حوزه هنری استان مرکزی
📌#هنرهای_تجسمی 💠 نمایشگاه آثار تذهیب، نگارگری و طراحی سنتی ⏰ ۳۱ اردیبهشت الی ۳ خردادماه ۱۴۰۳ اف
⭕️ #اطلاعیه
◾️با توجه به شهادت آیت الله رئیسی، مراسم افتتاحیه نمایشگاه آثار تذهیب، نگارگری و طراحی سنتی لغو شد.
حوزه هنری استان مرکزی
📌 #آفرینشهای_ادبی #شاعر_میهمان_ماه 📚 شاعر میهمان ماه 👤 با حضور محمدرضا ناصری ⏰ زمان: دوشنبه ۳۱
⭕️ #اطلاعیه
📍لغو برنامه شاعر میهمان ماه
◾️با توجه به شهادت آیت الله رئیسی و هیئت همراه، برنامه شاعر میهمان ماه لغو و به تاریخ دیگری موکول شد.
🚩 #سید_شهیدان_خدمت
◾️شاعر : محمد زارعی، شهرستان دلیجان
■■■
شبیه گل که تنها زیر باران زنده میماند
وطن از برکت خون شهیدان زنده میماند
تو کوهی، کوه حتی پیش طوفان خم نمیگردد
تو سروی، سرو حتی در زمستان زنده میماند
تو شمعی، شمع وقتی که سرش هم میرود بر باد
امید روشن آینده در آن زنده میماند
تو رودی، رود میریزد به دریای وصال اما
در او اندیشهای از جنس جریان زنده میماند
مرا ای کاش صد جان بود و قربان تو میکردم
که هر جانی که شد قربان جانان زنده میماند
کسی که بگذرد از هستی خود فی سبیل الله
به حکم محکم آیات قرآن زنده میماند
بگیر ای مرگ مشتاقان خود را تنگ در آغوش
اگر انسانیت با مرگ انسان زنده میماند
به زیر تیغ هم از هم نمیپاشد صف صفین
به روی نیزه هم آیات قرآن زنده میماند
شهادت چیست؟ این که در قبال کفر اگر حتی
تن مومن بمیرد روح ایمان زنده میماند
مسلمان تازه وقتی سر ببازد میشود سلمان
و عمر دیگری را فارغ از جان زنده میماند
حیات جسم با قلب و حیات روح با عشق است
یقینا هر که آن سان مرد این سان زنده میماند
به سرسبزی میانجامد یقینا این مسیر سرخ
همین که جوی خون جاری است جریان زنده میماند
مراد از آیهی لا تحسبنَّ... بی گمان این است
که خود رفتند اما راه ایشان زنده میماند
پس از این اقتدار شهر به تندیس ایشان است
که بعد از مرگ حتی، مرد میدان زنده میماند
به گلزار شهیدان پای بگذار و تماشا کن
که باغ لاله با داغ جوانان زنده میماند
دل عاشق اگر چه بند از بندش جدا گردد
به شوق وصل در ایام هجران زنده میماند
ملالی نیست از تیغ نفاق و خنجر فتنه
سپر جان است، پس جانان کماکان زنده میماند
چه بیم از تیشه ی نجار وقتی ریشه پا بر جاست
که گلها میروند اما گلستان زنده میماند
بگو دوری کنند از بیم جان کفتارهای مست
از این شیری که با زخم فراوان زنده میماند
تویی آن قهرمانی که مدالش زخمهایش بود
و بعد از فتح جام و خط پایان زنده میماند
به لطف دوست دشمن آرزو به گور خواهد برد
و جمهوری اسلامی ایران زنده میماند.
■■■
┄┅═✧❁ ◾️ ❁✧═┅┄
🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید:
🆔 @Artmarkazi
🏴 کانال هنری شهید جمهور
📌این کانال با هدف توزیع آثار هنری مربوط به شهادت آیت الله رئیسی و هیئت همراه ایجاد شده است.
