بسمالله الرحمن الرحیم
✍🌹 سلام و درود خدا بر شما همراهان اهل انفاق و معرفت 🤲🌺
در این ایام جانسوز فاطمیه، روزهایی که دلها بیش از همیشه یاد بانوی دو عالم، حضرت زهرا سلاماللهعلیها را زنده میکند… همانی که در اوج جوانی، لباس عروسیاش را به سائل بخشید و با عمل خود به ما آموخت که زیبایی انسان نه در داشتهها، که در بخشیدنهاست…
و یاد مولا امیرالمؤمنین علیهالسلام که سه شب پیاپی غذای اهل خانه را به یتیم و مسکین و اسیر بخشید و آیه «وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ…» درباره ایشان نازل شد.
در چنین روزهایی، قلب آدم بیشتر میلرزد وقتی صدای مظلومیتی را میشنود…
دوستان عزیز، همدلهای مهربان…
امشب میخواهیم صدای کسی باشیم که هیچکس را جز خدا ندارد؛ یک زن جوان مؤمن که زندگیش زیر بار سختیها در حال خرد شدن است.
همسرش را از دست داده…
پدر و مادر ندارد…
برادری که سالی یک بار هم سراغش را نمیگیرد…
خودش هم مدتی است گرفتار بیماری خونی شده و هر بار که مریض میشود دیگر توان کار کردن ندارد.
⭕ تا همین چند ماه قبل، با کارهای خدماتی زندگی را میچرخاند. اما بیماری و فشار زندگی او را از پا انداخته است.
در این میان، صاحبخانهای که اگر ذرهای انسانیت داشت چنین نمیکرد، به خاطر دو ماه کرایه عقبافتاده از این زن بیپناه شکایت کرده!
با اینکه این بانو فقط دو هفته مهلت خواسته بود تا خانه جدید (در خرمدشت) را تخلیه کند، صاحبخانه نه تنها قبول نکرد، بلکه جلو همسایهها آبرویش را هم برد و حالا حکم تخلیه و جریمه هم برایش گرفتهاند.
اگر تا یک هفته آینده پول جور نشود، مأمور میآید و وسایل این زن بیپناه را با همراهی همان صاحبخانه بیرحم، وسط کوچه میریزند…
⭕ این زن مؤمن، دو ماه است شب و روز اشک میریزد…
بیماریاش شدیدتر شده…
و تنها کسی که کنارش مانده، پسر ۱۵ سالهای است که کفش واکس میزند تا خرج مادر را بدهد.
دوستان…
مصیبت این خانواده را هرچه بگوییم کم گفتهایم.
🤍 ما فقط باید ۳۰ میلیون تومان برای این خانواده جمع کنیم.
۳۰ میلیون برای نجات یک مادر بیمار و یک نوجوان بیپناه از بیخانمانی…
اگر توان مالی ندارید، بازنشر همین پست کمک بزرگی است.
اگر بتوانید حتی ۱۰ هزار تومان کمک کنید، شما هم در نجات یک خانواده شریک خواهید بود.
🌿 خداوند وعده داده است که دستگیر دستگیرکنندگان خواهد بود…
بیایید امشب را شب نجات این مادر قرار دهیم.
برای یاریرسانی به این مادر مؤمن و گرفتار، لطفاً کمکهای نقدی خود را به شماره کارت زیر واریز فرمایید:
شماره کارت: ⬅️ [۵۸۵۹۸۳۱۱۰۹۵۰۶۶۱۷]
📣 به نام غلامی👈 بانک تجارت
حتی کمکهای کوچک، دریایی از امید برای این خانواده خواهد ساخت.
زمان:
حجم:
458.8K
🕯بسم رب الزهرا سلام الله 🕯
📣📣📣📣 جهت اطلاع رسانی محضر تمامی خواهران وبرادران شریف و غیرتمندی که در کار خیر و دستگیری از ضعیفان در همیشه. ی احوال ثابت قدم بودند و مارو در این مسیر نور یاری کردند 🙏
11.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ آیت الله خوشوقت:
جای قبر حضرت فاطمه زهرا (س) معلوم است. مخفی نیست.
