💐🥀🌷💐🥀🌷💐🥀🌷💐🥀🌷
🌷💐🥀
#شادی_شب_ولادت_علی_علیه_السلام
#بچه_های_تخریب_لشگر_10
#مقر_شهید_پوررازقی
شب 13 رجب سال 1365
✍️✍️✍️ : راوی #جعفر_طهماسبی
جمعه شب بود و حاج آقای فضلی فرمانده لشگر10 و شهید حاج احمد آجرلو میهمان #بچه_های_تخریب بودند.
بعد از نماز مغرب و عشاء اول حاج آقای فضلی در مورد #عملیات_کربلای_5 و رشادت بچه های تخریب بیاناتی داشتند و بعد از اون تصمیم براین شد که من میونداری کنم و بچه ها رو کنترل کنم و حاج محمد فرد مداحی کنه.
بعضی ها موافق نبودند بچه ها حین سرود خوندن دست بزن. چون بالاخره حاج آقای فضلی یه جور دیگه به بچه های تخریب نگاه میکرد.
هرچه تلاش کردیم نشد و بچه ها شروع کردند به دست زدن.
غوغایی شد.. همه هجوم آورده بودن به سمت جایی که من بودم. #شهید_حاج_احمد_آجرلو هم بین ما گیر افتاده بود.
چندین بار حین دست زدن دستم خورد توی صورتش و اون هم با بزرگواری عذر ما رو قبول کرد.
شهید حاج سید محمد زینال حسینی فرمانده ما از دور به من چشم قره میرفت و خط ونشون میکشید اما بچه ها ول کن نبودند. از بعضی بچه ها مثل #شهید_حمید_دادو و #شهید_بیگدلی توقع این همه شیطنت نبود اما هرچه بود به خوبی و خوشی تموم شد و اون شب بچه ها بعد از چند ماه غصه نفس گیر شهادت همسنگرانشون یه جشن مفصل برپا کردند..
یاد همشون بخیر
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
این روزهای بچه های #تخریب_لشگر_10 در ۳۸ سال پیش
🍃🌷قبل از #عملیات_والفجر_8
🍃🌷 #مقر_ام_النوشه
✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 #راوی_جعفر_طهماسبی
زمستان بود و تقریبا اکثر روزها بارونی بود
شبها هوا خیلی سرد میشد
روی چادر ها رو با پلاستیک پوشونده بودیم و بعضی بچه هاهم خارو خاشاک بیابون رو برای استتار روی چادر ها ریخته بودند
تقریبا همه با چکمه توی مقر راه میرفتند.
یه حموم صحرایی توی #مقر_ام_النوشه داشتیم که پنج تا دونه دوش داشت و #شهید_سلطانعلی_معصومی مسوولش بود.
فرمانده ما شهید #حاج_عبدالله اصرار داشت که حتما قبل از نماز صبح حموم گرم باشه برای اونهایی که نیاز به آب پیدا میکنند.
چون شهید حاج عبدالله همزمان مسولیت #مهندسی و #تخریب رو با هم داشت بچه های مهندسی هم در کنار مقر تخریب چادرها شون رو علم کرده بودند و روزهای خوبی با این عزیزان داشتیم.
مسوولیت آموزش و تمرینات #بچه_های_تخریب در آب با #شهید_زینال_حسینی و #شهید_اربابیان بود.
تقریبا اکثر شب ها رزم شبانه داشتیم . اون هم رزم های شبانه بچه های تخریب.
آموزش های محتلفی بچه ها داشتند. جمع صد و چند نفری گردان ما همه مشغول بودند.
مقر ما در کنار کارون برای خودش اسکله داشت. با نصب یه پل خیبری کنار کارون فضایی مهیا شده بود که بچه های تخریب کار غواصی در آب رو به سهولت بیشتری انجام دهند. چندین تیم از #بچه_های_تخریب برداشت موانع در آب رو تمرین میکردند.
با راهنمایی #شهید_سید_اسماعیل_موسوی و کمک #بچه_های_مهندسی هشت پرهایی(خورشیدی) درست کرده بودند و با مواد منفجره اونها رو منهدم میکردند . این کار تمیرینی بود برای مواجهه غواصان تخریبچی با موانع هشت پر در ساحل #جزیره_ام_الرصاص.
بچه های تخریب برای منهدم کردن #هشت_پرها در حداقل زمان نوارهایی انفجاری ابتکاری درست کرده بودند. داخل این نوارها خرج انفجاری C4 سی4 بود که دورنقطه اتصال جوش ها محکم میکردند و با چاشنی انفجاری وفتیله باروتی و آتش زنه(دستگاهی برای روشن کردن فتیله باروتی در آب) اون رو منفجر میکردند.
با نظر بچه هایی که موانع دشمن رو در آنسوی اروند شناسایی کرده بودند میدان موانعی شبیه آنچه در شناسایی ها دیده بودند در ساحل کارون احداث شده بود و #غواصان_اطلاعات_عملیات و تخریب و سایر #غواصان_لشگر_10_سیدالشهداء(ع) در اون موانع تمرین عبور از موانع رو انجام میدادند و تقزیبا هرشب این مانور انجام میشد.
یاد اون روزهای خوب بخیر
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#معبر_های_عملیات_ام_الرصاص
غواصان لشگر10 از 4 معبر که توسط #بچه_های_تخریب در موانع دشمن باز شد به دشمن یورش بردند.
اطلاعات راه کارها
✅راه کار اباعبدالله(ع)
#شهید_سعید_مرادی اطلاعات عملیات
#شهید_پوررازقی تخریب
✅راه کار فاطمه زهرا(س)
#شهید_خلیلی اطلاعات عملیات
#شهید_نباتی تخریب
✅راه کار علی اصغر(ع)
برادر زعیم زاده اطلاعات عملیات
برادر شکاری تخریب
✅راه کار زینب کبری(س)
#شهید_حسرو_نژاد اطلاعات عملیات
#شهید_اصغری تخریب
@alvaresinchannel
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
🇮🇷🌹
#سردار_فاطمی
#شهید_حاج_جعفر_جنگروی
#عملیات_والفجر_8
✍🏿✍🏿راوی : #جعفر_طهماسبی
چند روز به آخرین روزهای #بهمن بود که پشت وپناه #لشگر_10_سیدالشهداء(ع) _شهید حاج جعفر جنگروی پرکشید. حضورمردان دلاوری که خود به تنهایی یک لشگر بودند زینتی برای لشگرسیدالشهداء(ع) بود و با وجود حاج جعفر توقع فرمانده جنگ از این یگان اهل تهران دو چندان جلوه میکرد.
حاج جعفر تنها یک فرمانده نظامی خشک و کار بلد نبود بلکه یک #مربی و #مرشد و راهنمای طریقت الهی بود.
چند شب قبل از #عملیات_والفجر_8 جمع فرماندهان لشگرسیدالشهداء(ع) مهمان #بچه_های_تخریب بودند و بعد از شام در چادر تبلیغات جلسه هماهنگی عملیات برگزار شد.
بعضی بچه ها سعی میکردند با پرسه دور چادر تبلیغات از خبرهای داخل جلسه مطلع شوند اما تنها صدایی که از داخل چادر میومد صدای حاج جعفر بود که برای جمع منبر رفته بود و داشت #سوره_کوثر رو تفسیر میکرد و گاهی هم حرف هایی میزد که جمع فرماندهان صداشون به ضجه و گریه بلند میشد . ما هم که بیرون چادر توی فضای مقر در تاریکی شب با دوستان قدم میزدیم با روضه های حاج جعفرجنگروی چشمهامون تر میشد.
اون شب تا دیر وقت جلسه ادامه داشت و فرماندهان گردان ها و واحدهای لشگر10 گزارش کارهای انجام شده رو دادند و در حقیقت این آخرین منبر شهید حاج جعفر جنگروی بود.
حاج جعفر عاشق و ذاکر حضرت صدیقه کبری #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها بود و مزد این ارادت رو هم گرفت.در ایام فاطمیه و روزهای غربت امیر المومنین علیه السلام در شهر فاو که با نام حضرت زهراء(س) فتح شد ، مقارن صلاه ظهرروز یکشنبه 27 بهمن ماه ، ترکش دشمن سینه اش را شکافت و به لقاء الله رسید.