◾️@shahid_jomhor1
◾️@shahid_jomhor1
🚩 #سید_شهیدان_خدمت
◾️شاعر : مهدی پیرهادی، شهرستان اراک
■■■
چه داغ تلخ و غریبی نشسته بر جانها
شکوفه های بهاری اسیر طوفان ها
ببار بر سرمان هر چه خواستی ای ابر
که خاک بر سرمان شد به لطف باران ها
نشسته زخم زمان بر دل ارسباران
نخورده زخم چنین در تمام دوران ها
ببار ابر که از هر طرف به گوش رسد
صدای گریه و زاری ، نوای قرآن ها
سلام ما به شهیدان خاک پاک وطن
که میروند شجاعانه رو به میدان ها
سلام بر تو وطن ای شکوه پا بر جا
اگر چه زخم ولی سربلند بحران ها
سلام حضرت سلطان طوس آقا جان
به سوی خوان شما میرسند مهمان ها
■■■
┄┅═✧❁ ◾️ ❁✧═┅┄
🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید:
🆔 @Artmarkazi
#شهید_جمهور
◾️ که گلها می روند اما گلستان زنده میماند ...
▫️تولیدی واحد هنرهای تجسمی حوزه هنری استان مرکزی
┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄
🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید:
🆔 @Artmarkazi
🌐 https://zil.ink/artmarkazi
صدای ملت؛
به سید ابراهیم رئیسی
■■■
فراق تن، فراق جان، تو را از ما نمیگیرد
تو اهل وصلی و هجران تو را از ما نمیگیرد
تو را چون حضرت سلطان به ما بخشیده پیش از این
یقین دارم که بعد از آن تو را از ما نمیگیرد
هوا ناسازگاری میکند اما نمیداند
تگرگ و تندر و طوفان تو را از ما نمیگیرد
که مرگ، ای زندهی باقی! تو را در ما نخواهد کشت
که ابر، ای روشن پنهان! تو را از ما نمیگیرد
تو رشک غیرتی، خون تو در رگهای ما جاری است
تو اشک حسرتی، باران تو را از ما نمیگیرد
تو پژواک صدای خستهی این ملتی ای مرد!
بدان ای کوه! کوهستان تو را از ما نمیگیرد
تو ابراهیمی و آتش -گلستان نه- بهشتت شد
و دیگر مکر نمرودان تو را از ما نمیگیرد
به خط خون تو سطری جدید آغاز خواهد شد
که هرگز نقطهی پایان تو را از ما نمیگیرد
جهان تاب غرورت را نیاورد و تو را زخمید
ولی ای غیرت ایران! تو را از ما نمیگیرد
اگر چه نعمتی بودی که قدرش را ندانستیم
خدا حتی پس از کفران تو را از ما نمیگیرد
شهیدت نیز جا دارد که آقایی کند بر ما
شهادت نیز آقا جان! تو را از ما نمیگیرد...
■■■
شاعر؛ محمد زارعی، شهرستان دلیجان
┄┅═✧❁ ◾️ ❁✧═┅┄
🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید:
🆔 @Artmarkazi
#شهید_جمهور
◾️ کشته شدن در راه خدا، عادت ما و شهادت مایه کرامت و افتخار ماست.
امام سجاد (ع)
▫️تولیدی واحد هنرهای تجسمی حوزه هنری استان مرکزی
┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄
🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید:
🆔 @Artmarkazi
🌐 https://zil.ink/artmarkazi
📌#سید_شهیدان_خدمت
◾️تو حال خودم نبودم. اشک میریختم و ساکم رو میبستم. نصرت یک گوشه بغض کرده بود و نگام میکرد.
-به خدا گفتم، التماس کردم. گفتن زنونهست. جا ندارن. حتی گفتم کفِ ماشین بخوابی؛ ولی گفتن نمیشه. تو رو خدا اینطوری نکن. بزار با خیال راحت برم. ایشالا بهتر شدی با بچهها میریم.
اولین سفرم بود تا خود امام رضا اشک ریختم. نمیدونم چم شده بود سفرمون پنج روز شد. دو روز تو راه بودیم و سه روز هم مشهد. مدام میرفتیم حرم و نماز و دعا. یک روز هم صبحانه بردنمون غذا خوری حضرت. خدا میدونه اون روز بهشت رو دیدم.
از دیشب که گفتن آقای رئیسی به گمونم شهید شده. اشکام بند نمییاد خانم فراهانی میگفت: آقا رئیسی دستور داده بوده تا شما رو ببریم مشد. اون جا شو فراهم کرده. خدا رحمتش کنه. جدش هوادارش باشه خدا با اماما محشورش کنه.
◾️روایتی از زبان پروانه خاتوله، روستای مشهد الکوبه
حوزه هنری استان مرکزی
#سید_شهیدان_خدمت
🚩 سلام آقا
سهیل سر ناسازگاری داشت. بیتاب چیزی بود و زبان گفتنش را نداشت. تمام حواسم به این بود که وسیلهای جا نگذارم. خسته بودم؛ ولی مثل روزهای دیگر اذیت نمیشدم. کار میکردم و در چشمانم اشک حلقه میزد. سهیل که بهانه میگرفت، دستی به سر و رویش میکشیدم و میگفتم: مامانجان تحمل کن. دو روز دیگه آروم میشی. به ایستگاه راهآهن که رفتیم کمی ترس برم داشت. اگر سهیل اذیت کند چه کار کنم؟ در قطار که دستم بهجایی بند نیست. ولی نشستن سهیل روی فرشهای حرم و دست کشیدنش بر پنجره فولاد، پاهایم را برای رفتن قوی میکرد. دلم نمیآمد، جواب رد به دعوتنامه آقا بدهم. از وقتی سهیل به دنیا آمده بود تا شاه عبدالعظیم هم نرفته بودیم.
همهچیز برای سهیل تازگی داشت. در کوپه ساکت نشست و فقط کنجکاوی میکرد. با رسیدن شب اذیتهایش شروع شد. حوصلهاش سر رفت و بهانه میگرفت و داد میزد. از بقیه مسافران خجالت میکشیدم. دوست داشتم بخوابم تا وقتی که رسیدیم خسته نباشم و یک دل سیر زیارت کنم. سهیل را محکم در بغلم گرفتم و نگذاشتم تکان بخورد تا شاید اینطوری دست از تقلا بکشد. کمکم خوابش برد. در تاریکی قطار آرام اشکهایم آمد: یعنی واقعاً فردا دستم به ضریح آقا میرسد؟ بالاخره به حرم رسیدیم. قدم به صحن سقاخانه گذاشتیم. دیدم سهیلم دست روی سینه گذاشت و گفت: سلام آقا. من اومدم. همه کاروان اشک ریختند. انگار واقعاً یک بچه سندرومداونی با قلبش آقا را حس کرده.
*
اول تلویزیون را روشن کردم. مجری پیام تسلیت را داشت میخواند. قلبم لرزید و رو به چپ قبله ایستادم و گفتم: سلام آقا خادمت اومد.همون که دستای سهیل منو به تو رسوند.
◾️روایتی از زبان مهرنوش یعقوبی، اراک
#سید_شهیدان_خدمت
توی صحن جامع رضوی ایستاده بود و سر در گم این ور و آن ور را نگاه میکرد. حس کنجکاویام گل کرد و رفتم طرفش.
-پدر جان دنبال چیزی میگردی
-امام رضا کجاست؟
-امام رضا که همین جاست. اوناها! گنبدشم اونجاست.
-اون طلاییه؟
-آره. پدرجان مگه باراولته که میای مشهد؟
-آره. خیلی ساله آرزو دارم بیام؛ اما نتونستم. چند نفر از اهالی محل اومدن دنبالم و با اونا اومدیم مشهد. میگن متولی حرم دعوتمون کرده.
تا صدای نقارهخانه بلند شد، پیرمرد چشمش به گنبد بود و راه افتاد به سمت حرم.
