هدایت شده از آلبوم خاطرات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔼 ما سینه زدیم ...
بی صدا باریدند...
از هر چه که دم زدیم ...
اونها دیدند...
ما مدعیان صف اول بودیم ...
از آخر مجلس
شهدا را چیدند...
http://eitaa.com/photo_430
🌱 ۱۱ دیماه ۱۳۴۵ -- سالروز تولد شهيد سیدمجتبی علمدار
🌷 ۱۱ دیماه ۱۳۶۴ -- سالروز مجروحیت و جانبازی مجتبی علمدار
🕊 ۱۱ دیماه ۱۳۷۵ -- سالروز شهادت مجتبی علمدار
🔺 بسیجی هفده سالهای که در سال62 به کردستان رفت. سپس در عملیات کربلای1 شرکت کرد و بعد از آن به گردان خطشکنِ مُسلمبنعقیل (لشکر25 کربلا) رفت و تا پایان جنگ در آنجا ماند.
🔹 در سال 66 ، فرمانده گروهان سلمان شد و در عملیات والفجر10، در سهراهی خُرمال،سید صادق، دوجیله در منطقه کردستان عراق رشادتهای فراوانی را از خود نشان داد و در رویارویی با دشمن، به شدت از ناحیه پَهلو مجروح شد، درست مثل مادرش، حضرت زهرا(س)،
🔸 این سید بزرگوار، مدّاحِ اهل بیت بود و بعد از جنگ، با نفس گرم خود، همواره نام شهدا را زمزمه میکرد. دوری آنها، سخت آزردهاش میساخت و در آرزوی وصال آن راهیافتگان به سر میبرد.
🌸🌼🌿 ... تا اینکه در سال ۷۵ به علّت عوارض ناشی از مجروحیت شیمیایی، به همرزمان شهیدش پیوست.
🌴 کانال #دفاع_مقدس
alamdar_book_1940279226.pdf
4.87M
📚 کتاب: #علمدار
🌷 زندگینامه و خاطراتی از شهید سید مجتبی علمدار
🌴 کانال #دفاع_مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | مولودی خوانی شهید "سید مجتبی علمدار" در سالروز میلاد مسعود امیرالمؤمنین حضرت امام علی (علیهالسلام)
💠 چند خاطره دلنشین از شهید سید مجتبی علمدار
🌸🍃 ایشان انگشتری داشتند که خیلی برایش عزیز بود. می گفت این انگشتر را یکی از دوستانش موقع شهادت از دست خود در آورده و دست ایشان کرده و در همان لحظه شهید شده است. ایشان وقتی به آبادان برای مأموریت می رود، این انگشتر را بالای طاقچه حمام جا می گذرد و دربازگشت به ساری یادش می افتد که انگشتر بالای طاقچة حمام جا مانده است. وقتی آمد خیلی ناراحت بود. گفتم: آقا چرا اینقدر دلگیری؟ گفت: وا.. انگشترِ بهترین عزیزم را در آبادان جا گذاشتم، اگر بیفتد و گم شود واقعاً سنگین تمام می شود.گفت: بیا امشب دوتایی زیارت عاشورا و دعای توسل بخوانیم شاید این انگشتر گم نشود یا از آن بالا نیفتد.جالب اینجا بود که ما زیارت عاشورا را خواندیم و راز و نیازکردیم و خوابیدیم. صبح که بلند شدیم دیدیم انگشتر روی مفاتیج الجنان است. اصلاً باورمان نمی شد همان انگشتری که در آبادان توی حمام جا گذاشته بود روی مفاتیج الجنان بالای سرما باشد .
🌸🍃 سیّد همیشه « یا زهرا(س) » می گفت. البته عنایاتی هم نصیب ما می شد. مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول شدیم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار می خواستم دانشگاه بروم اما کرایه نداشتم. 5 تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود. وقتی به اتاق دیگر رفتم دیدم اسکناسهای هزاری زیر طاقچه مان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک 5 تومانی هم نداشتیم این هزاریها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان (عج) است. تا من زنده هستم به کسی نگو.
🌸🍃 همیشه اول تا یازدهم دی ماه مریض بود. خیلی عجیب بود. می گفت وقتی که شیمیایی شدم همین اوایل دی ماه بود و عجیب تر اینکه 11 دی ماه هم روز تولد و هم روز شهادتش بود. در دی ماه ازدواج کردیم و دخترمان (زهرا) هم 8 دی ماه بدنیا آمد
🌸🍃 جملاتی از شهید علمدار:آدم باید توجه کند. فردا این زبان گواهی می دهد. حیف نیست این زبانی که می تواند شهادت بدهد که اینها ده شب فاطمیه نشستند و گفتند: یا زهرا ، یا حسین (ع) آنوقت گواهی بدهد که مثلاً ما شنیدیم فلان جا لهو و لعب گفت، بیهوده گفت، آلوده کرد، ناسزا گفت، به مادرش درشتی کرد.
