eitaa logo
آثار پاکروان
57 دنبال‌کننده
110 عکس
14 ویدیو
164 فایل
در تاریخ بماند. خفته‌گان بیدار شوند, ارتباط با مدیر: @pakravan40
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃♥️🍃 تاریخ ق4 🍃♥️🍃 طاهره خانم با ناراحتی گفت: ـ دلم شور مي‌زند. حسين خيلي دير كرده. ـ امروز كه تظاهرات خيلي آرام بود. تا تو شام را آماده كني، پيدايش مي‌شود. ـ شام آماده است. فقط منتظر تو و حسين بودیم. حسن كه مشغول تمرين شعارها بود، پرسيد: بايد بگردد آزاد چي؟ ـ فرودگاه مهرآباد. ـ فرودگاه مهرآباد... وقتي كه حسن شعار را خوب ياد گرفت، گفت: بابا شعار آخري چي بود؟ ـ پسرم خوب گوش كن: « سحـر مي‌شه، سحـر مـي‌شه، سياهـي‌ها بـدر مـي‌شـه» «مخواب آرام، تو يك لحظه، كه خون خلق هدر مي‌شه» حسن هم با دقت گوش مي‌داد تا ياد بگيرد. در اين موقع حسين هم از راه رسيد. طاهره خانم براي شام آبگوشت پخته بود. فاطمه در حال انداختن سفره بود. طاهره خانم گفت: چرا دير كردي؟ ـ بعد از شام مي‌گم. بعد از شام حسين رو به پدر كرد و گفت: شنيدي كه در تظاهرات موقع سخنراني روحاني چه گفت؟ ـ بله شنيدم. منظور؟ ـ مي‌گفت فردا امام خمینی به ایران مي‌آيد. به همت مردم سراسر ایران، مخصوصا مردم تهران، فرودگاه به روي امام باز شده است. حسن كه در گوشه‌اي از اتاق نشسته و شعارها را تكرار مي‌كرد، وقتي اين حرف را شنيد، پيش آن‌ها آمد. مشهدي جعفر با خوشحالي گفت: با آمدن امام انتظار چندين ساله‌يه مردم به پايان مي‌رسد. حسين گفت: مي‌خواهم فردا به تهران بروم. علت دير آمدنم قرار با دوستان بود كه چگونه به تهران برويم. ـ فردا من به تهران مي‌روم. تو در پيش مادرت و بچه‌ها بمان. حسن دست پدر را گرفت. به طرف خود كشيد. گفت: پدر جان من را هم با خودت ببر. (ادامه در ق5) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
🍃♥️🍃 حکومت حضرت مهدی 🍃♥️🍃 🍃 احدی در حكومت جهانی حضرت مهدی جرأت هدک حرمت هم نوع را پیدا نمی‌کند. نسخه اصلی و ثابت نجات نیکوی انسان در دست صاحب عصر است. سایر نسخه‌ها ساختگی و مصنوعی هست و با اصل نسخه تفاوت بسیار دارد. 🍃 حکم الهی در سراسر جهان همه جا و برای همگان صحیح اجرا می‌گردد. 🍃 از اهداف اصلی حکومت حضرت مهدی(عج) ثابت کردنِ، صحیح و درست بودن حقوق اسلامی است. 🍃 هدف حکومت حضرت مهدی اصلاح همگان هست تا مستحق گرفتن هدیه از الله شودند. 🍃 نسیم ستم‌سوز سرتاسر هستی استمارگران و مستکبران را می‌سوزاند تا استضعاف و بی‌دادگری و تبعیض و بی‌عدالتی در عالم ریشه کن گردد. 🍃 احیای حق و حقوق همه مخلوقات در حکومت حضرت مهدی تحقق می‌یابد. 🍃 در حکومت حضرت مهدی احتکار مفهومی نخواهد داشت. 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) 401/08/12 . . توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
🍃♥️🍃 تاریخ ق5 🍃♥️🍃 ـ نمي‌توانم پسرم. فردا تهران خيلي شلوغ مي‌شود. بيشتر مردم براي استقبال از رهبر انقلاب به تهران مي‌روند. حسين با ناراحتي گفت: اجازه بده من هم برم. ـ نه پسرم. ـ آخه با دوستانم هماهنگ كرديم. ـ احتمال دارد كه گرفتاري پيش آيد. شما خيلي جوان هستي. صبح به دوستانت اطلاع بده كه... حسين مي‌خواست براي استقبال از رهبر رهایی بخش به تهران برود. ولي با اصرار پدر مجبور شد كه در ده بماند. پدر، حسن را هم راضي كرد كه در ده بماند و قول داد از تهران چيز خوبي برايش بياورد. صبح زود، موقعي كه هوا گرگ و ميش بود، مشهدي جعفر و چند نفر آماده يه رفتن بودند و جلوي ميني بوس جمع شده بودند. بعد از خداحافظي، سوار ميني بوس شدند. ماشين حركت كرد. موقع حركت مردم براي سلامتي امام خميني و مسافرين صلوات فرستادند. همه‌ی مسافرين خوشحال بودند و عجله داشتند كه هر چه زودتر به مقصد برسند. يكي از مسافرين گفت: اگر ميني بوس بال در مي‌آورد و ما را زودتر به مقصد مي‌رساند، خيلي بهتر می‌شد. چند كيلومتري كه رفتند جاده‌يه خاكي تمام شد و به جاده يه اصلي كه آسفالت بود، رسيدند. مسافرين دو تا دو تا يا سه تا سه تا، مشغول گفت‌وگو بودند. از هر دري سخن مي راندند. يك دفعه راننده ماشين را به بغل جاده كشاند و ايستاد. ميني بوس پنچر شده بود. همه يه مسافرين از جمله مشهدي جعفر خيلي ناراحت شده بودند. همه از ماشين پياده شده و مي‌خواستند به راننده كمك كنند تا زودتر چرخ پنچر را با زاپاس تعويض كنند تا زودتر به مقصد برسند. راننده زاپاس را آورد. جك را زير ماشين قرار داد. با اهرمي كه در دست داشت شروع به بالا بردن ماشين كرد. اهرم را بالا و پايين مي‌آورد. ولي ماشين بالا نمي‌رفت با ناراحتي اهرم را ول كرد گفت: جك خراب است. ماشين را بالا نمي‌برد. مسافرين از اين‌كه ماشين پنچر شده خيلي ناراحت بودند. مشهدی حيدر به ساعت خود نگاه كرد با ناراحتي به راننده گفت: ساعت شش و ربع است تكليف چيست؟(ادامه در ق6) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
