eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
67 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ آنچه نظام اسلامی برای انسان می خواهد، چیست؟ 🌷 امام خامنه ای: نظام اسلامى، علاوه بر اينكه هدفهايى بالاتر از هدفهاى مادّى دارد يعنى در نظام اسلامى، يك انسان فقط با پُر شدن شكم خوشبخت نيست؛ بايد زندگى مادّى و رفاه و امنيت او تأمين باشد همچنين اصرار دارد كه روح و دل انسان مى بايد از يك صفا و تلألؤ و نورانيت و برادرى و فداكارى نسبت به انسانهاى ديگر و و و اخلاص نسبت به خداى متعال برخوردار باشد. اسلام و ساير اديان الهى، اين را براى مردم مى خواهند. (29/ 01/ 1370) ✍️ توضیح: عبودیت یعنی خدا را مولا، و خود را عبد او بدانیم و از دستورات و اطاعت کنیم مثل اطاعت یک عبد از مولایش پند 283
✅ داستان کوتاه (138) 🌷 قضاوت با ارّه دو زن در عصـر خلافت عمر، در حالی که بر سـر طفلی دعوا می کردند و هر دو می گفتند «این طفل از من است»، براي قضاوت نزد عمر آمدند. عمر در داوري بین آنها فرو ماند و به علی (ع) پناه برد تا میان آنها به حق قضاوت فرماید. علی (ع) در مرحله اول هر دو زن را موعظه و نصیحت کرد تا خلاف حق سخن نگویند و آنچه که حق است بیان کنند. اما سخنان علی (ع) درآنها اثر نگذاشت و همچنان به نزاع خود ادامه دادند. سـرانجام حضـرت فرمود: براي من اره بیاورید. زنها گفتند: اره را براي چه می خواهید؟ فرمود: می خواهم کودك را با اره، دو نصف کنم و به هر کـدام نیمی از آن را بـدهم تا اختلاف برطرف گردد. سـخن به اینجا که رسید، یکی از آن دو زن ساکت ماند، ولی آن دیگري گفت: «نه! نه! یا علی! من راضـی به دو نیم شدن کودك نیسـتم. من از حق خود گذشتم و خواهش میکنم بچه را به آن زن بدهید.» در این وقت علی (ع) رو کرد به همان زن و فرمود: «الله اکـبر! این طفل از تـوست، نه از آن دیگري. زیرا اگر این کـودك، فرزنـد او بـود، دلش بر او ماننـد تو می سوخت و به خاطر مهر مـادري، راضـی به این امر نمی شـد. زنِ دیگر به ناچـار اعتراف کرد که بچه از من نیست و از او است. عمر از اینکه علی (ع) از چنین مشکل قضایی او را نجات داد خوشحال شد و بر آن حضرت درود فرستاد. 📚 داستانهای بحارالانوار، ج 9، ص 83
🔹 از علی آموز ... (124) ✅ آثار در خطبه 198 نهج البلاغه ✍️ مقدمه: یعنی انجام و ترک 🌷 متن خطبه: 🔸 اهل شوید. چون: 🔹 درمان دردهاى روانى و امراض قلبى شماست. 🔹باعث درمان كوردلى شماست. 🔹به شما بينش باطنى مي دهد 🔹باعث شفای امراض جسمى مى‌گردد. 🔸در اثر : 🔹 سينه‌هاى فاسد و افكار تباه به صلاح و سلامت گرايش پیدا مي کند 🔹آلودگى باطن، تبديل به پاكى و طهارت نفس مى‌شود. 🔹پرده حجاب از جلو چشم شما كنار مي رود 🔹ناراحتى و اضطراب قلبی شما به آرامش تبدیل مى‌شود 🔹ظلمت و تاريكى درونى، جاى خود را به روشنایى و نورانيت مي دهد. 🔸: 🔹راه ورود به آب حيات است 🔹وسیله رسیدن به حاجتها است. 🔹سپر بلای روز پر اضطراب قیامت است 🔹چراغ روشنگر قبرها است. 