🍂 خورشید مجنون ۲۷
حاج عباس هواشمی
•┈••✾❀🔹❀✾••┈•
بعد از جلسه بعضی از برادران به خصوص فرماندهان تیپ و لشکرها با یک حالتی به من گفتند صحبتهای امروز شما بیشتر روضه خوانی بود تا گزارش. اشک همه را درآوردی.
از جلسه که بیرون آمدیم. علی شمخانی گفت: "می خواهم به خانواده علی هاشمی سربزنم؛ شما هم بیا"
- نمی توانم بیایم! خجالت میکشم.
- من حال تو را میدانم. این را هم میدانم که علیرغم کار زیادی که در منطقه داری، خودت هم از طریق زمین و هم از طریق هوا دنبال علی بوده ای.
سپس به اتفاق چند نفر از برادران از جمله احمدپور، که در آن زمان مسئول کل پشتیبانی بود و عده ای دیگر از پادگان گلف، به منزل پدر علی هاشمی رفتیم. داخل منزل که شدیم صدای گریه و زاری زنها بلند شد. نمی توانستم سرم را بالا بگیریم. داخل اتاق پذیرایی نشستیم. پدر علی هاشمی سعی میکرد خودش را کنترل کند. کمی نشستیم. همه ساکت بودیم. مادر علی با صدای بلند گفت: «حاج عباس پس علی چه شد؟ علی کجاست؟ مگر نه اینکه علی با شما بود؟ پس چرا او را تنها گذاشتید؟»
آهسته گریه میکردم. یک باره علی شمخانی زد زیر گریه. آن هم با صدای بلند. ندیده بودم علی شمخانی این طور گریه کند؛ حتی زمانی که برادرانش حمید و محمد شهید شده بودند. دیگران به خصوص احمد پور میخواستند علی را ساکت کنند، اما نمیشد. همه گریه میکردند. این وضعیت چند دقیقه ای طول کشید. بعد همه ساکت شدند. بعد از کمی سکوت علی شمخانی رو کرد به پدر علی هاشمی و گفت علی هاشمی فقط فرزند شما نبود، برادر من هم بود و من هم از این غم میسوزم. من هم مثل شما ناراحتم. دوستان علی همه ناراحت و نگران اند. اطمینان دارم که دوستان او در تلاش اند تا از وضع علی اطلاعی به دست بیاورند. حاج عباس علیرغم همه گرفتاری هایی که در این روزها دارد، ضمن اینکه عده ای را برای پیدا کردن علی بسیج کرده است، خودش هم دنبال علی میگردد. ایشان پریشب با دو گروه تا نزدیکی قرارگاه رفته است و دیروز صبح هم با هلی کوپتر منطقه را گشت زده.
اطمینان دارم حاج عباس برای پیدا کردن علی هر کاری بتواند میکند.» من تمام مدت ساکت بودم و گریه و غمی که در دل داشتم مجال صحبت را از من گرفته بود. بعد از حدود یک ساعت بلند شدیم و از آنجا بیرون آمدیم.
•┈••✾❀🏵❀✾••┈•
ادامه دارد
از کتاب قرارگاه سری نصرت
#قرارگاه_نصرت #شهید_هاشمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ | #محرم
🔸️هر سر که پیمان بلا دارد بیاید
هر کس هوای کربلا دارد بیاید...
🎞 مرکز چندرسانه ستاد مرکزی راهیان نور کشور
17.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تیکه هایی از فیلمی که رامبد جوان ساخته رو ببینید...😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔼 نکات مهم بیانات مقام معظم رهبری
برای مداحان و مبلغان و عزاداران حسینی
💠 امام خامنه ای:
خود امام بزرگوار در یک بیانی که در نوشتههای ایشان ثبت شده و منتشر شده، میگوید که
من در طول سالهای مبارزه تا پس از پیروزی هرگز دچار یأس نشدم و معتقد بودم که وقتی ملّت چیزی را بخواهد، آن چیز حتماً تحقّق پیدا میکند.
این امید امام هم ناشی از ایمان او بود. وقتی شما ایمان روشنی به مبدأ حقیقی و به خدای متعال دارید، این شعلهی امید در دل شما روشن خواهد بود و خاموش نمیشود. امید و ایمان روی هم اثر میگذارند. ایمان ، امیدآفرین است. تحقّق امیدها ایمان را افزایش میدهد؛ اینها روی هم تأثیر میگذارند.
