آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
▫️چرایی صلح امام حسن علیه السلام با معاویه
▫️چگونگی سازگاری قیام امام حسین علیه السلام با #صلح_امام_حسن علیه السلام
▫️چگونگی تن دادن امام حسن مجتبی علیه السلام به عنوان رهبری آگاه به خواست عوام
▫️چرایی ازدواج امام حسن علیه السلام با دختر اشعث و ازدواج حضرت سکینه با مصعب بن زبیر
▫️چرایی دریافت دو میلیون درهمی امام حسن علیه السلام از معاویه
▫️صحت شهادت پیامبر اسلام "ص" به دلیل مسمومیت و...
پاسخ: استاد رجبی دوانی پژوهشگر تاریخ اسلام
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
١ـ چرا امام حسن علیه السلام با معاویه صلح کرد؟ مگر پس از شهادت حضرت علی علیه السلام، شیعیان و پیروان ایشان با فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام بیعت نکرده بودند؟
درباره اینکه چرا حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه صلح میکند، باید گفت که اوضاع و احوال جهان اسلام متأسفانه بعد از رحلت پیغمبر "ص" به سبب عدم استقرار ولایت در حاکمیت جامعه اسلامی به سرعت رو به انحطاط و قهقرا رفت. یعنی ارزشهای والای دینی و معنوی رنگ باخت و به ارزشهای دوره جاهلی تبدیل شد، لذا مردمی که در دوره پیغمبر "ص" با تلاشهای آن حضرت، معنوی شده و یا در حال معنوی شدن بودند و از دنیا و دنیازدگی دور میشدند، با غصب خلافت ما میبینیم که این ارزشهای جاهلی دوباره به میان مردم برمیگردد و کار به جایی میرسد که وقتی امیرالمومنین"ع" بعد از ٢۵ سال به خلافت میرسد و میخواهد این مردم را به حال و هوای دوره پیغمبر برگرداند، آنها مقاومت میکنند و نمیپذیرند با علم بر اینکه ایشان دارند به سیره پیغمبر رفتار میکند.
ما میبینیم در برابر سیاستهای حضرت اعتراض میکنند. کسانی مثل #زبیر و #طلحه میآیند به سیاستهای اقتصادی امیرالمومنین"ع" حمله میکنند و روش عمر را به رخ آن بزرگوار میکشند و میگویند چرا مثل عمر رفتار نمیکنی که حضرت میپرسد سیره پیغمبر مهمتر است یا سیره عمر؟ من عین پیغمبر رفتار میکنم و شما هم خوب میدانید. میبینند حضرت درست میگویند ولی اینها دیگر #سیره_پیغمبر را بوسیده و کنار گذاشته بودند، لذا اینگونه نیست که پیروان امیرالمومنین "ع" به امام مجتبی"ع" رو آورده باشند، آنها دل امیرالمومنین "ع" را خون کرده بودند. حضرت، در اواخر عمرشان، اصلاً اطاعت نمیشدند. امیرالمومنین"ع" لشکری فراهم کرده بود برای یکسره کردن کار معاویه که این لشکر را پراکنده کرده و به هم ریختند. اشراف خائن کوفه و یکسری از خواص و نخبگانی که در تودهها تأثیرگذار بودند، لشکر را از هم پاشیدند. منتهی، شهادت مظلومانه امیرالمومنین"ع" یک حالت عاطفی در کوفه ایجاد کرد، غربت حضرت و مظلومیت و شهادتشان در محراب عبادت، یک هیجانی ایجاد کرد که عموم مردم آمدند سراغ امام مجتبی"ع" و با آن حضرت بیعت کردند. منتهی تا چه زمانی؟ تا موقعی که حضرت از آنها انتظار ندارد که در برابر دشمنان بایستند و بخواهند از حکومت حق آن حضرت دفاع کنند. همین که حضرت آنها را برای مقابله با هجوم #معاویه که وارد عراق شده بود، دعوت کرد، همراهی نکردند...
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
صفحه اول
نقل از صفحه اول...
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
...امام حسن"ع" قصد حمله به معاویه نداشت، بلکه این معاویه بود که وقتی دید تلاشهایی که برای تخریب شخصیت امیرالمومنین"ع" و تضعیف خلافت آن حضرت کرده بود، حالا در پی شهادت آن بزرگوار و روی کار آمدن امام مجتبی"ع" همهاش بهم ریخته، لذا احساس خطر کرد و گفت نباید به امام مجتبی"ع" فرصت داد که اگر فرصت پیدا کند میتواند اوضاع و احوال را سامان بدهد. لذا #امام_حسن علیه السلام در کوفه بود و معاویه به آنجا لشکرکشی کرده بود، وقتی امام مجتبی"ع" میخواهد برای مقابله با معاویه مردم را بسیج کند، مردم حاضر به همراهی نیستند. چرا؟ چون احساس میکنند دوباره جنگی مثل صفین میخواهد پیش بیاید. جنگی که حاصلش، فقط کشت و کشتار است و غنیمت گرفتن و اسیر بردن در این جنگ وجود ندارد. لذا کوتاهی و سستی کرده و امام را به درستی یاری نکردند. گروهی هم که در اثر سرزنش یاران خاص امام"ع" یا در اثر رودربایستی، چون اینها از امام مجتبی"ع" حقوق میگرفتند که به فرمان او به جنگ بروند، حالا در یک عمل انجام گرفته قرار گرفته و آمدند، منتهی انگیزه جنگیدن نداشتند لذا ما میبینیم که امام مجتبی"ع" چون میداند لشکری فراهم شده که انگیزه نداشته و ترکیب ناهمگونی دارد و اگر اینها مقابل دشمن بایستند، مشکل ایجاد میشود. در جنگ صفین، لشکر پدرشان یکدست بودند و با یک اقدام خائنانه و توطئه عمروعاص، لشکر امیرالمومنین"ع" از