اعراف
#روایت #انتخابات @araf11
🖋پنجه در پنجهی مثلثها
بیش از یک ماه بود ندیده بودمش.
استادم را میگویم! کسی که همهجوره قلم زدنم را مدیون انگیزه بخشیهای او میدانم.
وارد اتاقش که شدم دو عدد فلاسک چای بود و قندانی پر از شکلاتهای میوهای.
با آنکه دو_سه ساعتی تا اذان ظهر مانده بود اما، اتاق استاد نورانیترین لحظات خودش را میگذراند.
مثل سابق کنار استاد نشستم و چشم به دهناش دوختم تا این بار نثر سیاسی_انتخاباتیاش را کنار تمامی آنچه که کارشناسانِ امر، تاکنون به عنوان تحلیل به خوردم داده بودند، قرار دهم و با سبک سنگین کردن، بهترینش را برگزینم اما دوری چند ماهه امانم را بریده بود و بعد از احوال پرسی کردنها و گذر از امتحانات ترمی که هنوز تلخیاش زیر زبانم نرفته، بر آن شدم تا خاطراتم از نمایشگاه کتاب تهران را برای او تعریف کنم.
از امر به معروفکردنها و گفت و گو کنار تابلوی سفید نمایشگاه که ۴۵ دقیقهی شیرین زندگیام را ساخته بود، گفتم که انگار چیزی به ذهنش آمده باشد، ماژیک سیاه تخته سفید را برداشت و اندیشههای مثلثی شکلش را بر پنجرههای آفتاب خورده اتاقش، نقاشی کرد تا نقش و نگار مدیریت دینی و سکولار را کنار هم بگذارد و من را به قضاوت هر دو، بر کرسی دادگاه جهانبینی توحیدی بنشاند.
او ایستاده بود و از پالایش انسان در دستگاه مدیریتی اسلام میگفت و من، نشسته به دنبال هویت گمشدهی انسان در چنگال بهرهکشانِ سکولار میگشتم.
شاید ده دقیقه نشده بود که خط و خالهای استاد بر مثلثهای آویخته، خط قرمزهای گفتمان اسلامی را عیان کرده بود. یکی ارتفاع میگرفت تا اندیشه سازد و دیگری ارتفاع میگرفت تا اندیشه بسوزاند. یکی آفتاب میبخشید و رفعت درجه میداد؛ و دیگری سایه میانداخت تا سردی فصل زمستان را تنها دلخوشی مردم سرزمینش قرار دهد. یکی امام و امت بود تا کوس رسوایی عقلانیت دموکراسی غربی را به صدا درآورد و دیگری دولت و ملت یا به قول کافهنشینان خیابان اندرزگو، استیت بود تا استیک مردم را خوراک ویژهی دولتمردانشان قرار دهند.
حرف و حدیثها بسیار بود تا آنجا که نفهمیدیم خورشید چه زمان فرق آسمان را شکافت و اذان، روح پر تلاطممان را به ساحل آرماش دعوت کرد؟!
هنوز پنجه در پنجهی مثلثها بودم. نمیدانستم باید از کجا شروع کنم تا مظلومیت زن در نظام بروکراتیک را قلم بزنم؟ نمیدانستم چگونه از جایگاه رفیع مادر بگویم وقتی موانع تکنوکراتها و رسانههای لیبرال، افق نور خورشید را از او دریغ میسازند تا امکانات سرمایهداران افزایش یابد، حال آنکه هدف، پالایش انسان از زوائد باطن بود!
استاد قلمش را به کناری گذاشت و وضویی گرفت تا جلسهی بعدی را با اندیشهی پر طمطراق خود، زینت ببخشد و ذهن مرا از غفلت در رویای ظاهر به حقیقت باطن دعوت کند.
امیدوارم جلسهی بعدی زود، دیر نشود...!
✏علی عسگری
#انتخابات
#مدیریت_دینی
#مدیریت_سکولار
@araf11
بخش آخر برنامهی گفت و گو محور "تقاطع" درشبکه چهار جذاب بود.
فراست خواه، شهدا را تربیت یافتهی حکومت پادشاهی پهلوی و نظام آموزشی سکولار میدانست.
جمشیدی در پاسخ میگوید که شهدا تربیت و تکامل درونی پیدا کردند. تکاملی که تفکر امام راحل اینچنین در آنها تاثیر گذار بود.
در این میان خانم آروین، میان سخنان جمشیدی میپرد و میگوید خود انقلاب اسلامی از کجا آمده؟!؟!
___________________
در یک دقیقه نظام استبدادی سکولار که اجازهی صحبت به جمشیدی را نمیدهد و حتی نمیتواند در اندازهی یک دقیقه به شعار تکثر سیاسی خودشان جامهی عمل بپوشانند، گواه آن است که آزادی فکری در تربیت سکولار امری متناقض و پوپولیستی است.
فرد یا افرادی که تحمل شنیدن حرف مخالف را ندارند، چگونه در نظام تربیتی موافق با خود، شهید میپرورانند؟!؟!
پ.ن جامعهشناسی در ایران، فرزند نامشروع وصلت نامیمون تحجر و تجدد است.
اگر امثال مقصود فراستخواه، جامعهی سکولار را بدون لوازم تحمیل ایدئولوژی غربی، میپذیرند و آنرا ترویج میکنند، بیشک نتیجهی تحجری است که با عدم توجه خود به میدان تشریع و تقنین، راه را برای شبه روشنفکران ضد دینی باز کردند تا اسلام کاتولیک را تولید و آنرا بسط دهند.
اسلام کاتولیک، ابراهیم همت و صیاد شیرازی تربیت نمیکند!
ولی اسلام سیاسی در غربیترین نقطهی اروپا، آنیلی را به مسلمانی مکتبی تبدیل میکند!
🖋علی عسگری
#انتخابات
#اندیشه
#مدیریت_سکولار
#مدیریت_دینی
@araf11
اعراف
اسلام، "مِهربنیاد" است. عقلانیت اسلامی هم آنگاه که بر مدار مهرورزی ظهور کند و نتیجهاش الفت باشد، عق
آری!
مهر ورزیدن و مودت، نصف عقل است و نزاع از جنود جهل.
اما سوالی وجود دارد؟
مهر به دنیا نیز جزیی از عقلانیت دینی است؟
متعلَّق مهر ورزیدن چیست؟
مهر به گناه از جنود عقل است یا از جنود جهل؟
سکوت و رضایت دادن به گناه چطور؟
آیا این سکوت از جنود جهل است یا عقل؟
#نه_به_تسامح
#مدیریت_دینی
@araf11