احتیاط کن! تو ذهنت باشد که یکی دارد مرا می بیند، یک آقایی دارد مرا می بیند، دست از پا خطا نکنم، مهدی فاطمه(س) خجالت بکشد. وقتی می رود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد. بگوید: مادر! فلانی خلاف کرده، گناه کرده است. بد نیست ؟ فردای قیامت جلوی حضرت زهرا(س) چه جوابی می خواهیم بدهیم.
🌿 زندگی نامه شهید سیدمجتبی علمدار
🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین اذان صبح را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. نورسیدهای از تبار سادات که تولدش، بارقهای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دلبندشان، آیندهای درخشان را میدیدند
🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که فرزندانش تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند.
سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قرهجه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع #متوسطه را در هنرستان «شهید خیریمقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر #جماران و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سالهای جنگ، ادامه تحصیل داد.
🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران آموزش نظامی را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام عملیات والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر رزمندگان، در پایگاه «ساوجی» منطقه پنجوین عراق مستقر شد.
🔹او در سال 1363، به منطقه #علمیاتی جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، بهعنوان تیربارچی استقرار پیدا کرد.
این رزمنده سرافراز، از نقشآفرینان عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد گردان مسلمبن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند.
نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این عملیات، در منطقه صیداویه در آبادان مستقر شد. اینجا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار نخلهای استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد.
🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان عملیات حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن سیدمجتبی خارج نشد و او آن را بهعنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری میکرد.
این بسیجی خستگیناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه پاسداری را به تن کرده بود، اواخر فروردین همینسال(1366)، همراه #گردان مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداریها و جوانمردیهای او را به خاطر دارد.
🔹او در مرداد 1366، به #فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این #گردان، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. مأموریت گروهان سلمان، آزادسازی سهراهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد.
🔹روح عاشق سیدمجتبی و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهههای نبرد کشانید. بهگونهای که تا مدتی پس از پذیرش قطعنامه 598 نیز، سراغ او را میبایست از نخلستانهای آبادان میگرفتند.
او در زمستان سال 1369 مأموریت خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاریاش را در واحد عملیات، و در ادامه، در واحد تربیت بدنی لشکر 25 کربلا از سر گرفت.
مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از سُلاله رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» ازدواج کرد که ثمره آنها «سیده زهرا» است.
سیدمجتبی که ترکش و تاولهای شیمیایی را از سالهای خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران شهیدش پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در گلزار شهدای «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 تصاویر لحظات منتهی به شهادت علمدار
⏳ ۱۱ دی ۷۵ سالروز عروج ملکوتی جانباز شهید سید مجتبی علمدار که درعمليات کربلاي ۵ شیمیایی شده بود
🌗 شب شهادت سیدمجتبی علمدار، #بشنویم صوت ملکوتی او را ....
👇👇👇
بر مشامَم می رسد ، لحظه بوی کَربَلا.mp3
1.09M
🎤بر مشامَم می رسد ، لحظه بوی کَربَلا
با نوای ملکوتی شهید سید مجتبی علمدار
از چه اینگونه با اطمینان میگویی ؟
گویی میدانستی که راهی قافله ی شهدا میشوی !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نحوه برخورد امام خمینی(ره) با «ادوارد شواردنادزه» آخرین وزیر امور خارجه شوروی پس از پیام معروف به گورباچف/ شواردنادزه بعدها از امام(ره) به عظمت و نیکی یاد کرد
♦️۱۱ دیماه سالروز صدور نامه تاریخی امام خمینی(ره) به گورباچف رهبر وقت اتحادیه جماهیر شوروی
♦️جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسیترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد.
🔴امام خمینی(ه) : با پناه بردن به #غرب نمیتوانید #مشکلات_اقتصادى خود را حل كنيد؛ آنها خودشان گرفتارند
♦️پیام تاریخی امام خمینی(ره) به گورباچوف: اگر بخواهيد گرههای كور اقتصادى خود را با پناه بردن به کانون سرمايهدارى غرب حل كنيد، نهتنها دردى از جامعۀ خويش را دوا نكرده ايد، كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند؛ چرا كه امروز دنياى غرب هم در همين مسائل، البته به شكل ديگر، و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است.
📚صحیفۀ امام، ج21،ص220
نامه_تاریخی_امام_خمینی_به_گورباچف.docx
21K
🔴۱۱ دیماه سالروز صدور نامه تاریخی امام خمینی(ره) به گورباچف رهبر وقت اتحادیه جماهیر شوروی
♦️جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسیترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد.
📊 #اطلاعنگاشت | احیاگر جبهه مقاومت
👈 خدمات فراوان شهید سلیمانی به ملت ایران و امت اسلامی
✏️ حضرت آیتالله خامنهای در آستانه چهارمین سالگرد شهادت شهید سلیمانی، با تأکید بر اینکه مقاومتِ نزدیک به سه ماهه اخیر غزه به علت وجود جبهه مقاومت است، گفتند: مهمترین نقش شهید سلیمانی، احیای جبهه مقاومت در منطقه است. (۱۴۰۲/۱۰/۱۰) در این اطلاعنگاشت «خدمات فراوان شهید سلیمانی به ملت ایران و امت اسلامی» به روایت رهبر معظم انقلاب مرور شده است.