8.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 پرسش و پاسخ از آیت اللَّه خوشوقت
❓احادیثی درباره مکان قبر حضرت زهرا (س)
✅ آنچه نظام اسلامی برای انسان می خواهد، چیست؟
🌷 امام خامنه ای:
نظام اسلامى، علاوه بر اينكه هدفهايى بالاتر از هدفهاى مادّى دارد يعنى در نظام اسلامى، يك انسان فقط با پُر شدن شكم خوشبخت نيست؛ بايد زندگى مادّى و رفاه و امنيت او تأمين باشد همچنين اصرار دارد كه روح و دل انسان مى بايد از يك صفا و تلألؤ و نورانيت و برادرى و فداكارى نسبت به انسانهاى ديگر و #عبوديت و #بندگى و اخلاص نسبت به خداى متعال برخوردار باشد. اسلام و ساير اديان الهى، اين را براى مردم مى خواهند. (29/ 01/ 1370)
✍️ توضیح: عبودیت یعنی خدا را مولا، و خود را عبد او بدانیم و از دستورات #واجب و #حرامش اطاعت کنیم مثل اطاعت یک عبد از مولایش
پند 283
✅ داستان کوتاه (138)
🌷 قضاوت با ارّه
دو زن در عصـر خلافت عمر، در حالی که بر سـر طفلی دعوا می کردند و هر دو می گفتند «این طفل از من است»، براي قضاوت نزد عمر آمدند. عمر در داوري بین آنها فرو ماند و به علی (ع) پناه برد تا میان آنها به حق قضاوت فرماید.
علی (ع) در مرحله اول هر دو زن را موعظه و نصیحت کرد تا خلاف حق سخن نگویند و آنچه که حق است بیان کنند. اما سخنان علی (ع) درآنها اثر نگذاشت و همچنان به نزاع خود ادامه دادند. سـرانجام حضـرت فرمود: براي من اره بیاورید.
زنها گفتند: اره را براي چه می خواهید؟
فرمود: می خواهم کودك را با اره، دو نصف کنم و به هر کـدام نیمی از آن را بـدهم تا اختلاف برطرف گردد. سـخن به اینجا که رسید، یکی از آن دو زن ساکت ماند، ولی آن دیگري گفت:
«نه! نه! یا علی! من راضـی به دو نیم شدن کودك نیسـتم. من از حق خود گذشتم و خواهش میکنم بچه را به آن زن بدهید.»
در این وقت علی (ع) رو کرد به همان زن و فرمود: «الله اکـبر! این طفل از تـوست، نه از آن دیگري. زیرا اگر این کـودك، فرزنـد او بـود، دلش بر او ماننـد تو می سوخت و به خاطر مهر مـادري، راضـی به این امر نمی شـد.
زنِ دیگر به ناچـار اعتراف کرد که بچه از من نیست و از او است. عمر از اینکه علی (ع) از چنین مشکل قضایی او را نجات داد خوشحال شد و بر آن حضرت درود فرستاد.
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 9، ص 83
🔹 از علی آموز ... (124)
✅ آثار #تقوا در خطبه 198 نهج البلاغه
✍️ مقدمه: #تقوا یعنی انجام #واجبات و ترک #گناهان
🌷 متن خطبه:
🔸 اهل #تقوا شوید. چون:
🔹 درمان دردهاى روانى و امراض قلبى شماست.
🔹باعث درمان كوردلى شماست.
🔹به شما بينش باطنى مي دهد
🔹باعث شفای امراض جسمى مىگردد.
🔸در اثر #تقوا:
🔹 سينههاى فاسد و افكار تباه به صلاح و سلامت گرايش پیدا مي کند
🔹آلودگى باطن، تبديل به پاكى و طهارت نفس مىشود.
🔹پرده حجاب از جلو چشم شما كنار مي رود
🔹ناراحتى و اضطراب قلبی شما به آرامش تبدیل مىشود
🔹ظلمت و تاريكى درونى، جاى خود را به روشنایى و نورانيت مي دهد.
