eitaa logo
حوزه هنری انقلاب اسلامی استان زنجان
830 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
270 ویدیو
17 فایل
صفحه رسمی حوزه هنری زنجان در ایتا راه‌های ارتباطی با ما: 📲 کانال تلگرام 🆔@hozehonarizanjan 📲اینستاگرام 🆔@hh_zanjan_ir سایت🪩 http://www.artzanjan.ir شماره تماس: 33563159_024 آدرس: خیابان امام(ره)، میدان 15خرداد، جنب دبیرستان ولیعصر(عج)
مشاهده در ایتا
دانلود
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون با ما نگفت و ردِّ غمی ناگهان گذاشت رازی که با امام رضا، در میان گذاشت آتش گرفته گوشه‌ای از باغ، باز سوخت داغی دوباره بر جگر باغبان گذاشت با اینکه سوخت بال و پرش، باز پر گشود این بود رسمِ تازه که در آسمان گذاشت او پر کشید و خاطره‌ای از رها شدن در ذهن نیمه‌سوختۀ وَرزقان گذاشت این شعر گفت از مِه و از ماهِ سوخته این شعر باز سر به سرِ داستان گذاشت این شعر از حوالی شمعی شروع شد در انتها به جای دل، آتشفشان گذاشت این شعر سر به خانۀ او زد ولی دریغ وقتی که رفت، قدِّ زنی را کمان گذاشت . در راهِ دستگیری و خدمت از این و آن پیشی گرفت و بر سرِ این کار، جان گذاشت می‌گفت بارها که به غیر از تلاش نیست چیزی به یادگار اگر می‌توان گذاشت حکم شهید بودن خود را هم از نخست در اختیارِ صاحب عصر و زمان گذاشت شعر از امیر رسولی شاعر آئینی استان زنجان 🇮🇷🏴همراه ما باشید🇮🇷🏴 ┄┅┅❀⚫️🇮🇷⚫️❀┅┅┄ 📲 کانال تلگرام 🆔@hozehonarizanjan 📲اینستاگرام 🆔@hh_zanjan_ir 📲کانال ایتا 🆔@eitaa.com/artzanjan ┄┅┅❀⚫️🇮🇷⚫️❀┅┅┄
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون 🏴🇮🇷 امام رضایی شدن چطور است؟ تازه به خانه رسیده بودم. هنوز شعر مولودی امام رضا روی زبانم بود و زمزمه می‌کردم؛ آمدم ای شاه پناهم بده آهوی گم گشده شمایم رضاجان راهم بده صحبت‌های سخنران توی ذهنم می‌چرخید: آدم چطور می‌تواند امام رضایی بشود؟ کیفم از شکلات‌ها سنگینی می‌کرد ولو شدم روی مبل و کنترل تلویزیون را به دست گرفتم. پوست شکلات را باز کردم نبات را توی دهانم انداختم. تلویزیون که روشن شد صحفه‌ی اخبار با پس زمینه جنگل مه گرفته‌ بالا آمد. وقت اخبار نبود. گیج شدم. زیرنویس‌ها که از نگاهم گذشت شیرینی نبات زیر زبانم زهر شد. خبر تازه بود و غمناک. بالگرد رئیس‌جمهور و هیأت همراه بخاطر وضعیت هوای نامساعد گم شده بود. تندتند صفحه مجازی را چک کردم هر عکس و خبری که می‌دیدم وضعیت را سخت‌تر می‌کرد. روی عکس خادم امام رضا ایستادم حس کردم بغض گلویم را گرفته. همیشه وقت‌های حساس دوست دارم روی مثبت، ماجرا را فکر کنم اصلا احتمال بد ندهم. گفتم حتما تا یک ساعت دیگر همه چیز آرام می‌شود بالگرد و مسافرانش سالم پیدا می‌شوند‌. لحظاتی که میدانی مرگ حوالی زندگی