#الشام_الشام
هر جا سخن از زینب و دروازه شام است
ساکت به تماشا منشینید حرام است
دستی که به سر می زنی از این غم عظمی
یادآور فرق سر و سنگ لب بام است
یک سر به سر نیزه عیان است ببینید
مانند هلال است ولی ماه تمام است
هجده قمر از نوک سنان تابد و مردم
پرسند ز هم پس سر عباس کدام است؟
مردم نزنید از همه سو سنگ بر این سر
والله امام است امام است امام است
زوار برادر شده بر نی سر عباس
هم اشک به رخ هم به لبش عرض سلام است
هر کوچه پر از هلهله و خنده و شادی است
از شام بپرسید مگر عید صیام است؟ .... !
با یاد سر و چوب و لب و ناله زینب
انگار جهان در نظرم مجلس شام است
باید همه از مرد و زن شام بپرسید
ناموس الهی ز چه در محضر عام است ؟
هر خانه که در سوگ حسین است سیه پوش
"میثم"در آن خانه غلام است غلام است
#شاعر :
استاد حاج_غلامرضا_سازگار
•اصول مداحی•:
#امام_حسین_علیه_السلام
آمدم روضه ی ارباب ابا عبدالله
" هر که دارد هوس کرببلا بسم الله "
هر که خواهد که کند گریه به مظلومی عشق
در میان حرم امن خدا بسم الله
بر در هیئت او مادر او گریه کنان
گوید ای گریه کنا سینه زنا بسم الله
همه جمع اند در این سنگر اخلاص و دعا
تا بیایند امام و شهدا بسم الله
آدم و یوسف و یعقوب وَ سجاد و بتول
ناله دارند همه اهل بُکا بسم الله
یاد ارباب در آن لحظه ی آخر سوزد
پاره های دل بشکسته ی ما بسم الله
یاد آن مقتل خونین که غریبانه زدند
بر تنش نیزه و شمشیر جفا بسم الله
مادری مویه کنان موی کَنان می گوید
یا بُنیَّ قَتَلوکَ بِثَری بسم الله
#شاعر:
محمد_مبشری
شمس:
#غزل مصیبت امام سجادعلیه السلام
پیرمرد ِ بلا کشیده منم
پسرِ شاه سربریده منم
روضه خوانی که هرچه می گوید
با دوچشم کبود دیده منم
آنکه از ناقه دید بانوئی
پایِ یک بوسه شد خمیده منم
آن امامی که با تنی تب دار
عقبِ ناقه ها دویده منم
آنکه وقت فرار از خیمه
نالة دختران شنیده منم
آنکه در بین بوریا دلِ شب
پیکر یک امام چیده منم
آنکه درگوشة خرابة شام
دفن کرده گلی شهیده منم
همة روضه ها کنار ولی
آنکه بازار شام دیده منم
روضه را باز میکنم امشب
سخن آغاز میکنم امشب
روضه در یک کلام وای از شام
دردِ بی التیام وای از شام
کاش مادر مرا نمی زائید
ناله های مدام وای از شام
ناسزاهای بد به ما گفتند
همه جایِ سلام وای از شام
آن دیاریِ که کرده بازی با
آبروی امام وای از شام
قافله تا غروب گیر افتاد
کوچه ها ناتمام وای از شام
دخترِ فاطمه اذیت شد
از نگاهِ حرام وای از شام
گذر از کوچه هایِ تنگِ یهود
آتشِ رویِ بام وای از شام
جایِ حیدر زگیسویِ دختر
می گرفت انتقام وای از شام
در میان ِ چهار هزار رقاص
گریه در ازدحام وای از شام
سر وتشت و پیاله های شراب
چوبِ بی احترام وای از شام
لعنتی در کنارِ سر میریخت
میِ باقیِ جام وای از شام
سرخ موئی اشاره کرد و یزید
گفت : گفتی کدام؟؟وای از شام
من چهل سال گریه میکردم
با همین یک کلام وای از شام
#شاعر:
قاسم_نعمتی
شمس:
🔹سینه زنی واحد زیبا _ ویژه شب جمعه و ایام اربعین