🍃♥️🍃 تاریخ ق6 🍃♥️🍃 راننده با ناراحتي نگاه به جك كرد: بدون جك، عوض كردن چرخ امكان ندارد. يكي ديگر از مسافرین: اگر موقع برگشتن پنچر مي‌شد. اين‌قدر ناراحتي نداشت. يك اتوبوس از كنار ميني‌بوس عبور كرد. چند قدم جلوتر ترمز كرد. شاگرد بدون معطلي پايين پريد. در حالي كه به طرف ميني‌بوس مي‌آمد، گفت: اگر گازوييل تمام كرده ايد؟ ما داريم. راننده ميني‌بوس گفت: خيلي ممنون گازوييل داريم. اما جك‌مان خراب است و نمي‌توانيم... شاگرد اتوبوس براي شنيدن بقيه حرف راننده منتظر نشد، به طرف ماشين دويد، از جعبه ابزار آلات جك را برداشت به سرعت برگشت، جك را زير ماشين قرار داد، اهرم را برداشت راننده مشغول باز كردن پيچ‌ها شد، زاپاس را انداخت، پيچ‌ها را سفت كرد، همه خوشحال شدند، شاگرد جك را برداشت مشهدي جعفر به شاگرد اتوبوس گفت: خيلي زحمت كشيديد. ـ كاري كه از دستمان برآيد چرا نكنيم. ـ از زحمت‌تان ممنونيم، اگر كمك شما نبود ما اين‌جا مي‌مانديم. مشهدی حيدر گفت: آدم‌هاي با معرفت خيلي زياد است، خدا كمك‌شان باشد. شاگرد اتوبوس گفت: ماهم براي استقبال از رهبر دور از وطن مي‌رويم. راننده گفت: از شما نهايت تشكر را مي‌كنيم، ان شاء الله با سلامتي به مقصد برسيد خطاب به مسافرين: زودتر سوار شويد. مسافرين سريع سوار شدند، ماشين به راه افتاد، اتوبوس هنوز ايستاده بود. موقعي كه از كنار اتوبوس مي‌گذشت به عنوان تشكر بوقي زد، متقابلاً جواب بوق را دريافت نمود. ساعت هشت صبح به نزديك فرودگاه رسيدند. خيابان‌هاي اطراف فرودگاه مملو از جمعّيت بود، مانند موج در حركت، خبرنگاران در گوشه و كنار، بالاي ماشين، از پشت بام خانه‌ها مشغول فيلم‌برداري از اين واقعه بزرگ تاريخي بودند، عكاسان هم مشغول عكس گرفتن بودند، مردم در حال شعار دادن بودند. (ادامه در ق7) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
🍃♥️🍃 . فاتحان بهمن ماه، فاتحان آینده جهان ق3 🍃♥️🍃 🍃 ما فاتحان در بهمن ماه، دهه فجر آفریدیم و فاتحان آینده جهان خواهیم بود. 🍃 من اهل اهواز، میهن‌ام مورد هجوم احزاب استکباری به نوکری صدام بعثی و سرکردگی آمریکای قلدر قرار گرفت. 🍃 یاران از سراسر ایران اسلامی برای دفاع شتافتند. حامد و هادی، هیبت و حیدر، وهب و وحید، محمود و مهدی آمدند. محمد و محسن، علی و احد، سهراب و سهیل آمدند. محصل آمد. كهول محروم آمد. 🍃 شهری و روستایی آمدند. سرباز و سالار و سرلشکر آمد. در کل همه حق‌جویان آمدند. مخصوصا محرمی‌یان، کاری کردند کارستان. 🍃 با یا حسین سپاه عزت و شرافت و سربلندی میهن اسلامی را حفظ کردیم. ما محرومین، شهریاران دیار عشقیم، شربت از دست بیگانه و بیگانه‌ پرستان نمی‌خوریم، پرورده مکتب ابوذریم. 🍃 محافظ راه خمینی بت‌شکن تا آخرین نفس، با کاروان خامنه‌ای هم رهیم تا امانت خمینی مهربان را به مهدی حیدر و زهرای اطهر بسپاریم. 🍃 اگر من نباشم، تو هستی، فرزندان این دیار کهن(تقی شریف‌ها، چمران‌ها، همت‌ها، حججی‌ها شهید سلیمانی‌ها و...) زنده، فهمیده، آگاه و مهم‌تر از همه ولایتی هستنند. 🍃 نسل بعدی مقاوم‌تر مدافع‌تر از ما، هیئت حاکمه مهاجمان را محاکمه و محاصره‌ها و تحریم‌ها و دیگر موانع را فتح خواهند کرد. 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) 401/11/11 . . . کسانی پشتیبان انقلاب هستند که اطلاع کافی از اسلام ناب محمدی دارند.
🍃♥️🍃 تاریخ ق7 🍃♥️🍃 ميني بوس دیگر نمی‌توانست جلو برود، ایستاد. پياده شدند، در همان دقايق اوّل مشهدي جعفر دوستان‌اش را گم كرد، او هم مثل ديگران به انتظار ورود رهبر شعار مي‌داد. بسياري از مردم از شب آمده بودند، منتظر ورود رهبر كبيرشان بودند. مردم براي ديدن او لحظه شماري مي‌كردند، خيابان‌هاي تهران يك پارچه شور و شعور و شادی بود شعار مي‌دادند: ...گوش به فرمان توييم خميني، تشنه ديدار تويينم خميني» «زنده جاويد باد، ياد شهيدان ما، راه شهيدان ما» «الله اكبر، خميني رهبر» «حزب فقط حزب اله، رهبر فقط روح اله» «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» «... هواپيمايي بر فراز فرودگاه ديده شد، سر و صداي مردم چندين برابر شد، بعد از چند لحظه هواپيما از چشم مردم ناپديد گرديد. مدتي نگذشته بود كه از داخل فرودگاه جمعيّت فرياد زدند: «صل علي محّمد، رهبر ما خوش آمد» «ديو چو بيرون رود فرشته در آيد» «خميني، خميني. خوش آمدي، خوش آمدي» خوش به حال آن‌هايي كه در داخل فرودگاه، مخصوصاً نزديك هواپيما بودند، آن‌ها براي اوّلين بار او را بعد از سال‌ها دوری ديدند، از او استقبال کرم و شایسته كردند، مشهدي جعفر پيش خود گفت: اي كاش من هم داخل فرودگاه بودم. مدتي گذشت، ماشين حامل امام از فرودگاه بيرون آمد، مشهدي جعفر سعي كرد به ماشين حامل امام نزديك شود، ولي نمي‌توانست، جمعّيت آنقدر زياد بود كه راهي براي عبور ماشين هم نبود، همه خوشحال بودند، بعضي‌ها هم از شادي گريه مي‌كردند و اشك‌ريزان از درگاه خداوند تشكر مي‌كردند رهبرشان به سلامتي وارد ايران شده است. (ادامه در ق 8) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
🍃♥️🍃 . دهه فجر، دهه نور ق4 🍃♥️🍃 🍃 دهه فجر انقلاب اسلامی، گرامیداشت روز‌های سرنوشت‌ساز ملت ایران، از تاریخ ۱۲ تا ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ است. 🍃 در آغازین روز دهه فجر، سالگرد ورود رهبری است که مردم ایران باشکوه‌ترین استقبال تاریخ را به وجود آوردند، رهبری که ۱۵ سال در تبعید بود. به یاری هم با شور و شعور در مدت بسیار کوتاهی پیروزی انقلاب اسلامی را رقم زدند. 🍃 در مدت 12دهه فجر، دولت موقت، تشکیل. بسیاری از ارتشی‌یان به انقلاب پیوستند. نیروی هوایی با امام خمینی بیعت کردند. حکومت نظامی‌ با حضور شکوهمند مردم در صحنه به فرمان امام خمینی (ره) شکستند. مراکز مهمی همچون صدا و سیما و پادگان‌های نظامی فتح گردید. سرانجام در 22 بهمن انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. 🍃 مردم ایران، روزهای دهه فجر و سال‌روز استقلال و آزادی خود از چنگال استکبار جهانی را، که مرهون خون‌های مطهر شهیدان و مجاهدت‌های ملت ایران و رهبری امام خمینی (ره) بود، هر ساله گرامی می‌دارند. 🍃 ما ملت ایران سال‌گرد پیروزی عشق و عدل و توحید را در حالی به سور می‌نشینیم که غزل‌های رهایی بخش آن پیر سفر کرده در خاطرمان هست. 🍃 پیام رهایی بخش مستضعفان ایران را سفیران آزادی‌خواه سراسر جهان هم‌چون نسیم صبحگاهی به جان می‌پذیرند تا گلوی خود را از یوق مستکبرین رها سازند. 🍃 ملت عزت طلب ایران امیدوارند که این انقلاب به انقلاب جهانی حضرت مهدی (ع)، متصل گردد و جشن برپایی حکومت عدل الهی را در عصر حضور حضرت قائم (ع) گرامی بدارند. 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) 401/08/12 . . . توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
🍃♥️🍃 گرایی چیست؟ ق 9🍃♥️🍃 ✅اسراف پی آمدهای منفی فراوانی دارد. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «اسراف فراوان، متلاشی می‌کند [اسراف کننده را] » ✅«اسراف مکن که از بین می‌روی » ✅«اندازه معیشت را نیکو و به قدر کفایت معین کردن، بهتر از کوشش در زیاده روی است. » ✅«هر کس در دارایی و تنگدستی میانه روی را به کار بندد، برای پیش آمدهای روزگار، خود را مهیا ساخته است. » ✅بعضی‌ها معتقـدند که اسـراف یک امر نسبـی است. آقـای دکتر کلانتری در کتاب اسلام و الگوی مصرف می‌نویسد: «اسراف، امری نسبی است و برحسب شرایط زمانی جوامع و نیز شأن افراد و با توجه به پیشرفت و عدم پیشرفت اقتصادی، رشد و عدم رشد رفاه و با عنایت به وضعیت معیشتی و سطح برخورداری مردم، مختلف و متغییر است. ممکن است استفاده از یک مقدار کالا در یک جامعه و یا برای یک فرد، تجاوز از حد محسوب شود و در جامعه دیگر و یا برای شخصی دیگر، چنین به حساب نیاید. » ✅مصرف بیش از حد کفایت، در هر شرایط، اسـراف یا تبذیر بوده و مردود است. حد کفایت را در اولین مرحله ارضای نیازهای واقعی معلـوم و مشـخص می‌کند، در مرحله دوم سنت پیامبر و ائمه مشخص می‌نمـاید. ✅افراد بایـد درآمد اضـافی را پس‌انداز نمـایند، و اگر انسانی‌تر فکر می‌کنند می‌توانند مصرف اضافی را خرج نیازمندان یا کارهای عام المنفه کنند. ✅شأن افراد مجوزی برای مصرف بیش حد کفایت، نیست. شاخص‌ها در تعیین شأن افراد در چیست؟ ✅عوامل ایجاد کننده شأن دو دسته است. عوامل صادق و عوامل کاذب. ✅عوامل صادق عبارتند از: ارزش‌های الهی، ایمان، علم، تقوا، صداقت، راستی، اخلاص، زهد و... ✅عوامل کاذب عبارتند از: نژاد، قبیله، طبقه، مقام، سرمایه‌های مادی(پول، زمین، طلا و...) ✅فرد هر شأنی داشته باشد، پر خوری اسراف است. اگر مصرف کننده از کسانی باشد که به داشتن شأن صادق معروف است، به هیچ وجه قابل قبول توجیه نیست. ✅اگر مصرف کننده از کسانی باشد که به داشتن شأن کاذب معروف است، از او انتظاری جز این نیست. ✅توجه به شأن برای توجیه اسراف اولین انحرافات را در تاریخ اسلام به وجود آورده است. نسبی دانستن اسراف، دادن جواز به دست عده‌ای از افراد برای اسراف و تبذیر بیشتر است. (ادامه در ق 10) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
🍃♥️🍃 تاریخ ق8 🍃♥️🍃 تهران حال هواي ديگري داشت، مردم از روزهاي قبل عكس‌هاي امام را به در و ديوار چسبانده بودند، پرچم‌هاي الله اكبر، لا اله الا الله همه جا به چشم مي‌خورد، با پلاكاردهاي گوناگون شهر را زينت كرده بودند. پارچه‌نوشته‌هاي زیادی در جاهاي مختلف نسبت كرده بودند. تعداد آن‌ها بيش از حد بود، در دست مردم عكس امام و شهداي انقلاب به چشم مي‌خورد، شهيداني كه براي پيروزي انقلاب از جان گذشته بودند. روي يك پارچه‌ای نوشته بودند:«جاء الحق و زهق الباطل» روي پارچه ديگري اين جمله به چشم مي‌خورد: «اي بیدار و فريادگر روزگار و اي روح خدا مقدمت گرامي باد.» روي پارچه ديگري:« خميني خميني، اي رهبر آزادگان به خاگ گلگون و طن خوش آمدي، خوش آمدي» مسير حركت، از فرودگاه به سوي بهشت زهرا بود، رهبر کبیر انقلاب براي سخنراني عمومي خود، بهشت زهرا را انتخاب نموده بود. رهبر انقلاب مي‌خواست اوّل به ديدار کسانی برودكه باعث شده بودند، انقلاب سريع به سوي پيروزي حركت كند. شهيدان بزرگ‌ترين سرمايه خود را در راه حفظ اسلام و استقلال ایران داده بودند، و ادامه نهضت را به زينب‌هاي زمان سپرده بودند. رهبر و ما ملت به پا خاسته با آن‌ها عهد و پيمان ببندیم كه: تا جان در بدن داريم راه آنان را ادامه خواهيم داد. شعارهاي مردم لحظه‌اي قطع نمي‌شد، در جايي كه شعارها با شدّت بیشتر گفته مي‌شد و هم همه بيشتر بود، مي‌شد فهميد كه ماشين به آن جا رسيده است. گروهي از مردم راه عبور، براي حركت ماشين باز مي‌كردند. تلاش آن‌ها بي‌فايده بود، ديگر امكان حركت نبود. اگر همين طوري پيش مي‌رفت، امكان داشت تا غروب هم به بهشت زهرا نرسد، ناچار نيروي هوائي بال‌گردی اعزام كرد. نيروي هوايي ديگر در كنترل رژيم شاهنشاهی نبود، آن‌ها به انقلابيون پيوسته بودند، با فرود آمدن بال‌گرد امام سوار شدند، بال‌گرد به سوي بهشت زهرا پرواز كرد. (ادامه در ق 9) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . نشانی آثار پاکروان: https://eitaa.com/asarepakrvan توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
🍃♥️🍃 تاریخ ق9 🍃♥️🍃 مشهدي جعفر تا به آن روز آن همه جمعّيت را نديده بود نه تنها مشهدي جعفر بلكه هيچكس نديده بود. يك نفر مي‌گفت: در تاريخ نظير چنين استقبالي نبوده است. مشهدي جعفر در جوابش گفت: در آينده هم نخواهد بود. مردم به سوي بهشت زهرا به راه افتادند، با هر وسيله نقليه‌اي كه گير مي‌آمد و مي‌شد سوارش شد، سوار مي‌شدند. مشهدي جعفر هم سوار پشت وانتي شد، پشت وانت پر بود از جمعّيت و چند عكس امام در دست چند نفر وجود داشت، يك خبرنگار هم در بين افرادي كه سوار وانت شده بودنـد ديده مي‌شد، او مي‌گفت: اين جمعيّت تمام افراد شركت كننده نيست چون مسير حركت از قبل پيش بيني شده بود، افراد از فرودگاه تا بهشت زهرا، جهت استقبال ايستاده‌اند. در پشت وانت افراد شعارهاي قبلي را تكرار مي‌كردند، با اين ترافيكي كه ايجاد شده بيشتر افراد به موقع نمي‌توانند به بهشت زهرا برسند، مشهدي جعفر گفت: خدا را شكر كه زنده مانديم و ورود رهبر را ديديم. ماشين به كندي پيش مي‌رفت نزديكي بهشت زهرا از ماشين پياده شدند، ديگر امكان نداشت با ماشين پيش رفت، پياده به طرف محل سخنراني حركت كردند. رهبر انقلاب در قطعه شهدا سخنراني مي‌نمودند. جمعيّت آنقدر زياد بود كه چند ده بلندگو گذاشته بودند تا صدايش را مردم بهتر بشنوند، همه مشتاق شنيدن صداي رهبرشان بودند، با اين حال مشهدي جعفر آنقدر از محل سخنراني دور بود كه صدايش را نمي‌شنيد. هر لحظه برتعداد جمعيّت افزوده مي‌شد، مدتي از رسيدن مشهدي جعفر نمي‌گذشت كه سخنراني امام تمام شد، مشهدي جعفر به بقل دستي خود گفت: امام زود سخنراني را تمام كرد. آن مرد در جواب گفت: خيلي وقت است سخنراني مي‌كند، شما دير رسيدي. مشهدي جعفر از ميان مردم عبور كرد، فقط توانست از دور چهره نوراني رهبر را ببيند، او در حال سوار شدن به بال‌گرد بود،بال‌گرد به طرف تهران پرواز كرد. (ادامه در ق 10) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . نشانی آثار پاکروان: https://eitaa.com/asarepakrvan توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃♥️🍃 برترین روز پدر در جهان 🍃♥️🍃 🍃 روز پدر یکی از با ارزش‌ترین روزی باید باشد که پدر و پدران نمونه تاریخ انسانیت را معرفی نماید تا همراه آن‌ها انسان جایگاه‌اش را بشناسد. 🍃 همه روزها، روز پدر است. اما اعلام روز پدر در روز تولد امام علی یک روز پدر منحصر به فرد است که به جهانی‌یان اعلام نماییم، پدر الگو و نمونه کسی است که مثل امام علی باشد. 🍃 روز تولد حضرت علی برترین و بهترین روز پدر در دنیاست. خودش پدر نمونه است و فرزندانش پدر نمونه هستند و نواده‌گان‌اش هم پدر نمونه هستند. این خاندان به بشریت فیض بسیار دادند و فیض کامل‌تر را منجی عالم بشریت حضرت مهدی خواهد داد. 🍃 ای پدر می‌دانم: هیچ وقت موفقیت بزرگی بدون پشتیبان و پشتکار مقتدر قسمت فرد نمی‌شود و پشتیبان و پشتکار مقتدر من تو هستی. 🍃 برزگ‌داشت روز تولد حضرت علی تنها به خاطر روز پدر نیست، بلکه روز بزرگ‌داشت مقام فردانه‌گی و عدالت و انسانیت است. روز زاهد شب، فرد میدان روز، خطیب توان‌مند، صاحب جملات حکیمانه، نامه‌های شیوا، قضاوت‌های عادلانه، اولین امام و... می‌باشد. 🍃 امام علی پدری است که هر کسی نمی‌تواند مثل او شود، اما می‌تواند به اندازه سعی و کوشش‌اش به او نزدیک‌تر گردد. 🍃 پدرم ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﺎﺵ، ﻫﻤﯿﻦ که ﻧﺎﻥ ﺣﻼﻝ ﻣﯽ‌ﺁﻭﺭﯼ در سفره بی‌رنگ و ریا می‌گذاری، ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﻔﺮﻩ‌ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯿﻦ بعضی‌ها می‌ارزد، چون ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻧﺎﻥ ﺣﻼﻝ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻋﺮﺿﻪ زیاد می‌خواهد، 🍃 ای پدر تو تکیه گاه محکم منی، تو کوه منی، هر چه از تو بالا می‌روم ترسی به دلم راه نمی‌یابد. دنیا را با تو قشنگ‌تر، زیبا‌تر، امن‌تر، با صفا‌تر، دل‌بازتر می‌بینم. مهر و لطف و صفا و احسان تو همیشه موجب اعتبارم و افتخارم هست. 🍃 ای پدر وقتی گام‌های استوارت را در جاده‌‌های سنگلاخی، بحران‌های اجتماعی، توفان‌های صحرایی،... می‌بینم، به زندگی امیدوار می‌شوم و در برابر خالق به سجده می‌افتم که چکونه می‌توانم عظمت پدر و مادر را درک کنم. 🍃 ای پدر لب‌خندت را از من دریغ مدار، لب‌خند تو مایه دل‌گرمی و دل‌خوشی، در روزهای سخت زندگی‌ام هست. 