🔸#تقوا:
🔹راه ورود به آب حيات است
🔹وسیله رسیدن به حاجتها است.
🔹سپر بلای روز پر اضطراب قیامت است
🔹چراغ روشنگر قبرها است.
🔹باعث آرامش وحشتهاى طولانى برزخ است
🔹راه نجات در لحظات سخت زندگى است.
🔹عامل حفاظت انسان در مقابل حوادث هلاك كننده و نگه دارنده انسان در جاهاى وحشتناكی است كه انتظار آن را مى كشيد
🔹حافظ شما در برابر حرارت آتشهاى بر افروخته قیامت است.
🔸#تقوا باعث می شود:
🔹سختى ها از انسان دور شود.
🔹تلخى ها برای انسان شيرين شود.
🔹فشار مشكلات و ناراحتى ها از انسان برطرف شود
🔹مشكلات پياپى و خسته كننده برای انسان آسان گردد.
🔹احترام از دست رفته، چون قطرات باران بر انسان ببارد
🔹رحمت منع شده خدا به سوی انسان باز گردد.
🔹چشمه نعمتهاى الهى پس از خشک شدنش برای انسان به جوشش در آيد
🔹بركاتِ کم شده زندگی زیاد شود.
✅ پس #مطیع دستورات واجب و حرام خدایی شوید که با پند دادن، به شما سود فراوان بخشيده، و با رسالت پيامبرش شما را به خوبی نصیحت کرده است و با نعمتهايش بر شما منّت گذاشته است. نفس خود را براى بنده #مطیع خدا شدن، به بردگی بکشید و با انجام #واجبات و ترک #گناهان، حق #اطاعت از خدا را به جا آوريد.
📚 بر اساس خطبه 198 نهج البلاغه
✅ جواب خدا به یهودیان که ادعا می کنند فقط ما بهشتی هستیم، چیست؟
🌷 سخن خدا در قرآن:
محمد! به یهودیان بگو: «اگر واقعاً از نظر خدا بهشت فقط از شماست و نه دیگران، پس چرا معطّلید؟ اگر راست می گویید، از خدا تمنّای مرگ کنید تا به بهشتتان بروید!»
اما اینها به خاطر پرونده پر از گناهی که با دست خودشان به دادگاه قیامت فرستادهاند، ابداً از خدا تمنّای مرگ نمی کنند. خدا خودش این ظالمانی را که با نافرمانی از دستورات واجب و حرامش در حقش ظلم کردهاند، خوب می شناسد.
تازه شک نکن که اگر بررسی کنی، اینها را حریصترین انسانها به زنده بودن می یابی؛ حتی از مشرکان بتپرست هم حریصتر. بعضی از اینها آرزو دارند که هزار سال به آنها عمر داده شود؛ حال آنکه اوّلاً عمر طولانی، آنها را از عذاب قیامت دور نمی کند؛ ثانیاً خدا عملکرد آنها را همین الان می بیند.
📖 قلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ * وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ * وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياةٍ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِما يَعْمَلُونَ (بقره، 94 تا 96)
آیه شماره 321
✅ رمز خوشبختی مسلمانان در چیست؟
🌷 سخن خدا در قرآن:
ای مسلمانان! در مقابل سختیهای بندگی خدا #صبر، و در برابر دشمنانتان #مقاومت، و از مرزهای بلاد اسلامی #حفاظت و از دستورات واجب و حرامِ خدا #اطاعت کنید تا در معرض خوشبختی قرار گیرید.
📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (آل عمران، 200)
آیه شماره 322
⚫️ داستان شهادت حضرت زهرا (س)
1️⃣ قسمت اول:
من ورقة بن عبد اللّٰه ازدى، براى رضاى خدا به مكّه مشرّف شدم. زمانى كه مشغول طواف بودم با كنيزكى كه گندمگون و خوش صورت و خوش كلام بود مواجه شدم. وى با فصاحت و بلاغتى كه داشت اين جملات را می گفت:
اى جماعت حجّاج! بدانيد كه سروران من خوبترين خوبان و برگزيدگان نيكان مىباشند. آنها افرادى هستند كه قدر و منزلتشان از ديگران برتر است و نامشان در همۀ شهرها مشهور، و اين لباس افتخار را بر تن كردهاند.
