eitaa logo
آرایه های ادبی
1.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
240 ویدیو
123 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در زبان فارسی دو آواگروه وجود دارد که در دگرگونی‌های دستگاه آوایی زبان فارسی از ميان رفته‌است. این واکه‌های مرکب یکی «ـُو» در نمونه‌هایی مانند روشن، فردوسی، نوروز است و دیگری آواگروه «ـِی» در نمونه‌هایی مانند نی، دی، ری. آواگروه‌های ذکرشده در لهجه‌ی فارسی امروز افعانستان زنده است و ادا می‌شود. دکتر کاظمی در ویدئو ارسالی به بررسی این موضوع پرداخته‌اند. @arayehha
*لغت «وحشی»در تخلص وحشیِ بافقی به چه معناست؟ عنوانِ «وحشی» برای افرادی که به آن برخورد می‌کنند تعجب‌آور است و جای سؤال دارد. در زبان کلماتی هستند که معنای برخی از آنها در طول زمان تغییر می‌یابد؛ مانند لغت «جـانـْـدار» که در زمان حافظ به‌معنای «نگهدارندهٔ جان، مأمور محافظ (بادیگارد)» بوده و هم‌اکنوی به‌معنای «موجود زنده (حیوان)» است. ازجمله کلماتی که معنی آن با گذشت زمان تغییر یافته، لغت «وحشت» است. در کتب لغت معتبر، اولین معنایی که برای این کلمه نوشته شده، «تنهــایی» است. «ترس» معنای ثانویهٔ کلمهٔ وحشت است که امروز از آن برداشت می‌شود. صفت نسبیِ کلمهٔ «وحشت» می‌شود: «وحشی» که دقیقاً به‌معنای «عزلت‌نشـین، گوشه‌گیـر و مردم‌گریـز» است که با واقعیت زندگی وحشی بافقی نیز کاملاً مطابقت دارد. استاد مهدی نوریان ــــــــــــــــــــــــــــ @arayehha
روز ولنتاین کتاب بخرید رابطه نیاز به فهم و درک دارد نه شکلات و عروسک. ۱۴ فوریه روز جهانی C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
✳️ منظور از تلفظِ عامیانۀ واژه‌ها تلفظی متفاوت با صورتِ معیارِ رسمی یا گفتاری است که ناشی از کم‌سوادی یا بی‌سوادیِ گویش‌وران است. در تلفظِ عامیانه واج‌های تشکیل‌دهندۀ واژه دچارِ جا به جایی، تبدیل، کاهش، یا افزایش می‌شوند. تلفظِ عامیانه را نباید با تلفظِ گفتاری اشتباه گرفت. مثلاً تاسکی تلفظِ عامیانۀ تاکسی است، اما جون و شیش تلفظِ گفتاریِ جان و ششاند، نه تلفظِ عامیانۀ آن‌ها. بر اثرِ گسترشِ روزافزونِ سوادآموزی و کاهشِ آمارِ بی‌سوادان، تلفظِ عامیانه رو به کاهش است. ❇️ چند نمونه از تلفظ‌های عامیانه : آب‌پاچ (آب‌پاش) آدانس (آدامس) آشخال (آشغال) آشِ عمودَردا (آشِ اَبودَردا) ابَرفضل (اباالفضل) اُسّ‌وقُس‌دار (اُسطُقُس‌دار) اصطحکاک (اصطکاک) اَلحَد (لَحَد) بالاکن (بالکن) بخچه (بقچه) بِرفِست (بفرست) بلت (بلد) پاچیدن (پاشیدن) پنارتی (پنالتی) پیارسال (پیرارسال) تاسکی (تاکسی) تیارت (تئاتر) جَق (جَلق) جوات (جواد) چیندن (چیدن) حرضت (حضرت) دریپ (دریبل) دِلِر (دِرِل، دریل) دیفال (دیوار) دیکس (دیسک) رُمّان (روبان) رومان (روبان) زَهله (زَهره) زیگزال (زیگزاگ) سلط (سطل) سِند و سال (سن و سال) سوات (سواد) سولاخ (سوراخ) ضفط و رفط (ضبط و ربط) طناف (طناب) عسک (عکس) عهد و عیال (اهل و عیال) فلاکس (فلاسک) فوندانسیون (فونداسیون) قلف (قفل) لاپورت (راپورت) لقد (لگد) ماکس (ماسک) مدبخ (مطبخ) نپتون (لیپتون) نخسه (نسخه) نعلت (لعنت) همبرگرد (همبرگر) هم‌ساده (هم‌سایه) ❇️ جالب است که سولاخ و قلف در متونِ کهنِ فارسی هم شواهدی دارند. @arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهشت عاشقان کتاب..... ⛱📚 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