#زیارت_اولی
#سید_محرومان
#سید_شهیدان_خدمت
◾️پایان انتظار
پشت چراغقرمز چهارراه ولیعصر ایستاده بودیم. خیره به شمارشگر نگاه میکردم تا تمام شود. بهتزده از خبر عصر یکشنبه بودم. علی تا شروع به صحبت کرد، حواسم کمی جمع شد:
-خوش به حال مسافرای شیراز. دیگه مسیر اصفهان شیراز یک سوم شده.
-چطور؟
-مگه خبر نداری؟ همین چندوقت پیش آزادراه اصفهان شیراز بعد 20 سال به دست رئیسی افتتاح شد. اسمش هم گذاشتن شاهچراغ.
اشارهای به ساختمان جدید به بیمارستان ولیعصر کردم و گفتم: وقتش نرسیده که از شاهچراغ به ولیعصر برسن؟ هیجده ساله مردم منتظرن این بیمارستان ولیعصر اراک افتتاح بشه!
-ظاهراً قرار بود بعد از تبریز بیاد اراک ولی ...
دوباره به فکر رفتم که چراغ سبز شد.
#شهید_جمهور
◾️ کشته شدن در راه خدا، عادت ما و شهادت مایه کرامت و افتخار ماست.
امام سجاد (ع)
▫️تولیدی واحد هنرهای تجسمی حوزه هنری استان مرکزی
┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄
🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید:
🆔 @Artmarkazi
🌐 https://zil.ink/artmarkazi
#سید_شهیدان_خدمت
◾️شکر پنیر
سر و صدایی شده بود توی مسجد. از بلندگو اعلام کردند هر که تا حالا زیارت امام رضا نرفته برای ثبت نام بیاد. همهمه شد توی مسجد. هر کسی چیزی می پرسید. خادم مسجد دوباره توضیح داد این طرح آستان قدس رضوییه. اونا دعوت کردند هر کی تا حالا نرفته پابوس امام رضا(ع) بسم الله بیاد. اسم و تلفنشو رو بده. فقط اونایی که تا حالا نرفتن ...
سریع سجادهام رو جمع کردم. داشتم کفشهایم را پا میکردم که کبری خانم رو دیدم. سجادهاش را زده بود زیر بغل تا گفتم قبول باشه. بغضش ترکید و جوابم را داد و اشکاش سرازیر شد .
- چی شده کبری خانم؟ حالت خوبه چرا گریه میکنی؟
اشکهایش را با گوشه چادرش پاک کرد و گفت: هیچی نیست مادر. اسم امام رضا که میآد. این جوری میشم.
- ایشالا زودتر بری زیارت تازه کنی.
- ای دختر جون تا الان که سعادت نداشتم حالا هم که دست و پاشو ندارم.
- نرفتید زیارت؟ واقعا ؟ خوب الان برید ثبت نام کنید.
- نه پول دارم نه سوادشو. با این پا درد کجا برم.
- پول نمیخواد کبری خانم. صبر کن برم به خادم بگم.
- چی بگی دختر جون! بالاخره باید یه پولی همرام باشه. با این حقوق کمیته ... الله اکبر.
به حرفش گوش ندادم و رفتم طرف خادم که داشت اسامی را مینوشت.
برگشتم سمت کبری خانم. گوشهای کز کرده بود. گفتم: اسمت رو دادم. شماره خودمم دادم. نگران نباش همه چی جور میشه.
همینطور اشک میریخت و دونههای تسبیح دور دستش رو یکی یکی رد میکرد. بغلش کردم گفتم: خبرت میکنم کی حرکته. خدا بزرگه برا ما هم دعا کن.
- پیر شی دخترم. خدا خیرت بده.
داستان کبری خانم را برای احمد گفتم. دست کرد تو جیبش و یک دسته پول گذاشت رو میز گفت: کمه بیشتر ندارم.هنوز کرایه خونه رو ندادم. بده بهش دست خالی نره.