🔹باعث آرامش وحشتهاى طولانى برزخ است 🔹راه نجات در لحظات سخت زندگى است. 🔹عامل حفاظت انسان در مقابل حوادث هلاك كننده و نگه دارنده انسان در جاهاى وحشتناكی است كه انتظار آن را مى كشيد 🔹حافظ شما در برابر حرارت آتشهاى بر افروخته قیامت است. 🔸 باعث می شود: 🔹سختى ها از انسان دور شود. 🔹تلخى ها برای انسان شيرين شود. 🔹فشار مشكلات و ناراحتى ها از انسان برطرف شود 🔹مشكلات پياپى و خسته كننده برای انسان آسان گردد. 🔹احترام از دست رفته، چون قطرات باران بر انسان ببارد 🔹رحمت منع شده خدا به سوی انسان باز گردد. 🔹چشمه نعمتهاى الهى پس از خشک شدنش برای انسان به جوشش در آيد 🔹بركاتِ کم شده زندگی زیاد شود. ✅ پس دستورات واجب و حرام خدایی شوید که با پند دادن، به شما سود فراوان بخشيده، و با رسالت پيامبرش شما را به خوبی نصیحت کرده است و با نعمتهايش بر شما منّت گذاشته است. نفس خود را براى بنده خدا شدن، به بردگی بکشید و با انجام و ترک ، حق از خدا را به جا آوريد. 📚 بر اساس خطبه 198 نهج البلاغه
✅ جواب خدا به یهودیان که ادعا می کنند فقط ما بهشتی هستیم، چیست؟ 🌷 سخن خدا در قرآن: محمد! به یهودیان بگو: «اگر واقعاً از نظر خدا بهشت فقط از شماست و نه دیگران، پس چرا معطّلید؟ اگر راست می گویید، از خدا تمنّای مرگ کنید تا به بهشتتان بروید!» اما اینها به خاطر پرونده پر از گناهی که با دست خودشان به دادگاه قیامت فرستاده‌اند، ابداً از خدا تمنّای مرگ نمی کنند. خدا خودش این ظالمانی را که با نافرمانی از دستورات واجب و حرامش در حقش ظلم کرده‌اند، خوب می شناسد. تازه شک نکن که اگر بررسی کنی، اینها را حریص‌ترین انسانها به زنده بودن می یابی؛ حتی از مشرکان بت‌پرست هم حریص‌تر. بعضی از اینها آرزو دارند که هزار سال به آنها عمر داده شود؛ حال آنکه اوّلاً عمر طولانی، آنها را از عذاب قیامت دور نمی کند؛ ثانیاً خدا عملکرد آنها را همین الان می بیند. 📖 قلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ * وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ * وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‌ حَياةٍ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِما يَعْمَلُونَ (بقره، 94 تا 96) آیه شماره 321
✅ رمز خوشبختی مسلمانان در چیست؟ 🌷 سخن خدا در قرآن: ای مسلمانان! در مقابل سختی‌های بندگی خدا ، و در برابر دشمنانتان ، و از مرزهای بلاد اسلامی و از دستورات واجب و حرامِ خدا کنید تا در معرض خوشبختی قرار گیرید. 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (آل عمران، 200) آیه شماره 322
