eitaa logo
آرایه های ادبی
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
257 ویدیو
124 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ** گوهرفشان کن آن لب کز شوق جان فشانم جان پیش آن دو لعل گوهرفشان فشانم " هاتف اصفهانی" # وزن‌ عروضی، اختیارات شاعری، ردیف و قافیه وزن : مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن        ( مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن ) اختیارات شاعری : اختیار زبانی حذف همزه در هجای ششم مصراع اول ـ اختیار زبانی بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه در هجای هفتم مصراع دوم ردیف : فشانم قافیه‌ها : جان ـ گوهرفشان # آرایه‌های ادبی گوهرفشان کردن لب : کنایه از سخنان ارزشمند بر زبان آوردن، سخنان نغز، بلیغ و فصیح گفتن لعل : استعاره از لب تکرار صامت‌های « ش » و « ن » و همچنین مصوت « ا » در بیت : واج‌آرایی (نغمه‌ی حروف) تکرار واژه های « گوهرفشان »، « جان »، « آن » و « فشان » : واژه‌آرایی # معنی و مفهوم بیت سخن گوهربار معشوق تاثیرگذار است و عاشق را حالی به حالی و از خود بیخود می‌کند.  شاعر از معشوق می‌خواهد تا از آن لب‌های لعل‌گونه‌اش، سخنان فصیح، بلیغ و مستانه بر زبان آورد تا از شوق آن، جان را به زیر پایش بریزد و نثارش کند. مشتاق اصفهانی می گوید : بر خاک آستانت خوش آن که جان فشانم از شوق، جان به خاک آن آستان فشانم رفیق اصفهانی نیز سروده است : خوش آن که جان به پایت ای دلستان فشانم دامان تو بگیرم، دامن به جان فشانم ⛄️❄️ C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
🌸🍃 کلماتی مانند خیار ، بیابان ، سیاه ، خیال و .. را وقتی که می خوانیم دو بار "ی" خوانده می شود . در حالی که مشدد نیست که دوبار بنویسیم ؛ 🔴پس به همین خاطر به واج ماقبل (ی) یک کسره می دهیم تا تقطیع صحیح تری داشته باشیم . ╰⊰ ✿⊹⊱╮ 🖇مثال : بیابان 👈🏻 بِ/یا/با خیال👈🏻 خِ/یال ╰⊰⊹✿ @arayehha ✿⊹⊱╮
‏علامه اکبر دهخدا. آنچه پشت سرش مشاهده می‌کنید، فیش‌هایی است که برای لغتنامه تهیه کرده‌اند. ♧▬▬▬❄️ • @arayehha ♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
👈مقایسه ویژگی های سه سبک در یک نگاه ( سبک خراسانی ، سبک عراقی ، سبک هندی ) ✔️ 🆔@arayehha
فعل های چندوجهی.pdf
3.26M
فعل‌های چندوجهی C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
😢 یار دبستانی هم ما را در مدرسه زندگی تنها گذاشت و رفت ! 🕊️ یار دبستانی هم رفت، تا بفهمیم تنها صداست که در مدرسه زندگی می ماند! ◾️ جمشید جم نخستین خواننده آهنگ ماندگار «یار دبستانی من» چهارشنبه ۱۱ بهمن ماه ۱۴۰۲ درگذشت. روحش شاد و قرین آرامش باد @arayehha🥀🦋
4_5897709916746944833.mp3
9.75M
یار دبستانی من 🎼 از جمشید جم 🥀 یادش گرامی باد 🎋 @arayehha
آموزش آرایه های ادبی( قلمرو ادبی) 1-مراعات نظیر:آوردن واژه هایی از یک مجموعه که با هم تناسب دارند این رابطه وتناسب می تواند از نظر جنس، نوع، مکان و ...باشد مثل ابر و بادو مه وخورشیدو فلک در کارند تا تونانی به کف آری و به غفلت نخوری. 