eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
278 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
280 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
بچـه هاے خادم الشــهداء اینجا دور هم هستن... کلے خاطــره اینجاستـ.... 👇👇👇 🔰 کانال https://eitaa.com/khademin_alborz اگـِ دلتنـگـِ راهیـان نور هستے بیـا اینجـا پاتوق لباس خاکیا مسجدیا،راهیان نوریا 👇 🔰کانال https://eitaa.com/khademin_alborz
از گردان اسرای عراقی که در جنگ ایران و عراق از ایران دفاع کردند چه می‌دانید؟ 🔹اسماعیل دقایقی هنگامی که فرماندهی«تیپ ۹ بدر» را پذیرفت، با تلاشی شبانه‌روزی، تمامی قدرت و امکانات خود را وقف انجام وظیفه الهی کرد و با توکل به خدا و پشتکار و جدیت در مدت کوتاهی موفق شد یگان رزم منسجم و قدرتمندی را پایه‌گذاری کند. وی گردان «احرار» را از میان اسیران عراقی تشکیل داد. آنها به رغم آنکه اسیر بودند، با علاقه و اشتیاق در این گردان با ارتشی که خودشان سال‌ها در آن ارتش بودند، می‌جنگیدند و بسیاری از آنها هم به شهادت رسیدند. @AkhbareFori
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 🔷🔷🔷 🔷 گرامی باد 17 مرداد به یاد روزنامه کیهان معلم ✅تخریبچی شهید علی اکبر طحانی در 11 فروردین ماه سال 1367 در منطقه عمومی حلبچه با گاز شیمیایی دشمن به شهادت رسید. قبل از او برادرش علیرضا در شهر فاو به شهادت رسیده بود @alvaresinchannel
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 🔷🔷🔷 🔷 گرامی باد 17 مرداد به یاد روزنامه کیهان معلم ✅اون اهل شهریار بود و معلم آموزش و پرورش. متاهل هم بود. دوتا فرزند داشت روزنامه هم بود همیشه یه ساک کوچولو دنبالش بود که توش یه دفترچه چهل برگ کاهی و یک عدد دوربین ۱۳۵ میلمتری بود که روش برچسب موسسه کیهان خورده بود. عکس هم که میگرفت سیاه سفید بود هرکجا میرفتیم آخر روز مینشست و خاطراتش رو مینوشت. مثل خیلی تند و خرچنگ قورباغه مینوشت که حتی بعد از نوشتن، خط خودش رو به سختی میخوند. سال ۶۷ داشت تحویل میشد و ما داشتیم ازمنطقه وارد عراق میشدیم که کنار آبشاری ساکش رو باز کرد و دفترچه کاهیش رو درآورد و شروع کرد تند تند نوشتن. “الان وارد بیاره عراق شدیم و کنار آبشاری توقف کردیم تا هم ناهار بخوریم و هم دعای سال تحویل رو بخونیم”. گفتم برادر بگذار غروب مینوسی. گفت معلوم نیست تا غروب باشیم.. آخه توی مسیر که میومدیم وارد خاک عراق بشیم یه چوپان با گوسفنداش وارد کنار جاده شده بودن و روی مین های رفته بودند وتکه های بدنشون در اطراف جاده پراکنده بود . منظره عجیبی بود و عجیب به هم ریخت. چند روز به مونده بود که دیدم اخم هاش توهمه.. گفتم برادر چی شده. مگه کشتی هات غرق شده. با عصبانیت گفت : دوربینم توی ساک نیست. گفتم شاید اشتباهی جابجا شده. گفت: برای بیت المال بود از این عصبانیم که در نگهداریش سهل انگاری کردم. گفتم انشاءالله پیدا میشه. مواظب دفترچه ات باش. روز ۱۱فروردین ۶۷ یه تعداد برای مین گذاری مقابل دشمن وارد شدند. و ایشون هم همراهشون بود. اونجا هم دنبال خبر و گزارش بود و خیلی از مسائلی که