eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
275 دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
269 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
در ساعت ۲ بامداد ۲٤ اسفند ۱۳٦٦ با رمز مبارك «یا محمدبن عبدالله ﷺ» در منطقه عمومی حلبچه با هدف آزادسازی شهر حلبچه و دسترسی به دریاچه دربندیخان به فرماندهی سپاه پاسداران آغاز شد و تا روز ۲۹ اسفند ادامه داشت. رزمندگان اسلام پس از عبور از موانع سخت و ایذایی دشمن منطقه‌ای به وسعت ۱۲۰۰ کیلومترمربع شامل شهرهای حلبچه ، خرمال ، بیاره ، طویله و همچنین نوسود از شهرهای ایـران را به تصرف خود درآوردند ، تعداد ۵۴۴۰ نفر از نیروهای عراقی را اسیر کردند و مقدار قابل توجهی از سلاح های سبک و سنگین دشمن را منهدم یا به غنیمت گرفتند. واکنش عراق به شکست در این عملیات بمباران شیمیایی شهر حلبچه بود که در این عمل ناجوانمردانه بیش از ۵۰۰۰ نفر از سکنه شهر و روستاهای اطراف آن کشته و هزاران نفر مجروح شدند. https://eitaa.com/bank_aks ☑️ بانک عکس دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 📽 تصاویری زیبا و خاطره برانگیز از منطقه عملیاتی و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات 🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد 🇮🇷‌ عملیات والفجر ۱۰ در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۶۶ به منظور تصرف شهر حلبچه و بخش‌هایی از خاک عراق طراحی و اجرا شد و در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۶۶ با تصرف منطقه‌ای به وسعت ۱٫۲۰۰ کیلومتر مربع شامل شهرهای حلبچه ، خرمال ، بیاره و طویله از سوی نیروهای ایرانی ، پایان پذیرفت.
فرمانده گردان تخریب لشگر10 فروردین 62 ✍️✍️✍️ راوی: روز دوم یک با سید_محمد_زینال_حسینی که معاون گردان تخریب بود راه افتادیم به سمت خط مقدم سید محمد پشت فرمون نشسته بود به سمت تپه هایی که دیروز فتح شده بود حرکت کردیم بعد از در دید کامل دشمن بودیم . و آتش دشمن شروع شد. انگار دشمن هرچی آتیش داشت روی سر ما میریخت . توقع این بود که با این همه آتیش ، آقا سید محمد پشت فرمون بود عکس العمل نشون بده و سرعت ماشین رو زیاد کنه. اما انگار نه انگار که اطراف ما مثل بارون خمپاره میاد خیلی خونسرد رانندگی میکرد حسابی ترسیده بودم ولی چون یه خورده ادعای نترسی ام میشد به روی خودم نیاوردم . اما دیدم نمیشه.. آروم به آقا سید گفتم: سیدجان یه خورده گازش بده.. مثل اینکه عراقی ها از ما خوششون نمیاد. سید هم با خون سردی گفت : این همه چاله چوله جلومونه نمیبینی. ماشین برای بیت الماله... جلوبندیش داغون میشه. این و گفت و برای اینکه به من روحیه بده شروع کرد به زمزمه یه نوحه..... احساس کردم سرعت ماشین برعکس ، آرومتر شد. به اون نقطه ای که قرار بود برسیم رسیدیم و پشت یه تپه ماشین ایستاد و پیاده شدیم. یه نگاهی به اطراف ماشین کردیم. همه جاش رو ترکش ها سوراخ شوراخ کرده بودند الا شیشه ها و لاستیک ها. با خنده به آقا سید گفتم.. این بود بیت المال ..بیت المال گفتنت ببین تمام ماشین رو آبکش کردن ..در مسیر برنگشت هرکاری کرد دیگه با عقب نیومدم بهش گفتم آقا سید حفظ جون واجبه و من با یه موتور برگشتم و اون هم قبل از رسیدن به چند تا خمپاره کنار موتور خورد و ترکشی هم نصیب چشم من شد و زخمی شدم اونجا بود که فهمیدم درکنار خونسردی و شجاعت چه ایمان و توکل بخدایی وجود داشت که این حرف فرمانده را گفت که این ترکش‌ها فقط ماموریتشان سوراخ کردن ماشین بود تا خدا نخواد حتی بسمت تو هم نزدیک نمیشه با خدا معامله کردی پس به معامله با خدا احترام بزار و ایمان و اعتماد داشته باش 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
در تصور ما همیشه این موضوع هست که گروهِ تدارکات با هر وسیله‌ ای که هست آذوقه و آب و... برایِ جان بخشیدن به رزمندگان می‌بَرد ، اما این‌بار موضوع فرق دارد. بچه‌ های تدارکات از خط مقدمِ جبهه پیکر شهیدی را با خود حمل می‌کنند که به خانواده‌اش تحویل دهند. 📸 مهرماه ۱۳۶۲ - پنجوین عراق منطقه عملیاتی والفجر چهار عکاس : علی فریدونی 💠 @bank_aks