🔸️شعر قشنگترین سلامها
🌸سلام کنید بچهها
🌱سلامتی میاره
🌸سلام همیشه با خود
🌱مهر و صفا میاره
🌸قشنگترین سلامها
🌱میخوای بگم کدامه؟
🌸سلامی از ته دل
🌱به سومین امامه
🌸خیلی خوبه که باشیم
🌱همیشه یاد حسین ع
🌸همیشه در شب و روز
🌱بگیم سلام برحسین ع
🌸مثل امام زمان عج
🌱که مهربان و دلسوز
🌸به جد مظلوم خود
🌱سلام میدن شب و روز
#سلام
خدا چه رنگیه..؟.mp3
3.18M
#خداشناسی۲
#رنگ_خدا
خداشناسی کودکان قسمت دوم :
خدا چه رنگیه ...؟
🔶️خداشناسی
✨✨اوست خدایی که جز او هیچ معبودی نیست، همان فرمانروای پاک، سالم از هر عیب و نقص، ایمنی بخش، چیره و مسلط، شکست ناپذیر، جبران کننده، شایسته بزرگی و عظمت است. خدا از آنچه شریک او قرار می دهند، منزّه است. اوست خدا، آفریننده و زیبا😇🤍🌱بابت همه نعمت هایش هزاران بار شُکر 🤲✨
#نیایش
#خدا_شناسی
10.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش مهارت نه گفتن
#مهارت_نه_گفتن
#مهارت_های_زندگی
#داستان_کودکانه
🌼مهارت نه گفتن
کفشدوزک کوچولو🐞 دوست داشت بین دوستاش دوست داشتنی باشد.
برای همین همیشه هر چی که آنها می گفتند قبول می کرد. اینکه روی کدام گلها 🌺🌸بنشیند. یا کدام مسیر را انتخاب کند.
یک روز یکی از دوستانش گفت بیا بریم اون طرف دره ببینیم چه خبره فکر کنم گلهای🌸🌺 زیادی آنجا باشد.
کفشدوزک کوچولو 🐞 که خیلی می ترسید من من کنان گفت باشه فقط بذار از مامانم اجازه بگیرم.
دوستش گفت نمیخواد میریم و زود برمی گردیم.
کفشدوزک کوچولو🐞 قبول کرد آنها رفتند به سمت آن طرف دره. اما آنقدر آنجا کوه⛰ و دشتهای شبیه هم بودند که احساس می کردند راه را گم کرده اند. کفشدوزک کوچولو 🐞ناراحت شد یک گوشه ای نشست و گریه کرد او حالا فهمیده بود که همیشه نباید با همه پیشنهادها موافقت کند...
در همین فکرها بود. که صدای باد💨 را شنید دوستش داشت همراه باد💨حرکت می کرد و فریاد می زد کمک...
کفشدوزک کوچولو 🐞فهمید که الان وقت گریه کردن نیست وباید به کمک دوستش بشتابد.
باسرعت تمام بال زد و دست دوستش را گرفت و با او زیر یک صخره پناه گرفت
دوستش به کفشدوزک کوچولو🐞 گفت حالا چطور راه خونه 🏡رو پیدا کنیم.
کفشدوزک کوچولو🐞 فکری به ذهنش رسید
باد.... 💨 از روی جهت باد.💨
صبح که می آمدند باد💨 از جهت خانه🏡 آنها حرکت می کرد و هنوز هم از همان جهت
باید در خلاف جهت باد پرواز کنیم.
وقتی وزش باد آرام تر شد
آن دو دست هم را گرفتند و با قدرت تمام در جهت خلاف باد به پرواز در آمدند.
چیزی نگذشت که آنها از دور خانه شان را دیدند.
کفشدوزک کوچولو خوشحال شد و فهمید همیشه نباید حرف بقیه را قبول کرد. ممکن بود آن دو با این تصمیم اشتباه اتفاق بدی برایشان بیفتد
#مهارتهای_زندگی
#قصه_متنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت زهرا به صورت شعر