من به آن كنيز گفتم: گمان مىكنم كه تو از دوستداران اهل بيت باشى؟
گفت: آرى.
گفتم: از كدام دوستان ايشان هستى؟
گفت: من فضّه، كنيز فاطمه دختر پيغمبر اسلام (ص) هستم.
گفتم: خوش آمدى! از ديدارت خوشحالم. من مشتاق سخن گفتن با تو بودم. اكنون از تو خواهش مىكنم هنگامى كه از طواف کعبه فارغ شدى، در بازار غذا توقف كن تا من بيايم. اين عمل براى تو ثواب دارد.
بعد از هم جدا شديم. پس از آنكه از طواف فارغ شدم و به سوى منزل خود روانه شدم و از طريق بازار غذا مىرفتم، ديدم فضّه در كنارى نشسته. به سوى او رفتم و او را به كنارى بردم و هديهاى به وى دادم كه صدقه نبود. سپس به او گفتم: مرا از بانويت فاطمۀ زهرا آگاه كن و آنچه را كه وى بعد از فوت پدرش ديد، برايم شرح بده!
وقتى او سخنم را شنيد، چشمانش پر از اشك شد. آنگاه با ناله و گریه گفت: اى ورقة! غم مرا تازه كردى و اندوهى را كه در قلب من نهان بود، برانگيختى! اكنون بشنو تا آنچه را كه از حضرت فاطمه مشاهده نموده ام بگويم. بدان موقعى كه پيغمبر خدا (ص) از دنيا رحلت كرد، مردم از صغير و كبير براى آن حضرت ضجّه و گريه كردند. مصيبت رحلت پيامبر خدا براى نزديكان و ياران و دوستان، بسيار بزرگ بود. هيچ زن و مردى ديده نمىشد مگر اينكه مشغول گريه و ناله و ندبه بود.
اما در ميان اهل زمين و اصحاب و خويشاوندان و دوستان، كسى نبود كه حزن و غم و اندوه وى از بانوى من فاطمۀ زهرا شديدتر باشد. غم و غصۀ بانوى من همچنان زياد مىشد و گريهاش شدّت مىگرفت. هفت روز بود كه نالۀ فاطمه آرام نمىشد. هر روزى كه مىگذشت گريۀ حضرت زهرا از روز گذشته بيشتر مىشد. در روز هشتم فاطمه كليۀ غم و اندوه درونى خود را ظاهر كرد و به علّت كم طاقتى از خانه خارج شد و فرياد كشيد. گويا با دهان مبارك پيامبر سخن مىگويد.
در همين موقع بود كه زنان مدينه دويدند و كودكان از جايگاه خود خارج شدند. صداى مردم به گريه و ضجّه بلند شد. مردم از هر طرف آمدند. چراغها را خاموش كردند كه صورت زنان پيدا نباشد. زنان خيال مىكردند كه پيغمبر معظم اسلام سر از قبر بيرون آورده! مردم به علّت آن منظرۀ دلخراش، دچار وحشت و حيرت شده بودند.
حضرت زهرا براى پدر بزرگوارش ناله و ندبه مىكرد و مىفرمود: وا ابتاه! وا صفياه! وا محمّداه! وا ابا القاسماه! وا ربيع الارامل و اليتامى! من للقبلة و المصلى؟ من لا بنتك الوالهة و الثكلى!
سپس در حالى كه دامن لباسش به زمين كشيده مىشد، به سوى قبر پدر بزرگوارش روانه گرديد. او از شدت اشك چيزى را نمىديد و همچنان مىآمد تا نزديك قبر پدر فقيدش رسيد و چون به سوى حجره رفت و چشمش به محلّى كه در آنجا اذان گفته مىشود، افتاد، پاهايش از رفتن باز ماند. ناله و گريۀ وى همچنان ادامه داشت تا اينكه غش كرد. آنگاه زنان دويدند و آب بر بدن و سينه و صورت او پاشيدند تا به هوش آيد.
