ایشون یه پسری داشته به اسم رضاقلیمیرزا.
یه زمانی(که گویا سال ۱۷۴۲ بوده) سوءقصد میشه به جان شاه، از اونجاییم که نادر خیلی شکاک بوده فکر میکنه پسرش پشت این توطئه بوده.
پس میاد با چنگک سرخِ داغ چشمای پسرشو درمیاره(رایجترین و وحشتناکترین نوع شکنجه بوده در اون زمان و درواقع از زمان صفوی اینکارو میکردن)
البته بعدش پشیمون میشه و از پسرش معذرتخواهی میکنه؛ در عوض مشکوک میشه به خویشان و نزدیکانش و همهی اونا رو قتلعام میکنه
زیرزمین
البته بعدش پشیمون میشه و از پسرش معذرتخواهی میکنه؛ در عوض مشکوک میشه به خویشان و نزدیکانش و همهی ا
توی اون قتلعام چند نفر زنده میمونن و شبانه به خیمهی نادرشاه حمله میکنن و نادرشاهو میکشن(هرکسی که تو اون خیمه بوده زنده نموند)
نادرشاه دوتا برادرزاده داشته به اسم علیقلی و ابراهیمخان.
علیقلی اومد گفت حالا که عموی بنده به رحمت خدا رفته من بیام عدالت برگزینم و بر تخت پادشاهی نشست و اسم خودشو گذاشت عادلشاه و بعد از اون جز برادرش همه اطرافیان و یارانش حتی زنا رو کشت(پسر نادرو هم این کشته بود)☺️
یازده ماه از حکومت علیقلی گذشته بود که ابراهیمخان به کمک یارانش اونو کشت و خودش پادشاه شد.
اما شش ماه بیشتر طول نکشید که یاران و سرداران ابراهیمخان اونو هم کشتنش.
نادرشاه یه نوه داشت به اسم شاهرخ، از اونجایی که حکومت افشار رسما بیصاحب مونده بود و رو هوا بود، بیشتر خرابش کردن و شاهرخ شد شاهرخسلطان(نوجوانی بیش نبود)
شش ماه بعد شاهرخو کتک زدن و کتبسته آوردن پیش شاهسلیمانصفوی دوم و به سلیمان گفتن که از اینبهبعد تو شاهی، هرکاری میخوای با شاهرخ بکن.
و سلیمات هم چشمای شاهرخ رو کور کرد.
ولی بازم شش ماه بعد شاهرخو ازاد کردن، سلیمانو کتبسته اوردن پیش شاهرخ و گفتن بازم تو شاهی سلیمان خدمت شما🗿
شاهرخ فرمان داد که چشمای سلیمان، همسرش و فرزند نوزادش رو جلوی چشماش آروم آروم با چنگک در بیارن و بعدش اون کسایی که به فرمان شاهرخ اینکارو کرده بودن، شاهرخ کورشون کرد، زبونشونو برید و کشتشون(آدم روانی کم نداشتیم)
درمورد ثروت کثیری که نادرشاه از هند غارت کرده بود باید بگم که اون ثروتو اصلا در راه رفاه و عمران کشور خرج نکرد(اگرم کرد خیلی کم) اون ثروت به شاهرخ رسید و انقدر زیاد بود که کل ایرانو میتونست تا سالهای طویل غنی و بدونمشکل کنه.