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷
🇮🇷🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#عکسی_که_امروز_به_ثبت_رسید👆🏿👆🏿👆🏿👆🏿👆🏿
#عملیات_بدر
#رزمندگان_تخریبچی
#شهید_محسن_دینشعاری
#22_اسفند_62
✍️✍️✍️ راوی : #منصور_رفعتی
این عکس برای زمانیه که تجهیزات رو بستیم و آماده تقسیم شدن توی گردان های لشگر 27 برای #عملیات_بدر.هستیم
#شهید_حاج_محسن_دین_شعاری معاون گردان تخریب داشت منطقه ی عملیاتی رو توجیه میکرد.
اونی که سمت راست حاج محسن واستاده ودستاش توجیبشه منم.
مقرمونم توی #جفیر بود که البته قبل عملیاتها برای تیپ ولشگرا تو منطقه ای نزدیک به محل عملیات ایجاد میشد و #مق_تاکتیکی بهش میگفتن هست.
یادش بخیر
اون روز #حاج_محسن یه #جلیقه_ی_تخریب تنشه که واسه اولین بار ابداع شده بود
همون جلیقه ها که #جیب_چاشنی و جای #سیم_چین و جیب سی چار(یک نوع ماده منفجره (C4داره.
تعدای ازشهدا هم توی عکس هستن
مثل #شهید_قدیانی
#شهید_سیانکی
و و و و و
دوروز بعداز این عکس یکی از سنگرای #بچه_های_تخریب رو توی #جزیره_جنوبی ، هواپیماهای دشمن #بمبارون_شیمایی کرد.
دوتا سوله ی کوچیک بود وبا فاصله که توش مستقر بودیم.
#راکت_سیانور درست خورد جلوی در سوله ی بغلیمون، که حدود20 تا از #بچه_های_تخریب_لشگر_حضرت_رسول(ص) توی یه چشم بهم زدن ودرجا بااولین تنفس به شهادت رسیدند.
صحنه ی عجیبی بود.
#شهید_منصور_عبدی که بچه ی #میدون_شوش و ازاون لاتای با معرفت و دریا دل بود وخیلی باصفا وبا مرام ، تصویرشهادتش از یادم نمیره، فرصت نکرده بود #ماسک_شیمیایی رو بزنه.
چندتا ازبچه ها هم خواب بودند و بشهادت رسیدن.
یامرتضی علی چه صحنه ای بود.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🍂🌺
🍃🍂🌺
#مقر_ما_زیر_پونس_نقشه_است
#تخریب_لشگر_10
#عملیات_بیت_المقدس_4
✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : #جعفر_طهماسبی
درگیری روی #شاخ_شمیران بالا گرفته بود و دشمن مقاومت میکرد . قبل از ظهر بود که شاخ شمیران سقوط کرد و اسیر زیادی گرفتیم..دشمن توانش رو گذاشته بود که #شاخ_سورمر رو حفظ کنه اما یکی دو ساعت از ظهر گذشته بود که دشمن شاخ سورمر رو هم رها کرد...
عصر بود که آتش سنگین دشمن شروع شد و هواپیماها هم به کمک اومدند تا شاید دوباره مواضع از دست رفته رو پس بگیرند که موفق نشدند
#روز_هفتم_فروردین بود که یک تعداد از #بچه_های_تخریب رفتند برای مین گذاری مقابل دشمن. دشمن آتیش سنگینی میریخت و هلکوپترهای دشمن هم مزاحم کار بچه های تخریب بودند... قرار شد ، هوا که تاریک شد بچه ها برای مین گذاری اقدام کنند...
یک تعداد از بچه های تخریب در خط مستقر بودند تا اگر نیاز به وجود اونها شد آماده کار باشند.
آتش دشمن یک لحظه قطع نمیشد و اطراف سنگر بچه های تخریب مقدار زیادی مین و مواد منفجره بود که هر لحظه احتمال انفجار میرفت. آتش دشمن یک طرف و نگرانی از انفجار هم از طرف دیگر فرماندهان را نگران کرده بود.
