eitaa logo
عمو روحانی 🇵🇸
699 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
858 ویدیو
91 فایل
کانالی پر از ایده های فرهنگی و مطالب آموزشی برای طلاب ، معلمان و مربیان گرامی تربیت مربی کودک ایده های نو و جذاب آموزش اجرای استیج کار کودک شعر و کاردستی و ... 09372359441 موسسه عشاق المهدی (عج) مدیر @Mahdi_akbari1414
مشاهده در ایتا
دانلود
کاربرگ تناظر یک به یک @amorohani
کاربرگ کامل کردن نقطه چین ها @amorohani
بوسیله نی های نوشیدنی میشه ماز درست کرد. @amorohani 〰〰〰〰
تمرکزی از کودک بخواهید با فوت کردن در نی، توپک ها را از زیر تونلی که درست کردین رد کنه.😊 ✔️ مناسب برای زیر 4 سال @amorohani
✔️ مناسب ۵ سال تصویر را به کودک نشان دهید سپس👇 1- سمت چپ مربع چه شکلی قرار دارد؟ 2- سمت راست دایره چه شکلی قرار دارد؟ 3- بین دایره و مثلث چه شکلی قرار دارد؟ 4- سمت راست مثلث چه شکلی قرار دارد؟ 5- اولین شکل سمت چپ کدام است؟ 6- آخرین شکل از سمت راست کدام است ؟ @amorohani 〰〰〰〰〰
درب بطری دکمه و کاغذ رنگی @amorohani 〰〰〰〰〰
تار عنکبوت تقویت مهارت های ظریف ✔️ مناسب برای زیر سه سال @amorohani
یک سازه با کمترین امکانات برای سرگرم کردن کل خانواده برای ساختنش و بعد بازی کودکان @amorohani
بازی را از اتاقهای کودکان به پذیرایی منتقل کنید تا کمی بیشتر این روزهای سخت بهشون خوش بگذره یک بازی ساده با کمی رنگی @amorohani
هر وقت می خواهم بخوانم یک آیه از حرف خدا را در دست من می روید انگار باغی پر از گل های زیبا هر وقت می خواهم بخوانم یک آیه از حرف خدا را در دست من می روید انگار باغی پر از گل های زیبا چشمان من چون شاپرک ها بر روی گل ها می نشیند انگار می خواهند آن ها بویی از آن گل ها بچینند در آسمان سبز قرآن گنجشک قلبم می زند بال رنگین کمانی می شود باز از بال گنجشک سبک بال وقتی که قرآن می شود باز در پیش روی چشمهایم من بال های شادی ام را مثل پرستو می گشایم قرآن برای من همیشه پربار تر از هر کتاب است هر سوره اش خورشیدی از نور هر آیه اش چون آفتاب است 🌸🌸🌸🌸 @amorohani
دختر آل طاها ام ابیها هدیه و لطف خدا ام ابیها همسر و یار علی ام ابیها باغ و بهار علی ام ابیها کوثر قرآن تویی ام ابیها مادر پاکان تویی ام ابیها هستی پیغمبری ام ابیها از همگان برتری ام ابیها مهر تو مهر خدا ام ابیها لطف تو بی انتها ام ابیها راه تو راه دین است ✨ راه خدا همین است✨ ▪️▪️▪️▪️ @amorohani
من کودکی هستم، چون دیگران اما، در باغ دل دارم، گل بوته ای زیبا، گل بوته من هست،زیباتر از هر گل، زیباتر از نسرین زیباتر از سنبل، در دیده جان من، از عطر آن لبریز، با آن بهارم من، دور از غم پاییز، این گل های یاد است، یاد رخ رهبر، یادش برای من، از عط گل بهتر، او چون پرستویی، از شهر ما کوچید، اما گل یادش، در سینه ها رویید، یاد امام آری، همچون گلی زیباست، او گرچه با ما نیست، یادش ولی با ماست 🌸🌸🌸🌸 @amorohani
چشمه ها در زمزمه، رودها در شست و شو موج ها در همهمه، جویبارها در جست و جو باد در حال قیام، کوه در حال رکوع آفتاب و ماهتاب، در غروب و در طلوع... چشمه ها در زمزمه، رودها در شست و شو موج ها در همهمه، جویبارها در جست و جو باد در حال قیام، کوه در حال رکوع آفتاب و ماهتاب، در غروب و در طلوع سنگ پیشانی به خاک، ابر سر بر آسمان مثل این گنبد خَم شده، قامت رنگین کمان ابر در حال سفر، آسمان غرق سکوت بر سر گلدسته ها، بال مرغان در قنوت کاسه ی شبنم به دست، لاله می گیرد وضو بیدها گرم نماز، بادها در های و هوی سرو سر خَم می کند، غنچه لب وا می کند در میان شاخه ها، باد غوغا می کند شاخه ها گُل می کنند، لحظه ی سبز دعا دست ها پُل می زنند، بین دل ها و خدا 🌸🌸🌸🌸 @amorohani
با نام و یاد خالق البرز پروردگار عترت و قرآن اینجا مقر دین اسلام است مهد دلیران کشور ایران (2) * در بین ظلم و کینه و غم با امر امامی که خمینی بود ویرانه ای شد قلعه طاغوت چو قلب یک ملت حسینی بود **** با همدلی و یاری مردم بیست و دو بهمن جهانی شد پیروزی این انقلاب نور با لطف یزدان آسمانی شد * خیلی شهادت ها رقم خورده است تا که این پیروزی شود حاصل باید که از میهن حراثت کرد از انقلاب حق نشد غافل بهر رضای آن شهیدانی که حقشان بر گردن دنیاست کسب علوم و دانش تحصیل تکلیف امروز تمام ماست **** آینده کشوردرخشان است باید که تهمت را دوچندان کرد با پشتکار و کوشش و ایمان فردای ایران را گلستان کرد **** کوری چشم دشمنان هرگز پایان ندارد راه هم عهدی تقدیم گردد پرچم اسلام از رهبری حضرت مهدی (2) 🌸🌸🌸🌸 @amorohani