هم پاشید. حضرت را در آستانه پیروزی مطلق، مجبور به پذیرش آتشبس ناهنگامی کردند. حالا این لشکر که اصلاً ترکیب یکدست ندارد و هنوز جنگ صورت نگرفته، اینها کار را خراب خواهند کرد. این است که امام مجتبی"ع" با توجه به یک چنین وضعی تلاش کرد تا افرادی را که با انگیزههای غیرمعنوی آمدند از سپاه خودش تسویه کنند، سپاه بر ضد آن حضرت شورش کرد. در این لشکر، خوارج هم حضور داشتند که حمله کردند به طرف امام و نعوذباالله گفتند حسن"ع" هم مانند پدرش کافر شده است. قصد جان امام را داشتند و ایشان را زخمی هم کردند. بعد هم بعضاً رجال و سرشناسان لشکر امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه مکاتبه کردند که تو تعیین کن که حسن را زنده یا مرده تحویلت بدهیم. ببینید سازمان سپاه امام حسن علیه السلام از هم پاشیده، امام را مجروح کردهاند، با دشمن امام مکاتبه کرده و اینگونه گفتهاند. بعد هم امام مجتبی"ع" اینطور نبود که فوراً با معاویه بیعت کند و صلح را بپذیرد، بلکه امام"ع" با همان حالت مجروح به میان لشکریانی که سازمانشان از بین رفته بود، آمد و با آنها اتمام حجت کرد. فرمود این پیشنهاد صلح معاویه است که از من خواسته کنارهگیری کنم ولی شما از پیغمبرتان شنیدهاید که خلافت بر بنیامیه حرام است و اگر #معاویه را بالای منبر من دیدید، پایین بیاورید و بکشید. اگر رضای خدا و سعادت آخرت را میخواهید، به جنگ او برویم. اما اگر دنیا و لذتها و نعمتهای دنیا را ترجیح میدهید، #صلح را بپذیریم، فریاد زدند از همه طرف که دنیا و دنیا و نعمتهای دنیا را ما ترجیح میدهیم. یعنی صلح کن و کنارهگیری کن. لذا امام مجتبی"ع" توطئه قتل خود و نابودی اسلام را با پذیرش این صلح، خنثی کرد.
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
صفحه دوم
نقل از صفحه دوم...
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
٢ـ آیا بهتر نبود که آنچه را بعداً امام حسین"ع" انجام دادند، امام حسن"ع" جلوتر انجام میدادند و در برابر معاویه قیام میکردند، حالا یا پیروز میشدند و یا با شهادت خودشان در واقع حکومت معاویه را متزلزل میکردند؟
ببینید اصلاً شرایط زمان امام حسن علیه السلام با امام حسین علیه السلان متفاوت است. معاویه، کسی است که هر چند ناحق است، ولی به سبب شرایطی که خلفای غاصب پیشین برایش فراهم کرده بودند، از یک مقبولیت و مشروعیت غیرواقعی در شام و بخشهایی از عالم اسلام، برخوردار بود. معاویه حدود ٢٠ سال بود، زمان خلیفه دوم و سوم و چند سال هم زمان امیرالمومنین"ع" یاغیانه در آن موقعیت قرار گرفته بود. بعد، امام مجتبی"ع" در جایگاه رهبری نظام بود، از این جهت امام مجتبی"ع" وظیفه داشت این یاغی را سر جایش بنشاند. منتهی مردم به صراحت میگویند ما نمیخواهیم و ما حاضر نیستیم با تو همراه باشیم که این سرکش را سرکوب کنیم. ما خودمان به حکومت او راضیتر هستیم، لذا اگر امام "ع" میخواست بایستد، قبل از این که دشمن بخواهد امام را بکشد، همین نیروهای خودی امام را کشته بودند و امروز بنده و شما به امام خرده میگرفتیم که شما که دیدید یارانتان خائن هستند، چرا #صلح نکردید؟
ببینید پسر عموی امام"ع" به ایشان خیانت کرد؛ عبیدالله ابن عباس، فرمانده پیش قراولان سپاه #امام_حسن"ع" بود که باید مقابل معاویه می ایستاد، با اینکه معاویه دو فرزند او را کشته بود و همسرش دیوانه شده و سر به بیابان گذاشته و دیگر از دست رفته بود، این عبیداللهابن عباس که پسر عموی امام بود، به امام زمانش خیانت کرده و پسر عمو و بزرگ قبیلهاش را رها میکند و حتی خون بچهها و از دست دادن همسرش را فراموش میکند و وقتی رشوه معاویه را میبیند، به طرف او می رود. حالا اگر امام حسن"ع" در چنین شرایطی ایستادگی میکرد، پیش از اینکه معاویه بخواهد متعرض آن بزرگوار باشد، نیروهای خودی آن حضرت را به شهادت میرساندند و دیگر برای امام"ع" هیچ جای توجیهی باقی نمیماند و همه میگفتند شما که میدانستید اینطور است، چرا با یک چنین مردمی مقابله کردید و یک چنین نتیجهای هم حاصل شد. اما زمان امام حسین"ع" متفاوت است و شرایط تغییر پیدا کرده است. این نکته را باید به خوبی تبیین کنیم که امام حسین"ع" که در برابر یزید میایستد، بخش اعظم دوران امامتش یعنی ١٠ سال از مدت ده سال و نیم امامتش را معاصر #معاویه است و دقیقا مثل امام حسن"ع" رفتار میکند. یعنی امام حسین علیه السلام در بخش اعظم دوران امامتش مثل دوران برادرش با معاویه کنار میآید و به صلح برادر استوار میماند امام همین که معاویه میمیرد و شرایط تغییر پیدا میکند، مقابل یزد میایستد. به تعبیر دیگر، اگر امام مجتبی زنده بود و معاویه میمرد و یزد روی کار میآمد، امام مجتبی"ع" همان کار امام حسین "ع" را میکرد.
