┅─✵🍃✨﷽✨🍃✵─┅
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد...
@anvar_elahi
#سلام_امام_زمانم
ا┅═ঊঈ❁❀❁ঊঈ═┅ا
🌠سلام مولایمن
درالتهابِزمین؛ دراضطرابِزمان؛
یادِشما چترامانمناست
زیرباراندردها...
+السَّلامُعَلَيْكَيَا وَعْدَاللَّهِالَّذِيضَمِنَهُ...
سلامبرمولایمهربانےڪه
آمدنشوعدهیحتمےخداستو
سلامبرمنتظـرانودعاگویانآن
روزگارنورانےوقریب...
[ تعجیل در #ظهور ۳ صلوات ]
@anvar_elahi
#حدیث
✨امام حسین علیهالسلام:
اَلخُلقُ الحَسَنُ عِبادَهٌ؛
🌱خوش اخلاقى عبادت است.
📚 کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۵۱، ح۳۶۴۷۲
@anvar_elahi
حجت الاسلام مهدوی ارفعچرا نهج البلاغه؟.mp3
زمان:
حجم:
1.35M
🔈 چرا نهج البلاغه؟
✅ کسانی از فتنهای آخرالزمان، نجات پیدا میکنند که نهج البلاغه را خورده باشند!!
✅ نهج البلاغه قرآن و صحیفه سجادیه را به صحنه برمی گرداند!
✅ دوران ما شبیه ترین دوران به دوران امیرالمومنین است; پس روزگار، روزگار نهج البلاغه است!
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع/سال ۹۵
🆔 @anvar_elahi
@ostad_shojaeمهارتهای کلامی_23.mp3
زمان:
حجم:
8.2M
#مهارتهای_کلامی ۲۳
▫️خانواده، کوچکترین اجتماع انسانهاست،
اما اولین، بزرگترین و بیهمتاترین دانشگاه انسانسازی است!
با ازدواج
با ارتباط با خانوادهی همسر
با تولد فرزند
با ازدواج فرزندان و...
▪️شما وارد میادین جدیدی از ارتباط میشوید که باید توانایی خویش را در خاموش کردن آتشهای زبان خود و دیگران، سنجیده و ارتقاء ببخشید.
#استاد_شجاعی 🎤
@anvar_elahi
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍁🍂🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍃🍂🍁🍁🍂🍃🍁🍃
#شهید_زنده
#قسمت۱
ما برای تفحص به خوزستان آمدیم و با همسرم در همان مناطق مرزی زندگی می کردیم. از تهران برایمان مهمان آمد، برادر عیالم نیز از بوشهر آمد، اینها از واجبات این خاطرات است که برایتان می گویم. از آن طرف هم پسر عموهایم که راننده ماشین هستند، بار آوردند خرمشهر و آمدند منزل ما. بعد ظهر که از محور برگشتیم منزل، خانمم گفت: میهمان داریم و در منزل هیچ چیزی نداریم! گفتم: خوش آمدند، یه طوری می سازیم. خدا بزرگ است، خدا وکیلی آن روز ما برای خرید نان هم پول نداشتیم، گفتم: حالا با همان چیز هایی که داریم می سازیم. آن شب را الحمدالله مهمانداری کردیم.
صبح رفتم خیابان از یک مغازه نسیه خرید کردم آوردم منزل. بعد رفتم شلمچه سر کار تفحص مشغول کار شدم. تا بعد از ظهر چگونه گذشت خدا عالم است. بعد از ظهر همسرم گفت که دیگر هیچ نداریم. گفتم خیلی خب، می روم الان بازار صفای خرمشهر یک دوستی داریم. خدا خیرش بدهد، هر وقت ما نسیه بخواهیم چتر مان را آنجا باز می کنیم.
رفتم گفتم: آقای ...میوه می خواهم. گفت: آقا سید، هر چیزی می خواهی بردار. من هم میوه گرفتم. برای مدت یک هفته زد به حسابم.
از آقا رضا ماهی فروش هم نسیه ماهی و مرغ گرفتم و آوردم خانه. به خانمم گفتم: زن، حالا باید با اینها ساخت تا سر برج که پولش برسه ان شاء الله.
رسید به روز بیست تیرماه ۱۳۷۴، خدا را شاهد می گیرم شاید آن روز یکی از سنگین ترین و زجر آورترین روز های زندگی من بود! آن روز ما داشتیم می رفتیم منطقه، قرار بود روی کانال ماهی کار کنیم.
مدام جا عوض می کردیم که هر چه سریعتر شهدا را بیاوریم. آن روز قرعه افتاد به نهر زوجی. به من گفتند: میدان مین دارد، باید پاکسازی شود. گفتم: خیلی خب پا کسازی می کنیم.
من شروع کردم میدان مین را پاکسازی کردم. رسیدیم به خود کانال. رفتم و از بالای کانال عقده های دلم را ریختم بیرون! روی صحبتم با خود شهدا بود. اعصابم از بدهی و گرفتاری مالی و...خرد شده بود. اولین جمله ای را که گفتم این بود: ببینید شماها که اینجا خوابیده اید. تک تک شماها صدای منو می شنوید. این اولین جمله ام بود. بعد گفتم: از روزی که مبتلا ی شما شدیم تا حالا دستمان را نگرفته اید و... آن روز چهار شهید را پیدا کردیم. یکی فقط پلاک داشت که بعداً شناسایی می شد. یکی کارت شناسایی داشت به نام شهید اسدی، دیگری شهید دادگر بود. یکی هم مجهول بود و هیچ پلاک یا مدرکی نداشت.
#ادامه_دارد....
📚#شهیدان_زنده اید(از انتشارات شهید ابراهیم هادی)
🆔 @anvar_elahi
حجت الاسلام مهدوینوجوانانه۴.mp3
زمان:
حجم:
2.47M
🌱 #نوجوانانه4
🔴 من یک نوجوان 13ساله هستم و خیلی از جهنم و عذاب هایش می ترسم اگر میشود از نعمت های بهشت و عذاب های جهنم برای ما صحبت کنید.
🎙بشنويد پاسخ حجت الاسلام مهدوی ارفع را
📺 برنامه تلویزیونی به توان خدا
🗓 ۲/بهمن/۹۶
🆔 @anvar_elahi