برای ما عادی بود و از کنارش بی توجه رد میشدیم اون به دقت بررسی میکرد. دشمن از صبح علی الطلوع آتش سنگینی برای پس گرفتن مواضعش از ما میریخت و همه رو کلافه کرده بود به طوریکه جرات خارج شدن از سنگر رو نداشتیم. احتمال تلفات بالا بود و فرمانده هان تصمیم گرفتند بچه های تخریب عقب بیان ودر یک فرصت دیگه ماموریتشون رو انجام بدهند. تازه به مقر عقبه اومده بودند. وقت ظهر بود که هواپیماهای دشمن سر و کله شون پیدا شد. برای بمباران عقبه واحد ها و گردان ها اومده بودند که یه هم نصیب چادرهای لشگر۱۰سیدالشهداء(ع) شد و و. شهید دوم خانواده طحانی پرکشید. بعد از شهادت علی اکبر نه دوربین پیدا شد و نه دفترچه ها چهل برگ که گزارش ها و خاطراتش رو نوشته بود @alvaresinchannel
📌فرمانده نفوذی ایران که «عقرب زرد» صدایش می‌کردند 🔹شهید علی چیت سازیان از فرماندهان همدانی در دفاع مقدس بود که کار شناسایی و نفوذ در دشمن را به طور حرفه‌ای انجام می داد. علی زمانی که ۱۷ ساله بود در عملیات مسلم بن عقیل توانسته بود ۱۴۰ نفر از بعثی‌ها را اسیر کند. او به قدری به زبان عربی مسلط بود که وقتی در دل دشمن نفوذ می‌کرد محال بود کار شناسایی لو برود. 🌷سرانجام علی چیت سازیان معروف به «عقرب زرد» در ۴ آذر سال ۶۶ در منطقه «گامو» به شهادت رسید. شهید مدافع حرم سردار حسین همدانی خاطره‌ای از علی را اینطور روایت می‌کند: 😔آموزشی‌ها رو برده بود روی یه ساختمان بلند، گفته بود: بپرید پایین! اول خودش پریده بود. چند نفر پشت سرش با اکراه پریده بودند که پاهاشون ناقص شده بود. بقیه هم نپریده بودند. ☘آمدم دیدم ازش شاکی‌اند. کشیدمش یه گوشه و گفتم: اینا رو بهت ندادیم که بکشی، دادیم آموزش بدی! خیلی جدی گفت: جبهه آدم جسور می‌خواد. اگه توی آموزش بمونه؛ توی عملیات کم می آره. شما بسپارشون به من. 🌹دفعه بعد که آمدم سر کشی، دیدم با همه شون رفیق شده. اونا هم دارن سبقت می‌گیرند. برای پریدن. 🌷نورالشهداء🌷 https://eitaa.com/joinchat/3110863002C487adfb92f
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" فقط ما می مانیم و اعمالمان ... " ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️لحظه اصابت تیر بر پیشانی راننده لودر  سنگرسازان بی سنگر
🍂 حماسه‌ای به نام خلبان خلعتبری در یکی از عملیات‌ها حسین خلعتبری و عده‌ای دیگر از خلبانان پایگاه ششم شکاری از طرف فرمانده پایگاه برای زدن پل العماره مامور شده بودند. پل، درست وسط شهر بود و اتومبیل‌هایی که مشخص بود شخصی است، روی پل در حال حرکت بودند. خلعتبری وقتی روی پل می‌رسد، حملات ضد هوایی دشمن به اوج خود رسیده بود. با وجود همه خطراتی که حسین را تهدید می‌کرد، دیدند او از بالای پل دور زد و مسافتی را طی کرد و سپس هدفش را مورد اصابت قرار داد.  این رفتار حسین میان آنهمه گلوله‌ای که به سمتش روانه می‌شد، تعجب همگان را به خود واداشت وقتی از او سئوال کردند، چرا چنین کردی، گفت: «فرزندی یک‌ساله دارم، یک لحظه احساس کردم که ممکن است، توی ماشین بچه‌ای مثل «آرش» من باشد و چگونه قبول کنم که پدری بچه سوخته‌اش را در آغوش بگیرد؟ » 👇👇👇   شهید سرلشکر خلبان حسین خلعتبری یکی از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران است که با استفاده از نبوغ نظامی، ابتکار عمل و تخصص خود، در بسیاری از عملیات‌های دوران دفاع مقدس، همراه با سایر همرزمانش حماسه‌های ماندگاری را آفرید.  وی در علمیات‌های مهمی از جمله حمله به اچ ۳، مروارید و… شرکت داشت و بیش از هفتاد پرواز برون مرزی را در طول دوران دفاع مقدس به انجام رساند. بارها در مجله‌های آمریکایی از او به عنوان یک نابغه جنگی نام برده شد و در سال ۲۰۰۶ او را بهترین خلبان اف ۴ نامیدند. وی سرانجام در اول فروردین سال ۶۴ به شهادت رسید.              •┈••✾❀🏵❀✾••┈• ادامه دارد
20.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 📽 فیلمی زیبا و دیدنی از اعزام رزمندگان سلحشور به ضمیمه بیاناتی شنیدنی از سید اهل قلم 🔸 در تاریخ ۱۳۶۶/۵/۱۴ 🌹 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است 👇 کانال🌹175نفر🌹 @nafar175 دعوت کنید آدرس رانشر دهید
19.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت اول خاطراتی زیبا و بسیار شنیدنی از ایثار و از جان گذشتگی رزمندگان اسلام در عملیات بیت‌المقدس ( فتح خرمشهر ) از زبان سردار جاویدالاثر ... اگر ما چشم هامون را باز بکنیم و اگر ما غبارها را از دل کنار بزنیم ، یک چنین نورهایی را خواهیم دید و یک چنین بوها را حس خواهیم کرد و امید است که ما رهرو این شهیدان باشیم . واین نکته را همواره باید درخودمان بصورت یک تذکر حفظ بکنیم که ما همواره به یاد امام زمان (عج) زنده بودیم و با این یاد نفس کشیدیم و با این یاد صحبت کردیم و به این یاد هستی مان بوده و به این یاد هم مردیم.... . نامش جاوید و یادش گرامی https://eitaa.com/joinchat/1821507861C9dae8ea7f8
🍂 خواب دیدار کبری گلابی زاهدی تدوین: نرگس اسکندری ┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄ 🔹 به خانه شهیدی در جاده مسجد سلیمان رفته بودیم. دعاهایمان را خواندیم و شروع کردیم به صحبت کردن با مادر شهید. از پسرش صحبت می‌کرد که وسط حرف هایش گفت: - پس خونه همسایه ما نمیرین؟ - اسامی خانواده شهدا رو به ما میدن. اسم اون نبوده. - همسایه ما خانواده شهیدن، هیچ کس تا حالا خونه شون نرفته. بی‌بی به من گفت: برو ببین اگه خونه‌ن، یه سر بریم پیشش. مسیر طولانیه نخوایم دوباره این همه راه رو بیایم. در را که باز کرد پیرزنی را دیدم که صورتش پر از چروک بود. پیراهنی بلند و مشکی به تن داشت با خوش رویی جواب سلامم را داد... - حاج خانم ما گروهی هستیم به نام کاروان حضرت زینب (س) که به خانواده شهدا سر می‌زنیم. می‌خوایم بیایم پیشتون یک دفعه زد زیر گریه - چرا گریه می‌کنی؟ - پسر من چند ساله شهید شده کسی هم سراغم نیومده بود. دیشب خواب دیدم در خونه رو زدن. در رو که باز کردم دیدم پسرمه - چی شده اومدی؟ میدونی چقده ندیدمت؟ - فردا برات مهمون میاد. خونه رو آماده کن. حالا هم شما اومدی و خواب من تعبیر شد. برگشتم و ماجرا را تعریف کردم. بی بی گفت: - خدا رو شکر که قسمت شد دل مادر شهید رو شاد کنیم. •┈••✾○✾••┈• از کتاب: زنان جبهه جنوبی