در گیلان آیینی وجود دارد به نام بنواز. اگر گاو و گوسفند و بز (ریزَ مال) کسی را سیل میبرد، یا بر اثر بیماری و حادثهای میمردند، دیگر دامداران آنآبادی، به شکرانهای دارند و سلامت میکنند، آنقدر گاو و گوسفند به او میبخشند یا قرض میدادند که خانواده چرخدار زندگیاش را میگردانند. نتایج این چند سر مال، حق مشترک طرفین است و این نسبت را «نیماکه» می گویند.
در دزفول، در زمان بارش اولین باران سال، پلویی پخته میشود با ترکیبی از ماش که به آن ارده میشود، میشود و در زمان سرو هر شخص به میزان ذائقهی خود به شیرینی میپردازد. شیرهای خرمای از نوع سیلون است که شیرهای تروششده از خرماست. این شیره متبلور است که باید در ابتدا کمی حرارت ببیند تا مایع شود و آن را در ظرفهای کوچکی بر روی سفره میدهند.
در سفرنامهی شاردن آمده است که در عصر صفوی: «مردم تبریز مخصوصاً از نمایش رقص گرگ خیلی خوششان میآید. کسان گرگهایی را که برای رقصیدن تربیت کردهاند، از راههای بسیار دور به تبریز میآورند و میفروشند.» همینطور در کتاب سفیر زیبا از این رقص یاد شده است: «این گرگها طوری تربیت میشدند که همه آنها در مقابل مردی بودند که رامکننده و راهنمای آنها بودند. با اشاره به رقص، نینوازان آهنگی را آغاز کردند و آنگاه رقص گرگها آغاز شدند. آن حیوانات وحشی، هماهنگ با آهنگ دست و پای خود را تکان میدادند و زوزههای وحشتناک میکشیدند و جمعیت نیز میخواهند از فرط ترس و خواهان از سر شادی به شدت جیغ و میکردند.»