نماز که تموم شد رفتم صف اول کنار کبری خانم. یه روسری سفید نو سرش بود. اشکی از گوشه چشمهایش سرازیر شد و بغلم کرد. از کنار سجادهاش یه بسته کوچیک شکرپنیر داد دستم و گفت: بیا تبرکه. بردم حرم به نیت خودت. ببر برا بچه هات.
بغض کرده و مبهوت چشمم به تلویزیون است. مدام خبرها را چک میکنم. مجری تلویزیون از خدمات آقای رئیسی میگه از آستان قدس رضوی تا به حال: «اون زمان زیارت اولیهای زیادی به مشهد رفتن و میرن» یاد کبری خانم افتادم. یاد شکر پنیر متبرک ...
✏️ روایت شکر پنیر به قلم مریم طالبی
#زیارت_اولی
#سید_محرومان
هدایت شده از حوزه هنری استان مرکزی
🏴 کانال هنری شهید جمهور
📌این کانال با هدف توزیع آثار هنری مربوط به شهادت آیت الله رئیسی و هیئت همراه ایجاد شده است.
◾️@shahid_jomhor1
◾️@shahid_jomhor1
هدایت شده از راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت قم
بخش سوم
از سمت راهروی قبر آقای بروجردی آمدم به سمت حیاط مسجد اعظم. مردم پشت در ورودی چوبی که به سمت ضریح راه داشت ایستاده بودند. چندباری از بین شیشههای رنگی در داخل را نگاه کردم ببینم کی شهدا میآیند. چند دقیقه منتظر بودم که یک نفر دست و پا شکسته گفت: تشییع سید رئیسی اینجا؟
من که اول متوجه نشدم چه میگوید، نگاهی بهش کردم تا به حرفهاش بیشتر دقت کنم. یک مرد میانسال بود با رنگ پوست تیره و ریشهای به غایت مشکی. سرتا پا هم لباس سفیدی پوشیده بود. گفتم: چی؟
سعی کرد دوباره سوالش را بپرسد. گفتم آره. انگار کسی را پیدا کرده بود تا به سوالاتش جواب دهد. عربی و فارسی و انگلیسی رو با هم قاطی کردم تا حوابش را بدهم.
-نماز جنازه اینجا؟
-لا فقط طهران. اینجا اول طواف بعد تشییع الی جمکران.
-تدفین طهران؟
-لا طهران فقط نماز. تدفین مشهد و تبریز.
پیگیر بود تا بداند بقیه شهدا کجا دفن میشود. یکی یکی را پرسید و جواب گرفت. بعد هم مسافت قم تا تهران را پرسید که گفتم دو ساعت راه هست.
صحبتمان گرم گرفت و از اسم و رسمش را پرسیدم گفت: غلام رضا باکستانی است. مهندسی برق در دانشگاه پاکستان خوانده بود. تازه دو روز بود که برای طلبگی به جامعة المصطفی آمده بود.
رفت تا مشغول خواندن زیارتنامه شود. چفیه کوتاه دور گردنش با لباسهای ساده و چروکش خودنمایی میکرد.
ادامه دارد...
محمود خدابخشی | از #اراک
سهشنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۶:۳۳ | #قم
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
رئیسی مرسی
از دور پرچم زردشان معلوم بود. با آنکه جمعیت متراکم بود و اصلا نمیشد سریع حرکت کرد. مخصوصا چون که بیشتر مردم خانوادگی آمده بودند و کالسکهها و ولیچرها اجازه نمیداد سبقت بگیرم. ماشین حامل پیکر شهدا سریع از جلوی آنها رد شد. کمکم رسیدم به مهندسان و کارگران هپکو. چشمان بعضیشان قرمز بود.