🔺‍ امروز سالگرد نامگذاری " ایران " است در  سال ۱۳۱۴ نام رسمی "ایران" به جای پارس،پرشیا برای کشور ما انتخاب شد اسمی که امروز  ایران گفته می شود بیش از ۶۰۰ سال پیش " اِران " تلفظ می شد. سعید نفیسی نویسنده و محقق مشهور ایرانی در دی ماه ۱۳۱۳  نام " ایران " را به جای "پرشیا" پیشنهاد کرد. 𝄞⃟♥︎ @arayehha 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
جان گدازان فارغند از منت ابر بهار شمع دارد خویش را از دیده نمناک سبز اسلوب معادله تشخیص کنایه متکی به خود و فارغ از منت دیگران... @arayehha
4_5915604940935402966.mp3
8.3M
🟪 وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن 🟪 از اوزان همسان دولختی (دوری - متناوب) 🟦 خواننده: محسن چاوشی ای همه خوبی تو را پس تو که رایی که را ای گل در باغ ما پس تو کجایی کجا سوسن با صد زبان از تو نشانم نداد گفت رو از من مجو غیر دعا و ثنا سرو اگر سر کشید در قد تو کی رسید نرگس اگر چشم داشت هیچ ندید او تو را هر طرفی صف زده مردم و دیو و دده لیک در این میکده پای ندارند پا از کرمت من به ناز می‌نگرم در بقا کی بفریبد شها دولت فانی مرا بیست هزار آرزو بود مرا پیش از این در هوسش خود نماند هیچ امانی مرا ای که به هنگام درد راحت جانی مرا وی که به تلخی فقر گنج روانی مرا سجده کنم من ز جان روی نهم من به خاک گویم از این‌ها همه عشق فلانی مرا هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست ما به فلک می رویم عزم تماشا که راست ما به فلک بوده‌ ایم یار ملک بوده‌ ایم باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست بخت جوان یار ما دادن جان کار ما قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست @arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️صادق هدایت؛ معمار داستان ایرانی C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
❇️ در این گروه از جملات در اصل نهاد وجود داشته‌است ولی‌این نهاد در جریان تحولات‌ ساختمانی و معنایی رنگ باخته، جلای گرامری خود را از دست داده و دیگر شناخته نمی‌شود. ◀️ بزرگترین دسته‌ی این گروه شامل جملاتی است که در آنها اشکال منجمد و ثابت فعل «بایستن» نظیر باید، بایستی، می‌باید، می‌بایستی، نباید، نبایستی... و اشکال منجمد فعل «شایستن» نظیر شاید» نشاید... در کنار يك مصدر مرخم و با يك مصدر (اغلب در فارسی کلاسيك) قرار گرفته‌اند. ◀️ جملاتی نظیر باید رفت يا نشاید گفت را در نظر بگیریم. در حال حاضر دشوار است کسی بتواند برای آنها نهادی تصور نماید. اما مگر واقعا نیز چنین است؟ - البته خیر. ✅ در ادوار اولیه‌ی فارسی دری دو فعل «بایستن» و «شایستن» دارای معانی مستقل بوده و بالطبع نیز در شکل افعال مستقل به‌کار می‌رفته‌اند. هرکدام ازاین دوفعل اشکال قابل تصریف مختلفی هم داشته‌اند. ✅ درنتیجه نیز جملاتی نظیر: رفتن باید... گفتن نشاید... وجود داشته‌اند. البته در اشکال تصریف‌شده‌ی این افعال پیدایش جملات بی‌شخص و اختفای نهاد امکان‌ناپذیر بوده است (زیرا این اشکال دارای شناسه هستند و از روی شناسه فورا" میتوان نهاد را یافت) و فقط در سوم شخص مفرد و شکل عمومی آنست که چنین امکانی بوجود می‌آید. ✅ کاملا" واضح است که در شکل: «رفتن باید» مصدر «رفتن»، نهاد است و فعل مستقل «باید» (در معنای «لازم است») نیز گزاره. ✅ در شکل «گفتن نشاید» نیز مصدر «گفتن»، نهاد است و فعل مستقل «نشاید» (در معنای «شایسته نیست») نیز گزاره. ✅ اما اگر توجه کنیم: که اولا" دو فعل «باید» و «شاید» هردو از افعال وجهی هستند که نقش بسیار مهم گرامری دارند و در کنار خود وجود آئوریست يا مترادفات صرفی آن (مصدر یا مصدر مرخم) را الزام می‌نمایند و ثانیا" دقت کنیم که دو مصدر «رفتن» و «گفتن» هردو در مثال‌های بالا جانشین اسم شده‌اند تا بتوانند در نقش نهاد بمانند وثالثا" نقش اصلی افعال وجهی در فارسی همانا ابراز تاثیر روی وجه گرامری فعل مجاور است نه بیان معنای لغوی (نقش گرامری دارند و نه‌ لفظی) به سهولت‌آشکار می‌شود که زمینه‌ی مساعدی برای تغییر مکان دو عضو جمله و انتقال دو فعل وجهی به ابتدای آن بوجود می‌آید: باید رفتن... نشاید گفتن... ◀️ این مرحله همانا حساس‌ترین مرحله ی‌ تشکیل جملات بی‌شخص است؛ زیرا دو فعل وجهی «باید» و «شاید» در ابتدای جمله دیگر رنگ گزاره بودن خود را باخته‌اند و دو مصدر «رفتن» و «گفتن» نیز بدلیل قرار گرفتن در انتهای جمله جلا و رونق نهاد بودن از دست داده‌اند: به انبوه زخمی بباید زدن سپه را همه پیش باید شدن (فردوسی) ✅ به خصوص وقتی‌که دو مصدر مزبور بصورت مرخم نیز درآیند و به مرور زمان نیز معانی لغوی دو فعل «باید» و «شاید» در درجات بعدی اهمیت قرار گیرد و نقش تحمیل وجه آنها بارز گردد، دیگر بازشناختن «رفت» و «گفت» بعنوان نهاد کار دشواری خواهد گردید؛ اما نهادها درحقیقت همچنان وجود دارند و مسلما" نمیتوان نهاد دیگری برای آنها تصور نمود. این‌ است که اینها جملات بی‌شخص اصیل فارسی معاصر هستند. ◀️ اشکال منجمد فعل «توانستن» نظیر «می‌توان» و «نتوان» و «بتوان» و... در کنار مصدر و یا مصدر مرخم نیز دسته‌ی دیگری از این جملات را تشکیل‌میدهند: نتوان گفت... میتوان رفت... با استدلالی نظیر آنچه در بالا کردیم به سهولت می‌توان فهمید که در دو مثال بالا نیز جریان: گفتن نتوان... و رفتن می‌توان... و بعد نیز جریان: نتوان گفتن... و می‌توان رفتن... و بالاخره نیز: نتوان گفت... و می‌توان رفت... رخ داده است. بنابراین در دو مثال بالا نیز دو مصدر مرخم «گفت» و «رفت» در اصل همان نهادهای‌ مختفی جملات بوده و «می‌توان» و«نتوان» نیز گزاره‌های اولیه بوده‌اند: توان به حلق فرو بردن استخوان درشت ولی شکم بدرد چون بگیرد اندر ناف. (سعدی) ◀️ از فعل کمکی «شدن» نیز یکی دو شکل منجمد (می‌شود، می‌شد، نمی‌شود، نمی‌شد) وجود دارند که در کنار مصدر مرخم و یا مصدر تشکیل جملات بی‌شخص اصیل را می‌دهند: نمی‌شود فهمید... می‌شود تصورکرد... نمی‌شد تشخیص داد... مسلم است که با استدلالی نظیر بالا و با توجه باینکه دن اینگونه مثالمها فعل «شدنء» در معنای «امکان داشنتن» است می‌توان درك کرد که در مثال‌های بالا نیز مصادر مرخم «فهمید» و «تصور کرد و «تشخیص داد» در اصل همان نهادهای مختفی هستند که در کنار خود نیز گزاره‌های اصلی (نمی‌شود» می‌شود ونمی‌شد) را دارند. @arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عروض چی هست؟ چرا مهمه؟ تقطیع چیه؟ آموزش صفر تا صد عروض و قافیه (با ما همراه باشید) ❤️ 💎@arayehha💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 در تکمیل نکات مقدماتی عروض می پردازیم به این 3 نکته : واج و حرف فرق بین مصوت «ای_او» با صامت «و_ی» شروع نشدن کلمات با مصوت @arayehha
سپندارمذگان: در ایران باستان  ۲ هزار سال پیش از تولد ولنتاین، میان آریایی ها روزی موسوم به روز عشق(سپندارمذگان)بوده! در تقویم زرتشتی ۵ اسفند و در تقویم جدید ایرانی ۲۹ بهمن هست! سپندارمذگان چیست؟ + معنی، تاریخچه و داستان پست بعدی ما رو دنبال کنید👇👇👇 @arayehha
آرایه های ادبی
سپندارمذگان: در ایران باستان  ۲ هزار سال پیش از تولد ولنتاین، میان آریایی ها روزی موسوم به روز عشق
"۲۹ بهمن مصادف با جشن سپندارمذگان خجسته باد" " روزي كه زنان در خانه سروري مي‌كردند" روز پنجم هرماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا«سپندارمز» نام دارد. جشن اسفندگان برابر است با روز سپندارمزد از اسفندماه؛ ۲۹ بهمن ماه خورشیدی در گاهشماری امروز ایران. ایرانیان از دیرباز این روز را روز زن و روز مادر می نامیدند. در اين روز بانوان و دوشيزگان سروري می‌کرده اند و ديگر افراد خانواده به آنان پيشكش می‌دادند. ابو ریحان بیرونی در کتاب ارزشمند «آثارالباقیه» با بر شمردن ویژگی های این جشن می‌نویسد: «اسفندارمز فرشته موکل بر زمین است و نیز بر زن‌های عفیف رستگار و شوهردوست و خیرخواه ... در زمان گذشته این ماه به ویژه این روز عید زنان بوده است و در این عید مردان به زنان بخشش می‌نمودند و هنوز این رسم در اصفهان و دیگر شهرهای پهله (شهرهای ناحیه ی مرکز و غرب ایران) باقی مانده است». در جای دیگر آورده‌است که در این روز زنان بر تخت پادشاهی می‌نشستند و فرمان می‌راندند، و همه کارها نیز به دست مردان و پسران انجام می‌گرفت. این جشن همراه با آیین‌های ویژه برگزار می‌شود. به گفته ابوریحان بیرونی در این روز زنان كارهای خانه را به مردان می‌سپردند. به این روز «جشن مزدگیران » نیز می گفتند و مردان به زنان مزد یا هدیه می دادند. در اين روز زنان لباس و کفش نو می‌پوشند. زنان پرهیزگار و پارسا که در زندگی زناشویی خود فرزندان نیک پرورش داده اند، از مردهای خود پیشکش های ارزنده دریافت می‌دارند. یکی دیگر از نام های این جشن، جشن «برزگران» یا «برزیگران» است که به انگیزه نقش بنیادین برزگران و کشاورزان در سبز کردن و بارور نگه داشتن زمین بوده است. مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از این روی بر خود می‌بالند که در سرزمین زنانی چون: دغدو ، پوروچیستا ، روشنک ، پانته آ، ماندانا ، آتوسا ، شهرناز ، ارنواز ، فرانک ، سیندخت ، رودابه ، تهمینه ، گردآفرید ، فرنگیس ، منیژه ، بانو گشسب ، ویس ، کتایون ، همای ، پوراندخت ، آزرمیدخت ، ....و زندگی می‌کنند ، سرزمینی که بسیاری از زنانش پهلوانانی نامور و دیگر گردان و مبارزانش در دامن شیرزنان پرورانده شده اند. @arayehha
۲۹ بهمن ۱۳۲۸ شهرام ناظری خواننده موسیقی سنتی ایران، در کرمانشاه متولد شد.او طی۳۰ سال کارهنری و علاقه به اشعار مولانا سبک جدیدی از موسیقی حماسی عرفانی را پایه‌گذاری کرد. @arayehha
4_5944866213820633203.mp3
5M
🟪 وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن 🟪 از اوزان ناهمسان 🟪 ردیف: دریغ مدار 🟪 قافیه: گذر، خبر، سحر، نظر، مختصر، شکر، سفر، زر، رهگذر 🟪 قاعده قافیه: ۲ / حروف اصلی: َ ر / حرف روی: ر / حروف الحاقی: ندارد 🟪 قالب شعری: غزل ۲۴۷ 🟪 شعر: حافظ 🟦 خواننده: شهرام ناظری صبا ز منزلِ جانان گذر دریغ مدار وز او به عاشقِ بی‌دل خبر دریغ مدار به شُکرِ آن که شِکُفتی به کامِ بخت ای گل نسیمِ وصل ز مرغِ سحر دریغ مدار حریفِ عشقِ تو بودم چو ماهِ نو بودی کنون که ماهِ تمامی نظر دریغ مدار جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است ز اهلِ معرفت این مختصر دریغ مدار کنون که چشمهٔ قند است لعلِ نوشینت سخن بگوی و ز طوطی شِکَر دریغ مدار مکارمِ تو به آفاق می‌بَرَد شاعر از او وظیفه و زادِ سفر دریغ مدار چو ذکرِ خیر طلب می‌کنی سخن این است که در بهایِ سخن سیم و زر دریغ مدار غبارِ غم بِرَوَد حال خوش شود حافظ تو آبِ دیده از این رهگذر دریغ مدار @arayehha
۲۹  بهمن  سالگرد درگذشت استاد شاعر  نویسنده،  مترجم،   فعال سیاسی اجتماعی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود. نادرپور به زبان فرانسه آشنایی کامل داشت و شعرها و مقاله‌هایی را به زبان فارسی ترجمه کرد. نادرپور پس از انقلاب ایران ۱۳۵۷، به آمریکا رفت و تا پایان عمر در این کشور به سر برد. وی سرانجام در روز جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۷۸ در لس‌آنجلس درگذشت 👇👇👇 ای که در خلوت من بوی تو پیچیده هنوز یاد شیرین تو تا مرگ همآغوشم باد ابر تاریکم و از گریه ی اندوه پرم حسرت دیدن خورشید فراموشم باد یاد و نامش گرامی باد @arayehha
آرایه های ادبی
۲۹  بهمن  سالگرد درگذشت استاد #نادرنادرپور شاعر  نویسنده،  مترجم،   فعال سیاسی اجتماعی و از اعضای
نگاهی به اشعار نادرپور به مناسبت ۲۹ بهمن سالروز درگذشت شاعر پیکرتراش پیرم و باتیشه ی خیال یک شب تورا زمرمر شعرآفریده ام ناز نگین تونقش هوس نهم ناز هزار چشم سیه را خریده ام نادر نادرپور از زمان چاپ نخستین شعر نادرپورتا آخرین شعر چاپ شده ی او درمجموعه ی زمین و زمان نزدیک به پنجاه سال فاصله است. نادرپور از شاخص ترین چهره ی شعر نوتغزلی نوقدمایی است. او با شعرنیمه سنتی سرودن را اغاز کرد. نادرپورشعررا"تنها مولود ذوق واستعدادنمی دانست . معتقد بود فن و تکنیک نیز درپدید آوردن دخیل است" درنیمه ی اول دهه ی چهل به عنوان محبوب ترین چهره ی شاعران نوپرداز تاثیرگسترده ای بر شیفتگان شعر و شاعران داشت. نادرپور اشعار نیما را به خاطر پیچیدگی و ابهام زیرسوال می برد ولی با احترام از نیما یاد می کرد. فضای عمومی کتاب چشمها ودستهای او تاریک است. حتی از عشق هم که سخن می گوید. اندوهی در ان مشاهده می شود.. زیبایی شناسی نادرپور در کتاب سرمه ی خورشید به اوج رسید. ولی شاعر در مقابل شعرهای آرمانگرایانه ی دهه ی چهل عقب نشینی کرد . تنوع و آزادی خواهی شعرهای قبل از انقلاب دیگر شاعران ازرونق اشعارنادرپورکاست. غمنامه ها و عشق ها و عواطف رنگین نادرپور ریشه دربی ریشگی داشت . بعدها تلاش کردبه بینش حماسی اجتماعی نزدیک شود ولی موفقیتی کسب نکر د. خدمات او به ادبیات امروز بخصوص دربرنامه ی ادب امروز رادیو ستودنی است. زبان نادرپور ترکیبی است از زبان حماسی شاملو و زبان نرم توللی عواطف شعرهایش فردی است انسجام درونی شعرش به پای شاملونمی رسد. اخرین دفتر شعرش ،زمین و زمان نام داردکه از مرگ ،پیری ،عمر ،مشکلات روحی مهاجران سخن می گوید. نادرپور حلقه ی واسطه ی شعرکلاسیک و شعرنیمایی بود. منوچهر آتشی در باره ی نادر پور می نویسد. "نادرپور و امثال او شاعران بزرگی بودند اما هرگز از شالوده شکنی و بلاغت نیما چیزی درنیافتند." اگر بخواهیم بن مایه های اصلی اشعار نادر پور را برشماریم. عشق، دوستی.  لذت و زیبایی.و این اواخر دلتنگی ،یاس ،تنهایی و .ناامیدی است. نادرپور از عناصر طبیعی مانند‌ دریا.کوه .جنگل .خورشید.ماه .آسمان. درتصویر سازی استفاده کرده است که جلوه ی خاصی به شعر او بخشیده است. C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
🟦 سیاوش چنین گفت کای شهریار که دوزخ مرا زین سخن گشت «خوار» 🟣 نکات مهم قلمرو زبانی: 1⃣ «خوار» در این بیت به معنی «آسان» است. (هم آوا: خار: تیغ) 📣📣📣 «خوار» اهمیت بسیاری در امتحان نهایی از جهت املا دارد. 2⃣ مرا: برای من (را: حرف اضافه به معنی «برای») 3⃣ حذف فعل به قرینه معنوی در منادا (ای شهریار) 4⃣ سیاوش: نهاد / چنین: قید / دوزخ: نهاد / سخن: متمم / خوار: مسند 🟣 قلمرو ادبی:  1⃣ دوزخ: مجاز از آتش 2⃣ اغراق: خوار (آسان) گشتن دوزخ 🟣 قلمرو فکری: 1⃣ مفهوم: برتری مرگ بر ذلت و خواری در ادب ✍اکبریحیوی @arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | از یتیمی تا قله شعر معاصر، سرگذشت عجیب آقای شاعر شاعر غزل‌سرا و قصیده سرای خراسانی، سید عمادالدین حسنی برقعی ملقب به عماد خراسانی 📜 @arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا می‌تواند ذهن یا زندگی ما را دگرگون کند؟ دو باتن، نویسنده و فیلسوف مشهور، به این پرسش پاسخ می‌دهد! C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
ردیف و موسیقی شعر - دکتر احمد محسنی.pdf
2.13M
سلام دوستان عزیز شاعرم بنده این کتاب رو پرینت گرفتم و دارم می‌خونمش انصافا به‌شدت عالیه و کاربردی مخصوصا برای تقویت شعر @arayehha
4011013970108.pdf
597.5K
جلوه تحولات زبانی و قالبی در رباعی معاصر غلامرضا کافی_ سید مهدی موسوی نیا @arayehha
سیر_رباعی.PDF.pdf
5.27M
سیر رباعی دکتر سیروس شمیسا @arayehha
عشق از مصدر عَشَقَ به معنی چسبیدن و الصاق است . به گیاه پیچک نیز عَشَقَه گفته می‌شود چون به دور تنه‌ی درخت می‌پیچد و از آن بالا می‌رود و آن را می‌خشکاند . این تمثیل مقام عشق است که به هر دلی که وارد می‌شود احوال ناسوتی آن را از بین می‌برد . در این مسیر ، تنها انسانهای کامل هستند که با طی طریقِ مراتب عالی و تکامل معنوی ، قادر به درک جوانب گوناگون حقیقت می‌شوند . عشق را به دو صورت حقیقی و مجازی ، تقسیم کرده‌اند . عشق حقیقی ، عشق به لقاء محبوب حقیقی ست که همان ذات احدیت است مابقی عشقها ، مجازی و بر اساس مبدا و منشاء انها به عشقهای مجازی ممدوح و مذموم تقسیم می‌شوند . مولانا ، عشق را طبیب تمام بیماری‌های نفسانی می‌داند . شاد باش ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علت‌های ما ای دوای نخوت و ناموس ما ای تو افلاطون و جالینوس ما ( دفتر اول مثنوی معنوی ) 🌺 @arayehha
✳️ علت نامگذاری شهر تهران چیست؟ در مورد وجه تسمیه تهران اختلاف نظر زیادی وجود دارد. پاره‌ای از پژوهشگران (ران) را پسوندی به معنای دامنه گرفته‌اند و شمیران و تهران را بالادست و پایین‌دست خوانده‌اند. برخی دیگر تهران را تغییر شکل یافته (تهرام)به معنای منطقه گرمسیر دانسته‌اند. در مقابل شمیرام یا شمیران که منطقه سردسیر است و همچنین عدّه‌ای بر این باورند که سراسر دشت پهناوری که امروز تهران بزرگ خوانده می‌شود در میان کوه‌های اطراف، گود به نظر می‌رسید و بدین سبب(ته ران) نام گرفت. @arayehha
‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲ اسفند سالروز درگذشت حیدر یغما (زاده ۲۰ دی ۱۳۰۲ نیشابور -- درگذشته ۲ اسفند ۱۳۶۶ نیشابور) شاعر او به‌سبب شغل خشمالی، به «شاعر خشتمال نیشابوری» مشهور شد که در کوره‌ پزخانه‌‌ای در نیشابور کار می‌کرد و با بی‌سوادی شعر می‌سرود و بسیاری از اشعارش دیدگاه او به‌جهان بود. وی را گاهی متهم می‌کردند که اشعار شعرای قدیم را پس و پیش می‌کند و به نام خودش می‌نویسد، اما بعضی شعرهای او را به‌نام خودشان می‌خواندند. او که نیاکانش اهل خور و بیابانک اصفهان بودند، دو نسل قبل‌تر به خراسان آمدند و در شمال نیشابور ساکن شدند. وی چون خانواده‌اش، تنگدست بودند، ناگزیر به کار کردن بود و از رفتن به‌مدرسه بازماند و تا میانسالی از خواندن و نوشتن بی‌بهره بود. اما با این‌که خواندن و نوشتن نمی‌دانست، از دوران کودکی دلبستگی فراوانی به شعر و شعرگویی داشت و اشعار فردوسی و سعدی و عطار و خیام را می‌خواند و به انجمنهایی می‌رفت که در آنجا با ادب‌پیشگان و شعر شناسان آشنایی پیدا کرد. آنان با شنیدن شعرهای او که برخاسته از ذوق او و پر از بیت‌های زیبا و پرمایه بود، او را به شعر سرایی دلگرم کرده و در این راه راهنمایی‌اش می‌کردند. وی تا میانسالی سواد نداشت و پس از فراگرفتن خواندن و نوشتن هم دست نوشته‌ای بسیار بد و پر از غلط‌های املایی داشت. وی چون از وزن و قافیه چیزی نمی‌دانست، شعرهایش دارای ایرادهای بسیاری بود. هر چند که شعرسرایان دانش‌آموخته هم از پاره‌ای از این ایرادها به دور نبوده‌اند. آرامگاه وی در شادیاخ، میان راه آرامگاه خیام و عطار است ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ @arayehha
☕️ آیا ما با سوادیم؟ سواد چیست؟ تعريف كلاسيك سواد، توانايی خواندن و نوشتن است.اما بر اساس تعريف يونسكو، شخص با سواد فردی است که تمام پارامترها زير را در خود دارا است: ١- سواد عاطفی توانايی برقراری روابط عاطفی با خانواده، همسر و دوستان، به نحوی شایسته. ٢- سواد ارتباطی توانايی برقراری ارتباط و تعامل با تمامی اعضای جامعه، شامل آداب معاشرت و روابط اجتماعی نیکو. ٣- سواد مالی توانايی مديريت اقتصادی درآمد، یعنی دانش چگونگي پس انداز، سرمايه گذاری، و مديريت هزینه. ٤- سواد رسانه اين كه بدانيم كدام رسانه ها معتبر و كدام نا معتبر است. یعنی توانايی تشخيص راستی و درستی اخبار و ديگر پيام های رسانه ای. و از کپی کردن و اشاعه مطالب نادرست پرهیز کنیم . ۵- سواد آموزش و پرورش توانايی تربيت فرزندان به شکل شایسته. ۶- سواد رايانه توانايی استفاده از مهارت های هفت گانه ی رايانه یا  ICDL، شامل مفاهيم پايه ی فن آوری اطلاعات و ارتباطات، استفاده از رايانه، مديريت فايل ها، واژه پردازی و ... امروز، در قرن بیست و یکم، داشتن سواد خواندن و نوشتن، یا حتى اخذ مدرک دانشگاهی، دال بر با سواد بودن فرد نیست. @arayehha
قصیده چیست ؟ «قصیده» از ریشه «قصد» گرفته شده و معنی آن «مقصود» و «قصد شده» است. دلیل استفاده از این واژه نیز این است که شاعر قصد می‌کرده بزرگان را مدح و وعظ کند یا رخدادی را تهنیت و تسلیت بگوید. غالبا تعداد بیت‌های قالب قصیده بین ۱۴ تا ۶۰ بیت می‌تواند باشد. حتی در دیوان بعضی از شعرا قصیده‌هایی با تعداد بیت‌هایی بیشتر از ۱۷۰ تا ۲۰۰ هم دیده شده است. در قالب قصیده، قافیه مصراع نخست با قافیه‌های مصراع‌های زوج یکسان است. از نکات دیگری که در قالب شعری قصیده می‌توان دید وجود وحدت موضوع بین بیت‌های قصیده است که البته با گذشت زمان این ویژگی کم رنگ‌تر شده است. @arayehha
غزل چیست؟ غزل در لغت به معنی «سخن گفتن با معشوق و عشق‌ورزی با او، حکایت از جوانی و حدیث صحبت و عشق» است. در ادبیات، غزل‌ یک قالب شعری است که پنج تا دوازده بیت دارد. البته شاعرانی نیز هستند که غزلیاتی بیشتر از دوازده بیت دارند. اما معمول است که شعری با تعداد ابیات کمتر از پنج تا را غزل نمی‌شماریم. لازم به ذکر است که تعداد ابیات غزل به سلیقه سراینده بستگی دارد. مثلاً می‌توان گفت تقریباً غزل‌های حافظ یکی‌ دو بیت کوتاه‌تر از غزل‌های سعدی هستند. @arayehha