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
صفحه سوم
نقل از صفحه سوم
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
٣ـ اصولاً اگر صلح، کار درستی بوده، چرا امام حسین علیه السلام با یزد صلح نکرد؟
اولاً یزید به محض اینکه روی کار آمد، از اولین اقداماتش، نوشتن نامهای به فرمانروای مدینه بود مبنی بر اینکه باید از حسین"ع" برای من بیعت بگیری و اگر بیعت نکرد، گردن او را بزنی و برای من بفرستی. امام حسین"ع" به چند دلیل ایستادگی می کند. یک دلیل این است که یزید اگر چه پسر معاویه است که لعنت خدا بر هر دو باد، اما از نظر موقعیت با پدرش قابل قیاس نیست. معاویه، جزو اصحاب پیغمبر به شمار میآمد و ظواهری از شرع را رعایت میکرد و حرمت شکنی ظواهر شرع را نداشت. یزید به فسق و فجور معروف بود. یعنی آنقدر وضع #یزید خراب بود که وقتی معاویه میخواست او را به عنوان ولیعهد انتخاب بکند به زیاد ابن ابیه، حاکم جلاد خودش در بصره نوشت که از مردم بصره برای یزید بیعت بگیر. او در جواب #معاویه گفت تو چطور انتظار داری در حالی که یزید آشکارا فسق و فجور میکند و شراب مینوشد، با سگها و بوزینهها بازی میکند و وقتش را به عیاشی با کنیزان و آوازهخوانی سر میکند، من برای او به عنوان خلیفه آینده و خلیفه پیغمبر از مردم بیعت بگیرم، در حالی که در بین مردم حسینابن علی "ع" و عبدالله ابن زبیر و عبداللهابن عمر اینهایی که به زهد و تقوا معروف هستند، وجود دارند؟ خود او پیشنهاد میکند برای مدتی یزید را وادار کن که از این کارهای خلاف، دست بردارد و مدتی به مسجد بیاید تا مردم ببینند که او اهل نماز هم هست تا این ذهنیت ایجاد شود که شایستگی خلافت دارد. این فرد، خودش از عوامل بنیامیه و دشمن اهل بیت علیهم السلام است، اما میگوید جامعه، پذیرای چنین کسی به عنوان رهبر جامعه اسلامی نمیتواند باشد.
پس، اولین نکته این است که وضع یزید کاملاً متفاوت است و دوم اینکه طبق پیمان صلح #امام_حسن_مجتبی"ع" معاویه تعهد سپرده بود که نباید جانشین تعیین کند. یعنی طبق پیام صلح امام حسن"ع" از او تعهد گرفته بود که حکومت به معاویه واگذار میشود، بعد از معاویه به حسن"ع" و اگر حسن"ع" در قید حیات نبود، به حسین ابن علی"ع" خواهد رسید و در هر حال معاویه، حق تعیین #جانشین را ندارد. یعنی با این که ١٠ سال از پیمان صلح میگذرد و معاویه بر خلاف آن عمل میکند، امام حسین"ع" مثل برادرش وفادار به آن صلح میماند.
سوم اینکه علاوه بر امام حسین "ع"، همه امت اسلامی وظیفه داشتند در برابر این وضع بایستند. این مطلب را خود امام حسین"ع"، موقعی که با حر مواجه شده و حر مانع ورود امام به کوفه شده بود، حدیث پیغمبر را میخواند و میفرماید که رسول خدا اینگونه فرمود: هرگاه مسلمانی حاکم جابری را ببیند که بر مسلمانها مسلط شده و عهد و پیام الهی را شکسته و حرامهای خدا را حلال کرده و بدعتها میگذارد، اگر به قول و فعل در برابر چنین حاکم جابری نایستد، بر خداست که او را همراه با آن حاکم جابر در آتش جهنم درافکند. یعنی نه فقط امام حسین "ع" که هر مسلمانی چنین وظیفهای دارد، یعنی هرکس وظیفه دارد که وقتی یک چنین فرد فاسد و فاسق بدعتگذاری حاکم شده، مقابلش بایستند. معاویه اینطور نبود که امام حسن"ع" بخواهد تک و تنها هم شده مقابلش بایستد و بعد، امام مجتبی"ع" در مقام خلافتی بود که مردم از او روی برگردانده و میگویند ما تو را نمیخواهیم. ما به این معاویه با همین وضعیتش، حتی اگر پیغمبر هم گفته باشد خلافت بر او حرام است، راضی هستیم. امام دیگر برای چه باید ایستادگی کند، یعنی اگر امام بایستد، کشته شدن آن بزرگوار دیگر شهادت نیست، بلکه انتحار است.
امام مجتبی"ع" با صلح خود معاویه و بنیامیه را در تاریخ برای اهل خرد و اولوالالباب، رسوا و خوار کرد و نشان داد که آنها به هیچ عهد و پیمانی استوار نیستند و برای رسیدن به قدرت، همه چیز را زیر پا میگذارند در حقیقت همان کار امام حسن"ع" زمینهای شد تا حماسه کربلا به وقوع بپیوندد و حقیقت اهل بیت و فساد و تباهی بنیامیه که مردم تا آن موقع نمیدانستند به این سرعت آشکار شود.
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
صفحه چهارم
نقل از صفحه چهارم
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
۴ـ فلسفه صلح امام حسن علیه السلام با قیام امام حسین علیه السلام سازگاری ندارد و جوابی که برخی علما میدهند مبنی بر این که رفتار آن حضرات به دلیل مقتضیات زمان بوده، استدلال قانعکنندهای نیست، پاسخ شما چیست؟
همانطور که اشاره کردم، واقعاً شرایط دو امام بزرگوار با یکدیگر متفاوت بود. دوباره تأکید میکنم که شرایط در زمان معاویه به صورتی بود که امام"ع" باید صلح میکرد و اگر صلح نمیکرد، قطعاً امام حسن"ع" و نیز امام حسین"ع" که همیشه در کنار امام حسن "ع" بود، کشته میشدند و اصلاً امامت نابود میشد. چون معنا ندارد امام حسین"ع" برادرش را که امامش است، جلو بفرستد و خودش کنار بایستد.
