eitaa logo
خانواده امن
210 دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
3 فایل
با لمس آدرسهای زیر عضو کانالهای ما در تلگرام و ایتا شوید: تفسیر قرآن: @alquran_ir نهج البلاغه: @nahj_ir صحیفه سجادیه: @sahifeh_ir اخلاق، اوج نیاز @nyaz_ir عرفان، اوج ناز @nazz_ir خانواده امن در ایتا @amn_org بیداری در ایتا @bidary_ir مدیریت: @bidaryir
مشاهده در ایتا
دانلود
💫💥💫💥💫💥💫💥 💫💥💫 💫💥💫مرحوم قاضی که از تجملات دنیا وارسته بود در نجف اشرف به قبرستان وادی السلام می‌رفت و ساعت‌های طولانی به تفکر و مکاشفه می‌پرداخت تا هر چه بهتر بتواند دل از دنیا کنده و به مشاهده دوست نائل شود. 💫💥💫مرحوم آیت الله محمد تقی آملی ـ از شاگردان آن بزرگوار ـ می‌فرماید: 💫💥💫من مدت‌ها می‌دیدم که مرحوم قاضی دو سه ساعت در وادی السلام می‌نشینند، 💫💥💫با خود می‌گفتم: «انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحه‌ای روح مردگان را شاد کند، کارهای لازم تر هم هست که باید به آن‌ها پرداخت!» 💫💥💫این اشکال در دل من بود اما به احدی ابراز نکردم، حتی به صمیمی‌ترین رفیق خود از شاگردان استاد. 💫💥💫مدتها گذشت و من هر روز برای استفاده از محضر استاد به خدمتش می‌رفتم، تا آن که از نجف اشرف بر مراجعت به ایران عازم شدم ولیکن در مصلحت بودن این سفر، تردید داشتم. 💫💥💫این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع  نبود. 💫💥💫شبی بود می‌خواستم بخوابم؛ در آن اتاقی که بودم، در تاقچه پائین پای من کتاب بود؛ کتاب‌های علمی و دینی. در وقت خواب، طبعا پای من به سوی کتاب‌ها کشیده می‌شد، 💫💥💫با خود گفتم: برخیزم و جای خواب را تغییر دهم یا لزومی ندارد، چون کتاب‌ها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته، و این، هتک حرمت کتاب نیست. بالاخره بنا بر آن گذاشتم که هتک حرمت نیست و خوابیدم. 💫💥💫صبح که به محضر استاد، مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم: فرمود: «علیکم السلام! صلاح نیست شما به ایران بروید. 💫💥💫و پا دراز کردن به سوی کتاب ها هم هتک احترام است.» بی اختیار هول زده گفتم: «آقا! شما از کجا فهمیده‌اید؟» 💫💥💫فرمود: «از وادی‌السلام فهمیدم 💫💥💫💥💫💥💫💥 @amn_org
💫💥💫💥💫💥💫💥 💫💥💫اجازه دهید "کلامتان" باعث قوتِ قلبِ دیگران شود... 💫💥💫"اعمالتان" زنجیرهایِ گره خورده دیگران را باز كند... 💫💥💫و "محبت"ِ شما نمایشی از محبت خالقِ مهربان باشد... 💫💥💫شبتون پراز محبت 💫💥💫💥💫💥💫💥 @amn_org
💎💎💎💎💎💎💎💎 💎💎💎 💎💎💎 💎 💎 💎 💎 💎💎💎 💎💎💎 امام صادق علیه‌السلام: 💎💎💎«ثَلاثَةٌ يَهدِمنَ البَدَنَ ورُبَّما قَتَلنَ: دُخولُ الحَمّامِ عَلَى البِطنَةِ، وَالغِشيانُ عَلَى الاِمتِلاءِ، و نِكاحُ العَجائِزِ» 💎💎💎سه چیز، بدن را فرسوده می‌کند و شاید فرد را هم بکشد: 💎💎💎حمام کردن با شکم پر، آمیزش با شکم پر و آمیزش با پیرزنان. 📘 منبع : من لا یحضره الفقیه، 💎 💎 💎 💎 💎💎💎 💎💎💎 💎💎💎💎💎💎💎💎 @amn_org
💎💎💎💎💎💎💎💎 💎💎💎 ۶۲ 💎💎💎سعی کنید؛ 💎💎💎 شرایط همدیگه رو خوب درک کنید 💎💎💎💎💎💎💎💎 @amn_org
💎💎💎💎💎💎💎💎 💎💎💎، 💎💎💎 دوران کودکی کردن و تمرین زندگی است؛ دوران بزرگسالی نیست. 💎💎💎وقتی لباس های مجلل و گران قیمت تن کودک می کنیم، دائماً او را تحت فشار می گذاریم که لباست رو کثیف نکنی. 💎💎💎یکی_از_ارزش_های_لباس_را گفتیم_که_برای_راحتی_است. 💎💎💎چه اشکالی دارد که بچه ها در جشن ها لباس راحت بپوشند و شکل بزرگترها نشوند، حتی دوسه دست لباس برایشان ببریم و فرصت بازی و خوش گذشتن برای آن ها فراهم کنیم و نه خودمان حرص بخوریم و نه عروسی را به کودک زهرمار کنیم که جُنب نخور کثیف میشه، پاره میشه و....  💎💎💎چرا لباس بچه ها را راحت انتخاب نمی کنیم که اگر کثیف شدن به جای حرص خوردن، ذوق کنیم و ناراحتی ایجاد نکنیم. قبلا ً هم گفتیم که همه چیز در زندگی حول محور رشد است، بازی کردن و کثیف کردن به رشد کودک کمک می کند. پس لباس پوشیدن بچه ها را دقت کنیم. 💎💎💎💎💎💎💎💎 @amn_org