به خاطر این که بچه ها روحیه شون حفظ بشه یک روز در میان نیروها عوض میشدند و از سنگر داخل خط به سنگر عقبه که در یکی از شیارهای #ارتفاع_تیمورژنان بود میومدند..
#روزهای_8_و_9 فروردین 67 دشمن اقدام به پاتک کرد و آتش فراوانی هم ریخت اما موفق به پس گرفتن مواضعش نشد و روز دهم فروردین که هوا روشن شد هواپیماهای دشمن هم سرو کله شون پیدا شد و بمباران شدید شیمیایی شروع شد...روزهای قبل هم با گلوله های توپ شیمیایی میزد اما روز دهم با هواپیما اومد.
ما داخل شیارهای ارتفاع تیمور ژنان بودیم که هواپیماها برای بمباران شیمیایی شیرجه میزدند و مقرهای را بمبارون میکردند اما به چادرهای ما بمبی نرسید..#بچه_ها_به_شوخی_میگفتند_مقر_ما_زیر_پونس_نقشه_است..
🍃🍂🌺
🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
@alvaresinchannel
20.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#یادباد_آن_روزگاران_یادباد
سلام بر #بچه_های_تخریب
سلام بر #اسوهای_تهذیب
🔷جمع رزمندگان #تخریبچی لشگر 8 نجف
تابستان سال 1366 قبل از #عملیات_نصر_5
منطقه عملیاتی سردشت
غریبانه رفتند...........
چه عاشقانه رفتند
#یاران_تخریب
@alvaresinchannel
#یاد_و_خاطره_شهدای_عملیات_کربلای_8_گرامیباد
13 روز از فروردین 66 گذشته بود .
به خاطر فرارسیدن ماه شعبان وایام ولادت امام حسین (ع) ، حضرت عباس(ع) و امام سجاد (ع) بچه های توی خط مقدم مجلس شادی برگزار میکردند.از پشت جبهه هم شیرینی و شربت رسیده بود وبچه ها خوش بودند.
دستور رسید که تیم های شناسایی با دقت بیشتر کار کنند.چون دشمن روی منطقه حساس شده
شب که #بچه_های_تخریب جلو میرفتند مواظب بودند خاک رو زیاد جابجا نکند. و تا اونجا که امکان داشت بدون اینکه دشمن متوجه شود بعضی از مین های سر راه رو خنثی میکردند بچه ها شبهای آخر مسیر عبور را با سیم #موشک_مالیوتکا نشانه گذاری کردند.چون امکان پهن کردن #طناب_معبر وجود نداشت....
#محور_لشگر_سیدالشهداء(ع) خیلی محدود بود و در این محدود چند صدمتری باید چند گردان وارد عمل میشدند.فاصله بعضی از معابر ما حتی به صد متر نمیرسید.
روز 17 فروردین 66 بود که #بچه_های_تخریب به گردانها برای باز کردن معابر در میادین مین مامور شدند.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
دست خط سردار تخریب #شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی در مورد #تخریبچی_شهید_علی_درویش.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#جریان_خواب_شهید_درویش
خواب دیدن امام زمان علیه السلام اسم یک سری از بچه ها را دارند مینویسند.
و میگفت: گفتم اسم مرا هم بنویس.
فرمود اسم #بچه_های_تخریب را مینویسم.
گفتم نمی شود اسم ما رو هم بنویسی.
فرمود بچه های تخریب دیگران هستند.
که آن موقع ایشان در یک گردان دیگری بودند.
آن روز به دوستانش گفت میخواهم بروم تخریب.تسویه گرفت و آمدند تخریب و در #وصیت_نامه_اش نوشت که.
#امام_زمان علیه السلام فرمود. #من_به_بچه_های_تخریب_نظر_خواص_دارم
18/2/64 #سید_محمد_زینال_حسینی
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
#شب_شهادت
به روایت
✍🏿 #شهید_چهاردولی
#هفت_تن_آل_صفا
#بچه_های_تخریب جلو رفته بودند و من توی سنگر استراحت میکردم که صدای #انفجار_مهیبی اومد
گفتم حتما #موشکی از طرف دشمن شلیک شده و این صدای انفجار برای اون موشک است.