توجه داشته باشید داستان کربلا و امام سجاد"ع" متفاوت است. در ماجرای کربلا، امام سجاد"ع" بیمار بود و خدا اراده کرده بود که ایشان برای بقای امامت، زنده بمانند. منتهی، اگر امام حسن "ع" در مقابل معاویه میایستاد، امام حسین "ع" به امامت نرسیده، کشته میشد و اصلاً امامت دیگر از بین میرفت.
نکته دیگر این است که اگر #امام_حسن "ع" در مقابل معاویه میایستاد، علاوه بر این که خود و برادر بزرگوارش شهید میشدند، باقیمانده شیعیان امیرالمومنین"ع" هم نابود میشدند. لذا وقتی بعضی از شیعههای تند به امام مجتبی"ع" اعتراض کردند که چرا صلح را پذیرفتی؟ امام فرمودند این عمل من حکمتهایی دارد، اما آنها نمیپذیرفتند و امام فرمود یکی از حکمتهایش این است که مَثل من و شما مثل خضر و موسی است. آن کارهایی را که خضر میکرد، موسی حکمتش را نمیدانست و اعتراض میکرد، میفرماید یکی از حکمتهایش این است که اگر این #صلح صورت نمیگرفت، شما که باقیمانده شیعیان پدرم بودید، همه از بین میرفتید و دیگر چیزی به عنوان شیعه و مذهب حق باقی نمیماند. دشمن هم همین را میخواست که اسلام واقعی نابود شود و اگر امام حسن"ع" صلح نمیکرد و میایستاد، اصلاً اسلام حقیقی نابود شده بود و چیزی باقی نمیماند ولی موقعیت امام حسین"ع" کاملاً متفاوت است.
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
صفحه پنجم
نقل از صفحه پنجم
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
۵ـ اگر امام حسین"ع" جای امام حسن"ع" بودند، آیا صلح با معاویه را میپذیرفتند؟ و آیا ممکن است امام معصومی با تصمیم امام دیگر مخالفت کند؟ چون در برخی کتب تاریخی آمده که امام حسین "ع" درباره صلح امام حسن "ع" اعتراض کرده و تعابیر تندی را نیز به کار میبرند.
این منطق هرگز در شیعه وجود ندارد که یک امام معصوم نسبت به تصمیم امام معصوم دیگر با تندی اعتراض کند. ما معتقد هستیم شیعه باید تابع امام زمان خودش و پیرو ولایت او باشد و یک شیعه واقعیِ ولایی، هرگز در برابر دستور و تصمیم و اراده امام زمانش، نه تنها اعتراضی نمیکند، بلکه به خود اجازه نمیدهد که آن تصمیم را زیر سؤال ببرد و یا فکرش را بکند. یک شیعه معمولی چنین کاری نمیکند تا چه برسد به امام حسین"ع" که خود عصمت دارد و امام زمانش یک چنین تصمیمی را گرفته است. بنابراین اصلاً صورت مسئله کاملاً غلط است و این مطلب در منابع سنیها آمده و از دید ما کاملاً مطرود و غیر قابل قبول است.
در برخی از منابع اهل تسنن، در همین تاریخ طبری و امثال آن آمده که امام حسن"ع" با پدر بزرگوارش اختلاف داشت و امام حسن"ع" اصلاً گرایشهای عثمانی داشت و بارها به امیرالمومنین"ع" عرض کرد که گفتم در این مورد چنین بکن، گوش ندادی و نتیجهاش را دیدی و در این مورد گفتم اینطور عمل نکن، کردی و نتیجهاش را دیدی! این مطالب چگونه میتواند صحت داشته باشد؟ ما چطور میتوانیم چنین اعتقادی داشته باشیم. اصلاً از ساحت یک شیعه عادی به دور است تا چه برسد به معصوم.
نکته دیگر اینکه همانطور که اشاره کردم، بخش اعظم امامت امام حسین"ع" معاصر با #معاویه است و در این مدت، عین برادر عمل میکند. ما دو نکته را در این رابطه داریم. زمانی که #امام_حسن"ع" صلح کرد، این #صلح برای یک عده از شیعهها بسیار سنگین بود و دیدند امام "ع" نمیپذیرد که خلاف عهدی که بسته عمل کند، آمدند سراغ امام حسین"ع" و گفتند آقا اگر شما با تصمیم برادرتان مخالف هستید، ما حاضر هستیم با شما بیعت کنیم که امام فرمودند این چه حرفی است که میزنید، ایشان امام بر من و امام بر شما است و اطاعت از او بر همه ما واجب است. حالا ممکن است این استنباط را بکنیم که شاید نظر امام حسین "ع" مخالفت بوده ولی چون امام حسن "ع" بر او امامت داشته، به ناچار پذیرفته است، مفهوم مخالفش این است که وقتی خودشان به امامت میرسند باید خلاف این عمل کند. اما وقتی خبر شهادت امام حسن"ع" به کوفه رسید، همان شیعههای تند نامهای به امام حسین"ع" نوشتند، ضمن عرض تسلیت امام مجتبی"ع" گفتند حالا که خودتان امام هستید، اگر تصمیم دارید مقابل معاویه بایستید، ما حاضریم یاریتان کنیم، حضرت پاسخ داد چون شرایط مثل گذشته است، من مثل برادرم صبر میکنم. تا زمانی که این طاغوت زنده است، وضعیت همانگونه است. یعنی امام حسین بر عملکرد امام حسن "ع" صحه میگذارد و این حرف کاملاً پوچ است که امام حسین"ع" با نظر برادر مخالف بود.