💎💎💎💎💎💎💎💎 💎💎💎 💎💎💎در موقع ناراحتي گله خود را اظهار نكنيد.تحمل كنيد تا وقتي شما و شوهرتان در آرامش روحي  وخيال هستيد آن وقت شكايت خودتونو بگوييد و تنها باشيد فقط شما و شوهرت با لحن حرف زدن شما تند نباشد و بوي تحكم وبرتري جويي ندهد. 💎💎💎 طريقه گفتن شما طوري باشد كه واقعا يكراست برويد سر اصل مطلب .و ساعتها مقدمه چيني  نكنيد و رنجش خود را  به شوهرتان بفهمانيد.مثلا بگوييد:"من از اين كه تو فلان حرف رو پيش خانوادت به من زدي رنجيده خاطر شدم." و در ادامه بگوييد" چه خوب بود كه  اگر هم حرفي داري وقتي تنها هستيم به خودم بگويي" وامثال اينها ... 💎💎💎اينكه عاقل و متين و منطقي باشيد 💎💎💎💎💎💎💎💎 @amn_org
💎💎💎💎💎💎💎💎   💎💎💎 💎💎💎 💎💎💎 غروب یک روز بارانی زنگ تلفن به صدا در آمد.  زن گوشی را برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتی خبر تب و لرز شدید دختر کوچکش را به او داد.  💎💎💎 زن تلفن را قطع کرد و با عجله به سمت پارکینگ دوید ، ماشین را روشن کرد و به نزدیکترین داروخانه رفت تا داروهای دختر کوچکش را بگیرد. 💎💎💎 وقتی از داروخانه بیرون آمد ، متوجه شد بخاطر عجله ای که داشته کلید را داخل ماشین جا گذاشته است.  زن پریشان با تلفن همراهش با خانه تماس گرفت. پرستار به او گفت: که حال دخترش هر لحظه بدتر می شود. 💎💎💎 او جریان کلید اتومبیل را برای پرستار گفت. پرستار به او گفت که سعی کند با سنجاق سر در اتومبیل را باز کند. زن سریع سنجاق سرش را باز کرد ، نگاهی به در انداخت و با ناراحتی گفت: ولی من که بلد نیستم از این استفاده کنم.  💎💎💎 هوا داشت تاریک میشد و باران شدت گرفته بود. زن با وجود نا امیدی زانو زد و گفت: "خدایا کمکم کن." 💎💎💎در همین لحظه مردی ژولیده با لباس های کهنه به سویش آمد. زن یک لحظه با دیدن قیافه مرد ترسید و با خودش گفت: خدای بزرگ ، من از تو کمک خواستم آن وقت این مرد ... ؟!  💎💎💎 زبان زن از ترس بند آمده بود ، مرد به او نزدیک شد و گفت: خانم ، مشکلی پیش آمده؟  💎💎💎زن جواب داد: بله ، دخترم خیلی مریض است و من باید هرچه سریع تر به خانه برسم ولی کلید را داخل ماشین جا گذاشته ام و نمی توانم درش را باز کنم.  💎💎💎 مرد از او پرسید که آیا سنجاق سر همراه دارد؟! و زن فورا سنجاق سرش را به او داد و مرد در عرض چند ثانیه در اتومبیل را باز کرد. زن بار دیگر زانو زد و با صدای بلند گفت: "خدایا متشکرم." 💎💎💎 سپس رو به مرد کرد و گفت: آقا متشکرم ، شما مرد شریفی هستید. مرد سرش را برگرداند و گفت: نه خانم، من مرد شریفی نیستم. من یک دزد اتومبیل بودم و همین امروز از زندان آزاد شده ام.   💎💎💎 خدا برای کمک به زن یک دزد فرستاده بود ، آن هم یک دزد حرفه ای. زن آدرس شرکتش را به مرد داد و از او خواست که فردای آن روز حتما به دیدنش برود.   💎💎💎 فردای آن روز وقتی مرد ژولیده وارد دفتر رئیس شرکت شد ، فکرش را هم نمیکرد که روزی بعنوان راننده مخصوص در آن شرکت بزرگ استخدام شود ! 💎💎💎آری هم مرد سر کار شرافتمندانه ای رفت و هم زن مریضش مداوا شد 💎💎💎خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری 💎💎💎💎💎💎💎💎 @amn_org