احساس کردم بحث جدی شده. دوست نداشتم سمت تنش بروند؛ دخالت کردم: آیه تو کار حجاب استایل و بلاگر حجابه. موفق هم هست خدا رو شکر. شما هم تو زمینه خودت موفقی الحمدلله. خب بیاین بحث رو عوض کنیم دیگه من خسته شدم.
مهدیه خندید: الان بحث ناب دیگهای داری؟ همین بحث خوبه دیگه! تو هم مشارکت کن؛ میدونی که من تشنه بحثهای اجتماعیام.
مردمک چشمهایم را بالا بردم و به شوخی گفتم: بله در جریانم!
آیه جرعهای از چای داخل استکان را نوشید: خب مهدیه جون! شما تو چه زمینهای فعالیت میکنی؟
با لبخند جواب داد: تولید محتوا. البته تنها نیستم.
با شوق پریدم میان حرفش: مهدیه با داداشش همکاری میکنه. یک عالمه ادیتهای درجه یک میزنه. که اکثرا سیاسی اجتماعیه.
مهدیه نگاهش را به سمتم کشید؛ با لبخند، از تعریفم تشکر کرد.
رفتارهای مهدیه چقدر پخته بود. گاهی با خودم فکر میکردم هادی حق داشت که با دیدن مهدیه و برخوردهای لطیف اما حساب شدهاش، دل بدهد به این دختر!
برای چند ثانیه در فکر احساسات هادی بودم. دوباره بحث شروع شد؛ مهدیه دست روی شانه آیه گذاشت: خب پس شما حجاب استایلی!
آیه لبخند زد و با حرکت سر حرف مهدیه را تایید کرد. مهدیه گوشیاش را از داخل کوله سرمهای رنگ بیرون آورد: میتونم آیدی پیجت رو داشته باشم؟
مهدیه آدرس صفحه را گرفت و مشغول گشت و گذار در صفحه شد. آیه با هیجان نگاهم کرد: اگر یک عکس خوب بگیری و با رعایت اون ترفندهایی که بهت گفتم فعالیت کنی، قطعا تو یه مدت کوتاه، فالورت چندبرابر میشه. حاضرم شرطببندم.
هدایت شده از رسولارت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥
-------------
بسم اللّٰه
غبار گرفته فضا را!
به اسم آزادی رعب انداختند در دلها.
به نام زن، چادر کشیدند.
به نام زندگی، نفس بریدند.
هوای این روزهای سرزمینم، بوی دود و باروت میدهد
اما
هنوز امید هست در سینهها
تا صدای موذن بلند میشود از مسجد نیمه سوخته!
هنوز مردم کشورم شانه به شانه قامت نماز میبندند؛
گویی نجوای «اهدنا الصراط المستقیم» بلند میشود
برای طلب نجات
و «سبحان ربی العظیم و بحمده»
برای یادآوری عظمت پروردگار عطا کننده حیات.
سجده میکنیم بر بزرگیاش
و هنگام سجده؛ نزدیکترین حالت بنده به رباش
چیزی در ذهنم زمزمه میکند؛
«انَّ معی ربی»
متن : فادیا اندیشه
-------------
#آزادی
#زن
#فیلم
-------------
@rasoullart