⚫️ داستان شهادت حضرت زهرا (س) 1️⃣ قسمت اول: من ورقة بن عبد اللّٰه ازدى، براى رضاى خدا به مكّه مشرّف شدم. زمانى كه مشغول طواف بودم با كنيزكى كه گندمگون و خوش صورت و خوش كلام بود مواجه شدم. وى با فصاحت و بلاغتى كه داشت اين جملات را می گفت: اى جماعت حجّاج! بدانيد كه سروران من خوبترين خوبان و برگزيدگان نيكان مى‌باشند. آنها افرادى هستند كه قدر و منزلتشان از ديگران برتر است و نامشان در همۀ شهرها مشهور، و اين لباس افتخار را بر تن كرده‌اند. من به آن كنيز گفتم: گمان مى‌كنم كه تو از دوستداران اهل بيت باشى‌؟ گفت: آرى. گفتم: از كدام دوستان ايشان هستى‌؟ گفت: من فضّه، كنيز فاطمه دختر پيغمبر اسلام (ص) هستم. گفتم: خوش آمدى! از ديدارت خوشحالم. من مشتاق سخن گفتن با تو بودم. اكنون از تو خواهش مى‌كنم هنگامى كه از طواف کعبه فارغ شدى، در بازار غذا توقف كن تا من بيايم. اين عمل براى تو ثواب دارد. بعد از هم جدا شديم. پس از آنكه از طواف فارغ شدم و به سوى منزل خود روانه شدم و از طريق بازار غذا مى‌رفتم، ديدم فضّه در كنارى نشسته. به سوى او رفتم و او را به كنارى بردم و هديه‌اى به وى دادم كه صدقه نبود. سپس به او گفتم: مرا از بانويت فاطمۀ زهرا آگاه كن و آنچه را كه وى بعد از فوت پدرش ديد، برايم شرح بده! وقتى او سخنم را شنيد، چشمانش پر از اشك شد. آنگاه با ناله و گریه گفت: اى ورقة! غم مرا تازه كردى و اندوهى را كه در قلب من نهان بود، برانگيختى! اكنون بشنو تا آنچه را كه از حضرت فاطمه مشاهده نموده ام بگويم. بدان موقعى كه پيغمبر خدا (ص) از دنيا رحلت كرد، مردم از صغير و كبير براى آن حضرت ضجّه و گريه كردند. مصيبت رحلت پيامبر خدا براى نزديكان و ياران و دوستان، بسيار بزرگ بود. هيچ زن و مردى ديده نمى‌شد مگر اينكه مشغول گريه و ناله و ندبه بود. اما در ميان اهل زمين و اصحاب و خويشاوندان و دوستان، كسى نبود كه حزن و غم و اندوه وى از بانوى من فاطمۀ زهرا شديدتر باشد. غم و غصۀ بانوى من همچنان زياد مى‌شد و گريه‌اش شدّت مى‌گرفت. هفت روز بود كه نالۀ فاطمه آرام نمى‌شد. هر روزى كه مى‌گذشت گريۀ حضرت زهرا از روز گذشته بيشتر مى‌شد. در روز هشتم فاطمه كليۀ غم و اندوه درونى خود را ظاهر كرد و به علّت كم طاقتى از خانه خارج شد و فرياد كشيد. گويا با دهان مبارك پيامبر سخن مى‌گويد. در همين موقع بود كه زنان مدينه دويدند و كودكان از جايگاه خود خارج شدند. صداى مردم به گريه و ضجّه بلند شد. مردم از هر طرف آمدند. چراغها را خاموش كردند كه صورت زنان پيدا نباشد. زنان خيال مى‌كردند كه پيغمبر معظم اسلام سر از قبر بيرون آورده! مردم به علّت آن منظرۀ دلخراش، دچار وحشت و حيرت شده بودند. حضرت زهرا براى پدر بزرگوارش ناله و ندبه مى‌كرد و مى‌فرمود: وا ابتاه! وا صفياه! وا محمّداه! وا ابا القاسماه! وا ربيع الارامل و اليتامى! من للقبلة و المصلى‌؟ من لا بنتك الوالهة و الثكلى! سپس در حالى كه دامن لباسش به زمين كشيده مى‌شد، به سوى قبر پدر بزرگوارش روانه گرديد. او از شدت اشك چيزى را نمى‌ديد و همچنان مى‌آمد تا نزديك قبر پدر فقيدش رسيد و چون به سوى حجره رفت و چشمش به محلّى كه در آنجا اذان گفته مى‌شود، افتاد، پاهايش از رفتن باز ماند. ناله و گريۀ وى همچنان ادامه داشت تا اينكه غش كرد. آنگاه زنان دويدند و آب بر بدن و سينه و صورت او پاشيدند تا به هوش آيد. آن هنگام كه به هوش آمد، برخاست و فرمود: قدرت و قوّت من تمام شده. طاقتم به سر آمده. دشمنم مرا شماتت و سرزنش كرده. غم و اندوه، مرا مى‌كشد. پدر جان! من سرگردان و تنها و حيران مانده‌ام. زبان و صداى من ساكت شده. پشت من خم و زندگى من ناگوار و روزگارم تيره و تار گرديده. پدر جان! بعد از تو انيس و مونسى ندارم. كسى نيست كه مرا از گريه آرام نمايد و به هنگام ناتوانى، يار و معين من باشد. پدر جان! بعد از تو مكان نزول قرآن از بين رفت. محل هبوط‍‌ جبرئيل و ميكائيل ناپديد شد. پدر جان! بعد از تو اسباب (خير و بركت) دگرگون شد. درهاى چاره به روى من بسته شد! بعد از تو دنيا را ترك نموده‌ام. پدر جان! تا نفس مى‌كشم، براى تو گريه مى‌كنم و مشتاق توام و غم و اندوهم براى تو ادامه دارد. سپس ندا سر داد: پدر جان! پدر جان! و بعد اين اشعار را خواند: 🔹حقّا كه غم و اندوه من براى تو تازه مى‌شود. به خداوند سوگند كه قلب من فرو مى‌ريزد. 🔹و در هر روزى، آه و افسوس من افزون خواهد شد. رنجى كه براى فقدان تو مى‌برم، تمام نخواهد شد. 🔹اين پيش آمد ناگوار عزا و مصيبت مرا بزرگ کرد. گريۀ من همه وقت تازه مى‌شود. 🔹حقّا آن قلبى كه در عزا و مصيبت تو صبور باشد، بسيار شكيبا و پر طاقت خواهد بود. 🔻 ادامه دارد ...
⚫️ داستان شهادت حضرت زهرا (س) 2️⃣ قسمت دوم: حضرت زهرا آنگاه فرمود: پدر جان! بعد از رفتن تو، نورهاى دنيا منقطع شد. دنيا آن تر و تازگى را كه با بودن تو داشت از دست داد و روزگار تيره و تار گرديد. تاريكى‌هاى دنيا تر و خشكش را فرا گرفت. پدر جان! من تا آن هنگام كه تو را ملاقات نمايم، غصه مى‌خورم. پدر جان! پس از مفارقت تو چشم من به خواب نرفته. پدر جان! كيست كه به داد بيوه زنان و بينوايان برسد؟ كيست كه تا روز قيامت به داد امّت تو برسد؟ پدر جان! ما بعد از تو ضعيف و ناتوان شديم. پدر جان! مردم از ما روگردان شده‌اند، در صورتى كه ما به واسطۀ تو در ميان مردم معظّم و بزرگ به شمار مى‌رفتيم. كدام اشك است كه در فراق تو فرو نريزد؟! كدام غم و اندوه است كه بعد از تو براى مصيبت تو دائمى نباشد؟! كدام چشم است كه بعد از تو به خواب رود؟! در صورتى كه تو بهار دين و نور پيامبران بودى، چگونه است كه كوهها خراب نشدند و درياها فرو نرفتند و زمين طعمۀ زلزله نگرديد؟! پدر جان! من دچار مصيبت بزرگى شده ام. اين مصيبت من مصيبت كوچكى نيست. پدر جان! من مغلوب اين عزاى بزرگ و اين پيش آمد هولناك شده ام. پدر جان! ملائكه براى تو گريان شدند و افلاك از حركت ايستادند. منبرت بعد از تو دچار وحشت، و محرابت از وجود تو خالى شده. قبر تو براى اينكه تو را در بر گرفته، خوشحال، و بهشت به تو و دعا و نماز تو مشتاق گرديد. پدر جان! آن مجالسى كه تو داشتى دچار ظلمت بزرگى شده‌اند. براى تو غصه می خورم تا اينكه به همين زودى نزد تو بيايم. ابو الحسن تو را از دست داد. همان ابو الحسنى كه امین، پدر دو فرزند تو حسن و حسين، برادر تو، دوست تو و محبوب توست. همان على كه تو او را از زمان كودكى پرورش دادى و در بزرگسالىِ او با وى برادر شدى. همان على كه محبوبترين دوستان و اصحاب تو بود. همان على كه در اسلام آوردن و هجرت نمودن و يارى كردن تو بر همه سبقت گرفت. ما تو را از دست داده ايم. گريه، قاتل ما خواهد بود. تأسف، همراه و مونس ما گرديده. سپس حضرت زهرا فريادى زد و ناله‌اى كرد كه نزديك بود روح از بدنش مفارقت نمايد. آنگاه اين اشعار را خواند: 🔹صبر من كم، و عزاى من آشكار شد بعد از آنكه خاتم انبيا را از دست دادم. 🔹اى چشم من! اشك فراوان بريز! اى چشم من! واى بر تو! بخیل نباش و خون گريه كن! 🔹اى رسول خدا! اى برگزيدۀ خدا! اى پناهگاه يتيمان و ضعيفان! 🔹حقّا كه كوه‌ها و وحوش و پرندگان و زمين بعد از گريۀ آسمان براى تو گريان شده اند. 🔹محراب عبادت و مجلس درس قرآن كه در هر صبح و شام تشكيل مى‌شد براى تو گريه مى‌كنند. 🔹دين اسلام كه در ميان مردم، يكى از غریبها به شمار مى‌رود در مصيبت تو گريان شد. 🔹كاش آن منبرى را كه بر فراز آن مى‌رفتى، مى‌ديدى كه چگونه بعد از نور وجودت، اكنون ظلمت، آن را فرا گرفته. 🔹اى خداى زهرا! اجل مرا به زودى برسان! زيرا زندگى من تيره و تار گرديده. حضرت زهرا سپس به جانب منزل خود بازگشت و شب و روز شروع به گريه و ناله كرد. اشك وى خشك نمى‌شد و ناله و ضجّه‌اش آرام نمى‌گرفت. بزرگان اهل مدينه اجتماع كردند و به حضور امير المؤمنين على آمدند و گفتند: اى ابو الحسن! فاطمه شب و روز گريه مى‌كند. هيچ كدام از ما شب در رختخواب به خواب نمى‌رويم. در حالى كه روزها به علّت مشغله و طلب معاش قرار و آرام نداريم. ما از تو تقاضا مى‌كنيم كه فاطمه يا شب گريه كند و يا روز. حضرت امير فرمود: مانعى ندارد. بعد اين موضوع را با فاطمه در ميان نهاد. ولى متوجّه شد كه آن حضرت از گريه ساكت نمى‌شود و تسليت گفتن براى او ثمرى ندارد. در اين حال فاطمه به علی گفت: ابو الحسن! من مدتی زیادی در ميان اين مردم نخواهم ماند و به زودى از ميان اين مردم مى‌روم. على جان به خدا سوگند من شب و روز از گريه آرام نخواهم گرفت تا اينكه به پدرم ملحق شوم. حضرت امير فرمود: باشد. هر طور كه ميل دارى انجام بده. على بعد از آن، اطاقى خارج از شهر مدينه براى حضرت فاطمه ساخت كه آن را بيت الاحزان مى‌گفتند. به هنگام صبح، فاطمه، حسن و حسين را برمى‌داشت و به بقيع مى‌رفت و همچنان تا شب مشغول گريه بود و چون شب فرا مى‌رسيد، حضرت امير مى‌آمد و فاطمه را به منزل برمى‌گرداند. حضرت فاطمه پس از فوت پدر بزرگوارش مدت بيست و هفت روز اين برنامه را انجام مى‌داد. آنگاه مريض شد و تا چهل روز زنده بود و سپس از دنيا رحلت كرد. به هنگام رحلت آن حضرت، على نماز ظهر را خوانده بود و به سوى منزل بازمی گشت که كنيزان را ديد در حالى به استقبال آن حضرت آمدند كه گريان و محزون بودند. امام به آنها فرمود: چه خبر شده؟ چرا شما را ناراحت و مضطرب مى‌بينم‌؟! گفتند: يا امير المؤمنين! دختر عموى خود زهرا را درياب، گر چه گمان نمى‌كنيم حاصلى داشته باشد. 🔻 ادامه دارد ...
⚫️ داستان شهادت حضرت زهرا (س) 3️⃣ قسمت سوم: حضرت على به سرعت به سوى اطاق فاطمه رفت و بر آن بانو وارد شد. ناگهان ديد فاطمه در ميان بستر خويش افتاده و به طرف راست و چپ مى‌غلطد. امام على، عبا را از دوش خود و عمّامه را از سر مبارك خود انداخت و لباس خود را درآورد. آنگاه آمد و سر مبارك حضرت زهرا را به دامن گرفت و فرمود: زهرا! ولى حضرت فاطمه سخنى نگفت. براى دومين بار فرمود: دختر محمّد مصطفى! فاطمۀ زهرا باز هم جوابى نداد! امام سومين بار صدا زد: اى دختر كسى كه زكات را در دامان خود براى فقرا مى‌برد! ولی باز هم جوابى نشنيد. باز هم صدا زد: اى دختر آن كسى كه با ملائكه نماز خواند! حضرت زهرا این بار هم جوابى نداد. امام باز هم صدا زد: فاطمه! با من سخن بگو! منم پسر عموى تو، على بن ابى طالب. فاطمه این بار چشمان خود را به روى او باز كرد و به او نگاه کرد. آنگاه آن بانو گريه کرد و على هم گريان شد و به زهراى اطهر فرمود: تو را چه شده‌؟ منم پسر عمويت على. فاطمه گفت: پسر عمو! آن مرگى را كه نمى‌توان از دست آن گريخت، احساس مى‌كنم. مى‌دانم كه تو بعد از من نمى‌توانى ازدواج نكنى. يا على! اگر ازدواج كردى يك شبانه روز نزد همسرت باش، و يك شبانه روز پيش فرزندان من. على جان! به صورت حسن و حسينم سيلى نزن. اينها يتيم و دل شكسته‌اند. ديروز جدّ بزرگوار خود را از دست داده اند و امروز هم مادر خود را از دست مى‌دهند. واى بر آن امّتى كه آنان را مى‌كشند و با ايشان بغض و دشمنى مى‌ورزند!! حضرت زهرا آنگاه اشعارى را بدين ترتيب خواند: 🔹اگر گريه مى‌كنى بر من گريه كن اى بهترين هدايت‌كنندگان، و اشك بريز كه روز فراق رسيده. 🔹اى همسر بتول! من دربارۀ نسل خود به تو سفارش مى‌كنم، زيرا كه ايشان همراهان اسلامند. 🔹براى من و يتيم‌هاى من گريه كن، مخصوصا كشته كربلا را فراموش نكن. 🔹اينها تنها هستند و يتيمانى حيران و سرگردان مى‌شوند. خداوند مقرّر كرده كه امروز فراق است. حضرت امير به زهراى اطهر فرمود: دختر رسول خدا! تو خبر وفاتت را از كجا مى‌گويى، در صورتى كه وحى خدا با مرگ پیامبر از خاندان ما قطع شده؟! فاطمه گفت: ابو الحسن! امروز خواب ديدم كه پدر بزرگوارم در ميان قصرى از جواهرات سفيد است. چون مرا ديد، فرمود: دخترم! نزد من بيا، زيرا من مشتاق توام. به ایشان گفتم: پدر جان! به خدا سوگند كه من بيشتر از شما شوق ملاقات شما را دارم. پدرم فرمود: تو امشب نزد من خواهى بود. پسر عمو! گفتار پدرم هميشه راست است و به وعدۀ خود وفا خواهد كرد. على جان! تا سورۀ يس را قرائت کردی و به پایان رسید، بدان كه اجلم فرا رسيده. خودت مرا غسل بده، ولى بدنم را برهنه نكن، زيرا من پاك و مطهّرم. على جان!فقط خودت و اهل خانه‌ام كه به من نزديك هستند بر جنازه‌ام نماز بخوانيد. على جان! مرا شبانه به خاك بسپار. اين نحوه را پدرم پيغمبر خدا به من خبر داده. حضرت امير فرموده: به خداوند سوگند من خودم متصدى امر آن بانو شدم و بدن وى را با پيراهنش غسل دادم. به خدا سوگند كه بدن فاطمۀ زهرا پاك و مطهّر بود. آنگاه بدن مقدس او را از باقيماندۀ حنوط‍‌ پيامبر حنوط‍‌ كردم. سپس پيكر مباركش را در ميان كفنهايش جاى دادم و چون تصميم گرفتم كفن او را گره بزنم، صدا زدم: امّ‌ كلثوم! زينب! سكينه! فضّه! حسن! حسين! بياييد و مادر خود را براى آخرين بار ببينيد. روز فراق آمده و ملاقات شما در بهشت خواهد بود. حسن و حسين در حالى آمدند كه فرياد مى‌زدند: آه از اين حسرتى كه به علّت از دست دادن جدّمان، پيامبر خدا و مادرمان فاطمۀ زهرا هيچ وقت از بين نخواهد رفت. ای مادر حسن و حسين! هنگامى كه جدّ ما حضرت محمّد مصطفى را ملاقات نمودى، سلام ما را به آن حضرت برسان و به آن بزرگوار بگو: ما بعد از تو در دار دنيا يتيم شديم! 🔻 ادامه دارد ...