🍃 . 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) 401/11/14 می‌داریم. . . توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃♥️🍃 تاریخ ق10 🍃♥️🍃 مشهدي جعفر براي ديدن برادرش مشهدي نجف كه در شهر ري سكونت داشت، رفت، مي‌خواست برادر و خانوادهش را هم ببيند. از احوالات آن‌ها با خبر شود. با يك تاكسي تا دم كوچه آن‌ها رفت، خيابان و كوچه خيلي خلوت بود، به طرف خانه برادرش رفت، زنگ را به صدا درآورد. دوباره زنگ زد، كسي در را باز نكرد، پيش خود فكر كرد كه ممكن است آن‌ها در خانه نباشند. جهت استقبال از امام رفته باشند، تصميم گرفت تا آمدن آن‌ها قدم بزند، هر چند خسته بود، مي‌خواست وسيله مناسبي براي حسن بخرد، يواش يواش راه مي‌رفت و به مغازه‌ها نگاه مي‌كرد. همه مغازه‌ها تعطيل بود، اگر هم چيز خوبي را مي‌ديد امكان خريد نبود، برگشت، همين‌طور كه راه مي‌رفت، شنيد كه يك نفر از پشت سر مي‌گويد: عمو سلام. برگشت به پشت سرش نگاه کرد و برادر زاده‌اش محمدتقی را ديد: سلام عليكم، آقا محمد‌تقی. ـ به خانه نرفتي؟ ـ رفتم، هر چه زنگ زدم كسي در را باز نكردند. وقتی محمد تقی به عمويش رسید دست داد، بعد صورت يكديگر را بوسيدند، محمدتقی گفت: ما همگي صبح زود براي استقبال از خانه بيرون رفتيم، ‌ممكن است هنوز برنگشته باشند. دم در خانه رسيدند، محمد‌تقی كليد را از جيب بيرون آورد، در را باز كرد، كناري ايستاد و گفت: فرمائيد. وارد خانه شدند. مشهدي جعفر نشست، رضا پشتي آورد و به ديوار تكيه داد و گفت: عمو بفرماييد به پشتي تكيه بدهيد تا من نهار را آماده كنم. ـ خيلي ممنون، زحمت نكشيد. ـ مادرم ديروز نهار را آماده كرد، گفت: فردا هر كس زود به خانه آمد، گرم كند. اعضاي خانه يكي يكي آمدند، آن‌ها خيلي خوشحال بودند، مشهدي نجف كفت: من امروز خيلي خوشحال هستم، به حمدالله رهبرمان به سلامتي آمد، ديدار شما هم اين شادماني را چندين برابر كرد. (ادامه در ق11) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . نشانی آثار پاکروان: https://eitaa.com/asarepakrvan توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃♥️🍃 گرایی چیست؟ ق 10🍃♥️🍃 🍃 اگر تمام افراد و خانواده‌های جامعه اسلامی از نظر اقتصادی توانمند شوند، باز هم مجاز به اسراف و تبذیر نیستند. درآمد اضافی باید برای نسل‌های آینده سرمایه گزاری یا برای عمران و آبادی هزینه شود. 🍃 چنین نیست که با بهبود شرایط زمانی جوامع و احساس بالا رفتن شأن افراد، یا با پیشرفت اقتصادی و رشد رفاه، اسراف کردن مجاز باشد. 🍃 در هر شرایطی تجاوز از حد، اسراف محسوب شود. بهبود وضعیت معیشتی و سطح برخورداری افراد، جوازی برای اسراف نیست. 🍃 چنین نیست استفاده از یک مقدار کالا در یک جامعه و یا برای یک فرد، تجاوز از حد محسوب شود و برای شخصی دیگر، چنین به حساب نیاید. 🍃 در کل اسراف، بیش از حد کفایت مصرف کردن است. 👈تبذیر چیست؟ در تعریف تبذیر آمده است:«واژه تبذیر در اصل به نابود کردن مال و هدر دادن مال و به تعبیر ساده ریخت و پاش به آن اطلاق گردیده است. » 🍃 «تبذیر به معنای پراکندن و پخش کردن است. در مورد کسـی که اموال خود را بیهوده پراکنده و ضایع می‌کند به کار می رود. » 🍃 «[استفاده از] کلمه[تبذیر] مخصوص مواردی است که انسان اموال را به صورت غیرمنطقی و فساد، مصـرف می کند، و معادل آن در فارسی امروز«ریخت و پاش» است. » 🍃 «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا » قرآن کریم- اسراء(17) آیه(27) و حق خويشاوند را به او بده و مستمند و در راه‏مانده را [دستگيرى كن]، و ولخرجى و ریخت و پاش نكن. (ادامه در ق 11) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
🍃♥️🍃 تاریخ ق11 🍃♥️🍃 ناهار را خوردند، بعد شروع كردند به صحبت كردن درباره مسائل روز و مشكلات زندگي در ده و شهر. و دعا برای پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی. * * * صبح روز بعد، مشهدي جعفر بعد از نماز صبح روي سجاده نشسته مشغول خواندن قرآن بود، كبري خانم صبحانه را آماده كرده بود. مشهدي جعفر قرآن را بست، بوسيد، سجاده را جمع كرد، با هم صبحانه را خوردند. مشهدي جعفر به برادرش گفت: اگر اجازه بدهيد مرخص شوم. ـ چند روزي بمانيد. ـ نه كارمان زياد است، قول دادم كه زود برگردم. براردش اصرار داشت كه چند روز ديگر بماند، او هم با دلايلي كه آورد قانع كرد كه هر چه زودتر برود، بهتر است، از آن‌ها قول گرفت كه در اوّلين فرصت به روستا بيايند. از خانواده برادرش خداحافظي كرد، ‌آن‌ها هم تا دم در حياط او را بدرقه كردند. وقتي كه به خيابان رسيد دنبال مغازه‌اي مي‌گشت كه اسباب بازي مي‌فروشد، او مي‌خواست يك اسباب بازي مناسبي برای حسن بخرد. يواش يواش در پياده‌رو خيابان حركت مي‌كرد، مغازه‌ها را به دقت از نظر مي‌گذرانيد، مدتي گشت، تا اين كه اسباب‌بازی در پشت ويترين مغازه‌اي نظر مشهدي جعفر را به خود جلب كرد، جلو مغازه ميخ‌كوب شد، مدتي نگاه كرد، بعد از ورانداز كافي، به درون مغازه رفت، آن را خريد، در داخل ساك جاي داد، خيالش راحت شد. * * * طاهره خانم هنوز كارهايش را تمام نكرده بود، ديد كه حسن مي‌خواهد به كوچه برود، فاطمه هم گريه مي‌كرد، گفت: پسركجا مي‌روي، برو با خواهرت بازي كن، نگذار گريه كند. ـ به ميدان ده مي‌روم، ببينم پدرم مي‌آيد يا نه. ـ اگر بيايد، به خانه مي‌آيد. ـ آخه مي‌خوام زودتر ببينم. طاهره خانم بچه را بقلش كرد گفت: بيرون سرد است. (ادامه در ق 12) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . نشانی آثار پاکروان: https://eitaa.com/asarepakrvan توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