سفر کرب و بلا ، آرزویِ دل ما
جنتِ اهل ولا ، حرم خون خدا
«سیدی یا مظلوم یا اباعبد الله»
حرم خونِ خدا ، بهشت اهل یقین
قبلۀ دل مرقدِ ، پسر اُمِ بنین
رزقِ این سینه زنان ، کی شود کویِ حسین؟
روشنیِ چشم ما ، خاکِ بین الحرمین
«سیدی یا مظلوم یا اباعبد الله»
اشکِ ما گشته روان ، از برای غم تو
مادرت گریه کنِ ، ماتم اعظم تو
بهر تو ناله زند ، قد خمیده مادرت
ای که در راه خدا ، رفته بر نیزه سرت
«سیدی یا مظلوم یا اباعبد الله»
فایل صوتی 👇👇👇
شمس:
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
دریا به دیدگان ترم گریه می کند
آتش به قلب شعله ورم گریه می کند
خون می چکد زدیده يِ خون بار ِ سلسله
زنجیر هم به بال وپرم گریه می کند
با کعب نی دهند تسلیِّ خاطرش
هر دَم سه ساله همسفرم گریه می کند
وقتی زدند خنده به اشکم زنان ِ شام
دیدم به نی سر ِ پدرم گریه می کند
چشم رباب تا به سر اصغرش فتاد
گفتا هنوزهم پسرم گریه می کند
برداغ جان گداز اسیری عمه ام
هر صبح و شام منتظرم گریه می کند
#شاعر:
استاد حاج غلامرضاسازگار
اشعاراستادسازگار:
*زنجیرها گریستند
ای شام، کربلای تو یا زین العابدین
دل بزم ابتلای تو یا زین العابدین
یک عمر در فراق جوانان هاشمی
شد خونِ دل غذایِ تو یا زین العابدین
در بین خنده و کف و شادی گریستند
زنجیرها برای تو یا زین العابدین
چشم حسین و چشم شهیدان کربلا
گریند در عزای تو یا زین العابدین
ای کاش پر شود عوض اشک، چشم ما
از خون ساق پای تو یا زین العابدین
در حیرتم که از چه به زنجیر بسته شد
دست گره گشای تو یا زین العابدین
ای کنز مخفی ازلی!یک نفر نگفت
ویرانه نیست جای تو یا زین العابدین
آرد صدای گریۀ ما سر بر آسمان،
از اشک بی صدای تو یا زین العابدین
تا حشر، انقلاب حسین است سربلند
در پای خطبه های تو یا زین العابدین
در کوچه های شام، فقط سنگ های بام
بودند آشنای تو یا زین العابدین
خاشاک و سنگ و خنده و دشنام و هلهله
گردید رونمای تو یا زین العابدین
"میثم"سلام می دهد از دور، صبح و شام
بر صحن باصفای تو یا زین العابدین
#شاعر:
استادحاج غلامرضاسازگار
#امام_سجاد_علیه السلام
#متن_سینه_زنی_واحد
#بانوای :جواد_مقدم
🏴🏴🏴🏴
تو این آتیش تاب و تب ای خدا
چه خوبه باشم تشنه لب ای خدا
دیده چشم من صحنه هایی که عالم و آدم ندیدن
تو یه صبح تا شب عزیزانمو لب عطشان سر بریدن
… غریبم غریب ، غریبم غریب ، غریبم غریب غریبم
🏴🏴🏴
دار و ندارم گریه بود ای خدا
یه عمری کارم گریه بود ای خدا
چی میشد اگه مادرم منو نمیزاد و من نبودم
یاد دستای تو طنابم و یاد رخ های کبودم
… غریبم غریب ، غریبم غریب ، غریبم غریب غریبم
🏴🏴
تو لحظه های آخرم ای خدا
یاد بریده حنجرم ای خدا
حالا که یه عمر سهم قلب من غصه و رنج و بلا بود
کاش مثه بابام یا مثه عموم مرقدم تو کربلا بود
غریبم غریب ، غریبم غریب ، غریبم غریب غریبم
فایل صوتی 👇👇👇
#مناجات با امام زمان (عج)
امید دل چرا در جیب غم بردی سر خود را
بیا بنما به عالم روی از گل بهتر خود را