2-تلمیح:اشاره ای به بخشی از دانسته های تاریخی وروایات وداستان هایی که در منابع مختلف ذکر شده شده است مثل زحسرت لب شیرین هنوز می بینم که لاله میدمد از خون دیده ی فرهاد 3-تضمین:آوردن بخشی از آیه، حدیث، مصراع یا بیتی از شاعری دیگر در بین کلام خود است مثل چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت شیوه ی جنات تجری تحتهاالانهار داشت 4-تضاد:آوردن دوکلمه با معنی متضاد است برای روشنگری یا زیبایی مثل:شادی ندارد آن که ندارد به دل غمی آن را که نیست عالم غم نیست عالمی 5-تناقض یا پارادوکس:آوردن دو واژه یا دو معنی متناقض است یعنی وجود یکی نقض وجود دیگری است مثل هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای من در میان جمع و دلم جای دیگرست 6-حس آمیزی:آمیختن دو یا چند حس است یعنی مثلا بو کردن که مربوط به حس بویایی است را با شنیدن که مربوط به شنوایی است ترکیب کنیم و بگوییم:بو می شنوم و موارد مشابه مثل از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر 7-حسن تعلیل:آوردن علتی ادبی برای کاری درشعر یانثرکه مبتنی بر تشبیه است و در واقع علمی وعقلی نیست مثل:باران همه بر جای عرق می چکد از ابر پیداست که از روی لطیف تو حیا کرد یعنی اگر باران از ابر میبارد به این علت است که از روی لطیف تو شرمسار است مثل عرق شرم که جاری میشود🌸🌸🌸🌸🌸🌸 8-اغراق:ادعای وجود صفت یا حالتی است به اندازه ای که وجود آن محال و غیر ممکن باشد مثل:هرگز کسی ندید بدین سان نشان برف گویی که لقمه ای است زمین در دهان برف 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 9-ایهام:آوردن واژه ای با حداقل دومعنی که یکی نزدیک به ذهن و دیگری دور از ذهن باشد مثل:بی مهر رخت روز مرا نور نمانده است وزعمر مرا جز شب دیجور نمانده است مهر یعنی خورشید یامحبت وعشق 10-تکرار:تکراریک یا چند کلمه در شعر مثل آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی 10-جناس:آوردن واژه هایی است که در تلفظ مشترک ودر معنی متفاوتند مثل ای مهرتودردلها، وی مهرتو بر لبها وی شور تودرسرها، وی سرتودرجانها ☘☘☘☘☘☘☘ جناس انواع مختلفی دارد:تام(همسان)، ناقص حرکتی، ناقص اختلافی، ناقص افزایشی(ناهمسان) و اشتقاق 11-واج آرایی:تکرار یک یا چند صامت یا مصوت در یک مصراع یا بیت مثل:لبخند تو خلاصه ی خوبیهاست لختی بخند خنده ی گل زیباست 12-تشبیه:ادعای شبیه بودن دویا چند چیزاست ارکان آن:مشبه، مشبه به، ادات تشبیه ووجه شبه مشبه ومشبه به راطرفین تشبیه می نامند ادات تشبیه عبارتنداز مثل، مانند، چو، چون، همچووهمچون، به سان، به کردارو... گرت زدست براید چونخل باش کریم ورت زدست نیایدچوسروباش آزاد ارکان تشبیه در مصراع اول: تو:مشبه چو:ادات نخل:مشبه به کریم وبخشنده بودن:وجه شبه 13-سجع:شبیه بودن دو واژه در واجها یا حروف پایانی، وزن یا هردوی آنها مثل الهی اگر بهشت چون چشم و چراغ است، بی دیدار تو درد و داغ است بین داغ و چراغ جناس وجود دارد 14-استعاره:مانند تشبیه است ولی فقط از ارکان تشبیه مشبه به یا مشبه ذکر شده است مثل:بتی دارم که گرد گل زسنبل سایه بان دارد در این مصراع بت ، گل و سنبل استعاره اند با کمی دقت می فهمیم که مثلا بت در آغاز اینگونه بوده:یار مثل بت است. 15-تشخیص:در واقع جان بخشیدن به اشیای بی جان است یعنی خصوصیات انسانی را به پدیده های دیگر نسبت بدهیم مثل گل بخندید که از راست نرنجیم ولی هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت. @arayehha