⚫️ داستان شهادت حضرت زهرا (س) 4️⃣ قسمت چهارم: سپس حضرت على فرمود: من خداوند را شاهد مى‌گيرم كه فاطمۀ زهرا آه و ناله كرد. دستهاى خود را دراز کرد و حسن و حسين را چند لحظه‌اى به سينۀ خود چسباند. ناگاه هاتفى از آسمان ندا داد: ابو الحسن! حسين را از روى سينۀ فاطمه بردار. به خداوند سوگند كه ملائكۀ آسمانها را گريان كردند. زيرا دوست، مشتاق لقاى دوست است. من حسن و حسين را از روى سينۀ زهرا برداشتم و در حال بستن بندهاى كفن، اين اشعار را سرودم: 🔹فراق تو برايم سخت ترین کار است و از دست دادن تو سخت‌ترين مصيبت. 🔹من براى حسرت و غم آن كسى گريه و ناله مى‌كنم كه بهترين راه را براى مرگ پيمود. 🔹اى چشم من! با من همراهى كن كه محزون دائمى هستم و براى محبوب خود گريانم. سپس امير المؤمنين جسد فاطمۀ زهرا را روى دست خويشتن گرفت و به سوى قبر پدرش رسول خدا آورد و فرمود: سلام بر تو اى رسول خدا! سلام بر تو اى حبيب خدا! سلام بر تو اى نور خدا! سلام بر تو اى برگزيدۀ خدا! درود و تحيّت من و دخترت فاطمه بر تو كه بر تو وارد مى‌شود. حقّا كه امانت تو برگردانده شد. آه از حزن رسول! آه از حزن بتول! دنيا براى من تيره و تار شده. خوشحالى و سرور از من دور شده. آه از حزن و تأسف من! حضرت علی آنگاه جنازۀ آن بانو را نزديك قبر پيغمبر خدا آورد و با گروهى از اهل خانۀ خود و اصحاب و دوستان و برخى از مهاجرين و انصار بر بدن مبارك حضرت زهرا نماز خواند. و چون پيكر فاطمه را به خاك سپرد و در لحد جاى داد، اشعارى خواند به اين مضمون: 🔹مصايب و مشكلات دنيا براى من زياد است. همنشين دنيا كه دنيا طلب باشد، تا زمان مرگ عليل خواهد بود. 🔹بعد از آنكه دو نفر با هم دوست بودند، قطعا فراقى وجود خواهد داشت. حقّا كه بقاى من نزد شما قليل و اندك خواهد بود. 🔹حقّا از دست دادن فاطمۀ زهرا كه بعد از رسول خدا براى من اتّفاق افتاد، دليل بر اين است كه هيچ دوستى تا ابد برقرار نخواهد بود. پایان. 📚 بحار الأنوار، ج ۴۳ ص ۱۷۴
✅ داستان کوتاه (80) 🌷 تقوای زنانه فاطمه روزی حضرت فاطمه (س) به من، اَسماء دختر عمیس فرمود: من بسيار زشت مي‌دانم كه جنازه زنان را بر روي تابوت (بدون دیواره) می گذارند و بر روي آن پارچه‌اي می اندازند اما حجم بدن او را براي مردان نامحرم نمايان مي‌ کند. من به ایشان گفتم: اي دختر رسول خدا! در سرزمين حبشه براي حمل جنازه‌ ها تابوتي درست مي‌كنند كه بدن ميت را كاملاً مي‌ پوشاند. آنگاه چوب‌ هاي ‌تر و شاخه‌ هاي نازك درخت خواستم و شبيه آن تابوت حبشی را براي حضرت فاطمه (س) ساختم و آن را به ایشان نشان دادم. حضرت زهرا (س) آن را که دید با خوشحالي فرمود: چه طرح خوب و زيبايي كه كاملاً بدن زن در آن پوشيده مي‌ماند و معلوم نمی شود که بدن مرد است یا زن. 