🍃♥️🍃 جایگاه پیام رسانی حضرت زینب 🍃♥️🍃 ✅پیام رسانی در جهاد تبیین جایگاه بسیار عظیم دارد. جایگاه پیام رسانی در بروز و ظهور شفافیت غیر قابل انکار است. ✅پیام رسانی صحیح دست‌آوردهای شگفت انگیزی برای اغنای فکری اجتماع دارد. ✅ اولین کار هر پیام رسانی بصیرت افزایی در سطح اجتماع است. ✅وقتی شفافیت به وجود آمد عمل به تکلیف، افزایش می‌یابد، هم‌دلی بین مردم و مسئولین برقرار می‌شود، مطالبه حق و عدم سلطه پذیری رونق می‌گیرد، مردم احساس امنیت بیشتر می‌نمایند، رعایت اصول اخلاق اسلامی گسترش می‌یابد. ✅دست آوردهای فوق کوشه‌ای پیام رسانی صحیح و به موقع می‌باشد. ✅حضرت زینب با استفاده از فرصت، کاری کرد کارستان و شد سردار فرهنگی و تا امروز یکه‌تاز میدان پیام رسانی در جهان اسلام در قیام امام حسین(ع) می‌باشد و از آن زمان تا به حال جبهه یزیدیان نتوانستند از شدت واضح بودن پیام رسانی قد راست کند. ✅زنده ماندان پیام عاشورا مرهون اقدامات شجاعانه حضرت زینب است. ✅حضرت زینب در حالی که پیام رسان بزرگی است، پرستار عظیمی هم هست. او پرستار مادی و معنوی بازماندگان روز عاشوراست. 🖌 محمد ابرهیم پاکروان (مواپا) 401/09/08 بزرگ بانوی جهان اسلام تسلیت باد.
♥️🍃 تاریخ ق12 🍃♥️🍃 ـ سرد نيست. با ناراحتي ادامه داد: اجازه بده بروم. اگر لباس گرم بپوشي اجازه مي‌دهم. ـ باشد، مي‌پوشم. بعد از پوشيدن لباس گرم از خانه بيرون آمد، كساني كه براي استقبال از رهبر رفته بودند تعدادشان برگشته بودند. بعضي‌ها هم هنوز برنگشته بودند، حسن روي يك دسته تير چوبي كه روي هم جمع كرده بودند، نشست، منتظر رسيدن ماشين چشم به‌راه شد. پيرمردها هم آن طرف‌تر در زير ديوار جايي كه آفتاب‌گير بود ايستاده يا نشسته و مشغول گفتگو بودند. دوستان حسن در آن نزديكي‌ها بازي مي‌كردند، وقتي كه مهدی ديد دوست‌اش حسن روي تيرهاي چوبي نشسته است. پيش آمد، گفت: مي‌آيي بازي. ـ نه. ـ ما داريم بازي مي‌كنيم، تو هم بيا. ـ نه دوست ندارم بازي كنم. ـ آخه چرا؟ ـ منتظر پدرم هستم. ـ بيا با هم بازي كنيم، اگر ماشين بياد معلوم مي‌شود. در حال گفتگو بودند، ميني بوس ده از راه رسيد، حسن با خوشحالي از روي تيرهاي چوبي پايين آمد، به طرف ماشين دويد، مسافرين پياده شدند، پدرش در ميان آن‌ها نبود، با ناراحتي و آهسته به جاي اوّلش برگشت. مهدی رفته بود، روي دسته چوب تير نشست، با فكر بچه‌گانه‌اش دنبال چراهايي مي‌گشت كه علت دير كردن پدرش را بداند. بعد از مدتي صداي نزديك شدن ماشين ديگري او را از عالم فكر و خيال بيرون آورد، روي تيرها ايستاد، وقتی پياده شدن پدرش را ديد، به طرف پدرش دويد، به پدر رسيد خودش را به بغل‌اش انداخت گفت: سلام بابا ـ سلام عليكم پسرم، اين جا چكار مي‌كني. ـ منتظرتان بودم. ـ صورت پسرش را بوسيد، دستش را گرفت گفت: (ادامه در ق13) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . نشانی آثار پاکروان: https://eitaa.com/asarepakrvan توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
♥️🍃 تاریخ ق13 🍃♥️🍃 ـ حالا كه من آمدم، پس تند بيا برويم. حسن در حالي كه كنار پدر راه مي‌رفت گفت: پدر جون امام خميني را ديدي؟ ـ بله امّا از دور. ـ برايم چه خريدي؟ ـ يك اسباب بازي خوب. ـ چي هست؟ ـ به خانه برسيم مي‌فهمی. ـ عمويم را ديدي. ـ بله، شب در خانه‌شان بودم. ـ براي ديدار امام بچه‌ها هم آمده بودند؟ ـ بله. ـ چرا منو نبردي؟ ـ برايم سخت بود. ـ براي پدر آن بچه‌ها چي؟ ـ براي آن‌ها زياد سخت نبود. ـ چرا؟ ـ خانه آن‌ها در تهران بود، مثل خانه ما كه دور نيست. ـ ‌خيلي خوشحال بودند. ـ ‌بله پسرم، آن‌ها روي دوش پدرشان سوار بودند، بعضي‌ها را هم مادرشان بقل كرده بودند. به خانه رسيدند، در حياط باز بود، حسين در حال وضو گرفتن بود، سرش را بالا برد، با ديدن پدر ايستاد سلام كرد، به طرف پدر رفت، طاهره خانم آتش درست مي‌كرد، تا به كرسي بريزد. به خانه رفتند. حسن از پدرش پرسيد: برايم چه آوردي ؟ زودتر نشانم بده. ـ چشم همين الان. مشهدی جعفر ساك را باز كرد . يك مسلسل بيرون آورد. به طرف حسن گرفت گفت: بگير. خوشت مي‌آید. ـ بله خيلي زياد. حسن مسلسل را گرفت از اتاق بيرون رفت مشغول بازي شد. حسين گفت: تعريف كن. خوش گذشت. ـ‌ بله. چرا كه خوش نگذرد. طاهره خانم منتقل را ‌آورد و زير كرسي گذاشت. گفت: به مراسم استقبال رسيد يا نه؟ ـ به تقريباً به موقع رسيديم. حسين گفت:‌ امام خمینی كي از هواپيما پياده شدند؟ (ادامه در ق 14) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . نشانی آثار پاکروان: https://eitaa.com/asarepakrvan توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