📥 [نسخه با کیفیت](https://ble.ir/khamenei_ir/7196043099621414681/1704044496132)
🌷 #شهید #عمران_پستی_هشتجین
از تهران آمد و ما را دور خودش جمع کرد و گفت اولین راهپیمایی را در هشتجین برگزار میکنیم. برنامهریزی و اقدامات اولیه را انجام داده بود. او خودش پلاکاردهایی با شعارهای استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، نهضت ما حسینی است، رهبر ما خمینی است، مرگ بر شاه و ... آماده کرده بود و بین ما توزیع کرد. جاوید غفاری، اباصلت سیدسیاح، رجبعلی رجبی، تقی علوی، اکبر اکبری، من و چند نفر دیگر بودیم. به ما گفت: پلاکاردها را دور کمر خود بپیچید و به داخل کلاس ببرید. بعد هم منتظر باشید تا من داخل حیاط مدرسه اولین شعار را بدهم. آنوقت با باز کردن پلاکاردها بیرون بریزید و راهپیمایی را شروع کنید.
ما توصیههای او را انجام دادیم و داخل کلاسها رفتیم. منتظر بودیم تا با اشارهی عمران کار بزرگی را انجام دهیم که بزرگترها جرئت انجام دادنش را نداشتند. دلهره و اضطراب امانمان را بریده بود.
پس از مدتی، عمران با بلندگوی کوچک دستیاش از داخل حیاط مدرسه فریاد زد: مدرسهده یوخلامیرام، بوشدا منی معلیمیم. (نمیخواهم توی مدرسه در خواب غفلت باشم.) تا صدای عمران به گوش ما رسید، همه بیرون ریختیم و پلاکاردهای مرگ بر شاه و دیگر پلاکاردها را بیرون آوردیم و شعارهای عمران را با صدای بلند فریاد زدیم. کلامالله میرمجیدی معاون مدرسهمان با چوب افتاد به جان ما تا ما را جمع کند. اما با سرسختی از مدرسه بیرون زدیم و دوستان غیرمدرسهای که بیرون منتظر بودند، به ما پیوستند. آن روز عمران شعار داد و اولین راهپیمایی را در هشتجین برگزار کردیم.
به نقل از کتاب #هفتمین_فرمانده
✅ مراسم بزرگداشت چهارمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی
🔹با سخنرانی سردار مسجدی ، از فرماندهان جبهه مقاومت و سردار حیدرنیا، فرمانده سپاه امام حسن مجتبی (ع) البرز
🔹زمان: شنبه ، ۱۶ دیماه، ساعت ۹:۳۰
🔹مکان: کرج ، تالار شهیدان نژاد فلاح
کمیته مردمی بزرگداشت شهید حاج قاسم سلیمانی
#خبرگزاری_بسیج_البرز
🌐 @basijalborz_irankochak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅حفظ یاد شهید جهاد است
قدرتهای استکباری موافق نیستند نام و یاد شهیدان ما بر فراز پرچمهای بلند افتخار این کشور دیده شود
شما دارید ضد این حرکت شیطنت آمیز خباثت آلود تلاش میکنید،
سعی کنید هنر را در خدمت این کار قرار دهید،
این جهاد را نگذارید نیمه کاره بماند....
#امام_خامنه_ای
🌷 #شهید #مدافع_حرم #مصطفی_صدرزاده
فرم به دست دوره میافتادیم توی کوچه و هر بچهای را میدیدیم، یک فرم میدادیم دستش. میگفتیم: "آقا مصطفی پایگاه بسیج زده، بیاین بسیجی بشین." آقا مصطفی هم سریع کارت بچهها را آماده میکرد و میداد دستشان. با این کار تشویق میشدند که آمدنشان ادامهدار باشد. طولی نکشید که از بیستسی نفر که همهی بچههای هیئت ابوالفضل علیهالسلام بودیم، رسیدیم به شصت نفر. شلیک با تفنگ شکاری آقا مصطفی، پاداش کسی بود که در طرح صالحین شرکت کند. بچهها میآمدند و با ذوق میرفتند. روز بعدش با چندتا از دوستانشان برمیگشتند؛ به عشق شلیک با تفنگ شکاری.
کمکم جمعیت به جایی رسید که آقا مصطفی رفت و سولهای پیدا کرد برای هیئت. یک طرف سوله را هم مخصوص خواهران گذاشتیم. کمی بعد دیوارهای سوله ریخت و مجبور شدیم هر هفته گردشی در خانهی بچهها هیئت بگیریم.
همهی فکروذکر آقا مصطفی جذب کسانی بود که اقبالی به پایگاه و بسیج نشان نمیدادند. یک بار بهش گفتم: آقا مصطفی چرا من باید آماد و پشتیبانی باشم، اما کسی رو که خیلی کم میاد، مسئول نیروی انسانی گذاشتی؟ گفت: شما خودبهخود میای. من دنبال جذب اونایی هستم که نمیان، وگرنه تو بچه هیئتی هستی، اگه اینجا نیای، جای دیگه به هیئت میری. بذار اونایی رو که تو کوچه و خیابون میشینن هم جذب کنیم.
به نقل از علی یاری، کتاب #سرباز_روز_نهم