انگار یاد سفر یک سال پیش افتاده بودند. همانجا که شعار میداند «رئیسی دوستت داریم، رئیسی دوستت داریم» و قول احیا شرکتهای هپکو و آذرآب گرفته بودند. چندسالی بود که گرفتار مشکلات اساسی بودند. منتظر بودند که بیاید و ثمره سفر اولش را ببیند.حالا آمده بودند تا بگویند:رئیسی مرسی
┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄
🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید:
🆔 @Artmarkazi
🌐 https://zil.ink/artmarkazi
🔸🔹📸 قدردانی کارگران هپکو از زحمات رئیس جمهور
🔹کارگران شرکت هپکو در مراسم تشییع جنازه رئیس جمهور در قم حاضر شدند.
┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄
🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید:
🆔 @Artmarkazi
🌐 https://zil.ink/artmarkazi
#سید_شهیدان_خدمت
◾️شاعر: علی احدی
اوج غرور عالم امكان شهادت است
والاترين مقام هر انسان شهادت است
گفتم به قصد روزي اهل و عيال؟ گفت
مردن، ولو به دكه و دكان، شهادت است
وقتي كه جهد بر سر نان جز جهاد نيست..!
وقتي كه حل مسئله ي نان شهادت است..!
وقتي براي شاه نجف، كشته شد شهيد
مردن براي شاه خراسان شهادت است
وقتي شروع كار تو با ذكر يا علي ست
بي شك و شبهه نقطه ي پايان، شهادت است
حرف دلم تمام، كه در جسم شيعيان
اصلا هدف ز داشتن جان شهادت است
┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄
🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید:
🆔 @Artmarkazi
🌐 https://zil.ink/artmarkazi
#سید_شهیدان_خدمت
یک ساعتی میشد که در میدان مرجعیت منتظر سید ابراهیم و همراهانش بودم، غرق بودم در جایِ خالی او!
غرق بودم که دستی به شانهام خورد، از خیال رها شدم و به حال برگشتم.
_ دیدی خانم، دیدی چیشد؟!
چشمهایش پر از اشک بود. با بغض ادامه داد:
_ قدرش و ندونستیم، قدرِ خوبیهاشو، قدر خدمتاشو، قدر مهربونیاشو.
بغضش ترکید و با گریه گفت:
_ آقای رئیسی خیلی مظلوم بود، قدر مردونگیشو ندونستیم!
چشمهایم چون آسمان قم شروع به باریدن کرد، همان زمان ماشینی که تابوت شهدا رویش بود از جلویم عبور کرد. مردم به سر زنان میدویدن، گریه میکردن، یا حسینع میگفتن!
در دل اضافه کردم:
آره سید ابراهیم ما قدرتو ندونستیم، عمری شما دنبال حل کردن کارهای مردم میدویدی، حالا ماییم که دنبال تابوت تو میدویم و چه تلخ است این جای خالی شما و لبخندی که همیشه قابِ صورتتان بود!
محدثه اسماعیلی
🚩احیاگر
یکی نبود بهش بگه: آخه مادرجان شما با این پادردت چرا اومدی اینجا. حالا که اومدی اون دوتا پرچمو برای چی با خودت آوردی. حداقل همون نزدیک حرم میموندی نه اینکه راه بیفتی بیای تا جمکران! وقتی از علت آمدنش پرسیدیم، خیلی مقتدر جواب داد: ما احیاگر خون رئیسیها و رجاییها هستیم. ما برابر جهان ایستادهایم. هر چه ظالم گوید که ما میشکنیم؛ اما شکسته خواهد شد. همان طور که رهبر ما فرمود که خرمشهر را خدا آزاد کرد. با این خونهای پر بها غزهها را آزاد میکنیم.
