب ارباب بی کفن، شد تسکین ساعات اسیری اش و با ذکر #یا_زینب و یاعلی، سرش را از تن جدا کردند و باز هم ماجرای سری که در طبق گذاشتند. گویی هنوز هم شمشیر کینه علی، بر دست این اهالی کور دل است.
🍁ای #شهید خدا کند، فرزندت که بعد از شهادتت، چشم به دنیای بدون پدر گشود. اگر بهانه ات را گرفت؛ کسی عکس سر بریده شده ات را نشانش ندهد.
🍁راستی، چه به حال #مادرت آمد وقتی فیلم ذبح کردنت را دید. همان مادری که داغ برادر شهیدش را هم بر دل شکسته اما با ایمانش دارد.
🍁گویی تاریخ از این داغ ها بسیار بر دل دارد. در #کربلا هم، خواهری از روی تَل، شاهد لحظه ای بود که سر حسینش را از تن جدا کردند و مادری که در #گودال یا بُنَیَّ گفت..
🍁ای شهید، تورا قسم به اسیران عصر عاشورا، سفارشمان را به مادر کن و پیش ارباب کمی دعایمان کن، دعا کن #حر_زمان شویم، راه را گم کرده ایم...
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🕊به مناسبت سالروز #تولد #شهید_مدافع_حرم_رضا_اسماعیلی
📅تاریخ تولد : ۲۶ مهر ۱۳۷۱
📅تاریخ شهادت : ۸ بهمن ۱۳۹۲
📅تاریخ انتشار : ۲۸ مهر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت رضا مشهد
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
♡از یار بی وفا به امام غائب و تنها...♡
🍃آقاجان سلام...
اگر بگویم دوریات سخت است و زمان، بی قراریِ #منتظرها را شهادت می دهد، اغراق کرده ام...
🍃دلم گرفته نمی دانم شاید ترک خورده یا پیر شده از درد های آخرالزمان. #بغض مهمان همیشگی دلم است و #اشک، تنها رفیق روزهای بی کسی...😔
🍃مولا جان...
ببخش که در هیاهوی دنیا و خوشی ها فراموشت کرده ایم و همچون جد غریبت، #غریب مانده ای در میان شیعیان.
🍃هنوز برای عده ای، خورشیدِ پشت ابرهای گمراهی هستی. قدمی برنداشتیم و از طلوع #ظهورت چیزی نگفتیم...
🍃گناه کردیم و بیخیال ناله #وجدان شدیم. پرونده سیاه اعمال را دیدی و اشک ریختی و واسطه شدی برا بخششمان...🥺
🍃راه را گم کرده و از کوچه های #غفلت سردرآوردیم. با ایمان سست و دلِ لبریز از کینه و نفرت به هم ظلم کردیم و به کارهایمان افتخار...
🍃خیابان هایمان شبیه تالار عروسی شده و انسان ها، عروسک های پررنگ و لعاب پشت ویترین. عیب از #مسلمانی ما است اما دین را پیش چشم خیلی ها بد کردیم...😞
🍃دست به دعا گرفتیم و #حاجت ها را لیست کردیم و یادمان رفت برای #فرج دعا کنیم. عهد نامه نوشتیم اما مانند مردم #کوفه به عهدها عمل نکردیم. دلمان به وعده های دنیا خوش شد و شمشیر #گناه را تیزتر کردیم...
🍃یا صاحب الزمان...
ما رفیق نیمه راه بودیم اما مسلمها و حبیبها و حرّهای زمان به یادت هستند، برای ظهورت دعای فرج می خوانند، #جهاد می کنند و #شهید می شوند. به حرمت یاران خوبت ما را ببخش😓
🍃آقای من...
غرق شده ایم در باتلاق گناه اما امیدمان به ظهور است. بیا و نجاتمان بده. بیا و پایان بده به این هجران. بیا و انتقام سیلی #مادر را بگیر، انتقام رگ های بریده، گوش بی گوشواره و روزهای اسارت....
#این_الطالب_بدم_المقتول_بکربلا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
☆ #جمعه_های_انتظار☆
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
📅تاریخ انتشار : ۳۰ مهر ۱۴۰۰
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃سالهاست از #جنگ_تحمیلی میگذرد ولی هنوز یاد آن روزگاران در خس خس سینه ای حس میشود، در فریاد های موج گرفته ای که از نجات بچه ها و #سقوط شهر میگوید شنیده میشود، در نقص عضو هایی دیده میشود. اینان واژه جنگ را با تمام وجود لمس کردند. بعضیهایشان دل جا گذاشتهاند در اروند، فکه، #طلاییه و...
🍃بعضی ها نگاه دلتنگشان سر پست، نگهبانی میدهد که اگر ردی یا اثری از گمشدهشان پیدا شد آگاه شوند! یک سری هایشان هم در میدان قدم به قدم جای پای #رفیقهای_آسمانیشان میگذارند تا بلکه به آنها برسند🕊
🍃در این میان آنها که #جنگ ندیده اند قلم به دست گرفته و راوی صحنه های #مقتدرانه ای میشوند که به نام های مختلفی ثبت شده. قلم من، روایتِ صحنه ای به نام #علیاصغر_بشکیده را عهده دار شد.
🍃صحنه ای از مقاومت بچه های گردان #عمار به فرماندهی علیاصغر که در فاز دوم عملیات تنها یک گروهان مانده بود و او، که #یاعلی گویان برخاست برای حفظ خط با چند نفر!
🍃صحنه ای که پروردگار تقوایش را آزمود و او سربلند از این #آزمون بیرون آمد! صحنه همسفره شدن با کارگرانی که غذای اعیانیشان آبِگوشت بود آن هم روزهای بسیار خاص. قلمم مفتخر به نوشتن برای او بود، اویی که دلنوشته اش را اینگونه نگاشته بود: خدایا دوست دارم تنها و #گمنام باشم تا در غوغای کشمکش های پوچ مدفون نشوم!
🍃و عمق این مفهوم را آن زمان درک کردم که دیدم ما دیریست زیر خروارِ #گناهانمان دفن شده ایم و مدفنی متعفن ایجاد کرده ایم. این افتخار نیست و نبود برای منی که مقابلم اسوه ای از #ایثار و گذشت ایستاده و از خداوند طلب گمنامی میکند.
🍃وباز زمین سیصد و شصت و پنج روز به گرد خورشید گشت تا رسید به آن روز که علیاصغر در تاریخچه ذهن ها #غریب و گمنام ماند. به روز پرکشیدنش که اجر اخلاصش بود، به روز شهادتش. به وقت #عروج ملکوتیاش!
✨#تولدت_مبارک
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_علی_اصغر_بشکیده
📅تاریخ تولد : ٩ آذر ۱٣٣٨
📅تاریخ شهادت : ٢۰ اردیبهشت ۱٣۶۱
📅تاریخ انتشار : ۸ آذر ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : خرمشهر
🥀مزار شهید : گلزار شهدای بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی