eitaa logo
حوزه هنری استان مرکزی
582 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
167 ویدیو
3 فایل
اخبار و فعالیت‌های حوزه هنری استان مرکزی آدرس:اراک-خیابان جهاد-ابتدای فاز۲-خیابان وحدت اسلامی- جنب بوستان غدیر شماره تماس: 42-08634032640 📌ارتباط با ادمین کانال: @rezazn54 @ad_art 📌 ارتباط با حوزه هنری: 🌐 https://zil.ink/artmarkazi
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩فرمولارو یاد بگیر توی اتوبوس حواسم رفت به حرف‌های دو تا دختر که ظاهر خیلی مذهبی هم نداشتند. - از دیشب نگرانم. اصلاً نتونستم درست بخوابم. بذار اخبار رو یبار دیگه چک کنم بلکه خبری شده باشه. - حالا بشه یا نشه خیلی فرقی نداره. همین بوده. همین هست. همینم خواهد بود. - وای! هیچ‌کدوم زنده نیستن. همشون شهید شدن. - شهید! اینا که شهید نیستن! شهید پیامبر و امامان که اون همه سختی کشیدن! - یعنی تو میگی اینا سختی نکشیدن؟ - چرا کشیدن؛ ولی ابراهیم داریم تا ابراهیم. - طرف رفته تو اون شرایط بت‌ها رو شکسته. پسر عزیزشو به خاطر حرف خدا قربانی کرده. این‌قدر خوب بوده که آتیش براش گلستون شده. اون‌وقت در مقابل اینا، مسئولای ما که نمیشن شهید!؟ معلوم بود فرد بیراهی نیست؛ اما از این حرفش ناراحت شدم اونجا. حس کردم می‌تونم باهاش حرف بزنم: عزیزم می‌تونم جوابتونو بدم؟ با پوزخندی گفت: بله اگه میتونید! - عزیزم قبول داری الان زمانه متفاوته. - آره خبول دارم. - الان که دیگه نه بتی هست که آدما بپرستن نه کسی بخواد بره اونو بشکنه؛ اما غرب برای عده‌ای بته. غرب تواناست. بدون ارتباط باهاشون کشورها سرانجامی جز نابودی و انزوا ندارن. درسته؟ - نه. کی گفته؟ هر کسی که تلاش کنه و سرمایه گذاری درستی داشته باشه میتونه پیشرفت کنه. مگه کره و ژاپن غربن که اینقدر پیشرفته هستن؟ دوستش گفت: خب میدونی قبلا کشورهای غربی بت بودن؟ ولی همین آقای رئیسی این باور رو به من و تو داد که واسه آینده تلاش کنیم. به نظر من شهید شدن لیاقت میخواد. مثل رفتن به گلستونه. توی این دنیا و هیاهو اگه حواست نباشه آتیش دامن گیرت میشه. بنظرت الان این دوتا ابراهیم شبیهن یا نه؟ - الان یکم شبیهن. ادامه حرف دوستش را گرفتم و گفتم: تاریخ مدام در حال تکراره؛ فقط کافیه هوشیار باشی و فرمولارو یاد بگیری. اون‌وقت می‌فهمی کجا آتیشه و کجا گلستون. چی بته و چی تبر. ✍🏼
🚩 سرمشق نسل‌ها گاهی وقت‌ها درد شنیدن بعضی از خبرها با درد شکستن استخوان یا سوختن بدن برابری می‌کند، شاید هم بیشتر. گوشه به گوشه وطن، هر قوم و قبیله‌ای دست به دعا بودند برای سلامتی رییس جمهور و همراهانش. توی اون ساعات و لحظه‌ها به دل‌هایمان قرار هدیه می‌دادیم که امیدی به بازگشتشان هست؛ ولی حقیقت تلخ یکه‌تاز میدان دل‌ها بود. هرچند ما نسلی بودیم که رجایی سال شصت را درک نکردیم و فقط خاطره‌ها از او شنیدیم؛ اما با دیده و قلب خود رئیسی را درک کردیم و او سرمشقی برای نسل‌های بعد است. ✍🏼
🚩یکی از ما توی ایستگاه اتوبوس ایستاده بودم و گوشی به دست کانال‌های مجازی را نگاه می‌کردم. یکی دقیقه‌ای از حادثه خبر می‌فرستاد. یکی از خدمات آقای رئیسی می‌گفت. یکی ختم قرآن و صلوات گرفته بود. هر لحظه به حیرتم اضافه می‌شد. بهت زده بودم که خانمی با دختر خردسالش کنار من ایستاد و پرسید: «فردا همه جا تعطیله؟» گفتم: «نه عزای عمومیه، اما تعطیل نیست.» اشک توی چشمش حلقه زد و گفت: «شوهرم از وقتی این خبرو شنیده، توی حیاط نشسته و زارزار گریه می‌کنه، هر کاری کردم نتونستم آرومش کنم. انصافا که آقای رئیسی اهل کار بود. یکی بود از جنس خودمون.» ✍🏼
🚩رأی به شهید حوالی ساعت سه درگیر کارای عقب افتاده اداره بودم. برای فرار از کار و کمی استراحت به سمت موبایلم رفتم: بالگرد رئیس جمهور دچار فرود سخت شده است ... وجودم پر از استرس شد. هر لحظه یک خبر جدید می‌شنیدم. به دنبال خبرهای امیدوارکننده بودم. انگار که چیزی گم شده بود. مادرجون وقتی چیزی گم می‌کرد، سریع پر روسری‌اش را گره می‌زد و می‌گفت: «الان شاه پریون چیزی رو که برده، خودش برمی‌گردونه.» کاش می‌شد این‌جوری حلش کرد. انتظار سخت شده بود. هرکسی در مورد او چیزی می‌گفت. حتی بچه‌های ده نودی در موردش صحبت می‌کردند. - اولین رئیس جمهوری که کمتر از ۴ سال ریاست کرد. - دومین رئیس جمهور شهید که اسمش ماندگار شد. - سه سال پیش می‌گفتیم امیدواریم پشیمون نشیم. نمی‌دونستم روزی رأیم را کف دست بگیرم و با افتخار بگم که به شهید رأی دادم. ✍🏼
🚩حیف ترسی همراه با غم و کمی امید در وجودم ریشه کرده بود. دلخوش بودم به اینکه حتماً جایی فرود آمدند و در صحت و سلامت هستند. دائماً صحنه‌ای در ذهنم مرور می‌شد. - الآن داخل بالگرد نشستن و منتظرن کمک برسه. حتماً فردا این‌ موقع آقای رئیسی بعد از چند ساعت استراحت به سمت اراک حرکت می‌کنه. تا صبح خواب آرامی نداشتم. ساعت هفت از منزل زدم بیرون و سواری تاکسی شدم. رادیو روشن بود که ناگهان خبر نهایی رو دادن. اشک امانم نمی‌داد. راننده آهی از تأسف کشید و گفت: حیف داشت کار می‌کرد... ✍🏼
🚩 سالروز آزادسازی خرمشهر گرامی باد گاهی حماسه در خودش غم مینویسد دل خسته است اما مصمم مینویسد گاهی حماسه نام شهر عاشقان را با خط خوش بر قلب آدم مینویسد شهری که شعر فتح را در کل عالم پیروز اما غرق ماتم می نویسد پرچم اگر بالاست در دست شهید است اینجا شهید از خون دمادم مینویسد خرداد با یاد عزیزان لاله گون است گویا که خورشید از محرم مینویسد وقتی شهیدی نام گمنامی خود را بر گوشه تابوت و پرچم مینویسد با خون خود میشوید از نام تو خون را جایش تو را با اشک و شبنم مینویسد وقتی جهان آرا قلم در دست گیرد از شهر خونین شهر خرم مینویسد پیوسته خرمشهر باشی تا قیامت این را خدا با خون قلبم می نویسد 📌شاعر: مهدی پیرهادی ┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi 🌐 https://zil.ink/artmarkazi
💠"به مهربانیهای مردان خدا" بغضی گلوی واژه‌ها را می‌فشارد دفتر به غیر از مرثیه شعری، ندارد چشمی که روزی جز نگاهت را نمی‌دید باید که بارانی شود تا خون ببارد وقتی که می‌بوسد سرت را خاک، آرام غمنامه‌ها شعرند و شاعر غصه دارد جمع ملائک جشن گلریزان گرفتند تا در دو دستت آسمان هم گل بکارد  حالا کنار عکس تو در هر خیابان عکاس گریان، زخم‌ها را می‌شمارد خطی تو را مرز زمین و آسمان خواند دنیا تو را در لحظه‌ها جا می‌گذارد مهمان ویژه در صف خدمتگزاران خود را به آغوش امامش می‌سپارد 📌شاعر :سمیرا یکه تاز شهرستان زرندیه ┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi 🌐 https://zil.ink/artmarkazi
◾️ شهید جمهور سید ابراهیم رئیسی ▫️تولید شده در واحد هنرهای تجسمی حوزه هنری استان مرکزی ┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi 🌐 https://zil.ink/artmarkazi
💠تقدیم به خادم الرضا شهید جمهور: ◾️بال و پر سوخته از کوچ پرستوهامان آتشی ریخته بر پیکر شب بوها مان راه دشتی که در آن جنگل و باران پیداست پر شد از هر قدم ضامن آهوها مان می رود خادم خورشید در آغوش کسی از مسیری که ندیدند در آن سوهامان ماه در بدرقه افتاده به دنبال زمین آسمان چهره برافروخته در موها مان باد از هر طرفی شعله به طوفان می زد تا بگیرد نفس گرم دعاگوها مان پر کشیدند از این خاک به افلاک ترین ناگهان دسته ای از ناب ترین قوها مان باز در معرکه ها رستم دستانی هست روی این شانه برافراشته بازوها مان ساحل از دورترین نقطه به مقصد برسد رهبری کشتی نوح است به پهلوها مان 📌شاعر: جواد مختاری ┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi 🌐 https://zil.ink/artmarkazi
◾️ ایران قهرمان، شهید سید ابراهیم رئیسی ▫️تولید شده در واحد هنرهای تجسمی حوزه هنری استان مرکزی ┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi 🌐 https://zil.ink/artmarkazi
🚩 مسافران اتوبوس در جاده‌ای که بیابان را دو نیم کرده بود پیش می‌رفت. روی تک‌صندلی کنار پنجره نشستم. تنهایی را ترجیح دادم. آن‌وقت‌ها که جوان بودم آشنایی تصادفی با مسافری در اتوبوس، قطار یا هواپیما برایم نوعی ماجراجویی محسوب می‌شد؛ اما حالا در چند قدمی شصت‌سالگی سکوت و آرامش هنگام سفر لذت‌بخش‌تر است. در ردیف کناری‌ام زن و شوهری جوان نشسته بودند. سر در گوش هم نجوا می‌کردند. دست در دست هم عاشقانه همدیگر را نگاه می‌کردند. شاید مقصدشان قم و جمکران بود برای ماه‌عسل یا از آنجا می‌رفتند مشهد. چشمم افتاد به جوانی که یک ردیف جلوتر از عروس و داماد نشسته بود. تی‌شرت مشکی به تن داشت و روی بازوی ورزیده‌اش عقابی بال‌گشوده تتو شده بود. چند ردیف جلوتر پیرزنی از شوهر سالخورده‌اش مراقبت می‌کرد. قرصش را داد و سیب برایش پوست گرفت. به گوشی‌ام نگاهی انداختم. کسی در سربالایی جنگل مه‌گرفته چوب‌دستی به دست میان درختان خیس و باران‌خورده می‌گشت و می‌گفت: یا حسین... یا حسین... صدایی که روی تصاویر می‌شنیدم رگه‌هایی از سالخوردگی داشت: «حاج‌آقا... حاج‌آقا هارداسان» شاخ و برگ را با کنار زد و با دیدن قطعات جداشده از بالگرد و آثار آن‌همه سوختگی گفت: «ای‌وای. ای‌وای. حاج‌آقا؟...» پیکرهای سوخته را که دید به گریه افتاد و بلند فریاد زد: یا حسین... یا حسین... نگاهم روی تصاویر قفل شد. بی‌اختیار زمزمه کردم: ای اهلِ حرم؛ میر و علمدار نیامد. علمدار نیامد… علمدار نیامد. خیسی چشمم را گرفتم و بلندتر گفتم: - ای اهلِ حرم... جوان تی‌شرت مشکی ادامه داد: سقای حسین؛ سید و سالار نیامد. علمدار نیامد. زن و شوهر جوان هم با ما هم‌نوا شدند: سقای ادب جلوۀ ایثار نیامد؛ ای اهل حرم میر و علمدار نیامد حالا همه باهم نوحه می‌خواندیم. این قافله را قافله‌سالار نیامد؛ ای اهل حرم میر و علمدار نیامد آن لحظه بود که فهمیدم مقصدمان یکی است. ✍🏼 ┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi 🌐 https://zil.ink/artmarkazi