✳️ واژهٔ کنونی «برف» از واژهٔ وَفْر wafr یا وَفْرَه wafra در زبان پهلوی گرفته شده‌است. برف در زبان کهن پهلوی به شکل‌های سْنیزَگ، سْنیخر و سْنوی snoy نیز آمده‌است که همگی با واژهٔ snow در زبان انگلیسی و Schnee در زبان آلمانی هم‌ریشه‌اند. اسکیموها تعداد زیادی واژهٔ متفاوت برای انواع «برف» دارند. ◀️ ویکی‌پدیا. ❇️ برف یکی از ریزش‌های آسمانی و نیز نام پوششی است که از آن بر زمین تشکیل می‌گردد. واژه کنونی «برف» از واژه پهلوی «وَفر» گرفته شده‌است. برف در زبان کهن پهلوی به ریخت‌های «اِسنیزَگ»، «اِسنیخر» و «اِسنوی» نیز آمده‌ است که همگی با واژه (snow) در زبان انگلیسی هم ریشه‌اند. ◀️ در فرهنگ ایران باستان، برف همچون باد، باران، مه و ابرِ باران زا، از آفریده‌های مادی پیش از آفرینش زمین دانسته شده‌است. خدای برف یکی از اسب‌های گردونه ناهید یا اناهیتا بود. (آناهیتا در زبان اوستایی، نام یک پیکر کیهانی ایرانی است، که ایزدبانوی «آب‌ها» (آبان) پنداشته و ستوده می‌شود و از این رو با نمادهایی چون باروری، شفا و خرد نیز همراه است). در اوستا به بارش برفی سنگین اشاره رفته‌است و در یشت‌ها (سرودهایی هستند که همواره به ستایش خدایگان کهن ایرانی مانند مهر، ناهید و تیشتر و غیره اختصاص دارند)، زمستان هولناکی پیش‌بینی شده که سه‌سال زمین را دچار باران و تگرگ و برف و باد سرد خواهد کرد، چندان‌که زمین ویران و مخلوقاتش نابود خواهند شد. در شاهنامه روایتی هست که در جنگ ایران و توران در زمان کیخسرو، برف سنگینی همه‌جا را پوشاند، چنانکه نبرد از یاد همگان رفت و ناچار شدند که اسبان جنگی را بکشند و بخورند. ◀️ از دید نمادشناسی، برف در استوره‌های ایرانی پدیده‌ای خجسته و باشگون و اهورایی شمرده می‌شود. هرچند از پدیده‌هایی است که با روزگار سرما در پیوند است که در چشم ایرانیان روزگاری سخت، بی شکون و اهریمنی می‌نموده است. اما با این وجود این خجستگی برف در روزگار سرما بازمی‌گردد به رنگ سپید آن. سپیدی در نمادشناسی ایرانی همیشه نشانه‌ای فرخنده بوده استف برخلاف سیاهی که نشانه‌ای است پلید و ناهمایون و اهریمنی. از این روی برای نمونه در خوان‌هایی که پهلوانان آیینی از آنها می‌گذرند تا به پاکی و پالایش برسند، ما به نماد برف بازمی‌خوریم. در خوان‌های نهایی، هنگامی که پهلوان به فرجام نبرد و تلاش شگرف و دشوار خود می‌رسد، برف به نمود می‌آید و رخ می‌نماید. این، نشانه آن است که پهلوان آیینی از تیرگی‌های تن و از آلایش‌های گیتی که جهان خاکی است می‌رهد و به سپیدی، به روشنی و رهایی راه می‌جوید. در همین زمینه، یک کارکرد برجسته نمادشناختی از برف در داستان کیخسرو دیده می‌آید: ◀️ کیخسرو، شهریار آرمانی و آیینی ایران است. از این روی، هنگامی که به بزرگترین کارزار خویش که همانا در بندافکندن و کشتن افراسیاب تورانی است، دست می‌یابد، در فرازنای شکوه فرمان روایی به ناگاه پادشاهی را رها می‌کند و به پارسایی و پرهیز روی می‌آورد و کار جهان خاکی را فرو می‌گذارد تا زنده به مینو (جهان نهان) راه ببرد. این راه بردن بدین‌سان در داستان آمده است که کیخسرو با تنی چند از پهلوانان نامدار ایرانی به کوهی می‌رسد. کیخسرو همراهان را بدرود می‌گوید و در آن کوه در میانه برف و بوران از دیدگان ناپدید می‌شود. ◀️ آخرین پیوند کیخسرو با گیتی با جهان پست در برف رخ می‌دهد، چنان‌که گویی برف مرز میان گیتی و مینو است. کیخسرو با گذشتن از برف و نهان شدن در آن به جهان دیگر که جهان جاوید و جان است، راه می‌برد. از این رو، اگر نمادشناسانه به این داستان حماسی و نمادین ایرانی بنگریم، کیخسرو از سیاهی گیتی و تن به یکبارگی می‌رهد، سراپا به سفیدی می رسد. این سفیدی، آغازی است برای آنکه به پیراستگی و پالایش بازپسین دست بیابد و به جهان نهان به نزد آفریدگار راه بجوید. @arayehha
4_5902130992872690194.mp3
2.42M
شعر و خوانش: دکتر حسنا محمدزاده @arayehha