📖 و عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ : أَنَّ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ قَالَتْ لَهَا إِنِّي قَدِ اِسْتَقْبَحْتُ مَا يُصْنَعُ بِالنِّسَاءِ إِنَّهُ يُطْرَحُ عَلَى اَلْمَرْأَةِ اَلثَّوْبُ فَيَصِفُهَا لِمَنْ رَأَى فَقُلْتُ يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ ، أَنَا أَصْنَعُ لَكِ شَيْئاً رَأَيْتُهُ بِأَرْضِ اَلْحَبَشَةِ ، قَالَتْ فَدَعَوْتُ بِجَرِيدَةٍ رَطْبَةٍ فَحَبَسْتُهَا ثُمَّ طَرَحْتُ عَلَيْهَا ثَوْباً فَقَالَتْ فَاطِمَةُ مَا أَحْسَنَ هَذَا وَ أَجْمَلَهُ لاَ تُعْرَفُ بِهِ اَلْمَرْأَةُ مِنَ اَلرَّجُلِ. 📚 وسائل الشیعه, جلد۳ , صفحه۲۲۱
🖤 سخنان امام علی (ع) هنگام خاكسپاري حضرت زهرا (س) در کنار قبر پیامبر اکرم (ص): 🌷 سلام بر تو اي رسول خدا (ص)، سلامي از طرف من و دخترت كه هم اكنون در جوارت فرود آمده و شتابان به محضر شما رسيده. اي پيامبر خدا! صبر و بردباري من با از دست دادن فاطمه (ع) كم شده، و توان خويشتنداري ندارم اما براي من كه سختي جدايي تو را ديده ام و سنگيني مصيبت تو را كشيده ام، شكيبايي ممكن شده. اين من بودم كه با دست خودم تو را در ميان قبر نهادم و هنگام رحلتت جان گرامي تو در آغوش من پرواز كرد. پس همه ما از خداييم و به سوی خدا باز مي گرديم. پس امانتي كه به من سپرده بودي برگردانده شد، و به صاحبش رسيد. از اين پس اندوه من جاودانه، و شبهايم شب زنده داري است، تا آن روز كه خدا زندگی در خانه زندگي تو را براي من هم برگزيند. به زودي دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امت تو چگونه در ظلم به او اجتماع كردند. از فاطمه (ع) بپرس، و خبر احوال اندوهناك ما را بگير كه هنوز روزگاري سپري نشده، و ياد تو فراموش نگشته است. سلام من به هر دوي شما، سلام وداع كننده اي كه از روي خشنودي يا خسته دلي سلام نمي كند. اگر هم از خدمت تو باز مي گردم از روي خستگي نيست، و اگر در كنار قبرت مي نشينم ، از بدگماني به آنچه خدا به صابران وعده داده، نیست. 📖 و مِنْ كَلَامٍ لَهُ (ع) رُوِيَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ فَاطِمَةَ (ع) كَالْمُنَاجِي بِهِ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عِنْدَ قَبْرِهِ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ السَّرِيعَةِ اللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إِلَي أَنْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَي هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ . 📚 خطبه ۲۰۲ نهج البلاغه
🌹 دعای حضرت زهرا (س) برای شیعیان: خداوندا، به حقّ برگزیدگان درگاهت و به حق گریه فرزندانم پس از مرگم، از تو مى خواهم شیعیان مرا ببخشى. 📖 إلهى وَ سَیِّدى، أسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فى مُفارِقَتى أَنْ تَغْفِرَ لِعُصاهِ شیعَتى 📚 منبع: كوكب الدّري، ج 1، ص 254