چند لحظه ای نگذشت که دلشوره عجیبی همه وجودم رو گرفت و خودم رو به #فرمانده_خط رسوندم و گفتم من نگران بچه های تخریب هستم .صدای انفجار از سمت میدان مین اومد.اونا توی میدون بودند .نکنه خدایی نکرده برای بچه ها اتفاقی افتاده باشه.گفتم من جلو میرم ببینم چه خبره. خودم رو به #میدون_مین رسوندم و دیدم هیچ صدایی نمی آید یک یک بچه ها رو صدازدم ولی جوابی نشنیدم .یک لحظه دلم رفت کربلا و بیاد قضیه #حضرت_زینب(س)افتادم که به داخل گودال قتلگاه می آمد و صدا می زد برادر کجاهستی؟
از یک طرف هم نگران بودم نکنه گرفتار گشتی شناسایی های دشمن بشم .
بدنم یخ کرد و لرزی همه وجودم رو گرفت.داخل میدان مین و در مسیری که بچه ها مین کاشته بودند شروع کردم دویدن ، هوا خیلی تاریک بود نمیشد جایی رو دید فقط بوی باروت ناشی از انفجار میومد. همینطور که میدویدم داخل یک چاله افتادم دشمن هم با چند تا منور خط رو روشن کرده بود در زیر نور منور بدن متلاشی شده ای رو دیدم جلوتر رفتم و نگاه کردم ، دیدم بدن #برادر_زند است . خاطرم جمع شد که اتفاقی افتاده ..شروع به جستجو کردم چند قدم جلوتر پیکر #شهید_مسیبی و #مجید_رضایی رو دیدم و انتهای نوار مین دیدم یک بدنی که از کمر به پایین رو نداشت و کاملا با گل آغشته شده بود افتاده ...رفتم به سمتش و با زحمت به پشت برگرداندم..صورتش کاملا متلاشی شده بود ....باز به جستجو ادامه دادم ...از هفت تا از بچه های تخریب چهار تا رو پیدا کرده بودم و سه تای از بچه ها یعنی #میرزازاده ، #احدی و #ملازمی اثری نبود ...از مسیری که رفته بودم بر گشتم . به کنار بدن شهید زند رسیدم و داخل چاله انفجار شدم . دو تا پای قطع شده و مقداری گوشت و پوست که در اطراف محل انفجار پراکنده شده بود خبر از انفجاری مهیب و متلاشی شدن بدن بچه ها رو میداد..کاری از دستم بر نمی اومد...با احتیاط از میدان مین خارج شدم و خودم را به پشت خاکریز خط مقدم رسوندم و خبر شهادت بچه های تخریب رو دادم و با کمک دوستان ابدان مطهر بچه ها رو به عقب انتقال دادیم...
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
#هفت_تن_آل_صفا
#شبی_که_تخریبچی_ها_به_معراج_رفتند
✍️✍️✍️به روایت #سردار_شهید_حاج_اصغر_احمدی
فرمانده گردان حضرت قاسم علیه السلام لشگر10
من اون موقع به عنوان نیروی آزاد گردان حضرت علی اکبر علیه السلام بودم و گردان علی اکبر درخط پدافندی بود که بچه های تخریب رفتند برای مین گذاری.
نزدیک 90 عدد تانک مقابل ما عراق گذاشته بود ومدام روی خاکریز ما آتیش میریختند...
اون شبی هم که بچه ها رفتند همین تانک ها فعال بودند.
وقتی بچه ها از خاکریز خودمان جدا شدند من اونجا بودم.
هرکدوم دوتا مین "ام 19 " با خود حمل میکرد #شهید_نباتی با خودش مین نداشت. یعنی 6 نفر هرکدام دوتا مین. یعنی 12 مین ضدتانک.
اون لحظه هم تانک ها تک و توک شلیک میکردند که احتمال قریب به یقین یکی از گلوله های مستقیم تانک با این بچه ها اصابت کرده و موج انفجار اون دیگران رو هم به شهادت رسوند.
بچه ها که رفتند ما هم در خط مشغول بودیم که صدای انفجار مهیبی اومد.