می‌چرخد دقیقا مثل غروب آفتاب می‌ماند با رنگ‌های کبود که رفته‌رفته نور زندگی قاطی سیاهی می‌شود. صدای اذان بلند شد. تلویزیون اعلام کرد دعای توسل جمعی برگزار می‌شود بلند شدم و وضو گرفتم. طول شب خبرها را چک کردم گرگ و میش صبح بود که خوابم برد. از خواب که پریدم تلویزیون حامل خبر بد بود. امام رئوف خادمی رئیس‌جمهور هشتم قبول کرد. خیره شده بودم به نوار مشکی قاب تلویزیون کسی داشت خاطره خودش با شهید جمهور را تعریف می‌کرد‌. پسر جوان می‌گفت در زمان قضاوت آقای رئیسی در ندامتگاه بوده و کسی را نداشته که کارهای آزادی‌اش را انجام بدهد‌. روزی‌که آقای رئیسی مثل همیشه برای بازدید می‌رفته پسر ناباورانه اجازه صحبت می‌گیرد و می‌گوید: شما را امام رضا فرستاده تا کار ما را راه بیندازید چون من فقط به امام رضا رو انداختم. آقای رئیسی جواب می‌دهد: من خادم دل شکسته‌های امام رضا هستم. از آن روز به بعد با دستور آقای رئیسی قاضی برای رسیدگی به پرونده بی‌کس‌ها شخصا به ندامتگاه میرفته. اشک داغ و سوزان از گونه‌هایم پایین ریخت. با خودم فکر کردم امام رضایی شدن دقیقا باید این شکلی باشد در مسلک غریب‌الغربایی باشی و خادم‌الرضا شوی آن‌وقت است که شب میلاد امام رئوف به دیدار حق میروی‌. ⬅️ 🔺 روایت از لیلا دوستی‌فرد از نویسندگان دهه هفتادی حوزه هنری انقلاب اسلامی استان زنجان 31/02/1403 🇮🇷🏴همراه ما باشید🇮🇷🏴 ┄┅┅❀⚫️🇮🇷⚫️❀┅┅┄ 📲 کانال تلگرام 🆔@hozehonarizanjan 📲اینستاگرام 🆔@hh_zanjan_ir 📲کانال ایتا 🆔@eitaa.com/artzanjan ┄┅┅❀⚫️🇮🇷⚫️❀┅┅┄
📌 إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون 🏴🇮🇷 پرچم قرمزی که تاب می‌خورد نشان می‌دهد خودروی حامل پیکر شهدا به مصلی رسیده است. آنقدر شلوغ است که عبور از میان جمعیت برایمان سخت شده است. بغض دوباره گلویم را فشرد. می‌خواستم خودم را کنترل کنم تا روایتی دیگر بنویسم که یک دفعه مداح گفت: «حتما وقتی داشتند سقوط میکردند آقا ابالفضل را صدا زده‌اند.» یا ابوالفضل! ادامه دارد... فاطمه حیدری از نویسندگان تیم اعزامی حوزه هنری انقلاب اسلامی استان زنجان به تبریز سه‌شنبه|۱ خرداد ۱۴۰۳|ساعت ۱۱:۵۵|
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون «خادم مخلص امام هشتم» او که نامش را، شهیدی از خراسان، ثبت کرد شهرت تاریخی‌اش را، سربداران، ثبت کرد نام، ابراهیم، فامیلش رئیسی، اهل علم نوکر موسی‌الرضا، خادم به سلطان، ثبت کرد سیّدی از تیره‌ی سادات، از آل‌رسول با علیّ و فاطمه، قوم حسن جان، ثبت کرد ریشه‌اش پیوند زد، با نام زین‌العابدین پس حسینی بوده و، یار شهیدان، ثبت کرد اهل خدمت بود، خدمت را، فریضه می‌شُمرد بی‌ریائی، معرفت، فرزند ایران، ثبت کرد گشت بر ایرانیان سَرور، فزون شد، عزّتش باده نوش محفل، نیکان