📌 🎬 کارگاه ایده پردازی فیلم ۱۰۰ 👤 فرصتی تازه برای پرورش ایده 💯 همراه با حمایت از ایده های برتر 👥 با حضور استاد محمدرضا آزاد و احسان مرادی ⚡️جهت ثبت نام با شماره زیر تماس بگیرید 📞09355439909 ┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi
📣فراخوان حمایت از فیلم های ۱۰۰ ثانیه‌ای 🎬دفتر هنرهای تصویری حوزه هنری در نظر دارد تا از طرح و فیلم نامه های ارسالی با موضوع خانواده حمایت نماید. ⏲مهلت ارسال آثار ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ 🔗جهت کسب اطلاعات بیشتر اینجا را بزنید ┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi
📌 🎨 سلسه نشست‌های تخصصی هنرهای تجسمی، طراحی گرافیک(۴) 🔹طراحی گرافیک عاشورایی 👤با حضور احسان مرادی سنجانی استاد دانشگاه اراک ⏱زمان سه شنبه ۸خرداد۱۴۰۳ ساعت ۱۷ 🏢 مکان اراک، حوزه هنری ┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi 🌐 https://zil.ink/artmarkazi
🚩روضه خانگی ۲۵ سالی می‌شود خانه‌ی پدری روضه و مراسم خانگی و هفتگی برقرار است. در محل همه می‌دانند و هر سه‌شنبه بدون دعوت و خبری، نفربه‌نفر جمعیت می‌آید. روزهای شهادت یا میلاد ائمه که دیگر جا به راه نیست! از بالای خانه تا پله‌ها خانم‌ها شانه‌به‌شانه می‌نشینند برای شنیدن مدح اهل‌بیت. دو روزی هست مادر شکلات می‌خرد و در تدارک جشن امسال میلاد آقا علی ابن موسی‌الرضا (ع) است. پرچم‌های رنگ‌ووارنگ را آورده و نظر می‌خواهد برای تزئین خانه. گروهی با بعضی خانم‌های محل در فضای مجازی دارند که ساعت و برنامه هر هفته را آنجا می‌گذارد. گوشی را سمتم گرفت که: _«تو گروه بذار سخنرانی ساعت ۱۶ شروع میشه.» دست به گوشی نبرده بودم که پدرم با نگرانی از در آمد و یا حسین گویان تلویزیون را روشن کرد؛ «هنوز هیچ خبری از عزیزانمان نیست. مردم دعا کنند.» مات تصویر صفحه تلویزیون را می‌پاییدم که عکس آیت‌الله رئیسی را نشان می‌داد! باور نمی‌کردیم. فرود اضطراری یعنی چه؟ سانحه چی؟ چندساعتی از خبر نگذشته، نگران اخبار را دنبال می‌کنیم. مادر گوشی را دستم می‌دهد که به همه بگو: «سه‌شنبه مراسم دعا و توسل به راه است برای حاج‌آقا.» همه تا صبح نشسته‌ایم پای اخبار. وسایل تزیینی همان وسط خانه است و کسی دست‌ودلش به کار نمی‌رود. تلویزیون در روز میلاد امام هشتم عجیب سوزناک می‌خواند. نوار سیاه و آن گوشه صفحه دل آدم را می‌لرزاند. روی درودیوار خانه پرچم زده‌ایم، مراسم هم اعلام‌شده؛ «ختم قرآن هدیه به روح بلند سید مظلومان، شهید آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی و همراهانش» ✍🏼 ┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi 🌐 https://zil.ink/artmarkazi
📌 📚 عصر شعر شهدای خدمت 🌷 ادای دین اهالی فرهنگ و هنر به خادمان ملت ایران 👤 با حضور شاعران برجسته کشور ⏰ زمان: سه شنبه ۸ خردادماه،ساعت ۱۷ 🏢 مکان: اراک، خیابان جهاد، فاز ۲ شهید بهشتی، حوزه هنری استان مرکزی ┄┅═✧❁ 🍃🌸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi
🚩دارالسلام وارد حرم شدم. از صحن‌ها عبور می‌کردم. با خودم گفتم زیر این صحن‌ها چقدر آدم دفن شده. یاد حرف پدرم افتادم: خدا آقای مرعشی رو رحمت کنه. کتابخانه بزرگی در قم درست کرد و بعد از مرگش هم وصیت کرد که در کتابخانه‌اش دفن کنند. نیتش این بوده که خودش را خاک پای اهل علم معرفی کنه. عجب چه سعادت بزرگی... رفتم طرف سقاخانه و کمی آب نوشیدم و رفتم طرف ضریح. بین راه در رواق دارالسلام سنگ‌نوشته‌ی کوچکی را دیدم. هشتمین رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی ایران ... گویا قصد داشته تا خاک کف پای زائران امام هشتم باشد. ┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi 🌐 https://zil.ink/artmarkazi
◾️ شهید جمهور سید ابراهیم رئیسی ▫️تولید شده در واحد هنرهای تجسمی حوزه هنری استان مرکزی ┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi 🌐 https://zil.ink/artmarkazi
💠"به مهربانیهای مردان خدا" بغضی گلوی واژه‌ها را می‌فشارد دفتر به غیر از مرثیه شعری، ندارد چشمی که روزی جز نگاهت را نمی‌دید باید که بارانی شود تا خون ببارد وقتی که می‌بوسد سرت را خاک، آرام غمنامه‌ها شعرند و شاعر غصه دارد جمع ملائک جشن گلریزان گرفتند تا در دو دستت آسمان هم گل بکارد  حالا کنار عکس تو در هر خیابان عکاس گریان، زخم‌ها را می‌شمارد خطی تو را مرز زمین و آسمان خواند دنیا تو را در لحظه‌ها جا می‌گذارد مهمان ویژه در صف خدمتگزاران خود را به آغوش امامش می‌سپارد 📌شاعر :سمیرا یکه تاز شهرستان زرندیه ┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi 🌐 https://zil.ink/artmarkazi
🚩 همراهی با کارگران تا لحظه آخر نمی‌خواستم باور کنم که خبر سقوط بالگرد درست است. برایم قابل پذیرش نبود که آقای رئیسی شهید شده‌اند. فکرم رفت به پنج-شش سال پیش که به‌عنوان رئیس قوه قضائیه آمده بود اراک. زمانی بود که سازمان خصوصی‌سازی شروع کرده بود به نابود کردن شرکت‌ها. شرکت‌ها با شرایط خاص به افراد خاصی واگذار می‌شد. رئیس شورای کارگری بودم و با مسئولین زیادی ارتباط داشتم؛ بعضی‌ها درد کارگران را اگر می‌شنیدند یا توجیه می‌کردند یا فقط حرف می‌زدند و کاری نمی‌کردند. با بچه‌های هپکو و آذرآب و ماشین‌سازی اراک جمع شدیم و رفتیم در سالن جلسه استانداری. اولین نفر شروع به صحبت کردم که «این آقای پوری حسینی همه شرکت‌ها را داره با خاک یکسان می‌کند.» آقای رئیسی خیلی خوب گوش کرد وهمان جا یک نفر را مسئول پیگیری این مسئله کرد و گفت که «آقا من می‌خوام خاص در جریان ریز این موضوع باشم.» به فاصله یک‌ ماه آن آقا برکنار و دستگیر شد. با این کارشان جلوی روند منفی خصوصی‌سازی گرفته شد. ✍🏼 به روایت مهندس مجید نعمتی- ماشین‌سازی اراک -کارگران ┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi 🌐 https://zil.ink/artmarkazi
▪️سوگواره خادم الرضا شهید آیت اله رئیسی و هیات همراه 🔻 دوشنبه ۷ خرداد ساعت ۱۶ تا ۱۸ 🔲 فرهنگسرای آیینه ┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi 🌐 https://zil.ink/artmarkazi
📌 📚 عصر شعر شهدای خدمت 🌷 ادای دین اهالی فرهنگ و هنر به خادمان ملت ایران 👤 با حضور شاعران برجسته کشور ⏰ زمان: سه شنبه ۸ خردادماه،ساعت ۱۷ 🏢 مکان: اراک، خیابان جهاد، فاز ۲ شهید بهشتی، حوزه هنری استان مرکزی ┄┅═✧❁ 🍃🌸🍃 ❁✧═┅┄ 🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید: 🆔 @Artmarkazi