بیا ای یوسف گمگشتۀ مصر ولا مهدی
نشان شیعیان ده قبر زهرا مادر خود را
بیا و در کنار جسم خونین برادر بین
به زیر تازیانه عمّۀ غم پرور خود را
بیا از جدّ خود بستان عموی شیر خوارت را
که می نوشد به جای شیر خون حنجر خود را
بیا مگذار تا جدّت به پیش خنده ی دشمن
بگیرد در بغل با گریه نعش اکبر خود را
بیا مگذار جدّت از فراز نیزه ی دشمن
ببیند زیر کعب و نیزه اشک دختر خود را
بیا بنگر چگونه عمّۀ مظلومه ات زینب
نهاده در بیابان لاله های پرپر خود را
بیا چشم تر و لب های خشک تشنگان را بین
که گم کردند در دشت بلا آب آور خود را
بیا لطفی به «میثم» کن که تا جان در تنش باقی است
به پای جدّ مظلوم تو ریزد گوهر خود را
#شاعر:
استادحاج غلامرضاسازگار
#شام
اسرار نهان را سر بازار كشيدند
آتش به دل عترت اطهار كشيدند
دروازه ی ساعات كه در شأن حرم نيست
ناموس خدا را سوی انظار كشيدند
بازار يهود و همه مردم به تماشا
از پيرهن پاره ی ما كار كشيدند
با سوت و كف و هلهله و رقص و جسارت
دردِ دل ما را همه جا جار كشيدند
تا خواست ، تماشايی مان كرد ستمگر
با بی ادبی در بر حضّار كشيدند
ای كاش كه چون كوفه غم سيلی مان بود
ما را به سوی مجلس كفار كشيدند
اي كاش فقط سنگ به سرها زده بودند
بر گريه ی ما قهقهه بسيار كشيدند
هر بار كه بی عاری شان خنده بما زد
زخمی به دل حيدر كرار كشيدند
ای سهل بگو از صدقه سوخت دل ما
خون از جگر احمد مختار كشيدند
از مردمشان هيزتر اينجا خودشانند
خون بود كه از چشم علمدار كشيدند
با اين كه خدا ، حافظ ناموس خودش بود
با حرف كنيزی به جگر خار كشيدند
از مجلس بيگانه به ويرانه كه بردند
فرياد سر عصمت دادار كشيدند
ما را پس از آن بزم شراب اشك نمانده
بس چوب به لبهای گهر بار كشيدند
با رأس بريده سخن اين بود دمادم
يك آيه بخوان ،كار به اغيار كشيدند
اين شام بلا لكّه ی ننگی است به تاريخ
اسرار نهان را سر بازار كشيدند
#شاعر:
محمود_ژولیده
🎤روضه و توسل _ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
🏴🏴🏴🏴
«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ، وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَیْن، علیه السلام»
خورشیدِ رویِ بام دنیای حسینی
فرزانه ای و ماه شب های حسینی
باباست محو حُسن سیمای تو بانو
یا اینکه تو گرم تماشای حسینی
ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین زنها
محبوبه ی محبوب و زیبای حسینی
إِنسیه ای اما شبیه به فرشته
باید صدایت کرد "حورای حسینی"
عالم فدای طرز بابا گفتن تو
*دیدی دختر چهار ساله چطوری میگه بابا ... مخصوصا اگه سیلی خورده باشه ... مخصوصا اگه از ناقه افتاده باشه ...*
عالم فدای طرز بابا گفتن تو
شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی
دل میبرد چادر نمازت از ملائك
*دیدی دختر چهار ساله ،وقتی چادر سر میکنه..میاد جلو بابا روشو میگیره .. میگه بابا چادرم قشنگه ... بابا بغلش میگیره ..
باباجان، یادت آمد دَمِ خیمه گفتی
دخترِ من به تو چادر چقدر میآید ..