آن هنگام كه به هوش آمد، برخاست و فرمود: قدرت و قوّت من تمام شده. طاقتم به سر آمده. دشمنم مرا شماتت و سرزنش كرده. غم و اندوه، مرا مىكشد. پدر جان! من سرگردان و تنها و حيران ماندهام. زبان و صداى من ساكت شده. پشت من خم و زندگى من ناگوار و روزگارم تيره و تار گرديده. پدر جان! بعد از تو انيس و مونسى ندارم. كسى نيست كه مرا از گريه آرام نمايد و به هنگام ناتوانى، يار و معين من باشد.
پدر جان! بعد از تو مكان نزول قرآن از بين رفت. محل هبوط جبرئيل و ميكائيل ناپديد شد. پدر جان! بعد از تو اسباب (خير و بركت) دگرگون شد. درهاى چاره به روى من بسته شد! بعد از تو دنيا را ترك نمودهام. پدر جان! تا نفس مىكشم، براى تو گريه مىكنم و مشتاق توام و غم و اندوهم براى تو ادامه دارد.
سپس ندا سر داد: پدر جان! پدر جان!
و بعد اين اشعار را خواند:
🔹حقّا كه غم و اندوه من براى تو تازه مىشود. به خداوند سوگند كه قلب من فرو مىريزد.
🔹و در هر روزى، آه و افسوس من افزون خواهد شد. رنجى كه براى فقدان تو مىبرم، تمام نخواهد شد.
🔹اين پيش آمد ناگوار عزا و مصيبت مرا بزرگ کرد. گريۀ من همه وقت تازه مىشود.
🔹حقّا آن قلبى كه در عزا و مصيبت تو صبور باشد، بسيار شكيبا و پر طاقت خواهد بود.
🔻 ادامه دارد ...
⚫️ داستان شهادت حضرت زهرا (س)
2️⃣ قسمت دوم:
حضرت زهرا آنگاه فرمود:
پدر جان! بعد از رفتن تو، نورهاى دنيا منقطع شد. دنيا آن تر و تازگى را كه با بودن تو داشت از دست داد و روزگار تيره و تار گرديد. تاريكىهاى دنيا تر و خشكش را فرا گرفت. پدر جان! من تا آن هنگام كه تو را ملاقات نمايم، غصه مىخورم. پدر جان! پس از مفارقت تو چشم من به خواب نرفته. پدر جان! كيست كه به داد بيوه زنان و بينوايان برسد؟ كيست كه تا روز قيامت به داد امّت تو برسد؟ پدر جان! ما بعد از تو ضعيف و ناتوان شديم.
پدر جان! مردم از ما روگردان شدهاند، در صورتى كه ما به واسطۀ تو در ميان مردم معظّم و بزرگ به شمار مىرفتيم. كدام اشك است كه در فراق تو فرو نريزد؟! كدام غم و اندوه است كه بعد از تو براى مصيبت تو دائمى نباشد؟! كدام چشم است كه بعد از تو به خواب رود؟! در صورتى كه تو بهار دين و نور پيامبران بودى، چگونه است كه كوهها خراب نشدند و درياها فرو نرفتند و زمين طعمۀ زلزله نگرديد؟! پدر جان! من دچار مصيبت بزرگى شده ام. اين مصيبت من مصيبت كوچكى نيست.
پدر جان! من مغلوب اين عزاى بزرگ و اين پيش آمد هولناك شده ام. پدر جان! ملائكه براى تو گريان شدند و افلاك از حركت ايستادند. منبرت بعد از تو دچار وحشت، و محرابت از وجود تو خالى شده. قبر تو براى اينكه تو را در بر گرفته، خوشحال، و بهشت به تو و دعا و نماز تو مشتاق گرديد.
پدر جان! آن مجالسى كه تو داشتى دچار ظلمت بزرگى شدهاند. براى تو غصه می خورم تا اينكه به همين زودى نزد تو بيايم. ابو الحسن تو را از دست داد. همان ابو الحسنى كه امین، پدر دو فرزند تو حسن و حسين، برادر تو، دوست تو و محبوب توست. همان على كه تو او را از زمان كودكى پرورش دادى و در بزرگسالىِ او با وى برادر شدى. همان على كه محبوبترين دوستان و اصحاب تو بود. همان على كه در اسلام آوردن و هجرت نمودن و يارى كردن تو بر همه سبقت گرفت. ما تو را از دست داده ايم. گريه، قاتل ما خواهد بود. تأسف، همراه و مونس ما گرديده.