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
صفحه ششم
نقل از صفحه ششم
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
٦ـ ما امام حسن مجتبی"ع" را کمتر میشناسیم، از خصوصیات رفتاری برجسته ایشان چند مورد را بیان بفرمائید.
امام مجتبی"ع"، مظهر حلم و صبر و استقامت بود. صبر #امام_حسن_مجتبی"ع" در برابر مشکلات، بسیار سخت و سنگین بود. یکی از علمای بزرگ شیعه میگوید که مظلومیت امام حسن"ع" در ساباط، از مظلومیت امام حسین"ع" در کربلا بیشتر است.
ساباط یکی از هفت شهر تشکیلدهنده مدائن، پایتخت ایران در دوره ساسانی بود که در آنجا لشکریان امام حسن"ع" از هم پاشید و مجبور به پذیرش صلح شد. چون در کربلا، یک روز سراسر حماسه و ایثار بود و همه آن بزرگواران به شهادت رسیدند و به دیدار خدا شتافتند. اما امام حسن"ع" مجبور به صلحی شد که دشمن خدا و پیغمبر و اهل بیت علیهم السلام بر مصدر رهبری عالم اسلام را باید ده سال تحمل کند. امام مجتبی "ع" زنده بود و حاکمیت جابرانه #معاویه را میدید و بهخاطر عدم آمادگی جامعه، هیچ کاری هم نمیتوانست بکند.
نکته دیگر این که مروان حَکم، پیر بنیامیه که دشمن اهل بیت هم هست، میگوید من از صبر و حلم حسن"ع" در شگفت هستم و اشاره به کوهی کرد و گفت اگر مصیبتها و سختیهایی که حسن"ع" دیده و کشیده است به این کوه وارد میشد، این کوه فرو میریخت. این از صبر و حلم امام.
در بخشندگی و کرامت، امام مجتبی"ع"، ضربالمثل است. در احترام به دیگران و تحمل شدائد، ایشان پیشتاز است. در تاریخ داریم که یک نفر از شام به مدینه آمده بود، بعد از آن که معاویه در شام قدرت را بهدست گرفته و بر کل عالم اسلام حکم میراند، این فرد در مدینه به امام مجتبی"ع" برخورد کرد و هر آنچه از دهانش درآمد توهین به امام"ع" کرد، وقتی خوب عقده دلش را خالی کرد، امام"ع" چنان با ملاطفت با او رفتار کرد و فرمود میبینم برادر، غریب و خسته هستی و از راه رسیدهای، بیا به منزل من و خستگی در کن و من از تو پذیرایی کنم. چنان رفتاری امام مجتبی"ع" در برابر این فرد هتاک کرد که او خود به گریه افتاد و به عذرخواهی که من به شما اینگونه جسارت و ظلم کردم ولی شما با این ملاطفت و محبت برخورد کردید.
از طرف دیگر اما فکر نکنیم امام حسن"ع"، اهل صلح و سازش و ملاطفت صرف است و امام حسین"ع"، مرد میدانهای جنگ نابرابر و ایستادن در برابر آنها و نهراسیدن. اتفاقاً در جنگ جمل، هم امام حسین"ع" حضور دارد و هم امام مجتبی"ع" ولی با بودن امام حسین"ع" این امام مجتبی"ع" است که از طرف امیرالمومنین"ع" مأمور میشود برای حمله به طرف شتر عایشهای که گروههای مسلح متراکم، در صفوف فشرده از او دفاع میکردند. ابتدا محمد حنفیه، فرزند امیرالمومنین رفت، با اینکه بسیار شجاع بود، نتوانست، اما امام مجتبی"ع" که به این مأموریت رفت توانست تمام این صفوف متراکم را بشکافد و به شتر عایشه رسید و شتر را پی کرد و عایشه سرنگون شد و پیروزی برای سپاه امیرالمومنین "ع" فراهم شد. یعنی در حقیقت فاتح جنگ جمل، امام مجتبی"ع" است. این وجه از شخصیت آن بزرگوار، در بین ما مغفول واقع شده است. یعنی ایشان در جای خود هم مرد میدان جنگ است و هم مرد صبر و تحمل و استقامت. درجای خود حاضر است برای مصالح اسلام، آن صلح را به جان بخرد، حتی توهین و جسارت برخی از خودیها را هم بشنود.
یک نکته هم اینجا عرض کنم که به دروغ در برخی از منابع غیرشیعه آمده که امام حسن"ع" مِطلاق بود، یعنی زن زیاد میگرفت و #طلاق میداد. این دروغ محض است که اگر کسی اینقدر ازدواج کرده باشد، چرا فقط سه چهار تا بچه از او باقی مانده است؟ اصلاً قابل قبول نبوده و دروغ محض است. حتی میگویند امیرالمومنین"ع" میفرمود مردم به پسرم حسن زن ندهید که او اینطور عمل بکند! بطلان این ادعا، کاملاً واضح است و نیازی به توضیح ندارد. یعنی امیرالمومنین"ع" بخواهد مردم را از دادن زن به سبط اکبر پیغمبر و دومین امام معصوم نهی کند! باطل بودن این ادعا کاملاً روشن است.