بیانات در مراسم سیوچهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
https://farsi.khamenei.ir/amp-content?id=53057
✨🕋 @Ghebleh
15.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰ورود پیکرهای مطهر شهدا به کشور
▪️پیکرهای مطهر ۱۸ شهید تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس صبح امروز از مرز شلمچه وارد کشور شدند.
▪️این شهدا از مناطق عملیاتی فکه ، مجنون ، شرق دجله و شلمچه و مربوط به عملیات های والفجر یک ، خیبر ، بدر ، کربلای ۴ و کربلای ۵ میباشد.
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
https://eitaa.com/shalamcheh1378
لزوم حمایت همهجانبه دولت و سازمانها از حرکت عظیم فرهنگی راهیان نور
یکصدوشانزدهمین جلسه شورای سیاستگذاری راهیان نور در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.
در این جلسه گزارش عملکرد قرارگاه سپاه و بسیج توسط سردار سوری دبیر قرارگاه سپاه و بسیج ارائه شد.
اهم موضوعات این گزارش شامل بیان فعالیتها در حوزه امور محتوایی، لجستیکی، اعزام و اسکان، امنیتی انتظامی، راویان، خادمین و فعالیتهای مربوط به فضاسازیهای یادمانها بود.
همچنین در این جلسه اعضای شورای سیاستگذاری راهیان نور بر حمایت و پشتیبانی همهجانبه دولت از حرکت عظیم فرهنگی راهیان نور تأکید کردند.
گزارش تصویری جلسه شورای سیاستگذاری راهیان نور
#خبر
#راهیان_نور
#شورای_سیاستگذاری_راهیاننور
اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇
🆔 @Rahianenoor_News
27.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #مستند | #زیارت_با_معرفت
مستند عملیات مرصاد
🔸️نیروهای مسلح با استحکام کامل با سازماندهی قویی و محکم خودشان را آماده نگه دارند...
تهیه شده در مرکز رسانه نور
⬇️ دریافت نسخه باکیفیت
🎞 مرکز چندرسانه ستاد مرکزی راهیان نور کشور
🔲 رهبری مبارزه
▪️کسانی که میخواهند یک مبارزه اجتماعی را رهبری کنند، باید از اباعبداللّه درس بگیرند. حسین بن علی(ع) در نظر دارد به مبارزهای دست زند، در این مبارزه دو دسته باید شرکت کنند، یک دسته آنها که در کادر اصلی مبارزهاند، یعنی کسانی که استخوانبندی مبارزه را تشکیل میدهند، سرنخها در دست آنهاست.
▪️اینها باید مردمی آزموده، قابل اعتماد، دارای هدف مردمی، دارای نیرو و استقامت و اراده قوی، مردمی آشنا به وظیفه، مردمی تشکیلاتی و مطیع و فرمانبردار باشند؛ نمونه آنها مسلم بن عقیل، نمونه دیگر قیس بن مهر، نامهرسان آن حضرت به کوفه. اباعبداللّه (ع) این عده را با کمال دقت انتخاب کرد.
▪️دسته دیگر هواداران یک نهضتاند که باید در مواقع لازم از نیروی آنها کمک گرفت. در انتخاب این دسته، آن اندازه نمیشود دقت کرد. اینها خواه و ناخواه، دنبالهرو هستند. از این دنبالهروها عدهای دنبال کاروان حسینی به راه افتادند
▪️ابن زیاد وضع را مطالعه کرد و با نیرنگهایی [باعث شد حامیان مسلم پراکنده شوند] ...اینها همان مردم مذبذب و بیارزش کوفه بودند. چنین مردمی ارزش آن را ندارند که بشود با اتکاء بر آنها مبارزه کرد. اینها نمونههای بیاستقامتی هستند
▪️اما با این اخبار وحشتناک، مبارزه حسینی متوقف نشد، فقط تاکتیک و روش عوض شد، چون وضع عوض شده بود...[حضرت در میان مردم فرمود] هر کس از شما تا این ساعت به امید مال و ثروت و به امید مقام و منصب با من آمده راهش را بگیرد و برود.
▪️بیشتر کسانی که در میان راه به این کاروان ملحق شده بودند، رفتند...چون صحنه مبارزه عوض شد، دیگر نباید افراد متزلزل و مردد در اردوی حسینی باقی بماند. چون روش مبارزه عوض شد باید مردان آبدیده، مردان باصفا که از چاه طبیعت به در آمدهاند، پیرامون او بمانند.
📓مبارزه پیروز، ص 17-19
#کربلا
#محرم
﹋﹋﹋﹋﹋﹋﹋﹋﹋﹋﹋﹋﹋
❞موسسه مطالعات اسلامی و علوم انسانی اندیشه بهشتی❝
@moalem_ravi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#به_یاد_محرم_های_جبهه
معمولا رزمنده های تهران ماه محرم توی جبهه بند نمیشدن
هر جور بور میپیچدوندن و خودشون رو به هیات های محلیشون میرسوندن و یا اینکه روزهای محرم پاتوق و قرارشون مسجد جامع بازار تهران بود و عاشق منبرهای شیخ حسین و روضه خونی های حاج منصور بودن....
هیچ جلسه ای اینقدر جوون سینه زن نداشت...
ماه محرم سال 63 از راه رسید و ما پادگان ابوذر بودیم... شب اول محرم رفتیم روی ارتفاع 1150 بازی دراز عزاداری کردیم .. اما فرمانده ما شهید حاج کاظم رستگار فرمانده تیپ سیدالشهداء(ع) خبردار شد و منع کرد و قرار شد بیام پادگان ابوذر...
رسم پادگان ابوذر اینطوری بود که ظهرها نماز جماعت و عزاداری در حسینیه قدس پادگان بود و شب ها همین برنامه در مسجد امام حسین(ع) در محوطه خانه های سازمانی ارتش ....
مسوول تبلیغات پادگان گفته بود هر کس میخواد مداحی کنه باید ثبت نام کنه و ما ازش امتحان بگیریم و بعد نوبت بهش بدهیم..
ما دیدیم اگر این رویه باشه تا چهلم امام هم به ما نوبت نمیرسه...
یه 50 تا رزمنده تهرانی بودیم که توی #منطقه_بمو کار میکردیم... بچه های اطلاعات عملیات ، تخریب و طرح عملیات و یه تعداد از واحدهای لشگر 27 و 10....
بچه ها گفتن ما کار خودمون رو بکنیم...
معمولا ما بیشتر ، شب ها دور هم جمع میشدیم توی پادگان ......
بعداز نماز آقا منبر میرفت و دو یا سه تا از بچه های هیکل دار قبل از تمام شدن منبر اطراف منبر مستقر میشدن و میکرفون رو در اختیار میگرفتن و ما میرفتیم و کار عزاداری شروع میشد و آخرش هم میکرفون رو به بقیه میدادیم... ماها به سبک تهرونی ها میخوندیم و تازه حسین جان گفتن رسم شده بود ... در میان سایر رزمندگان شور خوندن مرسوم نبود.. تازه شور معروف جبهه داشت فراگیر میشد ..که آخر سینه زنی میخوندن..قال رسول الله نور عینی..حسن و منی انا من حسینی...حسین جان کربلا..حسین حسین .
و بعد هم شور حسین جان...ما رزمنده های تهرانی وقتی شور میگرفتیم سایر رزمندگان شهرستان ها با تعجب به ما نگاه میکردند که چگونه بر سر و سینه میزنیم...
روز تاسوعا و عاشورا هم عزاداری حسینیه قدس پادگان رو اداره کردیم...تبلیغات چی ها اعتراض کردن اما به جایی نرسید... اونا دوست داشتن به سبک آهنگران و سنت های عزاداری جنوبی ها کار جلو بره اما تهرونی ها غالب شدن... البته اینها که گفتم با جنگ و دعوا نبود همه با صفا و صمیمیت بود و در عزاداری ها همه همراه میشدند...ظهر عاشورا توی حسینیه پادگان جای سوزن انداختن نبود.. رزمندگان تیپ و لشگرها غیر تهرانی تقریبا در پادگان ابوذر و اطراف مستقر شده بودن اما رزمندگان لشگر27 و 10 هنوز در دو کوهه بودن...
اون سال بعد از محرم قرار بود عملیاتی روی #ارتفاع_بمو بشه و ما برای مقدمات اون عملیات لازم بود در منطقه باشیم و این محرم تنها محرمی بود که توی جبهه بودم
یادش بخیر
🔷و یاد فرمانده ما #شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی که اون موقع معاون گردان تخریب لشگر10 بود بخیر که من رو تشویق به خوندن میکرد و خودش هم میونداری میکرد..