بابا پاشو ببین چادرم خاکی شده بابا .. بابا .. بابا، پاشو ببین چادرم آتیش گرفته ... بابا ...*
تو عصمت اللهی شبیه عمه هایت
پیداست در خوی تو تقوای حسینی
بابا برای خود دو تا غمخوار دارد
تو زینب کبری نه، صغرای حسینی
حبل المتین از ریشه های چادر توست
تو گرمی بازار فردای حسینی
*امشب مجلسمون با شبهای دیگه فرق داره، امشب حضرت رقیه سلام الله سفره داره ... امشب شهدای مدافع حرم هم میان ... شب دخترهای سه ، چهار ساله اس ...*
امشب خدا دعای مرامستجاب کرد
بابامرا برای خودش انتخاب کرد
من که توان پاشدن از جا نداشتم
خیرش قبول عمه دوباره ثواب کرد
*من دیگه نمیتونستم بلند بشم عمه زیر بغلهامو گرفت .. عمه پاشو بابا اومده عمه ...*
با اینکه من خودم پر درد و جراحتم
زخم لب تو زخم دلم راکباب کرد
دروازۀ پر از غم ساعات یکطرف
مارا یزید وارد بزم شراب کرد ...
*داره با بابا درد دل میگه .. امشب با درد دلهای این خانم بسوز .. امشب یه دلت کنار حرمش باشه .. یه دلت تو حرم ابی عبدالله باشه .. بابا خیلی دوستش داره .. اگر دوستش نداشت با سر بریده دیدنش نمیامد .. امشب اونهایی که دختر چهار ساله همراهشونه .. یه خواهش ازتون دارم .. اگر دختر چهار ساله روی زانو ت نشسته یا کنارت نشسته .. اهسته این دستت رو صورتش بگذار .. ببین دستت بزرگتر از صورت دخترت هست!!!... حالاببینید این سیلی چه کرد ... بابا*
در شام شامِ دختر تو تازیانه بود
عمه تمام خرج سفر را حساب کرد
*یعنی هر وقت خواستن ما رابزنن عمه می آمد .. بازوشو سپر میکرد..*
زجری که من کشیده ام ازدستهای زجر
عکسی کبود ازمن دردانه قاب کرد
*بابا گفتم نزن ..که بال و پرم دردمیکند ...خواهر کوچک داری اگه یکی بهش سیلی بزنه چکار میکنی ..*
گفتم نزن که بال و پرم درد میکند
اما چه سود خواهش من را جواب کرد
من نذر کرده ام که ببوسم لب تورا
حالا خدادعای مرامستجاب کرد
از شهر کوفه ،تا به شام، سنگم زدن از روی بام
انقدر بهم سیلی زدن، دیگه نمی بینه چشام
یکی بگه این دختره ، نزن .. نزن ..
ضرب لگد زجر آوره ، نزن .. نزن ..
حالا که اومدی بابا گوش بده دردِ دلمو
زخمهای روی بدنم سَر میبره حوصله مو
خسته شدم از قافله بابا، بابا...
پاهام شده پر آبله بابا،بابا...
وای!!! از سنان و حرمله ...بابا،بابا...
حرمله منو میزد !!!...بابا،بابا...
(توی همین اشکهات هر چی میخوای ازش بخواه ،بی بی دست کسی رو خالی رد نمیکنه )
بابا همیشه تو منو روی زانوت می نشوندی بابا.. اما امشب که مهمونم شدی میخوام تلافی کنم بابا ... امشب من میخوام سرت رو روی زانوم بگذارم اما دستهام توان نداره ...
آنقدر زخم به پیکر دارم
نتوانم که سرت بردارم ...
یا ابتا، یا حسین ...
یا ابتا ،یا حسین...
