eitaa logo
آسمانی باش
8.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
4.8هزار ویدیو
1 فایل
با رهنمودهای اهلبیت علیهم السلام و اولیاء الهی میتوانیم آسمانی باشیم مدیرکانال @ali_reza_ayati
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله مظاهری: قرآن کريم بسیاری از بلاها و مصيبت‌ها را تقصير خود انسان، يا جامعه مي‌داند: «وَ ما أَصابَكُمْ‏ مِنْ‏ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ»[27]؛ پروردگار متعال، از سر مرحمت به بندگان، بيشتر گناهان آنان را نديده مي گيرد، وگرنه مکافات عملشان بيش از اين بود. در آيۀ ديگري مي‌فرمايد: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا»[28]؛ بیشتر اوقات، مصيبت‌هايي مانند سيل، زلزله، خشکسالي و قطع نزولات آسماني، شيوع بيماري‌هاي ناعلاج، مکافات اعمال بندگان است که بايد در اين دنيا بچشند. البته بیان شد که گاهی افراد بدون تقصیر نیز دچار مصیبت می‌شوند و در واقع، به گناه دیگران می‌سوزند و خداوند متعال برای آنها جبران می‌فرماید. ظلم، حقّ‌النّاس، تبعیض، حقّه‌بازي، غصب، دروغ، نيرنگ، بي‌عفّتي، بي‌غيرتي، بي‌حجابي، احتکار، تورّم، گران‌فروشی، کم‌فروشی، یا غيبت، تهمت، اهانت و گناهاني از اين قبيل، در دنيا مکافات دارد و بيشتر بلاها، ناشي از شيوع اين گناهان است. امام سجّاد«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: ظلم در قضاوت، شهادت دروغ، کتمان حق، خودداری از ادای زکات، کوتاهی در قرض دادن، یاری نکردن محرومان و سنگدلى نسبت به فقرا و نیازمندان و نیز ظلم به یتیمان و نیازمندان و رد كردن سائلان و محرومان، گناهانى هستند كه باران نافع آسمان را حبس مى‏كنند ✍️پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری @Asemani_bashim
آیت الله جوادی آملی : برای گروهی آغاز سال، اول فروردین است. یک نوجوان اول فروردین تلاش می‌کند برای خود لباس نو تهیه کند. درخت‌ها اول سالشان فروردین است که لباس‌های نو و تازه دربر می‌کنند. اول سال کشاورز پاییز است که درآمد مزرعه را حساب می‌کند. مرحوم سید بن طاووس می‌گوید: «اهل سیر و سلوک، اول سالشان، ماه رمضان است». ماه مبارک رمضان برای سالکان الى الله، ماه محاسبه است. ✍️خبرگزاری فارس @Asemani_bashim
آیت الله بهجت: تا به حال کسی هست که بگوید من تا به حال پای وعظ هیچ واعظی ننشسته ام، از هیچ ناصحی چیزی نشنیده ام، دروغ می گوید، بلی دروغ است این مطلب. خوب شنیدی، آیا عمل کردی یا نکردی؛ اگر عمل کرده بودی، حالا روشن بودی، چرا؟ به جهت اینکه خودشان با همان عمل کردن شما، مجهولات را بر شما اعلام می کنند، خاطرتان جمع باشد. اما اگر عمل نکردی و می خواهی همش بشنوی و بشنوی، بشنوی، کی عمل می کنی؟ بعد از اینکه پرده برداشته شد آن وقت می خواهی عمل بکنی، پس باید بدانیم اگر نصایح را زیر پا گذاشتیم، نصیحت حالا و موعظه حالا را هم زیر پا می گذاریم، و اگر زیر پا گذاشتیم، خاطر جمع باشیم خبری نیست چرا؟ چون برای بازی که یاد نمی دهند!! برای اینکه بنویسی و بگذاری کنار، یاد نمی دهند؛ مثل اینکه نسخه از طبیب گرفتیم، گذاشتیم توی جیب بغل؛ دیگر کار نداریم برای اینکه توی جیب بغل ما باشد نسخه از طبیب گرفتیم چه قدر خرج کردیم پول دادیم و تا نسخه گرفتیم، نه باید عمل کنی. اگر عمل کردیم دیگر روشنیم- این نصایح و مواعظ که شده اگر عمل شده بود، الآن روشن بودیم- آن سؤالها و آن درسها با کارمان هیچ منافاتی ندارد، مثل اینکه بخواهیم دوای این مرض را با ورق زدن کتاب پیدا بکنیم. پس قهراً باید بدانیم که خودمان استاد خودمانیم، معلوماتمان را بیاییم نگاه کنیم، مبادا زیر پا مانده باشد. ✍️تبیان @Asemani_bashim