و خوبان، ثبت کرد همچو کوه اُستواری، پایمردی را ستود گَه نسیمی شد ملایم، قهرِ طوفان، ثبت کرد با دل دریائی‌اش، موج خلیج فارس شد چون اَرَس،گنج خزر شد، دل در عُمّان ثبت کرد شد مطیع امر رهبر، گشت سرباز وطن عاقبت، عهد وفاداری به پیمان، ثبت کرد شعر از اسرافیل محمدی «پیمان» 🇮🇷🏴همراه ما باشید🇮🇷🏴 ┄┅┅❀⚫️🇮🇷⚫️❀┅┅┄ 📲 کانال تلگرام 🆔@hozehonarizanjan 📲اینستاگرام 🆔@hh_zanjan_ir 📲کانال ایتا 🆔@eitaa.com/artzanjan ┄┅┅❀⚫️🇮🇷⚫️❀┅┅┄
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون گریه‌ی بابا خواب را بر چشمانم حرام کرده بودم. به هر امام و امام‌زاده‌ای که می‌شد نذر کردم. من فقط یک چیز می‌خواستم آن هم سلامتی سیدمان بود. اما او آسمانی‌تر از این بود که اینجا بماند. فقط برای چند لحظه غافل شدم و خوابم برد. توی خواب دیدم که پیدا شده اما سالم و سلامت، نه. رو به قبله به سجده رفتم و فریاد زدم که خدایا! چرا؟ با صدای فریاد خودم از خواب بیدار شدم. دیدم بابا بی‌قرار و پر از دلهره جلوی تلویزیون نشسته است. حالی برای حرف زدن هم نداشت نگاهم قفلِ مجری شد که یک‌دفعه آیه‌ی خداحافظی را نجوا کرد و این یعنی پایان. پایان امیدهای ما و آغاز پرواز عاشقانه‌ی او. اولش حتی نمی‌توانستم گریه کنم اصلاً نمی‌توانستم باور کنم. صدای گریه های ‌بابا من را به خودم آورد و اشک‌هایم جاری شد فریادی به بلندی آسمان زدم که چرا... فاطمه کرمی از نویسندگان تیم اعزامی حوزه هنری انقلاب اسلامی استان زنجان به تبریز سه‌شنبه|۱ خرداد ۱۴۰۳
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون حسینه اولدی قربان آل هاشم گئدیب زهرایه مهمان آل هاشم حسینه یرلر آغلار حسینه گویلر آغلار گینه چشم عزیزان اولدی خونریز گئدوب الدن گلِ باغ دل انگیز امام جمعه‌ی محبوب تبریز او یار اهل ایمان آل هاشم الهی آیریلیق یاندیردی جانی سیه پوش ایتدی آذربایجانی امامِ جمعه، استاندار، هانی وئریب جان رحمتی، جان آل‌هاشم دلا محراب شهیدی گور کیم اولدی شرف تبریزه بو اوچ عالم اولدی مدنی، قاضی، آل هاشم اولدی تاپوب عشقنده رجحان آل‌هاشم خبر وئر تشنگان جام نوره هامی آماده گلسین بزم شوره شهادت‌لر علائمدی ظهوره بو رازی ایتدی اعلان آل‌هاشم حسینه آغلا ای گوز دل بوشالسون غم اهلی کربلانی یاده سالسون حسین آدی گرک دللرده قالسون اونا مهماندی الان آل‌هاشم نوحه ترکی از استاد حاج ولی‌اله کلامی زنجانی در پی شهادت امام جمعه مجاهد تبریز آیت‌الله آل‌هاشم
