بیست و چهارم آبانماه
زادروز «بیژن نجدی» شاعر، داستان نویس
و نویسنده
@arayehha
آرایه های ادبی
بیست و چهارم آبانماه زادروز «بیژن نجدی» شاعر، داستان نویس و نویسنده @arayehha
۲۴ آبان زادروز بیژن نجدی
(زاده ۲۴ آبان ۱۳۲۰ خاش -- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۷۶ لاهیجان) شاعر و داستاننویس
او در سال ۱۳۴۳ از دانشسرای عالی تهران در رشته ریاضی فارغالتحصیل شد و در دبیرستانهای لاهیجان به تدریس پرداخت و از سال ۱۳۴۵ فعالیت ادبیاش را آغازکرد.
او در زندگیاش تنها مجموعه داستان «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» را در سال ۷۳ منتشر ساخت که در سال ۷۴ جایزه قلم زرین جایزه گردون را بهخود اختصاص داد. بقیه آثارش پس از درگذشت، توسط همسرش به چاپ رسید. مجموعه داستان «دوباره از همان خیابانها» در سال ۷۹ نیز برگزیده نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد. وی همچنین در کارنامه ادبیاش، تندیس یادمان بنیاد شعر فراپویان به خاطر برگزیده اشعار دهه هفتاد و لوح افتخار بهپاس جانسرودهها در پاسداشت آیینهای ملی و میهنی را دارد. از وی اشعار گیلکی کمی نیز باقیمانده است.
همچنین پس از درگذشتش داستانهای «تاریکی در پوتین» «سپرده در زمین» «گیاهی در قرنطینه» و «استخری پر از کابوس» از مجموعه داستانهای «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» و نیز داستانهای «مرثیهای برای چمن» و «بیمارستان، نه قطار» از مجموعه «دوباره از همان خیابانها» بهفیلم درآمده است.
سبک نگارش:
وی نویسندهای با ذوق ادبی بود که داستانهایش در سبکهای واقعگرایی و فراواقعگرایی است. او از پیشگامان داستاننویسی پست مدرن در ایران به شمار میآید. نشانههای سبک واقع گرایی از زندگی ملموس شخصیتها در بخشهای مختلف برخی از این داستانها و نشانههای سبک فراواقعیتگرایی از همذات پنداری با اشیای بیجان در تعداد دیگری از داستانها است که به طور بارز بهذهن خواننده کتاب منعکس میشود. وی از قریحه شاعری خود در متن داستانها بهره برده و استعارهها و تشبیههای فراوانی در متن کتاب موجود است.
آرامگاه وی در کنار بقعه شیخ زاهدگیلانی در لاهیجان است..
برخی از آثار:
یوزپلنگانی که با من دویدهاند
دوباره از همان خیابانها
داستانهای ناتمام
خواهران این تابستان
@rayehha
آرایه های ادبی
۲۴ آبان زادروز حامد ابراهیمپور
(زاده ۲۴ آبان ۱۳۵۸ تهران) شاعر و نویسنده
او اولین مجموعه شعرش باعنوان یک مرد بیستاره آبانی توسط نشر «تهران صدا» در سال ۱۳۷۸ چاپ شد و در سال ۱۳۸۷ «مجموعهای از غزلهایش، سروده شده در سالهای ۱۳۷۸–۱۳۸۶ در کتابی بهنام دروغهای مقدس» توسط نشر «پرنده» را روانه بازار کرد.
دروغهای مقدس در سال ۱۳۸۸ بهعنوان برگزیده مشترک جایزه شعر قیصر امین پور، کتاب سال شعر جوان و نامزد نهایی کتاب سال جایزه شعر خبرنگاران انتخاب شد.
در سال ۱۳۸۹ مجموعه جدیدی از شعرهای آزاد او در کشور آلمان با نام زنانی که هیچگاه نبوسیدم توسط شاعر و مترجم ایرانی حسین منصوری بهزبان آلمانی ترجمه شد.
درهمین سال مردهها خواب نمیبینند گزیدهای از شعرهای سپید ۱۳۸۰–۱۳۸۸ او در دو دفتر به نامهای آوازهایی برای زن شهریور و سردخانه بهزبان فارسی توسط نشر گردون در کشور آلمان انتشار یافت و در سال ۱۳۸۹ دروغهای مقدس با حذف شعرهایی، در نشر فصل پنجم بهچاپ دوباره رسید.
در سال ۱۳۹۳ مجموعه شعر «براندویی که عرقگیر پوشیده» سوم جلد از سهگانهی سینمایی او، برندهی نهمین دورهی جایزه کتاب سال خبرنگاران شد.
در سال ۱۳۹۴ گزیده غزلهای او در کتابی با عنوان به احترام سی و پنج سال گریه نکردن انتشار یافت که این کتاب از نمایشگاه کتاب همان سال جمعآوری شد.
او برگزیده هفتمین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر، دارای تندیس بلورین هشتمین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر، دبیر جایزه کتاب سال غزل و داور شماری از جشنوارههای شعر و ترانهی کشور است..
آثار منتشر شده:
یک مرد بیستاره آبانی،انتشارات تهران صدا ۱۳۷۸
دروغهای مقدس، نشرپرنده ۱۳۸۷
نگذار نقشهها وطنم را عوض کنند، نشرفصل پنجم ۱۳۹۱
با دست من گلوی کسی را بریدهاند، نشرشانی ۱۳۹۱
مردهها خواب نمیبینند، نشرگردون، برلین ۱۳۸۸
آلن دلون لاغر میشد و کتک میخورد،انتشارات فصل پنجم ۱۳۹۱
به هزار دلیل دوستت دارم، انتشارات فصل پنجم ۱۳۹۱
براندویی که عرق گیر خیس پوشیده، انتشارات فصل پنجم ۱۳۹۲
دور آخر رولت روسی، انتشارات فصل پنجم ۱۳۹۲
تریلوژِی، انتشارات فصل پنجم ۱۳۹۲
به احترام سی و پنج سال گریه نکردن، انتشارات فصل پنجم ۱۳۹۳
آوازهایی از طبقه سوم، انتشارات فصل پنجم ۱۳۹۴
اعترافات "مجموعه داستان" انتشارات آواژ ۱۳۹۵
پری سامورایی و قضایای دیگر "مجموعه داستان" انتشارات آرادمان ۱۳۹۵
آقای هیچکس، نشر نیماژ ۱۳۹۵
سرخپوستها، نشرآنیما ۱۳۹۸
راوی نامطمئن، نشر آنیما، ۱۳۹۸
ناجورها( مجموعه داستان)، نشر آنیما۱۳۹۸
ما خاطرههای ترسناکی داریم، نشر نیماژ، ۱۴۰۱
@arayehha
آرایه های ادبی
۲۴ آبان سالروز درگذشت یحیی آرینپور
(زاده سال ۱۲۸۶ تبریز – درگذشته ۲۴ آبان ۱۳۶۴ تهران) شاعر، نویسنده و پژوهشگر تاریخ ادبیات ایران
او نسبش به خواجه نصیرالدینطوسى میرسید و در شرح حالش در «كتاب امروز» مینویسد: "روز و ماه و حتى سال تولدم را به درستى نمیدانم، آنچه از این بابت در شناسنامهام آمده راه به جایى نمیبرد، زیرا مستند به یادداشت پشت جلد كتابى نیست"
وی تحصیلاتش را در تبریز گذراند و آموزگارانش در دبیرستان، ابوالقاسم فیوضات، تقى رفعت و احمد كسروى و از همدرسانش، دكتر رعدى آذرخشى، دكتر علیاصغر حریرى، محمدحسین شهریار بودند.
او از همان زمان قصیدهگویى و غزلگویى را با تخلص «دانش» آغاز كرد. بعدها برخى از قطعهها و ترجمههاى شعرى او در مجلههاى «سخن» و «یغما» به شكل پراكنده به چاپ رسید. در اواسط سال ۱۲۹۸ كه در كلاس ششم دبیرستان تحصیل میکرد، شش شماره از مجله «ادب» را انتشار داد، شش شماره دیگر آن مجله با نظر اسماعیل امیرخیزى منتشر شد. در اواسط سال ۱۲۹۹ وارد خدمت وزارت دارایى در تبریز شد و تا مرداد ۱۳۳۲ یعنى مدت ۳۳ سال پیاپى را در آن وزارتخانه مشاغلى داشت. زبان روسى را در آموزشگاهى در تبریز فراگرفت و با زبانهاى انگلیسى و فرانسوى نیز آشنا بود. پس از بازنشستگى بهعنوان مترجم در راهآهن دولتى ایران مشغول به كار شد و همزمان به تحقیقات علمىاش ادامه داد. در سال ۱۳۴۶ كتاب ناصرخسرو و اسماعیلیان، تألیف ایرانشناس روس (برتلس) را ترجمه كرد. كتاب دیگر او خاطرات سیمونیچ، وزیرمختار روس بود. اما اثر دیگر او از صبا تا نیما نام دارد ۱۳۵۰ كه تاریخ یك قرن و نیم "سده سیزدهم و نیمه اول سده چهاردهم هجرى" ادب ایران است.
آرامگاه او در بهشتزهرا است.
@arayehha
آرایه های ادبی
بخش اول: پیش از صحبت دربارهٔ ضمایر بهویژه ضمایر متصل، بهتر است به دو مورد بپردازیم: ابتدا نوشتن به
بخش پایانی
اگر حرف پایانی واژه نمایندهٔ مصوت باشد چه باید کرد؟
غالباً در نوشتار معیار بین ضمیر متصل و حرف پایانی واژه که نمایندهٔ مصوت است یک حرف میانجی قرار میگیرد.
این حروف میانجی در شکستهنویسی نوشته نمیشوند. مثال:
معیار: کیسهام/ کیسهات/ کیسهاش/
کیسهمان/ کیسهتان/ کیسهشان.
شکسته: کیسهم/ کیسهت/ کیسهش/
کیسهمون/ کیسهتون/ کیسهشون.
معیار: صدایم/ صدایت/ صدایش/ صدایمان/ صدایتان/ صدایشان.
شکسته: صدام/ صدات/ صداش/ صدامون/ صداتون/ صداشون.
معیار: گلابیام/ گلابیات/ گلابیاش/ گلابیمان/ گلابیتان/ گلابیشان.
شکسته: گلابیم/ گلابیت/ گلابیش/ گلابیمون/ گلابیتون/ گلابیشون.
معیار: گردویم/ گردویت/ گردویش/ گردویمان/ گردویتان/ گردویشان.
شکسته: گردوم/ گردوت/ گردوش/ گردومون/ گردوتون/ گردوشون.
در شکستهنویسی حروف میانجی حذف شدهاست.
پس در «ه» ملفوظ و «ی» ملفوظ ضمایر به حرف پایانی واژه میچسبد و در «ه» ناملفوظ و «ی» ناملفوظ با نیمفاصله از واژه نوشته میشود.
«ه» و «ی» ملفوظ همانند راهمان (راهمون)، رأیشان (رأيشون).
«ه» و «ی» ناملفوظ: شانهام (شانهم) / خوبیتان (خوبیتون).
بهقلم خانم فرشته
@arayehha
9.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مردمی که کتاب نمی خوانند:
1️⃣ از حقوق شهروندی خود و دیگران ناآگاه هستند
2️⃣ نمی دانند جهل چیست
3️⃣ استعداد پوپولیست شدن را پیدا میکنند
4️⃣ مستعد پذیرش شایعات هستند
5️⃣ در همه زمینه ها، اظهارنظر میکنند
6️⃣ زمینه های تداوم اقتدارگرایی را فراهم میآورند
7️⃣ تعریفشان در خصوص زندگی، از غرایز انسانی فراتر نمیرود
8️⃣ منافع خود را به خوبی تشخیص نمیدهند
9️⃣ حکومت ها را خوشحال میکنند
🔟 باعث میشوند که نظام حزبی در یک کشور شکل نگیرد
دکتر محمود سریعالقلم
@arayehha
#نکته_هایی_از_دستور_خط_فارسی
#پسوند_سان_گر_و_گری
✳️ پسوند «-سان» همواره با نیمفاصله/ بیفاصله از واژۀ پیشاز خود نوشته میشود، مگر در: همسان، یکسان
پسوندهای «-گر» و «-گری» در واژههایی که نویسۀ پایانی آنها «ها»ی ملفوظ یا «ط» و «ظ» باشد، جدا نوشته میشوند: توجیهگر، افراطگری و نیز در واژههایی که نویسۀ پایانی آنها «ی» باشد، درصورتیکه دشوارخوان گردد، با نیمفاصله/ بیفاصله نوشته میشوند: لاابالیگری.
@arayehha
#نکته_های_نگارشی
#کاربرد_نادرست_جناب_برای_بانوان
✳️ واژهٔ «جناب» عنوانی احترامآمیز برای مردان است. این واژه را برای زنان بهکار نبریم.
خانمی میگفت: ظاهراً بعضی معلمان این نکته را نمیدانند و چند بار همکارانِ خانم را با عبارتِ «جنابِ سرکار خانمِ...» خطاب کردهاند.
@arayehha
هدایت شده از نبض قلم
آئین رونمایی از کتاب "تا تو هستی غزل هست" به قلم بانو صفیه قومنجانی
شنبه، بیست و شش آبانماه ساعت ۹صبح
فردوس.سالن شهید آوینی
شما دوستان عزیز هم دعوتید
مخصوصا هماستانیهای گرامی🌹
@nabzeghalam
هدایت شده از گلچین شعر
هم رویِ دست و پای گل و خار می نشست
هم رویِ قد و قـــامتِ دیـــوار می نشست
با قلب ِکوچکش، دل ِخیلی بزرگ داشت
با آنکه خواب رفته و بیدار؛ می نشست
اندازه ی زمین و زمان، حرفِ خوب داشت
جایی که سقف بر سرت آوار، می نشست
اهلِ گلایه کـــردن و دوز و کلک نبود
هر چند با اهـــالی بـــازار مــــی نشست!
بــا کوچک و بـــزرگ بــــلد بـــود دلبـــری
با هر بهـانه ای کم و بسیار ، می نشست
چشم مرا به دیــــدنِ دنیا بــــزرگ کرد
وقتی بروی چشمِ تَـــرم، تار می نشست!
آنقدر مهربان و عزیز و صــــبور بود
چون کودکی که تشنه ی دیدار می نشست
این یارِ مهربان که به شیرین زبانی اش
معروف گشته بود و به تکرار می نشست
این یارِمهربانِ گل اسمش کتاب بود
یادش بخیر، رویِ لب یار می نشست
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
روز کتاب و کتابخوانی
@nabzeghalam
@golchine_sher