🔷یاد #شهید_حاج_قاسم_اصغری بخیر که در رساندن میکرفن کمک میکرد و یاد همه ی اون سینه زنها..
🔷یاد #شهید_حاج_عبدالله_نوریان فرمانده تخریب بخیر که توی اون ماه محرم در #خانقاه_بازی_دراز محرم شده و تک و تنها مشغول خودسازی بود.
🔷و یاد اون پیرمرد یزدی بخیر که توی حسینیه با اون لهجه قشنگی میگفت: خدا پدر و مادر همه تون رو بیامرزه...
#جامانده_از_شهدا
(جعفر طهماسبی)
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#تصویری_از_عصر_تاسوعا
سال 1363 کنار منبر در حسینیه قدس-پادگان ابوذر.. یه بشقاب غذا و دوتا قاشق
از سمت راست
برادر حسن آبادی
برادر صبوری
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
معاون گردان تخریب لشگر10
محمد غلامعلی
جعفر طهماسبی
برادر بیاتی
و ناشناس که رفیق شهید سید محمد بود... البته ایشون هم مداحی میکرد و میخواست روضه رو داغتر کنه.. به سبک حاج منصور میگفت: یه چیزی بگم که بسوزید و یا اینکه بسوزونمتون...و بچه های سربسرش میگذاشتن و میگفتن آتیش نشانی رو خبر کن.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹
#به_یاد_سری_که_بدن_نداشت
بله...........
بدن بی سر شنیده اید اما سر بی بدن؟؟؟؟!!!!!
قطعه 50 گلزار شهدای تهران
#شهید_مدافع_حرم_فاطمیون
#محمد_ناطقی
خرداد ماه سال 99 بود . چند روزی از ماه رمضان گذشته بود
خبر رسید شهید مدافع حرم فاطمیون برای دفن به گلزار شهدای تهران میاد
خدا لطف نموده بود به این حقیر جامانده از شهدا که پیکر شهدای فاطمیون رو در خانه قبر میگذاشتم
خودم رو به قطعه 50 رسونده. از دوستان خانه شهید سووال کردم وضعیت شهید چگونه است..
گفتن شهید بعد از 4 ماه تفحص شده...
جواز دفن رو دیدم...شهادتش بهمن سال 98 بود..
جوان افغانستانی 22 ساله مدافع حرم..
در ذهنم این بود که با پیکر در هم شده رو برو هستم.
اما چیزی شنیدم که بهت زده شدم
گفتن از پیکر مطهر شهید فقط #سر_مطهر دفن میشود.....
وقتی این رو شنیدم حالم دست خودم نبود.....چند روز قبلش پیکر#بی_سر #شهید_اصغر_پاشاپور رو دفن کرده بودیم و حالا #سر_بی_پیکر....
حرف از مادر و خواهر شهید نبود. فقط نام برادرش را میبردند تا برای آخرین بار با برادرش وداع کند. من هم کفشها را کندم و آستینها را بالا زدم تا شهید مدافع حرم دیگری را در خاک بخوابانم.
وقتی بندهای کفن را باز کردم با وسواس خاصی سراغ سرش رفتم. سرش را داخل پارچهای سفید پیچیده بودند. تصورم این بود که جمجمهاش در پارچه پیچیده شد، اما سیاهی موی پرپشت و یک دست مشکی این جوان ۲۲ ساله شهید متحیرم کرد. بیش از چهار ماه از شهادتش گذشته بود. اما سر و صورتش تازه بود..
مقداری خاک آغشته به تربت کربلا و مهر کربلا زیر گونه شکستهاش قرار دادم و تلفین خوانده شد. دست راستم را پشت سرش گذاشته بودم و با ذکر تلقین تکان میدادم . بعد از تلقین هم کفن کربلا رسید و سر بیبدن در آن پیچیده شد.
حکایت عجیبی بود.
اگر توفیق پیدا کردید و گلزار شهدای تهران رفتید فاتحهای بر مزار شهید بیسر «اصغر پاشاپور» و مزار شهید بیبدن «محمد ناطقی» (قطعه50-ردیف 128-شماره13)بخوانید. انشاءالله در روز حشر شفیع ما باشند.»