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
صفحه هفتم
نقل از صفحه هفتم
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
٧ـ چگونه یک رهبر آگاه در یک زمان خاص یا به اجبار و یا از روی #مصلحت تن به خواسته عوام میدهد؟ آیا این عمل، اقدامی شرعی است یا مصلحتی یا سیاسی؟ چگونه میتوان آن را توجیه کرد و آیا دلیل قرآنی برای آن میتوان آورد؟
عوام و خواصی که از رهبر الهی رویگردان شده باشند، اگر آن رهبر در حاکمیت قرار دارد و این امر برای خود رهبر الهی هم مسجل است که مردم از او رویگردان شدهاند، مادامی که این مخالفتها و عدم مقبولیتی که پدید آمده، باعث این نشده که به اصطلاح امروز، آن مردم بیبصیرت و جهلگرفته بریزند کف خیابان بر علیه نظام الهی، آن امام و رهبر الهی باید آن حاکمیت را ادامه بدهد، چرا؟ چون حکومت حق ایجاد شده و این حکومت برای نجات کل بشریت است و به علت مخالفت برخی و بیانگیزگی آنها، رهبر الهی نباید کنار برود. همانگونه که برای امیرالمومنین"ع" پیش آمد. امیرالمومنین "ع" از همان اول رسیدن به خلافت با اینکه با اقبال عمومی روی کار آمد، اما همین که سیاستهای الهی را شروع به اجرا کرد، چون منافع و رانتهای خواص و اشراف را حضرت با این کار تهدید کرد، لذا مقابل حضرت ایستادند و از او رویگردان شدند. گروههایی از عوام که بیبصیرتِ کامل بودند هم نگاه به آن خواص کردند، لذا حضرت را یاری نمیکردند. ولی به کف خیابان هم نریختند که بخواهند حکومت امیرالمومنین "ع" را عوض کنند.البته گروههایی براندازی هم پیشه کردند اما عده زیادی هم بودند که در دفاع از علی"ع" با آنها جنگیدند و آنها را از صحنه خارج کردند، اما زمان #امام_مجتبی"ع" کار به اصطلاح امروز به کف خیابان رسید و به صراحت مردم میگویند که ما تو را نمیخواهیم و معاویه را میخواهیم. بزرگان و نخبگان و خواص هم به #معاویه نوشتهاند تو بگو کشته یا زنده حسن"ع" را تحویلت بدهیم. لذا وقتی اوضاع اینطوری است و حتی از خود لشکریان به حضرت حمله کرده و او را زخمی میکنند، اینجا دیگر امام"ع" اگر بخواهد اصرار بر ماندن کند، قطعاً پیش از دشمن همینها، او را از بین میبرند و لذا چارهای نیست. اینجا دیگر رهبر الهی تکلیفی ندارد که بخواهد بماند و اگر کشته شود، شهادت نیست، انتحار است.
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
صفحه هشتم
نقل از صفحه هشتم
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
... در نقطه مقابل این مسأله، حتی اگر شرایطی فراهم شود و از امام دعوت کنند که بیاید رهبری را بهدست بگیرد، امام وارد عرصه نمیشود چرا؟ چون امام موقعی میآید که مردم با میل و فهم و درک و بصیرت به سوی امام و رهبر الهی حرکت کنند و بخواهند که آن افتخار نصیبشان شود و ایشان رهبرشان شود. یک مقطع در زمان #مختار داریم و یک مقطع هم در زمان امام صادق "ع". مختار در آغاز حرکتش، بنایش قصاص جنایتکاران کربلا بود و تشکیل حکومت نبود، ولی وقتی دید نیروهای بنیامیه را توانست شکست بدهد، در میان شگفتی و حیرت هر دو طرف، بیست هزار نفر نیروهای او لشکر هشتاد هزار نفری بنیامیه را درهم کوبیدند و وقتی دید میشود #زبیریها را هم از بین برد، لذا از طریق محمد حنفیه از امام "ع" سؤال کرد که اگر شما اجازه بدهید، من میتوانم حکومت را بهدست بگیرم و به شما بدهم. منتهی، اهل بیت "ع" مخالفت کردند. چرا؟ چون این حکومت با میل و رغبت و بصیرت مردم ایجاد نشده است. درست است که مختار کار شایستهای کرده و جنایتکاران را سرکوب کرده ولی مختار با قدرت نظامی و ارعاب توانسته حکومت را در دست بگیرد و امام معصوم نمیتواند در رأس چنین حکومتی که به قیمت رعب و وحشت ایجاد شده، قرار بگیرد.
ابومسلم خراسانی هم از خراسان آمده و همینطور پیش میرود و بنیامیه را برمیاندازد. رهبر داعیان بنیعباس به نام ابوسلمه خلّال به امام صادق علیه السلام نامه نوشت که آقا ما حاضریم با شما بیعت کنیم و شما را رأس حکومت و #خلافت قرار دهیم و بنی امیه در حال سقوط است. امام نامهاش را سوزاند. چرا؟ فرمود: ابومسلم را مگر ما فرستادیم؟ این همه جنایات توسط او بر چه مبنایی صورت میگیرد؟ فردا امام در رأس حکومتی قرار بگیرد که به قیمت قتل و عامهای وسیع حاصل شده است، نه به عنوان ارادت به امام و اینکه او شایستهترین هست. امام نمیآید رأس چنین حکومتی قرار بگیرد. اگر حکومت محقق شده باشد مثل زمان امیر المومنین"ع"، هرچند مردم رویگردان شده باشند، اگر به کف خیابان نرسیده باشد، این حکومت را به هر قیمتی باید حفظ کرد. حضرت از دست مردم کوفه، طلب مرگ از خدا میکرد ولی کنار نمیرفت. ولی در زمان #امام_مجتبی"ع" شرایط طوری شد که مردم کف خیابان ریختند و به امام هم حمله کردند و میخواهند او را بکشند، طلب مرگ نمیکند ولی کنار میرود چون جای ماندن نیست. آنوقت اینجا هم برای امام سجاد و امام صادق"ع" هم امکان رسیدن به حکومت هست ولی وقتی مردم معرفت و بصیرت ندارند و این حکومت با ارعاب بهدست آمده، حضرت حاضر نیست که رهبریاش را بهدست بگیرد.