سپس حضرت زهرا فريادى زد و نالهاى كرد كه نزديك بود روح از بدنش مفارقت نمايد. آنگاه اين اشعار را خواند:
🔹صبر من كم، و عزاى من آشكار شد بعد از آنكه خاتم انبيا را از دست دادم.
🔹اى چشم من! اشك فراوان بريز! اى چشم من! واى بر تو! بخیل نباش و خون گريه كن!
🔹اى رسول خدا! اى برگزيدۀ خدا! اى پناهگاه يتيمان و ضعيفان!
🔹حقّا كه كوهها و وحوش و پرندگان و زمين بعد از گريۀ آسمان براى تو گريان شده اند.
🔹محراب عبادت و مجلس درس قرآن كه در هر صبح و شام تشكيل مىشد براى تو گريه مىكنند.
🔹دين اسلام كه در ميان مردم، يكى از غریبها به شمار مىرود در مصيبت تو گريان شد.
🔹كاش آن منبرى را كه بر فراز آن مىرفتى، مىديدى كه چگونه بعد از نور وجودت، اكنون ظلمت، آن را فرا گرفته.
🔹اى خداى زهرا! اجل مرا به زودى برسان! زيرا زندگى من تيره و تار گرديده.
حضرت زهرا سپس به جانب منزل خود بازگشت و شب و روز شروع به گريه و ناله كرد. اشك وى خشك نمىشد و ناله و ضجّهاش آرام نمىگرفت. بزرگان اهل مدينه اجتماع كردند و به حضور امير المؤمنين على آمدند و گفتند: اى ابو الحسن! فاطمه شب و روز گريه مىكند. هيچ كدام از ما شب در رختخواب به خواب نمىرويم. در حالى كه روزها به علّت مشغله و طلب معاش قرار و آرام نداريم. ما از تو تقاضا مىكنيم كه فاطمه يا شب گريه كند و يا روز.
حضرت امير فرمود: مانعى ندارد.
بعد اين موضوع را با فاطمه در ميان نهاد. ولى متوجّه شد كه آن حضرت از گريه ساكت نمىشود و تسليت گفتن براى او ثمرى ندارد. در اين حال فاطمه به علی گفت: ابو الحسن! من مدتی زیادی در ميان اين مردم نخواهم ماند و به زودى از ميان اين مردم مىروم. على جان به خدا سوگند من شب و روز از گريه آرام نخواهم گرفت تا اينكه به پدرم ملحق شوم.
حضرت امير فرمود: باشد. هر طور كه ميل دارى انجام بده.
على بعد از آن، اطاقى خارج از شهر مدينه براى حضرت فاطمه ساخت كه آن را بيت الاحزان مىگفتند. به هنگام صبح، فاطمه، حسن و حسين را برمىداشت و به بقيع مىرفت و همچنان تا شب مشغول گريه بود و چون شب فرا مىرسيد، حضرت امير مىآمد و فاطمه را به منزل برمىگرداند. حضرت فاطمه پس از فوت پدر بزرگوارش مدت بيست و هفت روز اين برنامه را انجام مىداد. آنگاه مريض شد و تا چهل روز زنده بود و سپس از دنيا رحلت كرد.
به هنگام رحلت آن حضرت، على نماز ظهر را خوانده بود و به سوى منزل بازمی گشت که كنيزان را ديد در حالى به استقبال آن حضرت آمدند كه گريان و محزون بودند. امام به آنها فرمود: چه خبر شده؟ چرا شما را ناراحت و مضطرب مىبينم؟!
گفتند: يا امير المؤمنين! دختر عموى خود زهرا را درياب، گر چه گمان نمىكنيم حاصلى داشته باشد.
🔻 ادامه دارد ...