eitaa logo
آموزش عروض و قافیه و...
1.3هزار دنبال‌کننده
12 عکس
2 ویدیو
0 فایل
آموزش مبانی ادبیات و شعر فارسی سید محمدرضا شمس (ساقی) کانال اشعار : 🆔 @shamssaghi
مشاهده در ایتا
دانلود
به نوعی از اشعاری گفته می‌شود که شاعر بنای آن را بر چند مصراع هم‌قافیه بنهد و مصراع آخر را بر قافیه‌ای دیگر قرار دهد. در وجه تسمیه‌ی گفته‌اند که از گرفته شده که در عربی به‌معنای رشته (اسم) یا در رشته کشیدن مروارید (فعل) است. از آنجا که در قالب شعری، همه‌ی بخش‌های یک شعر با بیت‌های مصراعی خاص دنبال می‌شوند که یا از نظر قافیه مشابه و یگانه‌اند یا مصراع به عینه تکرار می‌شود، به این وسیله گویی رشته‌ای در میان آن‌ها کشیده شده‌ باشد. بنابراین هر بخش از مسمط را یک می‌گویند. قافیه‌ی رشته‌ها متفاوت است و در هر رشته، همه‌ی مصراع‌ها بجز مصراع آخر هم‌قافیه است. در مسمط، مصراع آخرِ هر رشته را می‌گویند. بندها هم‌قافیه و حلقه‌ی اتصال همه‌ی رشته‌ها به یکدیگر است. خیزید و خز آرید که هنگام خزان است باد خنک از جانبِ خوارزم وزان است آن برگِ رزان بین که بر شاخِ رزان است گویی به ‌مَثَلْ، پیرهن رنگرزان است دهقان ز تعجب سرِ انگشت گزان است کاندر چمن و باغ نه گُل ماند و نه گلنار "منوچهری دامغانی" بنابراین، تکه‌ شعر بالا یک است و کاندر چمن و باغ نه گُل ماند و نه گلنار آن به‌ شمار می‌آید. : به مسمط‌هایی که بند و رشته‌ی مسمط آن‌ها مجموعه‌ی مصراع‌های : سه مصراعی (مثلث) چهار مصراعیِ (مربع) پنج ‌مصراعی (مخمس) شش‌ مصراعی (مسدس) می‌گویند که در میان همه‌ی این موارد، از همه رایج‌تر است. : ای گنبد زنگارگون! ای پرجنون پرفنون! هم تو شریف و هم تو دون هم گمره و هم رهنمون دریای سبز سرنگون پر گوهر بی منتها انوار و ظلمت را مکان بر جای و دائم تازنان ای مادر نامهربان هم سالخورده هم جوان گویا ولیکن بی زبان جویا ولیکن بی‌وفا گه خاک چون دیبا کنی گه شاخ پر جوزا کنی گه خوی بد زیبا کنی از بادیه دریا کنی گه سنگ چون مینا کنی وز نار بستانی ضیا "ناصرخسرو" : ز شوق آن روی با طراوت نهاده بر کف، سرِ ارادت اگر برانی، زهی شقاوت وگر بخوانی زهی سعادت به درد عشق تو دردمندم ز رنج هجر تو مستمندم چه باشی ای سروِ سربلندم مریض خود را کنی عیادت "غروی اصفهانی" : دوش بر طرف چمن زمزمه‌ی فاخته بود قمری از پرده ی عشاق، نوا ساخته بود راستی سرو خرامان، علم افراخته بود بلبل دلشده آواز، در انداخته بود که سراپرده‌ی گل باز به صحرا زده‌اند تو شکرخنده‌ی گل بین که به شیرین‌کاری می‌کند لاله‌ی دلسوخته را دلداری گر دل لاله و میل گل خندان داری خیز کز برگ شقایق به چمن پنداری تخت یاقوت برین طارم خضرا زده‌اند "خواجو کرمانی" : گویی بطّ سپید جامه به صابون زده‌ست کبکِ دری ساقِ پای در قدح خون زده‌ست بر گُلِ تر عندلیب، گنجِ فریدون زده‌ست لشکرِ چین در بهار، خیمه به هامون زده‌ست لاله سوی جویبار خرگه بیرون زده‌ست خیمه‌ی آن سبزگون خرگه این آتشین باز مرا طبع شعر سخت به جوش آمده‌ست کم سخن عندلیب، دوش به گوش آمده‌ست از شَغَبِ مردمان لاله به جوش آمده‌ست زیر به بانگ آمده‌ست بم به خروش آمده‌ست نسترن مشکبوی، مشک‌فروش آمده‌ست سیمش در گردن است، مشکش در آستین "منوچهری دامغانی" آموزش عروض و قافیه سید محمدرضا شمس (ساقی) https://eitaa.com/arozghafie