🍃♥️🍃 گرایی چیست؟ ق 11🍃♥️🍃 🍃 «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا » چرا كه ریخت و پاش كنندن گان برادران شيطان‌ها هستنند و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است. 👈تفاوت اسراف و تبذیر 🍃 «تفاوت اسراف و تبذیر در آن است که اسراف در مورد زیادروی در مصـرف به کار می‌رود و حتی ممکن است در ظاهر چیزی ضایع نشود، مثلا غذای خود را آن چنان‌ گران قیمت تهیه کند که با قیمت آن بتوان عده زیادی را آبرومندانه تغذیه کرد، که در این جا ممکن است همه غذای گران قیمت مصرف شود در ظاهر چیزی ضایع نشود. اما خود گران خریدن اسراف در مصرف پول است. 🍃 اما تبذیر هدر دادن مال و اتلاف آن می‌باشد و کاربرد آن در مواردی است که مقدار قابل توجهی از امکانات بیهوده نابود گردد به گونه‌ای که ریخت و پاش صدق کند، مثل این که برای چهار نفر میهمان، غذای هفت نفر را تهیه ببینیم، آن گونه که برخی از مسرفین(جاهلان) می‌کنند و به آن افتخار می‌نمایند و باقیمانده را به زباله‌دان می‌ریزند. 🍃 «افزون بر آن گستره اسراف تمام افعال آدمی را شامل می‌شود، در حالی که کاربرد تبذیر اختصاص به امور مالی دارد. » 🍃 مصرف واقعی (بهینه) مساوی است با مصرف منهای اسراف و تبذیر. اگر از مصرف اسراف و تبذیر را کم کنیم، مصرف واقعی به دست می آید. 🍃 « وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ » جایگاه اسراف‌گران دوزخ است اسراف گران یاران جهنم هستند. 🍃 کسانی که برای اسراف و تبذیر تلاش بیشتر می‌کنند، تلاش‌شان بیهوده است، چون خود را بیشتر خسته می‌کنند و از زندگی لذت کافی نمی‌برند. اسراف و تبذیر موجب تباهی انواع نعمت‌ها(سلامتی، درآمد، عمر، و...) می‌شود. (ادامه در ق 12) 👈درآمد: 🍃 از عوامل مؤثر در تعيين الگوي مصرف توسط هر فردی، تعیین سطح نیاز است، نه سطح درآمد افراد. 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) مبارک . . توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
. 🍃♥️🍃 ق1 🍃♥️🍃 دور موتور می‌چرخید. زمزه‌گان می‌گفت: ـ عجب، عجب این روزها شدیدن به موتور نیاز دارم، خراب است. مادرش که از پنجره پسرش تماشا می‌کرد، گفت: پسرم، موتور مگر امام‌زاده است که دورش می‌چرخی؟ قاسم: امام‌زاده نیست، اما می‌تواند یاری‌رسان امام زاده‌ها باشد. زینب خانم با تعجب پرسید: چگونه؟! قاسم: با اعلام حضور در اجتماع موتور سوان در میدان آزادی. زینب خانم: منظورت در بیست و دوم بهمن‌ه. قاسم: زدی به خال. زینب خانم: دوستانت که دارند. قاسم: می‌دانم. می‌خواهم یکی هم اضافه بشه، یکی دو نفر را هم من ببرم. زینب خانم: خرج‌اش چقدره؟ قاسم: نمی‌دانم. باخود کلنچار می‌رفت، به‌خود می‌گفت: موتور سواری در خیابان آزادی به سوی میدان آزادی در روز حماسه، آفرینش حماسه دیگر است. صدای موتور مثل تانک لرزه بر پیکر پوسیده استمار می‌اندازد. حرکت موتور نقش موشکی را دارد که قلب مستکبران را نشانه گرفته است. یادآور رخش در میدان نبرد است. ذالفقاری برای کوبیدن منافقین و... قاسم رفت روی پله نشست و به فکر فرو رفت. به یاد بحثی افتاد که با دوست‌اش حمید کرده بود. از حمید برای تعمیر موتور پول خواست. حمید گقت: پنج ماهه سرکار می‌روم این ماه تازه حقوق ماه اول دادند. بیش از حقوق بدهی داشتم. مامان‌ات به مامان‌ام چند سال پیش گفته بود: دو سال دیگه قاسم لیسانس‌اش می‌گیره آن موقع سرکار می‌ره، وضع‌مان خوب می‌شه. راستی چند ساله تمام گردی؟ (ادامه در ق 2) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) مبارک . . نشانی آثار پاکروان: https://eitaa.com/asarepakrvan توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
♥️🍃 تاریخ ق14 🍃♥️🍃 ـ ديروز ساعت نه و... مكث كوتاهي كرد. مشغول جستجوي داخل ساك شد. تكه كاغذي را بيرون آورد. ادامه داد: ديروز از يك همافر پرسيدم. گفت: امام در ساعت نه و بیست و هفت دقيقه و سی ثانیه پاي بر خاك ميهن اسلامي نهادند. مشهدي جعفر از آن چه ديده و شنيده بود تعريف مي‌كرد. حسين زير لب گفت: كاشكي من هم ديروز ـ12 بهمن ـ در تهران بودم. حسن در حالي كه مسلسل در دستش بود به اتاق برگشت، یک دور در اتاق زد. نزديك در ايستاد .گفت: پدر جون اگر اين مسلسل را چند روز پيش مي‌آوردي، مي‌رفتم و شاه را مي‌كشتم، تا نتواند فرار کند. پدرش خنديد و گفت: حالا كه شاه فراري شده. ـ پدر جون فردا با اين مسلسل به تظاهرات مي‌روم. مسلسل را بالا گرفت، دستش را روي ماشه مسلسل گذاشت، ماشه را كشيد، صداي تاتاتاق، ت‌ت‌تق، تاتاتاق، ت‌ت‌تق، تاق... همه خنديدند. مشهدي جعفر گفت: آن‌ ظالم‌ها تو را مي‌كشند. حسن دور خود چرخي زد گفت: من هم با اين مسلسل دشمنان را خواهم گشت. ـ چرا؟ مي‌خواهم به امام خميني كمك كنم، و با دشمنانش به‌جنگ‌ام. آفريـن بر تو، ولي حالا كوچـك هسـتي، وقتي بزرگ شـدي، دولت اسلامی آينده يك مسلسل حقيقي به تو مي‌دهد. ـ مسلسل حقيقي؟ ـ بله، آن موقع مي‌تواني، با شجاعت هر چه تمامتر از کشور اسلامی حفاظت كني و به غير از خدا، از هيچكس، از هيچ قدرتي نترسي، مثل جوانان امروز كه از هيچ کسی نمي‌ترسند، جان خود را در راه اسلام، به الله هديه مي‌كنند و شعار مي‌دهند ـ اشاره به حسن ـ شعارها كه يادت است. «توپ تانك مسلسل ديگر اثر ندارد/حتي اگر شب و روز بر ما گلوله بارد.» « تا انقلاب مهدي نهضت ادامه دارد.» (ق پایانی) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) مبارک . . نشانی آثار پاکروان: https://eitaa.com/asarepakrvan توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