(#جعفر_طهماسبی)
@alvaresinchannel
🍂 خورشید مجنون ۲۸
حاج عباس هواشمی
•┈••✾❀🔹❀✾••┈•
همان روز (دیدار با خانواده شهید هاشمی) مطلع شدم بهنام شهبازی که جزء مفقودان بود پیدا شده است. خیلی خوشحال شدم. ابتدا فکر کردم بهنام خبری از علی هاشمی به ما میدهد، اما بهنام خبری خوشحال کننده برای ما نداشت. او گفت: «در لحظه ای که هلی کوپترها در محوطه قرارگاه فرود آمدند، هر کدام از مسیری جداگانه از قرارگاه دور شدیم و از سرنوشت یکدیگر اطلاعی نداریم. در این چند روز خودم را از کنار جاده به نیروهای خودی رساندم.»
یکی دو روز بعد محمد درخور هم پیدا شد. او هم مانند بهنام شهبازی خود را از کنار جاده به نیروهای خودی رسانده بود. محمد درخور خیلی ضعیف شده بود. می گفت: «از سرنوشت دیگران اطلاعی ندارم. دو سه روز پیش می دیدم که یک هلیکوپتر خودی در منطقه پرواز میکند، اما نمیدانستم باید چه کار کنم. چون لابه لای نیزار بودم، هلی کوپتر مرا ندید.» هلی کوپتری که محمد درخور میگفت همان هلیکوپتری بود که ما قصد داشتیم با آن به قرارگاه برویم، اما نشد. پس از چند روز منطقه ما تا اندازه ای شکل گرفت و تقریباً هرجا که لازم بود خط تشکیل دادیم. در چپ و راست ما یعنی در منطقه چزابه که شمال هور بود و منطقه طلائیه و کوشک که جنوب هور محسوب میشد نیروهای ارتش مستقر شده بودند. ما همچنان به دنبال مفقودان بودیم. پس از چند روز، از آنجا که عراقی ها در چند نقطه جاده همت را شکافته بودند، آب غرب جاده به شرق جاده منتقل شد و کل این منطقه که سالها بود خشک شده بود، دوباره به زیر آب رفت. دیگر نمی شد در شرق جاده همت به صورت پیاده تردد کرد. این آب گرفتگی قابل قایق رانی نبود، اما با بلم میشد در بعضی جاها، به خصوص در کنار جاده شهید همت رفت و آمد کرد. یک شب تصمیم گرفتم با بلم به قرارگاه نزدیک شوم. اول شب دو بلم آماده شد. در هر بلم سه نفر سوار شدیم. کلا نیروهای بومی با چاسب کروشات، یکی از بومیان در یک بلم بودم. آن شب به فاصله کمی از جاده شهید همت به طرف قرارگاه رفتیم و تا مقر بهداری هم رسیدیم، اما به دلیل اینکه حدوداً نیمه ماه بود و نور ماه همه جا را روشن کرده بود و از آنجا که نیزار این منطقه سال ها بود خشک شده بود و استتار نداشتیم و بلم ها در یک فضای باز شبیه به یک برکه بزرگ راه میرفتند و نیروهای عراقی نیز روی پد بهداری مستقر بودند، نمی شد وارد آنجا بشویم.
•┈••✾❀🏵❀✾••┈•
ادامه دارد
از کتاب قرارگاه سری نصرت
#قرارگاه_نصرت #شهید_هاشمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
🔹گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۵۰ ثانیه روایت کوتاه عبور از اروند رود_ علیرضا دلبریان
https://eitaa.com/joinchat/11599979Cbf3a4d5d0c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔼 مستند روایت از سردار شهید
🌹 حاج حسین اسکندلو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 عملیات کربلای ۵
با گزارش محمد صابری
یادمان باشد
چه کسانی برای راحتی خیالمان
در آتش رفتند
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#خروش_خمینی
#پیام_قطعنامه_598
29 تیرماه 1367
✅ خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.
خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده های معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده ام و #جام_زهرآلود_قبول_قطعنامه_را_سر_کشیده_ام، و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می کنم. و بدا به حال آنانی که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایی که از کنار این معرکۀ بزرگِ #جنگ_و_شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساکت و بی تفاوت و یا انتقاد کننده و پرخاشگر گذشتند!
✅ آری، دیروز روز امتحان الهی بود که گذشت. و فردا امتحان دیگری است که پیش می آید. و همۀ ما نیز روز محاسبۀ بزرگتری را در پیش رو داریم.
@alvaresinchannel