فایل صوتی 👇👇👇
🌺 یا حسین 🌺
آقا چه میشود به غلامت کرم کنی
با گوشه ی نگاه دلش را حرم کنی
از بس که با گنه دلتان را شکسته ام
لایق نیم نگه به دل مضطرم کنی
یک گوشه ی نگاه تو دل را جلا دهد
دل میدهم تو را که شما گوهرم کنی
آقا مدال نوکریت را ز من نگیر
من سینه میزنم که تو عاشقترم کنی
ازکاروان عشق تو جامانده ام حسین
آیا شود مرا تو مقیم حرم کنی؟
یک جرعه ای بده تو ز صهبای کربلا
تا مست آن شراب و مِیِ کوثرم کنی
# شاعر:
مرتضی شاهمندی
🎤:سینه زنی واحد زیبا _ ویژۀ شب جمعه و ایام اربعین _حاج محمد یزدخواستی
🏴🏴🏴🏴🏴
صلی الله علی الحسین ...
سلام میدم بهت من از راه دور
با یاد تو روزمو شب میکنم
خبر داری تویِ قنوت نماز
شفاعتت رو طلب میکنم ..
آقا از قدیمه ، به تو ارادتم
چه با سعادتم ، که زیر سایه تم
تو حسرت یه شب حرم زیارتم
تا کی سهم عاشق تو کربلاتو ندیدنه ۲
از تو به یک اشاره و از ما به سر دویدنه
صلی الله علی الحسین ...
برا همین حسین حسین گفتنم
حق داری خیلی گردنم میدونم
خودت کمک کن اربعینِ امسال
از ارتشِ میلیونی جا نمونم
تو دنیا واسه من ، تو هستی بهترین
یه کاری کن بیام ، پیاده اربعین
قسم میدم تو رو ، نزن رومُ زمین
آرزوم یک چایِ عراق تو موکب سر کشیدنه ۲
از تو به یک اشاره و از ما به سر دویدنه
صلی الله علی الحسین ...
چه حج هایی که ناتموم رها شد
چه کربلاهایی که باقی موندند
بازم به لطف پا میگیره
یکی شبیه احمدی روشن
تو این ماهِ عزا ، تو این روز و شبا
کنارِ نوکرا ، و مجلس عزا
دعا کنید برا ، امام و شهدا
دلم تنگه واسه امام
واسه شیرایِ حیدری
یادش به خیر جماران و
روضه خونیِ کوثری ...
صلی الله علی الحسین ...
فایل صوتی 👇👇👇
005 حضرت رقیه ـ تاریخ ولادت و شهادت.mp3
3.24M
تاریخ ولادت وشهادت حضرت رقیه (س)
ازبیان دکتر محمد فراهانی
🎤:روضه _ویژۀ هفتم صفربه روایتی شهادت کریم آل الله امام حسن مجتبی علیه السلام
#مداح :سید مهدی میرداماد
🏴🏴🏴🏴
خواندن روضه ات از بس که جگر می خواهد
کار هر بی هنری نیست ؛ هنر می خواهد
یا کریمی به تمنای کریمی که تویی
پرشکسته به بقیع آمده؛ پر می خواهد
* ای خدا! چی میشه ما یه غروب هفت صفر پشت پنجره های بقیع،اصلاً قول میدیم داد نزنیم،قول میدیم بلند گریه نکنیم،همین جوری فقط به سینه بزنیم،بگیم:ای غریب آقا....*
ابرها روی مزارت دلشان می گیرد
باد هم از سر کوی تو خبر می خواهد
گرچه بی شمع و چراغ است مزار تو ولی
شبِ ماتم زدگان از تو سحر می خواهد
ای وجودت همه اکسیر نفهمیده تو را
یارت از دشمن اگر کیسه ی زر می خواهد
*نوشتن یه کنیزی یه شاخه گُل داد به آقا امام حسن مجتبی،آقا گل رو گرفت،فرمود:تو در راه خدا آزادی،دیگه نمیخواد کنیزِ این خانه بشی...گفتن:آقا! یه شاخه گل داد آزادش کردید؟ فرمود:آری او به اندازه کَرَمِش به ما عطا کرد،ما هم به اندازه ی کَرَمِمون...
یا امام حسن! به ما هم یه کربلا بده...دلِ ما پرپر میزنه برا کربلا....به داداشت حسین سفارش مارو بکن،شما برادر بزرگِ حسین هستید،شما امام او هستید...*
حرز بازوی پسر داشت نشان از این که
سرفرازی همه جا اذن پدر می خواهد
*قاسم هی رفت و اومد دید عمو به این راحتی اجازه نمیده،برگشت پیش مادرش،مادرش گفت:حالا که کار به اینجا کشید بذار این حرز رو برات باز کنم،ببین رو بازوت بابات برات چی یادگاری گذاشته،برات دست خط نوشته...