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور
#روایت_قم
#سید_شهیدان_خدمت
طاقت ندارم غم به روی غم ببینم
یک لاله از باغ وطن را کم ببینم
هی اضطراب رفتن و داغ جگر سوز
هی کشورم را غرق در ماتم ببینم
نامحرمان با چنگ خونین در کمین اند
ای کاش در هر گوشه ات محرم ببینم
یاران مخلص را چه زود از دست دادیم
اما نباید قامتت را خم ببینم
بد خواه تو هرکس که باشد ریشه کن باد
تا ریشه های خاک را محکم ببینم
بر بام دنیا پرچمت را ایستاده
امید و لبخند تورا باهم ببینم
◾️شاعر مریم عرب
💠فراخوان نمایشگاه مجازی پوستر برای شهید جمهور و شهدای خدمت
🔸محورهای پیشنهادی:
- تبیین و تقدیر از خدمات آیت الله شهید ابراهیم رئیسی
- معرفی شخصیت وارسته و مردمی رییس جمهور فقید و مسئولین همراه در حادثه اخیر
- تبیین تاثر اقشار مختلف مردم و دوستداران ایران از این سانحه دلخراش
- تاکید بر پویایی و استحکام ساختار مردمی نظام جمهوری اسلامی
- تبیین تاکید رهبری بر ادامه کار دولت و نظام بدون اختلال و توقف
🔸علاقمندان می توانند تاساعت پایانی شنبه ۵ خرداد فایل با کیفیت پوسترهای طراحی شده خود را در پیام رسان ایتا به شماره ۰۹۱۸۶۰۰۰۹۸۶ ارسال نمایند.
🔸مشخصاتپذیرش آثار:
- فایل عکس 50x70 بدون لوگو
- ارسال شخصات طراح اعم از نام و نام خانوادگی، شماره موبایل و کد ملی
- خروجی پوستر نهابی باید قابل ارائه به صورت لایه باز بوده و در تولید اثر از کارهای آماده استفاده نشده باشد.
🎁 ضمن انتشار آثار به نام طراحان، به ۵ اثر دریافتی پذیرش شده در پویش به قید قرعه جوایز ۳ میلیون تومانی اهدا خواهد شد.
🔹کسب اطلاعات بیشتر
۰۹۱۸۶۰۰۰۹۸۶
🔹مرکز رشد اصحاب هنر و رسانه (ماهور)
@mahoor_astp
┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅┄
🍃 با حوزه هنری در شبکه های اجتماعی همراه باشید:
🆔 @Artmarkazi
🌐 https://zil.ink/artmarkazi
#سید_شهیدان_خدمت
◾️غلامرضا باکستانی
از سمت راهروی قبر آقای بروجردی آمدم به سمت حیاط مسجد اعظم. مردم پشت در ورودی چوبی که به سمت ضریح راه داشت ایستاده بودند. چندباری از بین شیشههای رنگی در داخل را نگاه کردم ببینم کی شهدا میآیند. چند دقیقه منتظر بودم که یک نفر دست و پا شکسته گفت: تشییع سید رئیسی اینجا؟
من که اول متوجه نشدم چه میگوید، نگاهی بهش کردم تا به حرفهاش بیشتر دقت کنم. یک مرد میانسال بود با رنگ پوست تیره و ریشهای به غایت مشکی. سرتا پا هم لباس سفیدی پوشیده بود. گفتم: چی؟
سعی کرد دوباره سوالش را بپرسد. گفتم آره. انگار کسی را پیدا کرده بود تا به سوالاتش جواب دهد. عربی و فارسی و انگلیسی رو با هم قاطی کردم تا جوابش را بدهم.
-نماز جنازه اینجا؟
-لا فقط طهران. اینجا اول طواف بعد تشییع الی جمکران.
-تدفین طهران؟
-لا طهران فقط نماز. تدفین مشهد و تبریز.
پیگیر بود تا بداند بقیه شهدا کجا دفن میشود. یکی یکی را پرسید و جواب گرفت. بعد هم مسافت قم تا تهران را پرسید که گفتم دو ساعت راه هست.
صحبتمان گرم گرفت و از اسم و رسمش را پرسیدم گفت: غلام رضا باکستانی است. مهندسی برق در دانشگاه پاکستان خوانده بود. تازه دو روز بود که برای طلبگی به جامعة المصطفی آمده بود.
رفت تا مشغول خواندن زیارتنامه شود. چفیه کوتاه دور گردنش با لباسهای ساده و چروکش خودنمایی میکرد.
#شهید_جمهور
#روایت_قم