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
صفحه نهم
نقل از صفحه نهم
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
٨ـ چه دلیلی داشته که #جعده، دختر اشعث که از خوارج بود و از کسانی بود که ابن ملجم را تحریک به قتل امیرالمومنین کرده بود، با #امام_حسن"ع" ازدواج بکند؟
از ظواهر قضایا برمیآید که این ازدواج، در زمان امیرالمومنین"ع" صورت گرفته نه بعد از شهادت امام. چرا؟ چون #اشعث بعداً با امیرالمومنین "ع" مشکل پیدا میکند و در رأس جریان نفاق قرار میگیرد. این #ازدواج تا قبل از آن مسئله بوده است. اشعثبن قیس، رئیس یمنیهای کوفه است. بخش اعظمی از مردم کوفه را در آن زمان، یمنیها تشکیل میدادند. یعنی یک فرد سرشناسِ برجسته و صاحبنامی است و ما دقیقاً هم نمیدانیم که آیا اشعث خودش آمده با افتخار خواسته که وصلت با خاندان پیغمبر داشته باشد یا امام مجتبی"ع" رفته به خواستگاری دختر او. ولی هر چه باشد، این مسأله مربوط به قبل از رو شدن شخصیت منافقانه و خبیث اشعث بن قیس است. و این که بعداً پدر خراب میشود، دلیل نمیشود که امام حسن"ع" بخواهد زنش را طلاق بدهد. ما تا قبل از قصد #معاویه برای #مسموم کردن امام حسن"ع"، هیچ نشان و سندی نداریم که این زن قصد خیانت به #امام_حسن"ع" را داشته است. اگر یک سابقهای بود، قطعاً امام اقدامی میکرد، او را طرد میکرد، طلاق میداد، ولی هیچ موردی نیست.
این نوع ازدواجها هم آن زمان، معمول و مرسوم بوده است. مثلاً امکلثوم دختر امیرالمومنین، همسر عمر، خلیفه غاصب ثانی میشود. هر چند بعضی از علمای ما این موضوع را از نظر تاریخی نپذیرفتند اما اکثراً پذیرفتهاند، منتهی این ازدواج نه به میل و رغبت بلکه با اکراه بوده است. یا مثلاً دختران خلیفههای اول و دوم، همسر پیغمبر هستند. نمیتوانیم این ازدواجها را با توجه به عملکردهای بعدی زیر سؤال ببریم.
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
صفحه دهم
نقل از صفحه دهم
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
٩ـ سؤالی هم مطرح شده است درباره ازدواج حضرت سکینه، دختر امام حسین"ع" با #مصعب_بن_زبیر، آیا این ازدواج حقیقت داشته و چرا حضرت تن به این #ازدواج داده است؟
از شواهد و قرائن برمیآید که این ازدواج، بعد از فاجعه کربلا بوده است. چون اگر در فاجعه کربلا ایشان متاهل بود، قطعاً انعکاسی پیدا میکرد کما اینکه خواهر ایشان، فاطمه دختر امام حسین"ع" متاهل بود و همسرش حسن"ع" مثنی، پسر امام مجتبی "ع" بود. اینجا هیچ سخنی از ازدواج یا همسر #سکینه نمیبینید بهخصوص اگر بخواهد همسرش مصعب باشد. بالاخره این همسر یا موافق آمدن ایشان بوده یا مخالف آن. این موضوع باید قطعاً به نوعی ثبت و ضبط میشد در حالی که هیچ چیزی در این باره نداریم. این ازدواج، اگر صحت داشته باشد، باید بعد از واقعه کربلا اتفاق افتاده باشد. من بر این باورم که این ازدواج یا صورت نگرفته و به غلط اینطوری مشهور شده یا دست زبیریان درکار بوده برای به زیر سؤال بردن اهل بیت"ع" یا اگر هم صحت داشته مثل ازدواج امکلثوم با خلیفه ثانی از روی #جبر و اکراه و اجبار بوده است نه از روی میل. دلیل من این است که طبق نقلهای معتبری که داریم اهل بیت "ع" بعد از فاجعه کربلا یعنی تقریباً ٦ سال، تا موقعی که مختار سر نحس عبیدالله زیاد و عمر سعد را برای امام سجاد "ع" نفرستاده بود، از سیاه بیرون نیامده بودند. زنان اهل بیت، شانه به سر نمیزدند و غذای گرم نمیخوردند. یعنی نوشتهاند دود از خانه آنها بلند نمیشد. اینطور در فاجعه کربلا مصیبتزده بودند. در چنین مصیبتی، قطعاً ازدواج معنا ندارد. وقتی سیاه را درنمیآورند و شانه به سر نمیزنند، ازدواج کردن به طریق اولی، معنا و موضوعیت ندارد، مگر اینکه بگوییم بعد از این قضیه باشد. وقتی سر نحس اینها آمد، امام سجاد "ع" برای اولین بار، بعد از فاجعه کربلا، لبخند بر لبان مبارکش دیده شد، و فرمود حالا از سیاه دربیایید و زنها خضاب بکنند و شانه بزنند. در این موقعیت، اگر بگوییم ازدواج صورت گرفته، موقعیتی است که صف زبیریان در دشمنی با اهل بیت "ع" کاملاً آشکار و مجزا شده است. یعنی موقعی است که مصعب بن زبیر از طرف برادرش عبدالله در برابر مختار ایستاده و قصد نابودی و قتل مختار را دارد. آیا معنا دارد که #دختر_امام_حسین"ع" با کسی که دشمن قصاصکننده خون پدرش است، شوهر کند؟ یک آدم عادی این کار را نمیکند. به خصوص اینکه بخشی از جنایتکاران کربلا که از چنگ مختار فرار کرده بودند، به مصعببنزبیر پیوسته بودند. حالا دختر امام حسین"ع" بیاید با کسی که پناهگاه قاتلان پدرش است، ازدواج کند؟ همانطور که گفتم یک آدم معمولی هم هرگز این کار را نمیکند که بخواهد با قاتلان پدرش شوهر کند یا کسی که به قاتلان پدرش پناه داده است. مگر اینکه بگوییم این قضیه اگر واقعیت داشته باشد با الزام و اکراه بوده است، چرا؟ چون حجاز در کنترل شدید زبیریان بود و عبدالله بن زبیر از بنیامیه در دشمنی با اهل بیت "ع"، سرسختتر بود. صلوات بر پیغمبر را از خطبههای نمازش حذف کرده بود. یزید صلوات میفرستاد، ولی او نمیفرستاد. نعوذبالله میگفت پیغمبر خاندان بسیار بدی دارد که هر وقت به او درود و صلوات فرستاده شود، اینها گردنهایشان را بالا میآورند و فخر میفروشند. بعد در حجره زمزم، ٢٦ نفر از بنیهاشم را زندانی کرده بود از جمله #محمد_حنفیه و حسن مثنی و عدهای دیگر را که چون با من بیعت نمیکنید، میخواهم شما را بسوزانم. اگر نیروهای مختار به دادشان نرسیده بودند، همه را سوزانده بود. کسی که اینطور عمل میکند، هیچ بعید نیست که فشار وارد کرده باشند که این دختر را باید به مصعب بن زبیر بدهید. البته سندی برای این مطلب، وجود ندارد و بنده در حال کار کردن و بررسی هستم. پس همانطور که تأکید کردم یک فرد عادی در شرایط معمولی و طبیعی هم هرگز این کار را نمیکند چه برسد به خاندان امام حسین علیه السلام.