صاحب کتاب کرامات رضویه در ص 123، جلد اول می نویسد: میرزا ابوالقاسم خان پسر علیخان تهرانی سالها در یکی از حجره های فوقانی سرای محمدیه مشهد مقدس اقامت داشت و به قرائت و عبادت به سر می برد و مدتها با منمؤلف انس و الفت داشت؛ عاقبت در همان حجره در چهارم محرم سال 1365 ه ق از دنیا رفت و در صحن نو دفن شد. روزی به من گفت: کرامتی از حضرت رضا علیه السلام به یاد دارم که آن شفای میرزا آقاسی، توپچی اداره ژاندامری است بدین شرح: که او با پنج نفر از توپچیان مأمور می شود که یک گاری فشنگ باروت به رشت ببرند؛ وی و همراهانش پس از خروج از مشهد، ناگهان آتش سیگار یکی از همراهان به صندوق باروت رسیده، فوراً آتش می گیرد؛ بلافاصله سه نفر از آنان هلاک و دیگران زخمی می شوند. خود میرزا آقاسی گفت: من یک مرتبه ملتفت شدم، دیدم قوه باروت مرا حرکت داده،ده دوازده زرع به خط مستقیم بالا برد و فرود آورد و گوشها و رگهای پاهای من تا پاشنه پا تمامی سوخت؛ بلافاصله مرا به مریضخانه لشکر بردند و حدود یک ماه مشغول معالجه من شدند و سپس از آنجا به بیمارستان امام رضا علیه السلام بردند و شش ماه هم در آنجا تحت معالجه قرار دادند، تا اینکه جراحت و چرک آمدن برطرف شد؛اما قدرت حرکت نداشتم زیرا رگها بکلی سوخته بود. شبی در حال گریه و زاری و دل شکستگی به حضرت رضا علیه السلام توجه کرده، عرض کردم: یا بن رسول الله علیه السلام من سیدی از خانواده شما هستم؛ آخر شما نباید به داد من بیچاره برسید؟ پس از گریه و زاری بسیار خوابم برد؛ در عالم رؤیا دیدم که سید بزرگواری نزد من آمده، فرمود: میرزا آقا! حالت چطور است؟ همینکه این اظهار مرحمت را نمود فوراً دستش را گرته عرض کردم: شما کیستید که احوال مرا می پرسید؟ آیا اهل سبزواری یا از خویشان من؟ فرمود: می خواهی چه کنی؟ من هر که هستم؟ آمده ام احوالت را بپرسم؛ عرض کردم: می خواهم شما را بشناسم؛ چرا تا کنون هیچ کس احوال مرا نمی پرسیده است؟ فرمود: تو به که متوسل شده ای؟ گفتم: به حضرت رضا علیه السلام. فرمود: من همانم. گفتم: آخر ببینید که به چه روز و چه حالی افتاده ام؛ و از هر دو پا شل شده ام و نمی توانم حرکت کنم. فرمود: پایت را بیاور تا ببینم؛ پس دست مبارک خود را از بالای یک پای من تا پاشنه پا کشید و بعد از آن پای دیگر را به همین نحو مسح نمود و من در خواب حس کردم که روح تازه ای به پای من آمد؛ بیدار شدم و فهمیدم که شست پایم حرکت می کند با تعجب با خود گفتم: آیا می شود که همه پای من حرکت کند؟ پاهایم را حرکت دادم احساس کردم که دردش برطرف شده و بخوبی می توانم آن را حرکت دهم؛ و یقین دانستم که خوابم از رؤیاهای صادقه است و حضرت رضا علیه السلام به من شفا عنایت فرموده است. ✍🏻پنجاه و سه داستان از کرامات حضرت رضا علیه السلام نویسنده : موسی خسروی @Asemani_bashim
آیت الله جوادی آملی : با رسیدن ماه پربركت شعبان این آخر سال اخلاقی ماست. مستحضرید هر كسی برای خود یك سالی دارد كشاورزان معمولاً اول سالشان اول پاییز است یعنی درو می‌كنند و سود و زیان كِشت و زرعشان را مشخص می‌كنند، برخی‌ها هم اول سالشان فروردین است آنها كه می‌خواهند بالنده باشند و مثل گیاه زندگی كنند. معمولاً كسانی اند كه در حدّ حیات گیاهی هستند و اول سالشان فروردین است رشد می‌كنند و جامه خرّم در برمی‌كنند، اما كسانی كه در مسائل اخلاقی كار می‌كنند اول سالشان ماه مبارك رمضان است لذا ماه شعبان آخر سال اخلاقی