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون چه میدونستم... ای کاش دستتو می‌بوسیدم... ای کاش بغلت میکردم... هیبتت جوری منو گرفته بود که اول تو سلام کردی؛ اول تو دست گرم و صمیمیت رو دراز کردی... وقتی رسیدی و ایستادی، به مردم گفتم: «رئیس محترم جمهور به احترام شما مردم شریف زنجان ایستاده. شما بفرمایید بنشینید تا رئیس محترم جمهور هم بنشینند.» با دست اشاره کردی که «نه!» بعدش همین شهید سید مهدی اومد درِ گوشم گفت :«حاج آقا هرگز در حضور مردم نمی‌نشینه؛ حتی اگر اونها بنشینند...» انگشتری که از تو به یادگار دارم، هم درده و هم مرهمه. سید! قیامت دست منو دوباره بگیر! دوباره دست گرمتو دراز کن. محمد کریمی از زنجان
41.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤⚫ ⬅️ واکنش هنرمندان استان در پی شهادت محبوب حضرت آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی و همراهان‌ ایشان از 📺 شبکه استانی مرکز زنجان (شبکه اشراق) در بسته کلاکت 🇮🇷🏴همراه ما باشید🇮🇷🏴 ┄┅┅❀⚫️🇮🇷⚫️❀┅┅┄ 📲 کانال تلگرام 🆔@hozehonarizanjan 📲اینستاگرام 🆔@hh_zanjan_ir 📲کانال ایتا 🆔@eitaa.com/artzanjan ┄┅┅❀⚫️🇮🇷⚫️❀┅┅
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون در آسمان مه آلود پوشید باران تنت را پنهان شدی و ندیدم تصویر جان کندنت را در واپسین لحظه ها هم رد تورا می گرفتم تا بشنوم زیرباران نجوای شورافکنت را جز یک تن پاره پاره از تو نشانی نمانده آتش به جانت نشسته سوزانده پیراهنت را وقتی که از من گذشتی دستی تکان دادی و من هرگز نفهمیدم افسوس معنای خندیدنت را قرآن و آیینه و گل چشم انتظار تو بودند تو رفتی و کندم آخر در سینه ام مدفنت را شعر از رضا اسمخانی از شاعران آئینی استان زنجان 🇮🇷🏴همراه ما باشید🇮🇷🏴 ┄┅┅❀⚫️🇮🇷⚫️❀┅┅┄ 📲 کانال تلگرام 🆔@hozehonarizanjan 📲اینستاگرام 🆔@hh_zanjan_ir 📲کانال ایتا 🆔@eitaa.com/artzanjan ┄┅┅❀⚫️🇮🇷⚫️❀┅┅┄
◾️ شب خاطره ۳۵۷ به یاد شهدای خدمت «مجلس یادبود خادمان ملت ایران به همت اهالی فرهنگ و هنر» 🔲 با حضور ‌نویسندگان، پژوهشگران، شاعران، سینماگران، نقاشان، تصویرگران و نمایندگان اصناف و اقشار جامعه هنری ◾️همراه با خاطره‌گویی جمعی از هنرمندان در وصف زندگی و سلوک شهید آیت‌الله ، شهید دکتر حسین و شهید آیت‌الله سید محمدعلی 🔻پنجشنبه سوم خرداد | ساعت ۱۷ 📌 تهران، خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری انقلاب اسلامی 🔸ورود برای عموم آزاد است🔸 🆔 @hozehonari_ir
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون دست‌هایش را بالا برده بود، با لهجه‌ی قشنگ خودش با مداح همراهی می‌کرد. به لطف چند سالی که توی خوابگاه دانشجویی زندگی کرده بودم کمی زبان کردی بلد بودم. نظرم را جلب کرده بود. پابه پای همه اشک می‌ریخت. گفت «عکسم رو نگیریا!» از منطقه کردستان آمده بود برای عرض ارادت. ادامه دارد... فاطمه حیدری از نویسندگان تیم اعزامی حوزه هنری انقلاب اسلامی استان زنجان به تبریز سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