هدایت شده از رسولارت
3.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥
-------------
بسم اللّٰه
غبار گرفته فضا را!
به اسم آزادی رعب انداختند در دلها.
به نام زن، چادر کشیدند.
به نام زندگی، نفس بریدند.
هوای این روزهای سرزمینم، بوی دود و باروت میدهد
اما
هنوز امید هست در سینهها
تا صدای موذن بلند میشود از مسجد نیمه سوخته!
هنوز مردم کشورم شانه به شانه قامت نماز میبندند؛
گویی نجوای «اهدنا الصراط المستقیم» بلند میشود
برای طلب نجات
و «سبحان ربی العظیم و بحمده»
برای یادآوری عظمت پروردگار عطا کننده حیات.
سجده میکنیم بر بزرگیاش
و هنگام سجده؛ نزدیکترین حالت بنده به رباش
چیزی در ذهنم زمزمه میکند؛
«انَّ معی ربی»
متن : فادیا اندیشه
-------------
#آزادی
#زن
#فیلم
-------------
@rasoullart
مباحثه تمام شده بود.
خواستم از دانشگاه راه حرم را دنبال کنم
اما
نمیدانم چه شد؛
همراه زینب به سمت ایستگاه مترو رفتم.
در راه، از اوضاع جامعه میگفتیم؛
از فاصلهای که به یکباره دهها برابر شد.
از شکافی که در فضای غبارآلود این روزهای کشورم خودنمایی میکند و قوت میگیرد.
از اینکه چقدر از آن خواهرها و رفقای کمحجابم فاصله گرفتهام.
از اینکه بعضیها نگاه سنگینی دارند بر چادرم.
از اینکه...
بماند!
خواستم نظر پدرم را راجع به موضوعی مربوط به احوالات شهریور ۱۴۰۱ میهن بگویم؛
از نصیحتهای پدرانهاش که مبادا دخترم آزاری ببیند.
مبادا حرکتی کند که چادر از سر...
برای پسر اگر اتفاقی بیفتد قابل تحمل است؛
دختر اما...
زبان باز کردم: اون روز داشتم با با....
میخواستم بگویم: اون روز داشتم با بابام حرف میزدم. بابام گفتن این روزها سنجیده عمل کنم. احساسی عمل نکنم. اگر خدایی نکرده حرمتت رو بشکنن...
اما
سرخی خونی، به یادم آمد؛
یادآوریاش سیلی محکمی به دهانم زد که «فاطمه! ساکت شو!»
تازه یادم آمد پدر زینب چندسال پیش برای دفاع از حرمت «زن»، برای تداوم «زندگی» تکتک هممیهنانم و برای «آزادی» ایرانم از تجزیه و غارت، با ذکر یا زینب (س) به سوریه رفت.
شکر خدا که مقابل زینب حرفی از پدر نزدم...
#زینب_بابا
#میهن
#زن
#زندگی
#آزادی
#شهید ❤️
✍🏻فاء اندیشه
@andisheh_ir1