اینهاست در آخر سال نظیر اینكه نزدیك امتحانات كنكور می‌شود انسان چگونه تلاش و كوشش می‌كند مطالعه كند و حضور ذهن داشته باشد. اینها كه سال اخلاقی دارند تمام تلاش و كوشش آنها این است كه در این ماه شعبان بدهكاری‌هایشان را بدهند حقّ‌الله دارند حقّ‌الناس دارند توبه‌ای باید بكنند واجبی ترك كردند حرامی مبتلا شدند تمام این دِین‌های حقّ‌اللهی و حقّ‌الناسی را در ماه شعبان بدهند كه وقتی اول سال فرا می‌رسد اینها با سود همراه باشند. لذا آنهایی كه در مسائل اخلاقی كار می‌كنند اول سالشان ماه مبارك رمضان است و ماه شعبان را با تلاش و كوشش و ناله و ضجّه می‌گذرانند كه بدهكار نباشند ✍️خبرگزاری مهر @Asemani_bashim
4_5818685868575034588.mp3
6.65M
صوت ۹ دقیقه حرف اول و آخر برای اول و وسط و آخر سال @Asemani_bashim
آیت الله وحید خراسانی فرمودند: مدت بیست سال در مدرسه حاج حسن در مشهد تحت سرپرستی مرحوم حاج شیخ حبیب الله گلپایگانی - که سالها در مسجد گوهر شاد امام جماعت بود - بودم. ایشان روزی به من فرمودند: مدتی در تهران مریض و بستری شدم؛ روزی به جانب حضرت رضا علیه السلام رو کرده، گفتم: آقا! من چهل سال تمام پشت در صحن، در سرما و گرما، سجاده پهن کرده، نماز شب و نوافل نیمه شبم را - تا در باز می شد - می خواندم و بعد داخل می شدم؛ حالا که بستری شده ام به من عنایتی بفرمایید. ناگاه در همان حال بیداری دیدم در بستان و باغی در خدمت حضرت رضا علیه السلام هستم ایشان از داخل باغ گلی چیده، به دست من دادند من آن گل را بوییدم و حالم خوب شد. آن دستی که حضرت رضا علیه السلام به آن دست گل داده بودند، چنان با برکت بود که بر سر هر بیماری می کشیدم فی الحال شفا می یافت. آقای وحید فرمود: آقای گلپایگانی فرمودند: ابتدا با یک مرتبه دست کشیدن بیماریهای صعب العلاج بهبود می یافت؛ ولی بعدها که با این دست با مردم مصافحه کردم، آن برکت اول از دست رفت؛ اکنون باید دعاهای دیگری را نیز به آن بیفزایم تا مریضی شفا یابد. آقای وحید فرمودند: بیمارهای زیادی که به سرطان و بیماریهای دیگر دچار بودند، به دست ایشان شفا یافتند. ✍🏻پنجاه و سه داستان از کرامات حضرت رضا علیه السلام نویسنده : موسی خسروی @Asemani_bashim
یک نکته یک پند @Asemani_bashim
یک روز با شیخ رجبعلی خیاط در منزل بودیم به شیخ گفتم پدرم تقریبا سال 1352 قمری فوت کرده میخواهم ببینم در چه حالی است ؟ فرمود یک حمد بخوان سپس توجهی کرد و قدری مکث کرد و گفت: نمیگذارند بیاید . گرفتار زنش است! گفتم اگر ممکن است با خانمش که فوت کرده صحبت کنید فرمود:نا مادری ات آمد او همسر اول پدرم بود که پس از او چند همسر دیگر اختیار نموده بود او تا آخر عمر با پدرم در متارکه بود به شیخ گفتم از او بپرسید چه باید بکنم تا از پدرم راضی شود؟ پاسخ داد :چند تا شکم گرسنه را سیر کند گفتم چند نفر گفت یکصد نفر گفتم این تعداد را نمی توانم نهایتا تا چهل نفر پایین آمد پس از پذیرفتن من شیخ گفت: صدای پدرت بلند شد به محض اینکه آن زن راضی شد پدرت را آزاد کردند و میگوید به این پسرم بگو چرا دو زن گرفتی ؟ ببین من به چه بلایی گرفتارم. اکنون دقت کن که عدالت را رعایت کنی ✍️کیمیا محبت ص 166 و 167 @Asemani_bashim
خداوندا در این لحظات آخر شعبان بر ما ترحمی کن و ما را ببخش و بیامرز @Asemani_bashim
اعمال شب و روز اول ماه مبارک رمضان @Asemani_bashim
در عراق هم پنجشنبه روز اول ماه مبارک رمضان می باشد @Asemani_bashim
دعای روز اول ماه مبارک رمضان @Asemani_bashim
گره کور و ماه مبارک رمضان @Asemani_bashim