وقتی که با هم در کوچه هامان، فریاد کردیم خورشیدمان را، از سینه ی شب آزاد کردیم وقتی نوشتیم بر روی دیوار، نام وطن را رویید و رویید این جا و آن جا، گُل های زیبا... وقتی که با هم در کوچه هامان، فریاد کردیم خورشیدمان را، از سینه ی شب آزاد کردیم وقتی نوشتیم بر روی دیوار، نام وطن را رویید و رویید این جا و آن جا، گُل های زیبا وقتی که رویید در خانه خانه، گُل های بهمن پروانه ها هم پرواز کردند در باغ میهن وقتی نوشتیم بر روی دیوار، نام وطن را رویید و رویید این جا و آن جا، گُل های زیبا وقتی که با هم در کوچه هامان، فریاد کردیم خورشیدمان را، از سینه ی شب آزاد کردیم وقتی نوشتیم بر روی دیوار، نام وطن را رویید و رویید این جا و آن جا، گُل های زیبا 🌸🌸🌸🌸 @amorohani
: آرزو🐜🐜🐜🐞 سه مورچه که باهم دوست بودند ؛ درحال بردن دانه به لانه به یک سه راهی رسیدند. مورچینه راه اول را نشان داد و گفت:« بهتره از این راه بریم چون این راه میانبره و زودتر به لونه می رسیم.» مورانه گفت:«نه اتفاقا أین راه دورتره بایداز راه وسط بریم » موراچه شاخک هایش را تکان داد وگفت:« اصلا بیایید مسابقه بدیم هر کسی از راهی که فکر می کنه نزدیکتره حرکت کنه هر کس زودتر رسید برنده ست» مورانه و مورچینه هم قبول کردند . موراچه تا سه شمرد و هر سه به راه افتادند . موراچه همین طور با سرعت قدم بر می داشت . صدایی شنید. انگار کسی از بین بوته ها کمک می خواست. جلوتر رفت کفشدوزک غریبه ای را دید ؛ کفشدوزک به پشت افتاده و دست و پا می زد. اونمی توانست برگردد. موراچه خیلی ناراحت شد . می خواست به کمک کفشدوزک برود، یادش افتاد اگر به او کمک کند حتما دیر میشود و مسابقه را می بازد. شاخک هایش را به هم زد . کمی فکر کرد. با خودش گفت:« اگر من کمکش نکنم ممکنه ساعت ها همین طور بمونه اون اینجا غریبِ نباید تنهاش بذارم ، برای مسابقه هم فکری می کنم» بعد هم جلوتر رفت دانه اش را بر زمین گذاشت و گفت:« سلام کفشدوزک الان کمکت می کنم » کفشدوزک که از دیدن موراچه خیلی خوشحال شده بود آهی کشید و گفت:« سلام خداروشکر شما اینجایید ، من تازه به این دشت اومدم ، داشتم پرواز می کردم که به این بوته ها خوردم و افتادم .» موراچه با کمک یک تکه چوب به کفشدوزک کمک کرد و او را برگرداند. کفشدوزک از موراچه تشکر کردو گفت:« دوست خوبِ من هر زمان کاری داشتی روکمک من حساب کن خونه ی جدیدِ من درست کنار رودخونه زیر بوته تمشکه » موراچه دانه اش را برداشت و گفت:« ممنون حتما به دیدنت میام الان باید برم تا دیر نشده ،وگرنه مسابقه رو می بازم .» کفشدوزک بالهایش را باز و بسته کرد و گفت:« مسابقه؟!» موراچه ماجرای مسابقه را برای کفشدوزک تعریف کرد. کفشدوزک دستش را روی چانه گذاشت ؛ کمی فکر کرد بعد از جا پرید و گفت:« فهمیدم پاهای منو بگیر من پرواز میکنم و تو رو به لونه می رسونم و برای دوستانت می گم که بهم کمک کردی و برای همین دیر رسیدی» موراچه با خوشحالی پاهای کفشدوزک را گرفت . آن ها با هم به آسمان پرواز کردند. موراچه از ان بالا همه دشت را می دید . خندید و گفت:«همیشه دوست داشتم یه روزی پرواز کنم تو منو به ارزوم رسوندی» 🌼🍃🌸🌼🍃🌸 @amorohani
🌹🌷🥀🕊🥀🌷🌹 🌓 🌗 ❤️ ❤️ تو را در میان بوی و و ، از میان بوی کاه گل گرفته شهر تا که شد رو به ، جستجو می کنم . تویی که را نکرده ام و اما آزادیم را مرهون هستم . چقدر برای صفای که در همین می زیسته اند ، از جنس ، همانهایی که همچون داستانهای اساطیری بر صفحه روزگار بسته شده اند تا ابد . اینروزها بیشتر هوایت را می کند ، چه کنم که ، را جلد مقدست کرده است ولی باز این تعفن منحوس ، حتی مجال آرامگاه را از من گرفته است و حالا فقط به تو می آید ، شاید این مرا سر به کند . درست شبیه همان که تو را برایش و شیرین سخن چه زیبا نزار مرا در این روزها در فراغ از تو می کند : در رفتن از ، گویند هر نوعی من خود به خویشتن دیدم که می رود 🌷 🌷 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌹 🌹 🌗 🌷 🌙🌗🌙🌗🌙🌗🌙 @amorohani 🌙🌗🌙🌗🌙🌗🌙