ما توجه ای نکردیم چون تانک ها میزدند حساس نشدیم تا اینکه یکی از #بچه_های_تخریب که پشت خاکریز بود ومنتظر دیگران بود پیش ما اومد وبا نگرانی گفت بچه ها نیومدند.
من وارد میدان مین شدم و هوا تاریک بود گاهی منور میزد.در نور منورها هرچه نگاه کردم کسی رو ندیدم برادر نباتی رو صدا کردم.چند بار گفتم #بچه_های_تخریب.
اما اثری نبود تا اینکه چاله انفجار بزرگی توجهم رو جلب کرد.
یک مقدار که دقیق شدم اثری از تعدادی پیکر قطعه قطعه شده بود برگشتم پشت خاکریز تا کمک بیارم. چند تا از بچه های تخریب هم که نگران برگشت بچه هاشون بودند پشت خاکریز نگران ایستاده بودند من هم حکایت انفجار رو به اونها گفتم وبا هم وارد #میدون_مین شدیم و رسیدیم به چاله انفجار.
هرچه وارسی کردیم از اون #هفت_نفر که رفته بودند هیچ خبری نبود .
دیگه خاطر جمع شدیم که همه با انفجار شهید شدند ومشغول جمع آوری شهدا شدیم .
بعضی از شهدای تخریب سر و صورتشون سالم بود و میشد تشخیص داد و از چند تای دیگر جز چند کیلو گوشت له شده چیزی نموده بود ..
موج انفجار پاره های گوشت و استخوان رو به اطراف پاشیده بود .
با بچه های تخریب در اون تاریکی شب تا اونجا که توانستیم اجزای پیکرهای مطهرشون رو جمع آوری کردیم.
از سه شهید چند کیلو گوشت و استخوان مونده بود که به سه قسمت تقسیم کردیم و شهدا رو به عقب انتقال داده و تحویل معراج شهدا دادیم
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
☑️ #شهید_سوخته_در_کنار_معبر
شهید موسی انصاری
✍️✍️✍️ راوی: #حاج_اصغر_معصومی
#شب_عملیات_کربلای_یک با یه تعداد از #بچه_های_تخریب ، طرح عملیات و اطلاعات عملیات ماموریت پیدا کردیم تا بعد از شکستن خط توسط رزمندگان ، معبر رو برای عبور لودر و بلدوزرها عریض کنیم
ساعات پایانی روز 9 تیر ماه سال 65 #عملیات_با_رمز_یا_اباالفضل_العباس(ع) شروع شد و رزمندگان از #معبری که #بچه_های_تخریب درمیدان مین باز نمودند عبور کرده و خط دشمن شکسته شد.
بچه های گردان ها درحال پیشروی به سمت دشمن بودند که ماموریت ما آغاز شد
قرار براین بود که معبر به پهنای عبور لودر و بولدوزرها از مین و موانع پاکسازی شود
وقتی به معبر رسیدیم از دستگاههای مهندسی پیاده و مشغول خنثی کردن مین ها شدیم.
منورهای دشمن همه جا را مثل روز روشن کرده بود و توپخانه ما به شدت مواضع دشمن رو میکوبید و بعضی از کمین های دشمن که هنوز سرکوب نشده بودند روی معبر آتش میریختند.
هر چند متر که معبر پاکسازی میشد لودر و بلدوزرها هم پشت سر ما وارد معبر میشدند.
هنوز به آخر #میدان_مین نرسیده بودیم که با پیکر چند شهید مواجه شدیم که در حال سوختن بودن .
بالای سر پیکرهای سوخته که رسیدیم زیر نور منور چشمم به یکی از شهدا خیره شد
بله اون #همسنگر_شهیدم_موسی_انصاری بود که دقایقی قبل در حال زدن معبر به شهادت رسیده بود.
یادم اومد که در تقسیم بندی اولیه قرار بود من با شهید انصاری هم تیم باشم.
فرصت گریه و زاری کنار حاج موسی رو نداشتیم اما با قلبی محزون و دلی شکسته پیکر سوخته او و دیگر شهدا رو کنار معبر کشیدیم تا زیر چرخ ها و شنی ها بلدوزر صدمه نبینند و به پاکسازی میدان مین ادامه دادیم.
@alvaresinchannel