ابی عبدالله تا نگاه کرد به دست خط برادرش،اشک ریخت،قاسم رو بغل کرد،عبارت میگه:این عمو و برادر زاده تو بغل هم گریه کردن"حتی غُشِیَ علیهما..." اینقدر حسین گریه کرد از حال رفت...این جا یه بار قاسم رو بغل کرد از حال رفت،قاسمی که سالم بود،زخم نداشت،ساعتی بعد همین قاسم رو از زیر پای اسب ها...سینه ی شکسته اش رو به سینه چسباند...یه صحنه ای دید ابی عبدالله شروع کرد داد زدن"کانَ یَفحَصُ بِرِجلَیه..." دید این بچه هی داره پاهاش رو میکشه رو زمین،هی میگه: عمو استخونام شکست...
حسین....وسط شعر امام حسن دلت رفت کربلا... این دلم تنگم عقده ها دارد....*
صحبت از عاشقی قاسم و عبدالله است
صحبت از وادی عشق است که سر می خواهد
روضه ات با جگر و تشت فقط کامل نیست
روضه ات بی کسی و کوچه و در می خواهد
می زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت
زن را کسی مقابل شوهر نمی زند
*یه صحنه ای که هیچکی ندید،به هیچکی نگفت...یه موقع است یه صحنه ای رو می بینی برا این و اون میگی،دلت آروم میشه،اما مادرش فاطمه گفت:حسن جان! مواظب باش حرفی از کوچه به کسی نزنی...
یه لحظه میگه:دیدم مادرم قدم هاش رو بُرد عقب،نمیدونم چی از رو سرم رد شد،صدایی شنیدم، مادرم محکم به دیوار خورد...افتاد رو خاکِ کوچه...وای مادرم...روضه امام حسن همینِ...وای مادرم...*
فایل صوتی 👇👇👇
🍃سینه زنی زمینه _ ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
#بانفس :کربلایی جواد مقدم
🏴🏴🏴
شبهای خرابه چقَدَر خاموش و سرده
اون روزایی که رفته دیگه برنمیگرده ...
اون روزایی که جونی تویِ بال و پرم بود
اون روزایی که سایۀ تو رویِ سرم بود
بابا حسین ، رفتی و اسیر شدم
بعد تو من ، از این دنیا سیر شدم
سه سالمه ، اما خیلی پیر شدم ...
رویِ لبم ، شِکوِه از زمونه هست
رویِ دلم ، داغ بی کرونه هست
رویِ تنم ، رد تازیونه هست
من الّذی أیتَمَنی یا اَباء .. من الّذی أیتَمَنی یا اَباء ..
خورشید سحرگاهیِ من ای فلق نور
من که طبقِ سر ندیدم پس طبق نور
بابا منو با موی پریشون دیده بودی؟
با سَر برسه سرزده مهمون دیده بودی؟
بابا فدا ، چشم بارونیت بشم
فدای این ، زخم پیشونیت بشم
تو خرابه ، میخوام قربونیت بشم
خودم دیدم ، که با خیزرون میزد
رویِ لبات ، ضربه بی امون میزد
ناله زنان ، بر سر عمه جون میزد
من الّذی أیتَمَنی یا اَباء .. من الّذی أیتَمَنی یا اَباء ..
بابا صورتم زخمیه مثل سر زخمیت
بوسه میگیرم از رگای حنجر زخمیت
با روضه ی گودال تو آواره شدم من
چهل منزلو دنبال تو آواره شدم من
سر تو شد ، چهل منزل نگین نِی
بودی بابا ، تو بالانشین نِی
تو روی نِی ، بودی من پایین نِی
بارونی شد ، چشم من مثه فرات
منم مثه ، باقیِ مخدرات
پایین نِی ، لطمه میزدم برات
من الّذی أیتَمَنی یا اَباء .. من الّذی أیتَمَنی یا اَباء ..