♥️🍃 ق2 🍃♥️🍃 قاسم: سه ساله. حمید: زمان چه زود می‌گذره. اگه می‌خوای در راه‌پیمایی شرکت کنی می‌توانی با من بیایی. منم قصد دارم شرکت کنم... خسرو که کنار آن‌ها ایستاده و به حرف آن‌ها گوش می‌داد، گقت: با اوضاع و احوالی که دارید، می‌خواهید در راهپیمایی شرکت کنید؟! قاسم در جواب گفت: بله، این دو مسئله کلا با هم فرق دارند. ما از انقلابمان راضی هستیم. حفظ انقلاب این مشکلات را هم دارد. بعضی مسئولین اجرایی نالایق‌ند، نفوذی‌ها ویراژ می‌دهند، فراری‌ها وعده سه ماه برای برگشت می‌دهند، آمریکا داعش پروری می‌کند، داعشی‌ها دائما ایران تهدید می... همین‌طور می‌شمرد، خسرو سرش پایین انداخت و یواش، یواش دور شد. قاسم از جوابی که داده بود خوشحال بود... وقتی داود و زهرا به پشت سر دادش رسیدند. داود سر دست‌ را جلو چشم‌های قاسم گذاشت یکی گفت: اگه گفتی گیه؟ قاسم سریع گفت: داداش داود خود را لو دادادی. داود گفت: داداش جون باختی. قاسم دستی که روی چشم‌هایش بود گرفت پایین می‌کشید خنده زهرا بلند شد. داود هم شروع خندیدن کرد. قاسم گفت: ای وروجک‌ها نقشه بر علیه من می‌کشید. بعد شروع به خندیدن کرد. مادرشان که از پشت پنچره آن‌ها نگاه می‌کرد، از ته دل شروع به خندیدن کرد. زهرا پول از جیب‌اش بیرون آورد و گفت: مامان این را داد، گفت: خرج موتور کن و اگر کم آمد به موتورساز بگو بعدا مانده‌اش را پرداخت می‌کنیم. من و داود هم توی قلک‌های‌مان مقداری پول داریم، می‌خواهیم بدیم خرج موتور کنی. سرش را پایین انداخت، ادامه داد: اما ما شرط داریم. (ادامه در ق 3) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) مبارک . . نشانی آثار پاکروان: https://eitaa.com/asarepakrvan توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
♥️🍃 ق3 🍃♥️🍃 قاسم: خوب داود: شرط ما این‌که ما را هم ببری. قاسم: اولا دستان درد نکند. پول از داداش گل‌ام و خواهر عزیزم نمی‌خواهم. بدون این که قلک‌هایتان را بشکنید، هم می‌ببرم. زهرا: پول از ما نگیری با نمی‌آییم و یک روز کامل هم با تو قهر می‌شویم. قاسم: من طاقت تحمل یک ثانیه قهرتان را ندارم. تمام شرط‌های‌تان قبول. * * * زهرا: داداش اون آقا را ببین کنار شهید سلیمانی ایستاده عکس دو نفره می‌اندازه. داود: این و طرف را هم نگاه کن. آن‌جا با شهید سلیمانی عکس دسته جمعی می‌اندازند. قاسم: ماشاءالله شهید حاج قاسم سلیمانی حضور فعال در راه‌پیمایی دارد. شیهدان زنده‌اند الله اکبر. داود: داداش می‌شه بایستی و از ما در کنار شهید سلیمانی عکس بگیری. قاسم: حتمن، اما نمی‌توانست از میان خیل موتورسواران بیرون بیاید. گقت: یواش یواش کنار می‌کشم. تا میدان آزادی برسیم. باز شهید سلیمانی را خواهیم دید. (ق پایانی) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) مبارک . . نشانی آثار پاکروان: https://eitaa.com/asarepakrvan توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
🍃♥️🍃 استخوان شهید آری اما تعظیم به...هرگز ق1 🍃♥️🍃 🌷✅جهانی‌یان بدانید و آگاه باشید، من به عنوان یک ایرانی پیرو راه امام خمینی و اسلام ناب محمدی، به یک تکه استخوان یک شهید کمنام که پرچم جمهوری اسلامی در بر گرفته، تعظیم می‌کنم، تا زانو هم خم می‌شوم. 🦂✖️❌اما وقتی می‌شنوم هم‌وطن فراری برای گرفتن مقامی به یزیدیان زمانه التماس می‌کنند و در التماس کردن از هم سبقت می‌گیرند و در مقابل انسان دون‌مایه تعظیم می‌کنند، نفرتم از آنان زیاد می‌شود. 🌷✅چرا به تکه استخوان تعیظم می‌کنم؟ چون صاحب تکه استخوان، به مستکبران جهانی تعظیم نکرد، به بهشت شدادی‌یان طمع نورزید، فریفته مقامات شیطانی نشد، به میهن‌اش خیانت نکرد، چشم طمع به بیت‌المال نداشت، مانند امام شهیدشان به یزیدیان زمان نه بزرگ گفت، چرا تعظیم نکنم؟! 🦂✖️❌چرا فراریان رقصنده در کاخ‌کاباره اروپا و آمریکا این همه نزد ملت عزت طلب ایران منفور هستند؟ چون نوکری به بیگانه را آموخته‌اند، نوکری به مغزشان چنان فرو رفته که زندگی بدون «بله قربان گفتن» نمی‌گذرد. می‌خواهند ثروت خودشان را از دست اربابان بگیرند. تنفرمان از بله قربان گویان زمان زیاد می‌شود. 🌷✅تکه استخوان‌های شهدای کمنام، چنان نامدار و محکم و استوار بصیرت افزایی می‌کند که امتی با تکیه بر‌آن‌ها می‌تواند از فتنه‌های فراوان فاتحانه عبور ‌کند، چرا تعظیم نکنم؟! 🦂✖️❌وقتی می‌شنوم عارت‌گران بیت‌المال را می‌دزدند و خوشحال با بیگانه‌گان و ناکسان می‌خورند، تنفرم از قارونی‌یان زمان زیاد می‌شود. (ادامه در ق 2) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) 401/11/19 مبارک . . توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.