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
صفحه یازدهم
نقل از صفحه یازدهم
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
١٠ـ آیا اینکه امام حسن"ع" دو میلیون درهم برای خود، امام حسین"ع" و بنیهاشم از معاویه دریافت کردند، حقیقت دارد؟
دشمنان اهل بیت"ع" و طرفداران بنیامیه لعنتالله علیهم برای اینکه یک چنین تحول منفی بزرگ را که در عالم اسلام صورت میگرفت، در هالهای از ابهام قرار بدهند و معلوم نشود که چرا باید خلافت الهی و معنوی تبدیل به سلطنت مادی و موروثی بشود، حادثه مربوط به دوران خلافت #امام_مجتبی و #صلح آن بزرگوار را سعی کردند به شدت در تاریخ، غیرواقعی جلوه داده و اطلاعات بسیار ناقص و کمی در اختیار قرار بدهند. شما هیچ جا متن پیمان صلح را به صورت کامل نمیبینید. فقط بهصورت پراکنده، هر منبعی یک چیزی را گفته است. محققان از مجموع اینها، یک سری موارد را استخراج کردهاند که اینها میتواند جزو پیمان صلح امام مجتبی "ع" بوده باشد و نه همه آن. یکی از مسائلی که مطرح است و اتفاقاً اهل فن آن را زیر سؤال میبرند، گفتهاند که یکی از مواد صلحنامه به مسائل مالی برمیگشت و بر اساس آن، امام حسن"ع" از معاویه تعهد گرفته بود که بیتالمال کوفه که ۵ میلیون درهم است، متعلق به امام مجتبی "ع" باشد و سالی ٢ میلیون درهم، معاویه به امام حسن"ع" برای پخش بین خانواده شهدای صفین و... در اختیار حضرت قرار بدهد.
اولاً میخواهم بگویم که اصلاً تاریخ را مخدوش کردهاند و اصلاً پیمان صلح را به صورت کامل نداریم که بگوییم آیا این ماده دقیقاً هست یا نه. فرض میکنیم این نقل صحیح باشد. اصلاً بیتالمال کوفه در اختیار امام"ع" هست و دیگر اجازه از معاویه نمیخواهد. اصلاً معاویه چه خبر دارد که در بیتالمال، چقدر هست، نیست، اجازه از او نمیخواهد. ثانیاً امام مجتبی"ع" مثل پدر اجازه نمیداد که چنین رقم کلانی در بیتالمال جمع شود. چون امیرالمومنین"ع" هر هفته بیتالمال رو صفر و جارو میکرد و دو رکعت نماز هم میخواند و در و دیوار را شاهد میگرفت که روز قیامت ببینید من حق مردم را پرداخت کردم و چیزی نگه نداشتم. حالا چطور در بیتالمال امام میتواند ۵ میلیون درهم ذخیره باشد. اگر هم باشد، اجازهاش با معاویه نیست. اما در مورد آن #دو_میلیون باید گفت اتفاقاً تدبیر آن را اقتضا میکند. حضرت میداند که معاویه فردا برای هواداران امیرالمومنین "ع" هیچ حقی از بیتالمال، قائل نخواهد بود و امام که دیگر حکومتی در دست ندارد تا خراجها و مالیاتها دستش بیاید، لذا جا دارد که از معاویه این تعهد را بگیرد که سالی ٢ میلیون درهم به امام بدهد تا امام بتواند متکفل خانواده شهدا و رزمندگانی باشد که با امیرالمومنین "ع" همراه بودند و اینک از هرگونه حقی محرومند. این تدبیر خوبی است اما ما سندی نداریم که نشان دهد آیا پرداخت این پول، عملی شد یا نه؟ آیا #معاویه این دو میلیون را هر سال پرداخت میکرده است؟ چون آن ملعون وقتی به کوفه رسید به صراحت گفت من تمام قراردادهایی که با امام حسن"ع" بستهام زیر پام گذاشته و به هیچکدام عمل نمیکنم. چه بسا به این مورد هم عمل نکرده باشد. اگر این سخن از نظر تاریخی صحت داشته باشد، کار حکیمانهای است که امام مجتبی"ع" انجام داده است.
آموزش تخصصی اصول و فنون مداحی
سخنوری و فن بیان فکور ٠٩١٩١٠۵٣٩٦٦
https://eitaa.com/amoozeshe_maddahi_fakoor
صفحه دوازدهم