فایل صوتی 👇👇👇
#حضرت_رقیه #مصائب_شام
🏴🏴🏴
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
دنبالِ او شبِ تار صیاد رفته باشد
فهمیدهام در این شهر معنایِ سیری ام را
از ضربِ دست خوردم دندانِ شیری ام را
نامحرمی که با خود دیشب سرِ تو را داشت
وقتی به گوشِ من زد انگشتر تو را داشت
طفلی که خنده میزد بر این لباسِ پاره
او گوشوارِ من داشت من زخم گوشواره
من خار میکشیدم با ناخُنی شکسته
او با گُلِسر من گیسوی خویش بسته
وقتی که شعله اُفتاد از بام رویِ معجر
نگذاشت ساربان تا بردارم آتش از سر
من باز ماندم از درد از فرطِ ناتوانی
او رفت و پیشِ پایم انداخت تکه نانی
من سخت باز کردم انگشتِ کوچکم را
او رفت و بینِ دستش دیدم عروسکم را
دیشب که خواب رفتم یکبار بی عمویم
زنجیرِ دست و پایم پیچید بر گلویم
از کوفه آمدی و سنگِ صبور داری
رنگِ محاسنت زرد بویِ تنور داری
ای سر بیا که مُردم از دخترانِ شامی
از خنده های کوفی از خیزرانِ شامی
ای کاش پای حلقت میمُرد دخترِ تو
آری هنوز گرم است رگهای حنجر تو
#شاعر:
حسن لطفی
#حضرت_رقیه #مصائب_شام
🏴🏴🏴
چشمِ انتظارِ میهمان ، زد زیر گریه
بغضش شکست و ناگهان زد زیرگریه
دیگر توان ِ ایستادن هم ندارد
طفلک نشست و بی امان زد زیرگریه
درکوچه های شام-شامش که ندادند
پیچید وقتی بوی نان زد زیر گریه
دستش که بر زخم لب خشک پدر خورد
افتاد یاد ِ خیزران - زد زیر گریه
انگشتر بابا به یادش مانده بود و...
تا دید دست ساربان; زد زیر گریه
خیلی دلش پر درد از بزم شراب است
پنهان ز چشم دیگران زد زیر گریه
میگفت "بابا" باز "بابا" باز "بابا"
با هق هق و لکنت زبان زد زیر گریه
با دیدن او حرمله "زد زیر خنده"
بادیدن شمر و سنان "زد زیر گریه"
سیلی - غم بازار - نامحرم - اسیری
با گفتنش هم روضه خوان زد زیرگریه
***
شیرین زبان قافله از دست رفت و
آمد کنارش عمه جان... زد زیرگریه
#شاعر:
محمدحسن -بیات لو
#حضرت_رقیه_سلام الله علیها
#متن_سینه_زنی_واحد
🏴🏴🏴🏴
بمیرم از خدامه سوی نی ها نگامه
نزن اینجور منو اون که رو نی میبینی بابامه
گوشوارم رو نکش من خودم بهت میدم فقط عمو عباس نبینه
هر چی میخوای بزن من اگه حرف زدم فقط عمو عباس نبینه
نبینه رقیه رو خارا نشسته
نبینه یه گوشه از ابروش شکسته
نبینه که خون رو سرش لخته بسته
(رقیه دیگه رفتنیه خدایا )
داره لکنت زبونم میشه بر پا جنونم
دیگه نایی نداره نه دست و نه پاهام داغونم
قرار ای بود که من هم بیام باهات منو مگه تو خودت قول ندادی
گفتی میایی بیا پس منم زود ببر مگه تو خودت قول ندادی
گوشوارم رو نکش من خودم بهت میدم فقط عمو عباس نبینه
هر چی میخوای بزن من اگه حرف زدم فقط عمو عباس نبینه
بابایی غریب گیر آوردن ماها رو
نمیشناسه هیچ کس تو اینجا خدا رو
کتک میزنن با لگد بچه هارو
((رقیه دیگه رفتنیه خدایا )
سبک نوحه 👇👇👇